کد خبر 1313354
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۶

در نتیجه افول هژمونی آمریکا زمینه ای فراهم کرده که ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای به دنبال اعمال حاکمیت منطقه ای برآید.

سرویس دیدگاه مشرق - مصطفی بیات، کیانوش کیاکجوری، مرتضی بیات، یاسر برخورداری  در فصلنامه روابط خارجی، پیاپی ۵۱ (پاییز ۱۴۰۰) نوشته اند:

با آغاز بحران مالی سال ۲۰۰۸، در محافل علمی و سیاسی جهان، مباحث فراوانی درباره احتمال افول ایالات متحده از رأس نظام جهانی مطرح شده است. بحران اقتصادی در آمریکا و سرایت دنباله دار آن به پیکره اقتصاد جهانی و به دنبال آن هشت سال بی میلی دولت اوباما برای درگیر کردن آمریکا در مسائل و مشکلات مناطق گوناگون جهان و برعکس تلاش دولت ترامپ برای درگیری بیشتر آمریکا در جهان و دستاوردهای ناچیز، تعداد بیشتری از مردم را متقاعد کرده است که ایالات متحده احتمالا نمیتواند برای مدت زیادی ابرقدرت باقی بماند.

استدلال طرفداران افول آمریکا علاوه بر تکیه بر بُعد اقتصادی، دو بُعد دیگر قدرت آمریکا یعنی نفوذ آن بر رفتار سایر کشورها و همچنین قدرت ظامی آمریکا نیز شامل می شود. بسیاری از تحلیلگران جهان معتقدند افول تمدن غرب و آمریکا از سالها پیش آغاز شده است و آمریکا دیگر تنها ابر قدرت نیست، بلکه روند زوال قدرت آن در ابعاد مختلف اقتصادی، نظامی و سیاسی طی سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته است. ناتوانی ملموس آمریکا در مدیریت بحران کرونا و شیوع فاجعه بار آن در سراسر این کشور نیز برخی تحلیلگران مثل ریچاردهاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا را متقاعد کرده که افول قدرت آمریکا از سالها قبل آغاز شده، با کرونا تسریع یافته است.

در عرصه سیاست همواره رقابت وجود دارد و همه دولت ها برای کسب، افزایش، حفظ و نمایش قدرت در تلاشند. در دیدگاه والرشتاین وقتی ناگهان احساس میشود که اقتدار هژمون به چالش جدی کشیده و افول هژمونی شروع شده است. به نظر می رسد که هژمون دچار مشکلات اقتصادی است و دیگر نمی تواند مانند گذشته عمل کند؛ اما حتی با شروع افول نیز هژمون تا مدتها هنوز قویترین قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و دیگران نمی توانند به آسانی با آن مقابله کنند یا آن را نادیده بگیرند؛ بنابراین، افول روندی کند دارد و در مراحل اولیه با ابهام همراه می شود. با وجود توافق بسیاری از دانشمندان درباره قطعیت انتقال قدرت از غرب به شرق، همچنان اختلاف نظرهای بسیاری بر سر معنای این انتقال و ابعاد تأثیرگذاری آن بر صلح و امنیت جهانی حاکم در دهه های گذشته باقی است.

فرید زکریا  به بررسی افول هژمونی این کشور پرداخته و کوشیده است این مسئله را تبیین و تحلیل نماید که در دو سال گذشته، هژمونی آمریکا جان باخت! عصر تسلط ایالات متحده دوران کوتاهی بود که حدود سه دهه در دو وهله مشخص شد که هر دو وهله ابتدا و انتهایش از جنس فروپاشی بود. این دوران در میانه سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ آغاز شد و پایان یا در واقع آغاز پایان آن با فروپاشی عراق در سال ۲۰۰۳ و تحولات پس از آن بود. در این مقاله این پرسشی بررسی شده است که آیا پایان وضعیت فوق العاده ایالات متحده به دلایل خارجی بوده است یا واشنگتن با عادات و رفتارهای بد مرگ خود را تسریع کرد؟

نشانه های افول هژمونی آمریکا

۱-اقتصاد آمریکا

کاهش توانمندی صنعتی و قدرت رقابت تولیدی:

