به گزارش مشرق، فرقی نمیکند چه فیلم جدیدی اکران شود، پرفروشها همانهایی هستند که چند وقتی از اکرانشان گذشته و همچنان هم مشتری دارند. تقریبا از میان فیلمهایی که اخیرا اکران شدهاند تنها فیلم «بیهمهچیز» است که فروش مقبولی داشته و توانسته خودش را به بالای جدول فروش برساند.
البته نه «بیهمهچیز» و نه هیچیک از فیلمهایی که در یک سال گذشته اکران شدهاند نمیتوانند در فروش به گرد پای «دینامیت» و گشت «ارشاد ۳» - که نخستین و چهارمین فیلمهای پرفروش تاریخ سینمای ایران هستند - برسند. حتی «قهرمان» فرهادی هم نتوانست در گیشه از پس این دو فیلم برآید.
با این حال، فیلمهایی مثل «مرد نقرهای» (۱۳۹۸) محمدحسین لطیفی، «ازدواج جنجالی» (۱۳۹۷) اصغر نصیری، «عطر شیرین، عطر تلخ» (۱۳۹۵) ناصر محمدی و «اتومبیل» (۱۳۹۹) علی میری رامشه که تقریبا تازههای اکران محسوب میشوند، اصلا ربطی به جامعه کنونی ایران ندارند و انگار نهتنها گیشه برایشان اهمیت نداشته بلکه حتی دستاندرکارانشان هم به جذابیت و کیفیت فیلمشان بها ندادهاند.
بعد از جشنواره فیلم فجر تعدادی فیلم جدید اکران میشود که اگر کیفیتشان مشابه فیلمهای روزهای اخیر باشد، فقط پردهها را اشغال و اندک تماشاگران سینما را دلسرد میکنند. فیلمهای بیجذابیت و بهاصطلاح نفروش مشخصاتی مشابه دارند که با نگاه به اکران فعلی سینماها قابل شناسایی هستند.
محو شدن «مرد نقرهای»
باید تصدیق کرد که «مرد نقرهای» روی پرده نقرهای ـ بهدلیل همرنگی سوژه و زمینه ـ اصلا دیده نمیشود. شاید اگر مرد نقرهای از قاب تلویزیون پخش میشد، شانس بیشتری برای دیده شدن داشت. این فیلم بهدلیل مضمون شعاری، فیلمنامه بیفراز و فرود، ترکیب تلویزیونی بازیگرانش حتی در پلتفرمهای آنلاین هم شانسی برای دیده شدن ندارد. مهدی سلطانی تا به حال هیچ فیلمی را یکتنه نجات نداده و از نادر سلیمانی یا بهاره کیانافشار هم نمیشود انتظار زیادی داشت. محمدحسین لطیفی، کارگردان فیلم، از بعد از «توفیق اجباری» (۱۳۸۶) کار جذابی در سینما نساخته و شاید اگر به جای سریالسازیهای بیوقفه یا اجرای برنامه ضبطشده و کسلکننده «هفت» هنوز سینما برایش مسئله بود، باز هم میتوانست فیلمهایی مثل «روز سوم» (۱۳۸۵) یا «دختر ایرونی» (۱۳۸۱) بسازد که حداقل برای تماشاگر عام جذاب باشد.
یک بازیگر و کلی ضرر
به پوستر فیلم «ازدواج جنجالی» نگاهی بیندازید تا دستتان بیاید با چه فیلمی مواجهید. فیلمی از جنس فیلمهایی که در دهه ۸۰با بازیگران سریالهای طنز ۹۰شبی ساخته میشدند و ویژگی اصلیشان خط داستانی سست، تیپهای تکراری و نخنما، شوخیهای لوس و بیمزه و در یک کلمه سرمشق گرفتن از فیلمفارسی بود. یوسف تیموری با آن شکلکی که در پوستر فیلم درآورده، دورهای سپریشده را یادآوری میکند. آن لب و دهان نیمهباز تیموری به جای اینکه خندهدار باشد، بیشتر تأسفبرانگیز است.
یوسف تیموری امسال، به جز «ازدواج جنجالی»، «تکخال» (مجید مافی، ۱۳۹۹)، «آپاچی» (آرش معیریان، ۱۳۹۷)، «کلهپوک» (جواد مزدآبادی، ۱۳۹۹) و «شهر گربه ها» (سیدجواد هاشمی، ۱۳۹۸) را هم روی پرده داشته که از این میان تنها فیلم «شهر گربهها» فروش نسبتا قابلقبولی در حدود ۴میلیارد و ۲۲۴میلیون تومان داشته است. البته فروش این فیلم هیچ ربطی به تیموری ندارد و بیشتر بهدلیل موفقیت فیلمهای قبلی سیدجواد هاشمی است که معمولا فروش بدی در گیشه نداشتهاند.
