کد خبر 1322151
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۵

شاعر کشورمان در نشست سردار شهید سلیمانی در آیینه شعر و ادب گفت:زمان شهادت حاج قاسم هند بودم. صبح زود از طرف یکی از بچه‌های هند که استاد زبان فارسی است، پیامکی آمد که نوشته بودحاجی یتیم شدیم.

به گزارش مشرق، در دومین سالگرد آسمانی شدن سردار دل‌ها نشست «سردار شهید سلیمانی در آیینه شعر و ادب» با حضور علیرضا قزوه، علی داوودی و مصطفی وثوق‌کیا روزنامه‌نگار و مجری برنامه، برگزار و به ظرفیت‌های ادبی و شعری شخصیت شهید سلیمانی به عنوان یک قهرمان فراملی پرداخته شد.

قزوه در ابتدای نشست با تجلیل از مقام والای شهید سلیمانی در مورد لحظات شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی گفت: در زمان شهادت حاج قاسم هند بودم. صبح زود از طرف یکی از بچه‌های هند که استاد زبان فارسی است، پیامکی آمد که نوشته بود: «حاجی یتیم شدیم». من فکر کردم شاید خودشان عزیزی را از دست دادند ولی وقتی وارد فضای مجازی شدم و خبر شهادت سردار سلیمانی را دیدم. موضوع اصلی این است که شهادت حاج قاسم برای همه مردم ما روشن بود همانطور که در یکی از شعرهای خودم برای حضرت امام نوشتم:«آن مرد پیش از آنکه بمیرد شهید بود».

شبیه روزهای ارتحال امام

این شاعر بیان کرد: این فضا کاملا شبیه ایام ارتحال حضرت امام (ره) بود. من در ایام رحلت حضرت امام در بین مردم بودم اما این صحنه‌های غرور آفرین را من از تلویزیون می‌دیدم. در هندوستان هم مردم به ویژه شیعیان، واکنش بسیار مناسبی داشتند و برنامه‌های مختلفی برای گرامی‌داشت یاد و خاطره حاج قاسم برگزار کردند. همان شب من در مسجد باب‌العلم سخنرانی کردم و انبوه مردم به ویژه جوان‌ها آمده بودند و بسیار گریه می‌کردند. پدر دوست ما که روحانی خطیب این مسجد بود، از زمان جنگ تحمیلی با شهید سلیمانی آشنا بود. او با حال عجیبی برای حاج قاسم مقتل‌خوانی و عزاداری می‌کرد که من نگران بودم بلایی سر خودش بیاید و اتفاقا چند روز بعد که برای سخنرانی به شهر سرسی در شمال هند رفته بود، سکته قلبی کرد.

قزوه به توصیف شرایط هند در آن روزها پرداخته و افزود: در روزهای اول شهادت حاج قاسم قرار بود برنامه‌ای مفصل در هند برگزار کنیم و مهمانان زیادی از ایران داشتیم که یکی از آن‌ها آقای مرتضی سرهنگی بود. من به آقای سرهنگی گفتم که ما برای شما بلیط گرفتیم و برای این برنامه مهمانان زیادی دعوت شدند. جواب داد:«علیرضا من نمی‌توانم حتی از خونه بیرون بیایم. تا محل کارم هم نمی‌توانم بروم چطور تا دهلی بیایم. واقعا توان بلند شدن ندارم.» مدتی بعد آیت‌الله اعرافی به هند آمد که هرجایی ایشان می‌رفت یک اتفاق بسیار خوب برای بزرگداشت حاج قاسم پیش می‌آمد؛ به شهر علیپور رفته بود و همزمان ۸ نفر آمده بودن تا اسم بچه‌هایشان را «قاسم» نامگذاری کنند.

زندگی‌اش مثل شهادتش بود

علی داوودی از پیشکسوتان شعرآیینی هم در ادامه درباره روزهای شهادت سردار سلیمانی گفت: من هم در منزل و از طریق فضای مجازی متوجه این اتفاق شدم. در آن ایام جشنواره عمار برگزار می‌شد و ما حدود ۱۲ ساعت بعد از اعلام خبر شهادت حاج قاسم، یک شب شعر بسیار بزرگ در دل جشنواره عمار برگزار کردیم و حدود ۲۰ نفر شعر خواندند. ما با دوستان تماس گرفتیم و همه استقبال کردن و نیاز به پیگیری خیلی زیادی نداشت. در این موقعیت‌ها واکنش سریع ما انتظار داریم اشعار و متونی که تولید می‌شوند، کیفیت بالایی نداشته باشند اما بسیاری از اشعاری که در این مراسم خوانده شد بسیار قوی بودند. این متکی به یک زمینه قبلی است که حاج قاسم شخصیت ناشناخته‌ای برای جامعه نبود. قبل از شهادتش هم شعرهای بسیاری برای او سروده شده بود چون زندگی او مثل شهادتش بود و همین تاثیر را داشت. با اعلام خبر شهادت ایشان جرقه‌ای زده‌شد و در دل شیفتگانش شعله‌ور و آثار خوبی تولید و عرضه شد.