کاهش توانمندی صنعتی و قدرت رقابت تولیدی یکی از مهم ترین مشکلات دهه های اخیر ایالات متحده است. برای مثال، در زمینه صنعت حمل و نقل غیر نظامی، میزان رشد صنایع تولیدی ایرباس و بولینگ در ۱۰ سال گذشته از ۴٫۱ درصد به ۱٫۱ درصد در سال کاهش یافته است. همچنین در زمینه صنعت خودرو سازی، محصولات ژاپن، اروپا و کره جنوبی گوی سبقت را از محصولات آمریکایی ربوده اند. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، بیش از دوسوم تولیدات ایالات متحده با توجه به تورم تعدیل شده تولید کاهش یافت. افزون بر این، تنها بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۶، ایالات متحده بیش از ۶۶۰۰۰ تأسیسات تولیدی را از دست داد.

کاهش صادرات، کسری موازنه تجاری و بدهکاری:

تا ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱، بدهی ملی ایالات متحده ۲۸.۸ تریلیون دلار بوده که همچنان در حال افزایش است. افزون بر این، کسری تجاری ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ برابر ۶۷۶.۷ میلیارد دلار بوده است. ایالات متحده ۲.۸ تریلیون دلار کالا و خدمات وارد کرده که نسبت به سال ۲۰۱۹ به میزان ۲۹۴ میلیارد دلار کاهش یافته است. صادرات آمریکا، ۲.۸ تریلیون دلار بوده که ۳۹۴ میلیارد دلار کمتر از سال ۲۰۱۹ است.

توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت:

در دهه های اخیر خانواده هایی در ایالات متحده نسبت به سایر خانواده ها از ثروت بیشتری برخوردار بوده اند، روندی که تمرکز فزاینده منابع مالی را در طبقات بالای جامعه تقویت می کند. در دوره ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ شیب درآمد به سمت بالا بسیار شدید بود. در آن دوره، ثروت خالص ۵ درصد از خانواده های آمریکایی از ۲.۵  میلیون دلار به ۴.۶ میلیون دلار رسید که ۸۸ درصد افزایش داشت. شکاف درآمدی سیاه و سفید در ایالات متحده همواره ادامه داشته است. تفاوت میانگین درآمد خانوارها بین سفید پوستان و سیاهان آمریکایی از حدود ۲۳۸۰۰ دلار در سال ۱۹۷۰ به ۳۳۰۰۰ دلار در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است.

کووید ۱۹ و تبعات اقتصادی آن:

پیشبینی میشود نرخ دو رقمی اقتصاد آمریکا که در سه ماهه دوم و سوم سال ۲۰۲۰ شاهد نرخ بیکاری حدود ۱۵ درصد بوده، در سال ۲۰۲۱ نیز ادامه داشته باشد. اقتصاد آمریکا به علت این همه گیری حداقل در حوزه اشتغال با تحولات شدیدی مواجه خواهد شد که بر آینده قدرت ملی این کشور تأثیر خواهد گذاشت. نخست اینکه، احتمالا روند بدون محدودیت چند دهه اخیر جهانی شدن جای خود را به نسخه ای از به هم پیوستگی محدود خواهد داد که در آن، دولت ها برای مصوینت از آسیب پذیری های آینده به دنبال حفاظت از جوانب حساس زنجیره تولید در داخل مرزهای خود خواهند بود. دوم، در نبود حمله های نظامی به آمریکا، اختلافات در مورد اختصاص منابع عمومی به کالاهای دفاعی یا غیر دفاعی بیشتر خواهد شد. تجربه بحران مالی جهانی نشان می دهد که بودجه دفاعی آمریکا احتمالا با کاهش بیشتری مواجه خواهد شد. به عبارت دیگر، حفظ برتری آمریکا در چند دهه آتی نسب به گذشته دشوارتر خواهد بود.

