جواد عزتیِ ۴۰ ساله در این فیلم، در نقش یک سرهنگ ویژه قتل ۶۰ ساله ظاهر شده است، و باید گفت که تا حد زیادی، از عهده برآمده است. حتی ممکن است که جایزۀ بهترین بازیگر نقش اول مرد را نیز بگیرد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - جشنواره فیلم فجر، حالا به بلوغ چهل سالگی رسیده است. ده سال قبل، ریاست سی‌امین جشنوارۀ فجر به محمد خزایی سپرده شد؛ و او اکنون به ریاست سازمان سینمایی رسیده و جشنواره فجر چهلم را به مسعود نقاش‌زاده سپرده است؛ مدرس و کارگردان سینما که فقط یک فیلم در کارنامه خود دارد: کودک و فرشته (۱۳۸۷).

هیئت انتخاب جشنواره متشکل از بهروز افخمی، اسماعیل بنی‌اردلان، پوران درخشنده، حسین زندباف، مجید شاه‌حسینی، اسفندیار شهیدی و محمدحسین نیرومند، از میان ۹۴ فیلم که در بخش سودای سیمرغ ثبت نام کردند، طبق معمول فقط ۲۲ فیلم را پذیرفت. امسال پس از هشت سال حضور متوالی سازمان اوج در جشنواره، هیچ فیلمی از آنها در جشنواره حضور ندارد. زیرا تنها فیلمشان به نام مسیح پسر مریم (علی جعفرآبادی) رأی هیئت انتخاب را کسب نکرد.

  هیئت داوری جشنواره امسال، عبارتند از: مسعود جعفری‌جوزانی (نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده)، مجید انتظامی (آهنگساز)، شهاب حسینی (بازیگر و تهیه‌کننده)، محمدعلی باشه‌آهنگر (نویسنده و کارگردان)، محمد داوودی (مدیر فیلمبرداری)، مهدی سجاده‌چی (فیلمنامه‌نویس) و پژمان لشکری‌پور (منتقد و تهیه‌کننده).

******

پس از سه سال غیبتِ جشنواره از برج میلاد (۹۸-۱۳۹۶)، از سال گذشته خانۀ جشنواره به مرکز همایش‌های میلاد بازگشت. تفاوت امسال در این است که برای جلوگیری از ازدحام، فیلم‌ها در دو سئانس نمایش داده می‌شوند؛ نوبت بعد از ظهر و نوبت شامگاه.

  فیلم‌های نمایش‌یافته در روز اول در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:

بیرو/ مرتضی‌علی عباس‌میرزایی

مرد بازنده/ محمدحسین مهدویان

 دروازه‌بان

بیرو/ مرتضی‌علی عباس‌میرزایی/ * (ضعیف)

 خلاصه داستان: ماجراهای دوران نوجوانی علیرضا بیرانوند تا رسیدن به هجده سالگی و موفقیت و شهرت.

فیلم  بیرو به نوجوانیِ علیرضا بیرانوند دروازه‌بان تیم ملی فوتبال می‌پردازد، حکایتی که از زبان خود او در تلویزیون و رسانه‌های دیگر بازگو شده است. و حالا جناب عباس‌میرزایی در سومین فیلم خود، تصمیم گرفته که این داستان را به یک اثر سینمایی تبدیل کند. لهذا، اولین ایراد فیلم، این است که قصه‌اش تازگی ندارد و مخاطب دست نویسنده/ کارگردان را پیش‌تر خوانده است.

ثانیاً روایت بخش‌های فوتبالی داستان، چیزی است شبیه به انیمیشن فوتبالیست‌ها؛ تقریباً همانقدر اغراق‌شده و فانتزی. البته به جای صدای گزارشگر، تراک‌های موسیقی جای آن را گرفته است؛ موسیقی مهیج و پیوسته‌ای که تمام سکانس‌های فیلم را شامل می‌شود.

ثالثاً کارگردانی فیلم، غلط است. برخی از ایرادهای شاخص را می‌توان اینطور برشمرد: کات‌های مکرر و آزاردهنده (شبیه به ساختۀ اول کارگردان به نام انزوا/ ۱۳۹۵)، اسلوموشن‌های بی‌جای فراوان (مانند فیلم دوم کارگردان به نام خون خدا/ ۱۳۹۷)، تصاویر ضد نور با اکسپوزهای خراب، عدم تطبیق نماها در برخی از سکانس‌ها (مانند اولین گفت‌وگوی علیرضا و اکرم در پارک)، حجم بالای موسیقی در کل فیلم (۴۰ قطعه، مطابق گفتۀ آهنگساز فیلم پیام آزادی)، بازی‌های بد و ضعیف (مانند بازیگر نقش پدر)، وجود شخصیت‌های فراوان بدون شخصیت‌پردازی و... و. در یک کلام باید گفت که جناب عباس‌میرزایی در سومین ساخته‌اش هنوز اولین مسائل کارگردانی را رعایت نکرده و شاید بهتر است بگوییم که نابلد است.

 جناب عباس‌میرزایی با اینکه تحصیل کردۀ سینما است اما درک صحیحی از سینما ندارد. او بهتر است به علاقه‌های دیگرش مانند موسیقی و بازیگری بپردازد. چه اینکه در کلیپ ما ایستاده‌ایم/ محمدباقر مفیدی‌کیا (۱۳۹۲) نیز در نقش دی. جی (Dj) ظاهر شده بود.