وی افزود: من شعر «از کران تا بی‌کران» را در زمان حیات شهید سلیمانی نوشتم و بعد از شهادت هم چند شعر در مدح ایشان سرودم. حاج قاسم به عنوان یک اتفاق و پدیده و به تعبیر امروز به عنوان مکتب یک نقش بسیار بزرگی در اجتماع و به تبع آن در ادبیات و شعر داشت و دارد. اتفاقی که بعد از شهادت سردار سلیمانی افتاد، بی نظیر بود. ما شهید کم نداشتیم اما بعضی از این‌ها مثل شهید حججی تبدیل به یک اتفاق ماندگار شدند و یکی از ذخیره‌های خدا بود برای اینکه مسیر را به ما نشان دهد. شهادت حاج قاسم فراخوانی به همه انسان‌ها و جوامع و وجدان‌هاست. یافتن مجدد همدیگر و بازیابی هویتمان و تکیه زدن به این هویت با شهادت حاج قاسم رخ داد. مراسم تشییع حاج قاسم اتفاق تاریخی بود اما اینکه جوامع ادبی همدیگر را پیدا کنند و آثار ماندگاری تولید شود، از برکات وجود و شهادت ایشان بود. من زمان سربازی در پادگانی که ایشان فرمانده بود و من آنجا دیدم که حاج قاسم چقدر محبوبیت دارد و داستان‌های رشادت‌های دوران جنگش دهان به دهان می‌چرخید.

قصه شب دختربچه‌ای در هند

قزوه در مورد کتاب «نقاشی خدا» که به تازگی رونمایی هم شده است،گفت: دوست من در هند دختری دارد حدودا ۸ ساله به ۴ زبان فارسی، انگلیسی، اردو و هندی مسلط است. این دختر قهرمان قصه من است. قصه شب این دخترخانم قصه‌های حاج قاسم بود و همیشه از پدرش درخواست می‌کرد که قصه‌های زندگی حاج قاسم را برایش تعریف کند این درحالی است که هند معدن قصه‌ای دیو و پری است. این دوستم از من می‌خواست که قصه‌های بیشتری از حاج قاسم تعریف کنم تا او برای دخترش تعریف کند. یک شب که نزدیک چهلم حاج قاسم بود پدرش برای یک قرار تجاری به مدراس می‌رود و شب کسی نبود که برای این دختر قصه بخواند. حاج قاسم نصف شب به خوابش آمده و برایش قصه آهوها را تعریف کرده بود. پدرش آمد گفت که نرگس خواب حاج قاسم را دیده است. وقتی با او صحبت کردم مطمئن شدم که این خواب را دیده‌است. من این قصه را روایت کردم که با استقبال خوبی روبرو شد.

داوودی در مورد ارزیابی محصولات فرهنگی برای معرفی سردار سلیمانی، گفت: متاسفانه بعد از شهادت حاج قاسم ما با پدیده کرونا مواجه شدیم که بسیاری از اجتماعات تعطیل شد. نبود تجمع‌ها و گردهمایی‌ها بسیار به این قضیه ضربه زد. از طرف دیگر بسیاری از اولویت‌ها به سمت بهداشت و درمان رفت اما کارهایی که در این مدت هم انجام شده، بسیار قابل دفاع هستند. به لحاظ کیفی جای کار بیشتری وجود دارد و پرداختن به یک اسطوره که در زمانی که بسیاری کم آوردند و بسیاری از شعارهایشان برگشته‌اند، او این میانه ایستاده و با یک شعار انسانی همه را دور خود جمع کرده‌است. حاج قاسم با شهادتش باعث شد تا ما برگردیم و یک بار دیگر خودمان را روایت کنیم و با طرازی که بتوانیم با جهان گفت‌وگو کنیم. جهانی که در قرن‌های اخیر وضعیت زیاد مطلوبی در آن نداشتیم. ابراز علاقه جمعی ملت ضرورت دارد اما برای اینکه کارهای اساسی انجام شود باید بتوانیم به عنوان یک انسان آرمانی معرفی کنیم که نیاز به برنامه‌ریزی دارد.