پیش از انقلاب،بیشتر فیلمها از تم اجتماعی و دو قطب جوانمرد و جاهل برخوردار بودند و به ندرت فیلمهایی خارج از این الگوی رایج و در حال و هوای دیگر ژانرها تولید میشدند. در این تغییر رویه، فیلمها یا به شدت سیاسی و ایدئولوژیک بودند یا خیلی سخیف و دمدستی، با روایت داستانهای عاشقانه آبکی.
در میان مجموع چنین فیلمهایی،کمترین جایی برای بروز و پرورش شخصیتهای حقیقی جامعه و پرداختن به صنوف و مشاغل دیگر نبود و اگر هم بود،در بستر طنز و لودگی مینشست و از تصویر حقیقی خود بسیار فاصله میگرفت.
یکی از شخصیتهایی که در سینمای پیش ازسال 57، اغلب با قصد و غرض تصویری تحریفشده و ابزاری و بهطور معمول در حاشیه از آن ارائه میشد،چهره روحانيت بود.در آن مقطع زمانی به دلیل فضای غیراسلامی جامعه،کسی سراغ ساخت فیلم با محوریت یک روحانی یا حتی به عنوان نقش دوم و چندم هم نمیرفت اما این ماجرا با وقوع انقلاب اسلامی یکسره تغییر کرد و از نخستین فیلمهایی که در واپسین سالهای دهه 50 و سالهای ابتدایی دهه 60 تولید شدند،چهره و حضور روحانیون(که نقش عمده و مهمی در شکلگیری انقلاب و هدایت مردم داشتند)،اهمیت دوچندان یافت و ناگهان سینمای نوین ایران با سیلی از فیلمهایی مواجه شد كه روحانیون یک پای قصه آن بودند.
با این حال، در تمام سالهای دهه 60 و نیمه اول 70،هیچ فیلمی به شکل مستقیم به این قشر جامعه و مشکلات و جایگاهشان در جامعه نپرداخت،ولی سالهای پایانی دو دهه پیش و حتی بیشتر از آن شروع دهه 80،موجی از شکوفایی نقش روحانی به ساحل سینمای ایران خیز برداشت و یکباره توجه و نگاه جامعه و برخی از فیلمسازان به روحانیت جلب شد.
ضرورت بررسی و پرداختن به جايگاه روحاني در فيلمهاي سينمايي و حضورش در قالب شخصيتي باورپذير،دغدغه ذهنی شماری از سینماگران،منتقدان،مخاطبان و خودِ روحانیون شد.ناگهان همه بسیج شدند تا تصویری باورپذیر و موثر از عالمان روحانی در فیلمها به نمایش بگذارند. جالب آنکه پیشتر،روحانيها در سريال و فيلمهاي تلويزيوني نقش باورپذيرتري نسبت به فيلمهاي سينمايي داشتند.همه آنچه کارگردانان سینمای ایران در فیلمهای قبلی خود از جامعه روحانیت ارائه داده بودند، به افرادی عبا به دوش و معمم ختم میشد که آرام و متین حرف میزنند و نگاه سر به زیری دارند.
حال آنکه این کوشش محدود و سطحی،سبب دورشدن تصاوير آنها از واقعيت شد.در سیمای روحانیون جدید در فیلمها،رفتار و حالات حقيقي چنين شخصيتهايي متجلی نبود،گرچه این برداشتهای شخصی و گاه غلط فیلمسازان،هرگز با واکنش و اعتراض روحانیون مواجه نشد.
برای نمونه،وقتی «بهروز افخمی» فیلم «شوکران» را ساخت،صنف پرستاران بیدرنگ نسبت به شخصیت «سیما ریاحی»(هدیه تهرانی) در فیلم واکنشی تند و خشمآلود نشان دادند.در سایر مشاعل نیز همین حساسیتها وجود دارد.نیروی انتظامی بارها نسبت به فیلمهای متعددی که تصاویری خلاف واقع از این ارگان نظامی ارائه کرده،ابراز اعتراض کرده یا سال گذشته جامعه روانشناسان در واکنش به تمسخر و شوخی با صنف روانشناسان در سریال «ساختمان پزشکان»،نامهای انتقادی خطاب به کارگردان این مجموعه منتشر کردند.
زندگي باورپذير يك طلبه
سرانجام دو جبهه از کارگردانهای علاقهمند به استفاده از تصویر روحانیت و التزام حضور آن در فیلمهایشان،روی کار آمدند. نکته جالبتوجه در این میان،گرایش برخی فیلمسازان به ارائه و استفاده از روحانیت در قالب فیلم و موقعیتهای کمیک بود،يا در شكل ديگري از آن،بازيگراني كه پيش از آن به عنوان كمدين شناخته ميشدند،در جلد روحانيون فرو رفتند كه اين تمهيد،نه تنها سبب تاثيرپذيري تماشاگران از نقش و پيام آن نميشد،كه آنها را به خندهاي ناخواسته وا ميداشت.
