در حال حاضر روسیه در وضعیتی قرار گرفته است که عدم انجام عملیات نظامی هر چند محدود و یا انجام یک عملیات نظامی هر کدام مخاطراتی را برای این کشور به همراه خواهد داشت.

سرویس جهان مشرق _ طی چند هفته گذشته با شروع نقل و انتقالات گسترده نظامی روسیه از سراسر کشور به مرزهای غربی این کشور در نزدیکی اوکراین، جهان در آستانه علامت سئوال بزرگی قرار گرفته است. آیا روسیه به اوکراین حمله‌ور خواهد شد؟ در صورت جواب مثبت این حمله در چه سطحی صورت خواهد گرفت؟ آیا صرفا به منظور جداسازی مناطق شرقی و روس زبان این کشور صورت خواهد گرفت یا با قصد تصرف کیف و سرنگونی دولت غرب گرای این کشور؟

با نگاهی به استعداد رزمی فراهم شده توسط ارتش روسیه در مرزهای غربی این کشور در نگاه اول به نظر می رسد که روس‌ها در صورت قطع خطوط تماس با ارتش اوکراین تنها در مرزهای شرقی این کشور متوقف نخواهند شد و کیف در معرض سقوط قرار خواهد گرفت. طی این مدت در حالی که اروپایی ها نفس‌ها را در سینه حبس کرده‌اند، روس‌ها دست به مانورهای رزمی متعددی به تنهایی یا به همراه بلاروس به منظور افزایش آمادگی رزمی نیرو ها زده اند.

در این بین توجه داشته باشیم که ارتش روسیه به منظور پوشش ۹ منطقه زمانی خود دارای ۵ مرکز فرماندهی منطقه ای اصلی به منظور مدیریت دفاعی سرزمین پهناور روسیه می باشد. این ۵ مرکز فرماندهی شامل مرکز فرماندهی ناوگان شمالی مستقر در سوروموسک، مرکز فرماندهی غربی شامل ناوگان بالتیک مستقر در سن پترزبورگ، مرکز فرماندهی مشترک جنوبی شامل ناوگان دریای سیاه، ناوگروه خزر و پایگاه‌های فراسرزمینی روسیه مستقر در شرق مدیترانه، ستاد مرکزی مشترک فرماندهی مستقر در یکاتینبورگ و مرکز فرماندهی مشترک شرقی شامل ناوگان پاسیفیک مستقر در خاباروفسک می‌باشد.

نکته جالب توجه در این نقل و انتقالات، انتقال هزاران نیرو و تجهیزات از هر ۵ فرماندهی مرکزی و نیز انتقال نیرو از مراکز فرماندهی مستقل  به دو فرماندهی غربی و جنوبی شامل ناوگان بالتیک و ناوگان دریای سیاه است.

به عبارت دیگر همانطور که نقشه های وزارت دفاع ایالات متحده طی روزهای گذشته نشان داده است مسیر تهاجم احتمالی روسیه به اوکراین از سه جهت غربی- شرقی  که احتمالا مرکز عملیات به سوی خارکف به عنوان مهم ترین پایگاه نظامی اوکراین در شرق خواهد بود، مسیرهای شمالی از خاک بلاروس با هدف تهدید کیف پایتخت اوکراین و مسیرهای جنوبی از طریق شبه جزیره کریمه و عملیات ابی خاکی از طریق دریای سیاه درست پشت سر خطوط دفاعی اوکراینی ها از رودخانه دنیپر  صورت خواهد گرفت که به نظر میرسد مسیرهای شمالی و جنوبی به منظور قطع خطوط ارتباطی یگان های ارتش اوکراین مستقر در شرق این کشور به سوی غرب و تهدید مسقیم   کی‌یف پایتخت کشور  طراحی شده اند. این مسئله در صورت دخالت بلاروس در نبرد احتمالی وضعیت ارتش اوکراین را قطعا شکننده تر و توانایی آن برای مقابله با موج اول حملات نیرو های متجاوز تضعیف خواهد نمود.

اما گذشته از مباحث تاکتیکی به چه دلیل روس ها این زمان را برای فراهم کردن چنین استعدادی رزمی در مرزهای غربی خود و تهدید اوکراین فراهم کرده اند و اساسا اهمیت اوکراین برای روسیه در چه مسئله ای است. به عبارت دیگر هدف مسکو از چنین اماده سازی رزمی بی سابقه ای چیست؟

برای درک اهداف روس‌ها باید درک کاملی از دکترین امنیت ملی و دکترین دفاعی آنها داشته باشیم.