  به هر حال، اگر کسی موارد فوق الذکر را نادیده بگیرد و بتواند در فیلم غرق شود، ممکن است از تماشای فیلم بیرو خوشش بیاید. مخصوصاً از بازی خوب حسین بیرانوند که نقش یک فوتبالیست نوجوان را به خوبی ایفاء کرده است. او گرچه از خویشاوندان نزدیک علیرضا بیرانوند نیست اما شباهت فراوانی به او دارد، مخصوصاً که اهل فوتبال و دروازه‌بان هم هست.

  این فیلم، محصول سرمایه‌گذاری مجید برزگر، شرکت نفت و بنیاد سینمایی فارابی است. تهیه کنندگی فیلم، به طرز عجیبی به برزگر واگذار شده، در حالیکه با سبک فیلمسازی او تناسبی ندارد. او کارگردان/ تهیه کننده‌ای است که فیلم‌های شبه روشنفکری، کشدار و البته معاند با جمهوری اسلامی می‌سازد. متأسفانه، این سه مشخصه که برشمردم، تقریباً همۀ آثار او را دربرمی‌گیرند. و اگر بخواهیم این قاعده را به فیلم بیرو نیز تعمیم دهیم، باید بگوییم که جناب برزگر از آن جهت به تهیۀ این فیلم علاقمند شده که به نوعی بتواند از ورای این قصه، مثلاً وضعیت اسف‌بار ورزش کشور را نشان دهد و اینکه، چه موانعی برای پیشرفت قاطبۀ ورزشکاران وجود دارد.

  اما توصیفی که مجید برزگر دوست دارد از فیلم‌هایش به دست دهد، «سینمای مستقل» است. بنده دو سال قبل در کنفرانس خبری فیلم «ابر بارانش گرفته»، بالاخره صبرم تمام شد و گفتم: سینمای مستقل، در کشورهای مختلف دنیا، معانی متفاوتی دارد. سینمای شما، مستقل از چه چیست؟ گفت: مستقل از ایدئولوژی! معلوم شد که مقصودش، «مستقل از جمهوری اسلامی» است.

جالب توجه است که مجید برزگر حتی هنگامی که با بودجه‌های دولتی فیلم می‌سازد، باز هم خود را مستقل معرفی می‌کند! اما در کنفرانس خبری بیرو، برزگر به دیلی نخ‌نما شدن، شعار «مستقل بودن» را در دهان جناب عباس‌میرزایی گذاشته بود!

واقعاً چه باید گفت؟ جمهوری اسلامی، مستقل‌ترین حکومت دنیا است. لذا کسانی که از این کشور اعلام استقلال می‌کنند در واقع به پیوند خوردن و قرابت با یهود جهانی می‌کوشند تا در معدۀ سرمایه‌داران جهانی هضم شوند. بنده مخالف فیلمسازی مجید برزگر نیستم اما معتقدم که نباید بیت المال مسلمین را به کسانی داد که آن را علیه مسلمین به کار می‌گیرند. جناب برزگر اگر اصرار دارد که ساز مخالف بنوازد و شعار سینمای مستقل بدهد، بهتر است نه با بودجۀ بیت المال فیلم بسازد و نه در جشنواره فیلم فجر شرکت کند. چه اینکه این فیلم نیز در مدیریت قبلی بنیاد فارابی (علیرضا تابش) مصوب و ساخته شده است.

          |  بیشتر بخوانید:

          |  روزنامچه فجر ۶/ یک فیلم نمادپرداز سیاسی از مجید برزگر، با بودجۀ مرکز گسترش!

  فیلم ـ نوآر

 مرد بازنده/ محمدحسین مهدویان/ *** (خوب)

خلاصه داستان: احمد خسروی (جواد عزتی) یک کارآگاه ویژۀ قتل است که پروندۀ قتل مدیر یک شرکت را پیگیری می‌کند.

امسال هفتمین سال پیاپی است که محمدحسین مهدویان در جشنواره فجر حضور دارد. او در این سال‌ها، ژانرهای مختلف را آزموده، و حالا یک فیلم پلیسی ـ جنایی در سبک فیلم ـ نوآرهای فرانسوی ساخته است. چیزی در مقولۀ سریال ناوارو (۲۰۰۶- ۱۹۸۹) با بازی روژه هانن که سال‌ها قبل، از شبکۀ اول سیما پخش می‌شد.

جواد عزتیِ ۴۰ ساله در این فیلم، در نقش یک سرهنگ ویژه قتل، قریب ۶۰ سال سن ظاهر شده است (شبیه به نقش رضا عطاران در طبقۀ حساس)، و باید گفت که تا حد زیادی، از عهده برآمده است. حتی ممکن است که جایزۀ بهترین بازیگر نقش اول مرد را هم بگیرد.

نویسندگان فیلمنامه، ابراهیم امینی و حسین حسنی و خود مهدویان هستند. فیلمبرداری از دهم آذر شروع شده و فیلم، کمتر از دو ماه، به نمایش رسیده است! و اینها مدیون گروه پرتلاش و این تیم جدی است.

ای کاش مهدویان به دوران اوج فیلمسازی خود برگردد. یعنی به دوران فیلم‌های اولیه‌اش مانند ماجرای نیمروز (۱۳۹۵) و ایستاده در غبار (۱۳۹۴). مهدویان از سینما و فیلمسازی، شم بی‌نظیر دارد. واقعاً حیف است که او اوقات خود را با فیلم‌هایی از قبیل «مرد بازنده» تلف کند. چنین فیلم‌هایی را بسیاری از کارگردان‌های معمول سینما هم می‌توانند به ثمر برسانند. اما آن کاری که از عهدۀ آنها برنمی‌آید، همین روایت‌های تاریخ معاصر و قصۀ مظلومیت شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است.

** امیر اهوارکی

برچسب‌ها