افول سیاسی آمریکا

افول مشروعیت مدل سیاسی و حکومتی لیبرال دموکراسی:

علی رغم تئوری های لیبرالیستی، حکومت های دموکراتیک در بیشتر مواقع برای حل بحران های موجود، یکدیگر را به کاربرد نیروی نظامی تهدید کرده اند. بر همین مبنا آمریکا در عرصه سیاست جهان تاکنون برای کسب منافع امنیت ملی و افزایش قدرت خود اینگونه عمل می کند و دلیلی دال بر رفتار بین المللی آن به عنوان یک حکومت دموکراتیک وجود ندارد. همین مسئله سبب کاهش قدرت این کشور در میان سایر کشورهای جهان شده است. رفتارهایی مانند خروج آمریکا از افغانستان در ۲۰۲۱ ضربه های مهلکی بر قدرت نرم آمریکا وارد کرده است که چالش سختی برای داعیه رهبری آمریکا در سطح سیاست جهانی قلمداد می شود.

افزون بر این مهم ترین بحث در هژمونی، عنصر رضایت و پذیرش ارزشهای سیاسی است. ایالات متحده توانسته بود این رضایت را در نتیجه جهانی شدن به دست بیاورد؛ اما اکنون بسیاری از کشورها این ارزشها را رد می کنند و ارزش های آمریکایی با چالش مواجه شده است. بر همین اساس، افول آمریکا از اوایل قرن ۲۱ شروع شد که آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد.

روی کار آمدن ترامپ و افول سیاسی آمریکا:

مایکل مک فاول سفیر سابق ایالات متحده در روسیه معتقد است ایالات متحده با کاهش دموکراتیک روبه رو شده است این مسئله ناشی از قطبی شدن نخبگان و آسیب هایی است که دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا به اعتماد در انتخابات و پیوند با متحدان دموکراتیک وارد کرده است. او می گوید کاهش دموکراسی امنیت ملی را تضعیف و سیاست خارجی را به شدت محدود می کند.

شیوع کووید ۱۹ و ناکارآمدی سیاسی دولت آمریکا:

آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ، برای مقابله با بلایای بزرگ سازماندهی مطلوبی نداد؛ چراکه در واکنش به این بحران ها، مقامات ایالتی و محلی در اولویت بودند علاوه بر این، ناکامی رهبری ریاست جمهوری از یک طرف و نداشتن عقلانیت سیستمی در ارزیابی همه گیری و فرایند تصمیم گیری مربوط به آن در بخش اجرایی به واسطه نبود مقامات کاردان در پست های متعدد از طرف دیگر مایه تشدید این مشکلات شده بود.

آسیب وارد شده بر اقتصاد آمریکا و تلفات انسانی، حفظ هژمونی آمریکا را دشوار ساخته است، درحالی که عمده ارزیابی ها نشان می دهد کشورهایی نظیر چین سریع تر از آمریکا خود را احیا خواهند کرد. بسیاری از کارشناسان علمی و مقامات سابق دولتی از نقش دونالد ترامپ و دولتش در پاسخ به همه گیری کرونا، مانند مداخله در آژانس های علمی و دروغ پردازی در طول همه گیری این بیماری انتقاد کرده اند.

تضعیف قدرت نظامی آمریکا:

آلفرد مک کوی، استاد و مورخ آمریکایی معتقد است مرگ ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی می تواند به مراتب سریعتر از حد تصور باشد. این مرگ تا سال ۲۰۲۵ کامل خواهد شد. انتقال ثروت و قدرت اقتصادی جهان از غرب به شرق در حال جریان است. در سال ۲۰۱۲ حدود ۶۵ درصد مردم آمریکا معتقد بودند کشور در شرایط سقوط قرار دارد مک کوی استدلال می کند که بزرگترین عامل سقوط آمریکا، نظامی گری است. آمریکا به واسطه دغدغه های بهداشتی تقریباً در همه جای دنیا در خصوص عملیات ها و تحرکات نظامی اش محدودیت هایی وضع کرده است.

ادامه مشارکت در جنگ، هزینه زیادی را برای ایالات متحده به همراه داشته و بر بدهی ملی آن افزوده است.