از نظر روسیه جهان پس از جنگ سرد نه تنها صلح آمیزتر نشده است بلکه به صورت بی رحمانه ای خصومت آمیزتر نیز شده است. روسیه که بعد از فروپاشی شوروی هنوز توانایی جایگاه جدید خود در جهان جدید را نداشت به منظور حفظ حداقل های استراتژیک لازم به منظور تحرک در نظام بین الملل، جهان را به سه لایه امنیتی تقسیم نمود.

لایه اول این جهان سه لایه ای معروف به خارج نزدیک منطقه ای متشکل از جمهوری های جداشده از شوروی بودند. لایه دوم را دولت‌های عضو پیمان ورشو که به تازگی از این پیمان خارج شده بودند تشکیل می‌دادند و در نهایت لایه سوم تمام دولت‌های غربی و غیر غربی که جز دو لایه اول نبودند.

روسیه در سال های پس از جنگ سرد با مشاهده روند گسترش ناتو به سوی شرق شاهد سقوط تک تک دولت های سابق عوض پیمان ورشو به دست سازمان‌های یوروآتلانتیکی بود. در عین حال تلاش‌های غربی‌ها و چین و ژاپن و اعراب به نفوذ به لایه اول یعنی منطقه خارج نزدیک یا به عبارتی جمهوری‌های جدا شده از شوروی در اسیای میانه، قفقاز جنوبی و نیز مناطقی شرقی استپ‌های اروپای مرکزی را مشاهده نموده است.

به عبارت دیگر نفوذ رقبای شوروی به لایه های امنیتی روسیه که روسها حضور و حفظ آنها را به منظور تضمین امنیت استراتژیک مرزهای خود لازم و ضروری می‌دانستند. اما در این میان اوکراین از وضعیت خاص و منحصر به فردی برخودار بود. این کشور که در سال ۱۹۹۴ طی توافقی سه جانبه با ایالات متحده و جمهوری فدراسیون روسیه تسلیحات اتمی خود را منهدم کرده و یا تحویل داد از دیرباز جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ سیاسی روسیه داشته است. این کشور نه تنها گهواره تمدن اسلاوی و رحم روح امپراطوری بزرگ روسیه بوده است، عملا بخش مهمی از صنایع حساس نظامی و هسته‌ای و فضایی شوروی را طی جنگ سرد درون خود جای داده است. از سوی دیگر اوکراین از سال‌های گذشته به عنوان انبار غله اروپا معروف بوده است و پس از فروپاشی شوروی، روسیه همواره برای تهیه بخش بزرگی از نیازهای کشاورزی خود به اوکراین وابسته بوده است.

در کنار موارد گفته شده، اوکراین به همراه بخش هایی از بلاروس و لهستان بخش مرکزی منطقه‌ای که امروز به عنوان هارتلند شناخته می‌شود را شامل می‌شود و مسیر دسترسی زمینی روسیه به اروپای مرکزی را فراهم می‌نماید.

بنا بر مباحث مطرح شده، روس ها دلایل کافی برای ناخشنودی از وضعیت فعلی اوکراین را در اختیار دارند اما ایا روسیه واقعا خواهان نبرد برای سرنگونی دولت کی‌یف است؟

یادمان باشد مهم ترین هدف روسیه در ارتباط با اوکراین در حال حاضر جلوگیری از پیوستن این کشور به ناتو است. به عبارت دیگر با تحولات پس از فروپاشی شوروی، اوکراین تبدیل به مرکز ثقل کمربند امنیتی خارج نزدیک روسیه در مرزهای غربی این کشور شد. اما با گسترش ناتو مشخص بود که هدف بعدی ناتو کشورهای پشت دیواره مقدس، که معروف به دیواره شرقی نیز هستند، شامل اوکراین و بلاروس است.

علیرغم تحرکاتی که در بلاروس اتفاق افتاده است، اما همچنان لوکاشنکو متحد کرملین قدرت خود را در این کشور حفظ نموده است. اما در اوکراین از همان ابتدای فروپاشی شوروی این کشور راه غرب را در پیش گرفته است و حتی رئیس جمهور متحد کرملین در سال ۲۰۱۴ نیز نتوانست این مسیر را دگرگون نماید و ناچار خود قدرت را واگذار نمود. به هر صورت طی تحولات متعاقب انقلاب ۲۰۱۴ اوکراین و سرنگونی یانکوویچ و دخالت محدود نظامی روس ها در شرق این کشور و تصرف کریمه عملا مسیر پیوستن اوکراین به ناتو به صورت دو فاکتو مسدود شده است و این کشور تا وقتی اختلافات ارضی خود را به صورتی قطعی حل و فصل ننماید توانایی ورود به ناتو را نخواهد داشت.

