کد خبر 1333705
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۶

چند روز قبل مرد جوانی رازی را برملا کرد: «شب گذشته در پاتوقی در شمال تهران، مردی را دیدم که از دیدنش شوکه شدم. او یکی از همولایتی‌هایم به‌نام سیروس بود که حدود یکسال قبل در مراسم ختمش شرکت کرده بودم.»

به گزارش مشرق، چند روز قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و راز عجیبی را برملا کرد و گفت «شب گذشته در پاتوقی در شمال تهران، مردی را دیدم که از دیدنش شوکه شدم. او یکی از همولایتی‌هایم به‌نام سیروس بود که حدود یکسال قبل در مراسم ختمش شرکت کرده بودم.»

او ادامه داد: سیروس از آن متهمان سابقه‌داری بود که آخرین بار به اتهام سرقت مسلحانه از راننده‌ها در جاده بازداشت شده بود. مدتی در حبس بود و درنهایت با وثیقه آزاد شده بود تا با رد مال بتواند رضایت شاکی‌ها را بگیرد. او حتی از خود من نیز پول قرض گرفته بود و برای پرداخت آن امروز و فردا می‌کرد. سیروس به محض آزادی از زندان دوباره وارد کار خلاف شد و آن‌طور که من شنیده بودم، این بار مواد مخدر جاساز می‌کرد. اما مدتی که از آزادی اش گذشته بود آگهی فوت او را دیدم.

خانواده‌اش گفتند او با یکی از دوستانش به سفر رفته بوده که در دریا غرق شد. خلاصه اینکه همه تصور می‌کردیم سیروس فوت کرده تا اینکه دیشب در یک پاتوق او را دیدم. اول باورم نمی‌شد که او سیروس باشد، با اینکه چهره‌اش را تغییر داده بود اما شناختمش. پنهانی او را تعقیب کرده و آدرس محل زندگی اش را به‌دست آوردم. این را می‌دانم که سیروس قبلی تحت تعقیب پلیس شهرستان محل زندگی‌مان بود.

با اطلاعاتی که مرد جوان به پلیس داد، بلافاصله کارآگاهان پلیس پایتخت تحقیقات را در این رابطه آغاز کرده و با استعلام از شهرستان مربوطه اظهارات مرد جوان تأیید شد. درنهایت پس از هماهنگی‌های قضایی مأموران وارد مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.

سیروس که در این مدت، چهره‌اش را تغییر داده بود و تصور نمی‌کرد به دام بیفتد راز مرگ دروغینش را برملا کرد: به خاطر سرقت مسلحانه از راننده‌های عبوری بازداشت شدم و باید رد مال پرداخت می‌کردم. به همین دلیل با گرفتن مرخصی از زندان و با سند آزاد شدم. اما به یک زندانی سابقه دار چه کاری می‌دهند که بتواند این همه رد مال را پرداخت کند.

او ادامه داد: بعد از آزادی یکی از دوستانم را دیدم و او پیشنهاد قاچاق مواد مخدر را داد. اوایل مخالف بودم اما مبلغ پیشنهادی بالا بود و درنهایت وارد کار شدم. مواد را داخل خودروام جاساز کرده بودم که پلیس به من شک کرد و دستور ایست داد. سعی کردم از دست آنها فرار کنم اما مأموران خودروام را متوقف کرده و درنهایت با رها کردن ماشین موفق به فرار شدم. اما داخل خودروام مواد بود و از سویی هویت من برای مأموران خیلی زود برملا شد.

متهم جوان گفت: می‌دانستم خیلی زود دستگیر می‌شوم و این بار نه تنها به خاطر جرایم قبلی‌ام بلکه به خاطر مواد هم باید حبس تحمل می‌کردم. یک روز که خیلی ناراحت بودم و برای دوستم درد دل می‌کردم گفتم اگر بمیرم همه مشکلاتم تمام می‌شود. او هم در پاسخ گفت چرا نمی‌میری؟ اول از حرفش تعجب کردم اما همین موضوع باعث شد تا نقشه مرگ ساختگی را اجرا کنم. با دوستم راهی یکی از شهرهای شمالی شدیم و بعد هم دوستم تنها برگشت و به دروغ مطرح کرد که من در دریا غرق شده‌ام و جسدم پیدا نشده است. با این سناریو، خانواده‌ام مراسم ختم برای من گرفتند و من هم راهی تهران شده و با چهره‌ای جدید، زندگی تازه‌ای را آغاز کردم.

با اعتراف مرد جوان، با توجه به اینکه محل ارتکاب جرایم او در پایتخت نبود، پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادسرای مربوطه ارسال شد.

منبع: روزنامه ایران