به گزارش مشرق، بهزاد اسدی فیلمساز و دانشجوی دکترای فلسفه هنر دانشگاه آزاد تهران شمال طی یادداشتی به بررسی تلاشهای جورج کلونی بازیگر و کارگردان سینمای هالیوود برای تبدیل شدن به یک چهره سیاسی و حتی رسیدن به مقام رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا پرداخته است؛ روندی که پیش از این برای رونالد ریگان طی شد و از بازیگری به ریاست جمهوری آمریکا رسید.
در این یادداشت چنین آمده است:
«رونالد ریگان بازیگر اغلب تلویزیونی و محبوب و بعضاً سینمایی بعد از حدود ۲۸ سال فعالیت هنری و بازیگری سال ۱۹۶۵ آخرین کار تصویری خود را انجام داد. بعد در سال ۱۹۶۷ در انتخابات ایالتی به عنوان فرماندار کالیفرنیا انتخاب شد تا یک چهره هنری و سرشناس فرماندار شهر فرشتگان باشد ولی جاهطلبی خود و همسرش تا جایی پیش رفت که سال ۱۹۸۰ برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیش گذاشت و ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ به عنوان چهلمین رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد. ۲ دوره از حزب جمهوریخواه رئیسجمهور آمریکا بود تا ۲۰ ژانویه ۱۹۸۹ و بعد از او دو سوم مردم آمریکا از عملکرد وی رضایت داشتند در رایگیری سال آخر او، معاون اولش یعنی جورج هربرت واکر بوش را به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب کردند تا میزان محبوبیت این بازیگر سابق، رئیس سابق صنف بازیگران هالیوود، فرماندار سابق کالیفرنیا و رئیس جمهور ۲ دوره آمریکا معلوم شود.
بعدها حتی آرنولد شوارتزنگر سال ۲۰۰۳ بازیگری را کنار گذاشته و وارد سیاست و فرماندار کالیفرنیا شد. حتی در فکر و رویای تکرار ریگان شدن بود که قانون آمریکا اجازه این کار را نداد چون برای رئیس جمهور شدن باید متولد همان کشور باشید و آرنولد متولد اتریش است.
ولی حال امروزه یک بازیگر محبوب مثل ریگان در همین رویا بهسر میبرد یعنی جرج کلونی کسی که بین توده آمریکا چهره محبوب و شایسته است. در میتینگهای سیاسی سخنرانی حضور فعال دارد، حتی در اعتراضهای خیابانی مردم مقابله با سرمایه داری هم به میدان آمد و مقابل سفارت سودان در واشنگتن توسط پلیس به مدت یک شب دستگیر شد. حتی نیک کلونی، پدر ۷۹ ساله او نیز در جریان این تظاهرات بازداشت شده است.
برای رسیدن به این رویایش شاید نزدیک به ۲۰ سال است که هیچ نقش منفی ایفا نکرده و نمیکند و در تمامی فیلمها یک چهره مثبت شیرین و نجات بخش است. حتی در فیلمهایی که کارگردانی کرده نقشهای یک انسان از قشر پایین جامعه را بازی میکند و در فیلمها نماینده آدمهای قشر کم درآمد و توده عام مردم و مبارز برای خواستههایشان است.
جورج کلونی با بخشش پولهای خود به دوستان، آشنایان و رسانهای کردنش میخواهد چهره مثبت به خیرخواهی را بیش از پیش از به ذهن تمام مردم آمریکا بگذارد؛ قرارها و دیدارهایی که او با اوباما و بایدن در کاخ سفید گذاشتند و صحبت با آنها درباره مشکلات عامه مردم، طبیعت، محیط زیست و ….
رفت و آمد نکردن در مهمانیهای خصوصی و عمومی در هالیوود یکی دیگر از این چهره سازی هایش برای رسیدن به رویای ریگان شدن است. او که به عنوان یک چهره مجرد و جذاب همیشه در هالیوود شناخته میشد و با زنها و دخترهای مختلف قرار میگذاشت، تصمیم گرفت تشکیل خانواده بدهد و در همین راستا با وکیل جوان لبنانی الاصل آمل علمالدین (Amal Clooney) ازدواج کرد؛ کسی که پروندههای مهم سیاسی و اجتماعی را به عنوان وکیل به عهده داشته است از جمله جولیان آسانژ مدیر (WikiLeaks) ویکی لیکس.
این ازدواج یک راهکار دقیق و حساب شده برای هر ۲ نفر با رویاهای بزرگ بود و بچه دار شدن سریع آنها که دوقلوهای دختر و پسر ( Alexander Clooney, Ella Clooney) و تشکیل یک خانواده آمریکایی دوست داشتنی برای عوام، دیگر راه طی شده در این مسیر بود و هست. شاید بتوان پیشبینی کرد در یک یا دو دوره دیگر بعد از ورود به فرمانداری، از طریق حزب دموکرات خود را وارد صحنه و عرصه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کند.
چون او میداند سالهاست برای این رویا تلاش کرده و مسیر خود را کاملاً در میان توده عوام مردم آمریکا آماده کرده است و اگر روزی پا به عرصه بگذارد شاید خیلی راحت تر حتی از ریگان به ریاست جمهوری آمریکا برسد و رویای ریگانی خود و حالا همسر و وکیل جوانش را به عنوان بانو و آقای اول آمریکا به واقعیت تبدیل کند.
با چیدن تمامی این پازلها در کنار هم، پیش بینی و فرض این اتفاق میتوان قدرت صنعت سینما و صنعت سلطه هالیوود را بیش از پیش دید، جایی که از یک بازیگر معمولی و خیلی سطحی در بازیگری برای مردم کم تفکر و عوام زده و توخالی در قشر توده مردم آمریکا میتوان به یک قهرمان تبدیل شد و خود را به عنوان یک ناجی و مرد اول آمریکا و رئیس جمهور معرفی کرد و به رویاهای خود دست یافت؛ رویاهای خالی بزرگ آمریکایی.»