پس هدف روسیه در این میان چیست؟

برای پاسخ به این مسئله می‌توان به سناریوهای مختلفی اشاره نمود اما یکی از این سناریوها را به نظر می‌رسد باید "بازی اطلاعاتی غرب" به منظور تضعیف موضع روسیه در شرق اروپا و وادار نمودن مسکو به انتخاب میان اولویت‌های ژئوپلیتک این کشور در شرق اروپا و اسیای شرقی دانست.

به عبارت بهتر در حال حاضر روسیه در وضعیتی قرار گرفته است که عدم انجام عملیات نظامی هر چند محدود و یا انجام یک عملیات نظامی هر کدام مخاطراتی را برای این کشور به همراه خواهد داشت؛ از جمله این مخاطرات می‌توان به از دست رفتن اعتبار پوتین رئیس جمهور روسیه و نیز تضعیف اعتبار بازدارندگی این کشور در شرق اروپا و نیز تضعیف موقعیت راهبردی این کشور در روابط سه گانه خود با ایالات متحده و چین دانست و در صورت انجام عملیات نظامی گسترده هزینه‌های انسانی، اقتصادی و امنیتی مختلف که روسیه می‌تواند با آن مواجه شود. در این بین تحولات امنیتی قزاقستان درست در میانه تنش‌های اوکراین نیز می تواند این چراغ قرمز را برای تصمیم گیران روس روشن کرده باشد که روسیه می تواند به آسانی از دو جبهه مورد هدف قرار بگیرد.

اما به نظر نمی‌رسد که مسکو به عنوان استراتژیست‌های قدیمی بازی بزرگ، دست به چنین قمار خطرناکی بزنند. به عبارت بهتر به نظر می‌رسد که روس‌ها نیز استراتژی طرف مقابل برای کشیدن پای روسیه به داخل یک تله استراتژیک را متوجه شده باشند و از استراتژی طرف مقابل برای برابر کردن امتیازها استفاده نمایند. به این معنی که با افزایش نیرو های خود در برابر مرزهای اوکراین این بار روسیه میزان امادگی غرب و از جمله دولت بایدن را برای حمایت از متحدان جدید این کشور در شرق اروپا را به بوته ازمایش بگذارد و این مسیر را تا سر حد درگیری‌های کوچک در شرق اروپا بدون ورود به یک درگیری تمام عیار ادامه دهد. در این وضعیت به نظر می‌رسد که تجمع نیرو های ناتو در مرزهای شرقی و نیز ادامه افزایش نیرو های روسیه در مرزهای غربی خود به دیپلماسی سرعت بیشتری بخشیده است.

اگر ما اشنایی مختصری با فرهنگ راهبردی روسیه داشته باشیم، متوجه می‌شویم که بر خلاف امریکایی‌ها معمولا روس‌ها در بیان اهداف راهبردی خود صریح‌تر و بی پرده‌تر صحبت می‌کنند. در این حالت صحبت‌های مقامات روس مبنی بر این که برنامه ای برای حمله و تصرف اوکراین ندارند را می توان نوعی سیگنال روسها به غربی ها برای امادگی این کشور برای مذاکرات گسترده تر بر مبنای نگرانی های راهبردی روس‌ها دانست. به عبارت دیگر روسیه با مشاهده تضعیف هر چه بیشتر موضع خود و توازن راهبردی اروپا خواهان استفاده از این فرصت به منظور بازگشت این توازن به صحنه اروپاست.

در این بین درخواست‌های حداکثری مسکو از آمریکا و عدم پاسخ از جانب ایالات متحده به نظر میرسد که روس‌ها را در موقعیت سختی قرار خواهد داد؛ از این رو دیپلماسی اروپایی به کار افتاده است. دیپلماسی که تنها پشتوانه آن نیروی قهریه ایالات متحده و سابقه تاریخی دیپلماسی اروپایی است.

همچنین بنا به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، امریکایی‌ها تلاش می‌کنند تا با نشان دادن انفعال عمدی، عدم پشتیبانی سنگین نظامی از اوکراین و مواضعی که شامل پاسخ نظامی به مسکو نمی‌شود، این کشور را به آغاز درگیری و ورود به باتلاق اوکراین تحریک کنند تا همزمان هم بهانه اعمال تحریم‌های گسترده اقتصادی علیه مسکو را در اختیار داشته باشند و هم به بهانه خطر نظامی روسیه برای کشورهای اروپایی، نفوذ و حضور خود در خاک اروپا را بیشتر کرده و سیاست مداران اروپایی را ناچار به همراهی با خواسته‌ها و خط مشی واشنگتن در مسائل بین المللی کند.