در فيلمهاي «سنتوري»،«فرش باد» و «لطفاً مزاحم نشويد»، ميتوان نمونههايي از روحانيون شوخطبع و طناز را شاهد بود.وجه تصوير كميك روحانيت در سينما،با ساخت فیلم حساسیتبرانگیز «مارمولک» در سال 83 به کارگردانی «کمال تبریزی» راهاندازی شد؛ فیلمی که گرچه اکران محدودی داشت و خیلی زود،از پرده سینماها پایین کشیده شد اما در همان زمان کوتاه نمایش عمومی، به دليل موضوع فيلم و بازي«پرويز پرستويي»، فروشی قابلقبول و استقبالی چشمگیر را تجربه کرد.اين فيلم كپي ايرانيزهشدهاي بود از فيلم «ما فرشته نيستيم» به كارگرداني «نيل جردن» و با نگاهي به خط داستاني رمان «بينوايان».
از سوي ديگر،«رضا ميركريمي» و پس از او،«همايون اسعديان» وارد گود شدند و تصويري درام و منطبق بر حقايق از مصائب زندگي و اجتماعي روحانيون در فيلمهايشان ثبت كردند.با اين تفاوت كه به نظر ميرسد ميركريمي از نخستين تجربه فيلمسازياش تابه امروز،هميشه دغدغه گنجاندن روحاني را در فيلمهايش داشته است.از «كودك و سرباز» گرفته تا «خيلي دور،خيلي نزديك» و «به همين سادگي».
او با ساخت «زير نور ماه» و ورود به حوزه علميه و زندگي خصوصي طلاب جوان،اداي دين ويژهاي به جامعه روحانيت كرد؛كاري كه تا آن زمان هيچكس حتي به مرزهاي آن هم نزديك نشده بود.اگرچه او پس از اين فيلم،نقشهايي فرعي براي شخصيت روحاني در ديگر ساختههايش درنظر گرفت يا مثل «به همين سادگي»،فقط به نشاندادن تصوير يك روحاني سخنور در تلويزيون اكتفا كرد،در آخرين ساخته سينمايياش،دوباره يكي از نقشهاي اصلي را به يك روحاني اختصاص داد كه «فرهاد اصلاني» نيز به بهترين شكل ممكن از پس اجراي آن برآمد.
اصلاني، درباره نقش خود گفته است: «نقش روحاني در فيلم به باورپذيربودن نقش و تلاش بازيگر مربوط ميشود كه چقدر در اين زمينه تحقيق كرده باشد. براي بازي در «يه حبه قند» تحقيق و مطالعه زيادي كردم.حتي به حوزه رفتم و طوري كار كردم كه دلم براي بازي نقش روحاني قرص باشد.» نفر بعدي،«همايون اسعديان» بود كه يكي از شاخصترين و ماندگارترين آثار سينمايي را با محوريت نقش يك روحاني كارگرداني كرد كه بهزعم بسياري از منتقدان،نزديكترين و درستترين تصوير از روحانيون بود كه تاكنون خلق شده است. «طلا و مس» فيلمي بود كه توانست نظر مساعد تمام تماشاگران را به خود جلب كند.
اهميت فيلم تا جايي بود كه رهبر معظم انقلاب،مضمون آن را «عالی» خطاب کردند و با بیان اینکه:«کارگردانی این فیلم سینمایی خوب بوده است»،از بازی دو بازیگر اصلی فیلم که نقش روحانی و همسرش را بازی میکردند، تمجید فرمودند.ايشان با اشاره به نمایش کاملی از زندگی یک طلبه در فيلم «طلا و مس»،بازی «بهروز شعیبی» و «نگار جواهریان» را در نقشهايشان برای مخاطب،«خیلی خوب» و «باورپذیر» دانستند.
سوپراستارهاي روحاني
پس از فيلمهايي كه ميركريمي و اسعديان با رويكرد به زندگي روحانيون ساختند،گويا ميل و رغبت عمومي براي ساخت چنين فيلمهايي همهگير شد و اينك در بسياري از فيلمها،شاهد نقشهاي كليدي براي شخصيتهاي روحاني هستيم.
جالب آن كه چون بيشتر كارگردانها در توليداتشان به وجه اقتصادي فيلم نيز توجه دارند، براي آفرينش چنين نقشهايي از ستارگان جوان و خوشسيماي سينما دعوت به پوشيدن عمامه ميكنند.تا اين لحظه بازيگران متعددي كه پيش تر آنها را در نقش جواناولهاي سينما و فيلمهاي اجتماعي و عاشقانه ديده بوديم،در نقش روحاني ظاهر شدهاند.