به گزارش مشرق، طی ۱۴ دوره حراج تجسمی تهران، میلیاردها تومان پای معامله تابلوهایی پرداخت شده که نه با ملاکها و معیارهای هنری، بلکه با شیوه معروف به «اقتصاد سفتهای» قیمتگذاری شدهاند و قیمت این تابلوها هم نه با ارزشگذاری منتقدان و کارشناسان نقاشی، بلکه با کلکل صوری سوداگران تعیین میشود. کالاهایی که ارزش هنری آنها با معیارهای هنری قابلاثبات نیست، چطور و با چه انگیزهای با این رقمهای سرسامآور معامله میشوند؟
چرا مشتریان و فروشندگان این آثار تقریبا ثابت هستند و مرتب قیمتها بالا میرود؟ کالاهای دستدوم که نه ارزش مولد دارند و نه ارزش خدماتی؛ و حتی ارزش آنها جزء GDP کشور هم محاسبه نمیشود، چطور در این بازار مکاره دچار تورم قیمتی میشوند و بیاینکه چیز جدیدی به همین مجموعه اضافه شود، مرتب به ارزش «هیچ» اضافه میشوند؟
خلق پول، پولشویی، بازی با قیمت ارز و مسائل مختلف دیگری از این دست را میتوان منشأ اصلی و انگیزه بنیادین برای برپایی چیزی مثل حراج تهران دانست.