اما مجموع فروش ۴فیلم دیگر با بازی تیموری تنها در حدود یک میلیارد و ۷۶۵میلیون تومان بوده است. یعنی هر فیلم چیزی کمتر از ۵۰۰میلیون تومان. چنین بازیگری فقط در سینمای ما دوام میآورد.
گروه نچسبها
جز تیموری بازیگران دیگری هم هستند که صرف وجودشان در هر فیلمی نشانهای است از کیفیت نازل آن فیلم. رضا شفیعیجم سالهاست که با ادا و اطوار قصد خنداندن تماشاگران را در فیلمهای مختلف دارد و همواره هم ناکام است. او امسال با «آپاچی» باز هم در شکست خوردن یک فیلم در گیشه نقش داشت.
پوریا پورسرخ میتواند چه در فیلمهای کمدی و چه در فیلمهای اجتماعی ناموفق باشد. او امسال «تکخال» و «مدیترانه» (هادی حاجتمند، ۱۳۹۷) را روی پرده داشت که هر دو فیلم از فرط بیکیفیتی نفروختند.
سحر قریشی و مهراوه شریفینیا هم جزو نفروشها هستند. قریشی در «تکخال»، «آپاچی» و «اتومبیل» (۱۳۹۹) بازی کرده و شریفینیا در «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی، ۱۳۹۱) و «مدیترانه». این فیلمها همگی جزو شکستخوردههای اکران هستند. به این فهرست باید مهدی کوشکی را هم اضافه کرد. او امسال با «سیاهباز» و «اتومبیل» به سینما آمد که هر دو فیلم هم شکست بدی در گیشه خوردند. دانیال عبادی هم که این روزها «عطر شیرین، عطر تلخ» از او اکران شده، زمانی در دهه ۸۰قرار بود ستاره شود؛ اما همان ایام مشخص شد عیار کارش چقدر است و کمکم به حاشیه رفت و همین که بعد مدتها فیلمی از او اکران شده برایش کافی است.
فیلمهای تهباری
اغلب فیلمهای بیمخاطب اکران ـ که ربطی به جامعه کنونی ایران ندارند ـ تولید سالهای گذشته هستند. فیلمهایی که حتی در شرایط عادی هم مخاطب نداشتند و احتمالا اصلا بهدنبال سود در گیشه نیستند و در مرحله تولید به سودی که مدنظرشان بوده رسیدهاند.
برای سازندگان این تصاویر متحرک، اکران فیلمشان در سینما در حکم خامه روی کیک است. اتفاقی که به ذهنشان هم خطور نمیکرده و به هدیهای غافلگیرکننده میماند. دستاندرکاران این فیلمها انتظار فروش از فیلمشان ندارند و همین که فیلمشان روی پرده میافتد برایشان کفایت میکند.
اما باید از مسئولان سینما پرسید، در شرایطی که سینمای ایران با کمبود سالن مواجه است و تعداد زیادی فیلم که تولید همین یکی دو سال اخیر هستند پشت خط اکران ماندهاند، چرا باید اکران فیلمهای قدیمی در دستور کار قرار بگیرد؟
چرا هر فیلمی باید اکران بگیرد و به شلوغ شدن بیهوده اکران دامن بزند؟ درست است که تعداد سانسهای این فیلمها زیاد نیست، اما اکران این فیلمها حتی به فروش فیلمهایی که شاید فروش متوسطی داشته باشند میتواند لطمه بزند. برای مثال، «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی، ۱۳۹۱) که در حدود ۳۵میلیون تومان فروخت یا پروژه طول و دراز «لاله» که از سال ۱۳۸۹تولیدش شروع شد و امسال بالاخره به اکران رسید و کمتر از ۱۰۰میلیون تومان فروش داشت، چرا باید اکران شوند؟
البته همه فیلمهای نفروش و بیمخاطب، مانده و قدیمی نیستند. فیلمهایی مثل «گیسوم» (نوید بهتویی، ۱۳۹۹) با فروشی معادل ۷۲میلیون تومان و «رمانتیسم عماد و طوبا» (کاوه صباغزاده، ۱۳۹۸) با فروشی در حدود ۱۵۸میلیون تومان قدیمی نبودند و نفروختنشان صرفا به تاریخ تولیدشان برنمیگردد. سینمایی که برای همه جزئیاتش برنامه میریزند، باید برای اکرانش هم برنامه ریخت و حلقه نمایش را به امان خدا رها نکرد.
منبع:همشهری