علاوه بر این، ایالات متحده بیش از ۱۰ برابر از میزان تعیین شده در بخش های دفاعی هزینه می کند؛ درحالی که هیچگونه گزارش رسمی از هزینه جنگ در افغانستان در دست نیست، محققان دانشگاه براون هزینه این درگیری را ۸ تریلیون دلار در ۲۰ سال تخمین زده اند.

ظهور جهان های منطقه ای : باری بوزان استدلال می کند که سناریوی پایانی برای نظام بین الملل و در حال گذار، تقریباً ورود به نظم جهانی بدون ابرقدرت و فقط با چند قدرت بزرگ است. این بدان معنی است که در اثر ضعف ایالات متحده و عدم امکان فائق آمدن بر موانع بازدارنده در مسیر کاندیداهای طالب قدرت (چین و اتحادیه اروپا(هیچ دولتی دارای چنان ظرفیتی نیست که بتواند در کل نظام بین الملل یا در بسیاری از مناطق، قدرت نمایی کند. پویایی طبیعی این تحولات منجر می شود به اینکه نظم بین الملل بیشتر، منطقه ای گردد، زیرا در نبود ابر قدرت، نفوذ قدرت های بزرگ منطقه ای در مناطق افزایش می یابد. برخلاف ابر قدرت ها، قدرت های منطقه ای فاقد ابزارهای لازم برای قدرت نمایی در مناطقی غیر از مناطق خودشان هستند.

چالش های پیش روی ایران جهت دستیابی به موقعیت جهان منطقه ای: چالش های پیش روی ایران جهت دست یابی به موقعیت جهان منطقه ای را در می توان در دو بعد فرا منطقه ای و منطقه ای ملاحظه کرد. در بعد فرا منطقه ای اقدامات ایالات متحده آمریکا از جمله مهار ایران، نزدیک ساختن کشورهای میانه روی عربی به اسرائیل، تحریم های اقتصادی و برنامه هسته ای قرار می گیرد؛ اما چالش های رقیبان منطقه ای ایران را می توان در چارچوب اقدامات رژیم صهیونیستی در قالب طرح خاورمیانه جدید، عربستان سعودی و همراهی با آمریکا در جهت مهار ایران، نقش پنهان و آشکار برای هدایت جبهه ضد ایرانی، برنامه هسته ای، ترکیه و اختلافات ایدئولوژیک، رقابت در آسیای مرکزی و قفقاز، همگرایی ترکیه و اسرائیل ملاحظه کرد.

فرصت های کنش گری ایران در جهان منطقه‌ای پسا کرونا:

دور زدن تحریم ها

در دنیای پسا کرونا در سطح منطقه و جهان فرصت هایی در عرصه های سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد که باید با دیپلماسی اقتصادی و سیاسی فعال در راستای اهداف کشور از آنها استفاده کرد.

به طور مثال با توجه به تضعیف روند همگرایی در اروپا قبل از کرونا با برگزیت و همچنین پس از کرونا به علت نبود همکاری اولیه در مقابله با کرونا و زمزمه های واگرایی بین کشورهای اروپایی. بنابراین در دنیای پس از کرونا که احتمال به هم ریختن معادلات اقتصاد جهانی و حرکت کشورها جهت مدیریت این بحران به سمت استقلال اقتصادی متصور است اثرگذاری تحریم ها جای تأمل بسیاری دارد.

جلوگیری از فرسایش ژئوپلیتیک در منطقه:

چنانچه بازیگران این منطقه به فرمولی از همکاری برای حداقل دفع تهدیدات مشترک نرسند، قطعاً منطقه درگیر یک فرسایش ژئوپلیتیک خواهد شد؛ زیرا در این منطقه تهدیدات مشترکی مانند تروریست، افراط گرایی و قاچاق سازمان یافته انسان و مواد مخدر وجود دارد. ازاین رو جمهوری اسلامی می تواند با به دست گرفتن ابتکارعمل فرمولی برای همکاری منطقه ای طراحی و به مرحله اجرا گذارد.

در نتیجه افول هژمونی آمریکا زمینه ای فراهم کرده که ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای به دنبال اعمال حاکمیت منطقه ای برآید درست آنگونه که آچاریا می گوید: جهان های منطقه ای، جایگزینی برای نظام جهانی در حال افول آمریکایی است.