کد خبر 134504
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۵

بررسی سال‌ها مذاکره درباره برنامه هسته‌ای ایران با طرف غربی نشان می‌دهد هدف آنها از مذاکره نه تنها رسیدن به توافق و حل و فصل این مساله نیست بلکه اهدافی خصمانه در پس آن قرار دارد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، گره کور مساله هسته‌ای ایران پس از گذشت ۹ سال کماکان به قوت خود باقی است و پس از سال‌ها گفتگو، طرف‌های مذاکره‌کننده هنوز در نقطه شروع قرار دارند.

برای فهم چرایی تداوم این بن‌بست، نگاهی به پس و بازخوانی موضع طرف غربی به عنوان عامل ایجاد تنش و تداوم آن، در مذاکرات، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.

کشورهای غربی که زمانی در قالب تروئیکای اروپایی و سپس به شکل گروه 1+5 مساله هسته‌ای ایران را دنبال کرده‌اند، از ابتدا تاکنون بر لزوم حل و فصل دیپلماتیک این موضوع تاکید کرده‌اند؛ مانند ایران، با این تفاوت که در عمل، رویکرد دیگری اتخاذ کرده و با نگاه امنیتی خود به مسائل پیرامونی، به زعم خود به دنبال خلع سلاح ایران بوده‌اند. المان‌های متعددی شاهد این ماجراست.

حلقه تنگ تحریم‌ها

اولین و مهمترین حربه غرب در این زمینه اعمال تحریم‌ علیه ایران است که دایره آن روز به روز تنگ‌تر شده و اخیرا صنعت نفت، سیستم بانکی و حمل و نقل ایران را هدف قرار داده است تا به این طریق، تهران را تسلیم خواسته‌های فراقانونی خود یعنی تعلیق غنی‌سازی اورانیوم سازند؛ فعالیتی که آنها مدعی‌اند در نهایت به تولید سلاح هسته‌ای منجر خواهد شد، در حالی که ایران تاکید دارد هدف آن صرفا تولید سوخت هسته‌ای برای راکتورها و تاسیساتی است که کارکرد آنها مصارف دارویی دارد.

در واقع، از آنجائیکه غرب درک تهدیدآمیزی از برنامه هسته‌ای ایران به ‌طور خاص و از ماهیت رفتارهای جمهوری اسلامی ایران به ‌طور عام دارد، در طول این سال‌ها کوشیده‌ با کوبیدن بر طبل «ضرورت خلع سلاح هسته‌ای» و تامین و تضمین صلح و امنیت بین‌المللی، مانع فعالیت صلح آمیز هسته‌ای ایران شود.

کنترل تسلیحات و خلع سلاح در اواخر قرن 19 و نیمه اول قرن 20، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، از مباحث مهم در عرصه استراتژیک بوده اما از آن زمان تاکنون هیچ پیشرفتی در این زمینه حاصل نشده چراکه این موضوع نیز مانند سایر مسائل بین‌المللی چون مبارزه با تروریسم، به ابزاری سیاسی در دست قدرت‌های دارای سلاح هسته‌ای تبدیل شده تا از آن دستاویزی  برای حمله به سایر کشورها - مانند عراق - و یا تحت فشار قراردادن آنها - مانند ایران - بسازند.

جاسوسی مجازی

دومین عرصه‌ای که غرب از طریق آن وارد جنگ با تهران شده تا به این طریق بتواند در مسیر فعالیت هسته‌ای ایران اخلال ایجاد کند، هدف قرار دادن تاسیسات هسته‌ای ایران با استفاده از حملات سایبری است. امنیت فضای سایبری، عرصه‌ای استراتژیک به شمار می‌آید،‌ از این رو، در ارزیابی‌های امنیتی از تهدیدات ملی و بین‌المللی، مفهوم امنیت در فضای سایبری با درجه بسیار بالا رده‌بندی می‌شود. اهمیت این فضا بدان میزان است که براساس گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد، تهدیدات و حملات سایبری یکی از 5 تهدید بزرگ جهانی در سال 2012 به شمار می‌آید چراکه می‌تواند امنیت میلیاردها نفر را به مخاطره اندازد.

در این میان، آمریکا از نخستین کشورهایی محسوب می‌شود که از فضای سایبری برای فشار و تهاجم علیه دیگر کشورها استفاده می‌کند که نمود این تهاجم سایبری برای جمهوری اسلامی ایران در برنامه هسته‌ای به گونه‌ای مشهود اتفاق افتاده است.

در واقع، پروژه حمله سایبری به ایران پیش از ریاست جمهوری باراک اوباما، در دوران جرج بوش، با نام رمز «مسابقات المپیک» کلید زده شد.  باراک اوباما نیز در ماه‌های نخست ریاست جمهوری خود به طور مخفیانه،‌ دستوری صادر کرد تا حمله سایبری با ویروس رایانه‌ای استاکس‌نت علیه ایران امکان پذیر شود.

پس از آن بود که مقامات ایران نخستین بار ژوئن 2011 این ویروس را شناسایی کردند؛ ویروسی که هدف آن آلوده کردن رایانه‌های صنایع مدیریت منابع آب، سکوهای نفتی و نیروگاه‌ها به ویژه نیروگاه هسته‌ای بوشهر بود. آنها به این حد نیز بسنده نکردند و ویروس دیگری را با نام «شعله» طراحی کردند. بنا بر جدید‌ترین اخبار، هدف اصلی ویروس شعله، سرقت یکسری طرح‌ها و اسناد ایرانی ـ روسی بوده که به احتمال زیاد، به موضوع تأسیسات هسته‌ای ارتباط داشته‌اند. به این ترتیب،‌ جاسوس جدیدی با نام «جاسوس مجازی» پا به عرصه ظهور گذاشت تا به این ترتیب، حلقه اقدامات ضدایرانی غرب تکمیل شود.

جدیت باراک اوباما که در ابتدا با شعار تغییر روی کار آمد،‌ در زمینه ممانعت از فعالیت‌ هسته‌ای ایران به میزانی بود که متبحرترین کارشناسان خلع سلاح را به عنوان مشاور خود در مساله هسته‌ای ایران به کار گرفت. از جمله این افراد، گری سیمور نام دارد که جزو حلقه اول مشاوران اوباما در امور خلع سلاح و عدم اشاعه قرار دارد.

جنگ خاموش

ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان از دیگر تاکتیک‌های کشورهای غربی و اسرائیل به شمار می‌آید که از آن می‌توان به عنوان جنگی خاموش علیه برنامه هـسته‌ای ایران از آن یاد کرد. ظرف 2 سال 5 دانشمند هسته‌ای ایران توسط سرویس‌های جاسوسی غربی و اسرائیلی ترور شده‌اند که هدف همه آنها در یک نکته خلاصه می‌شود؛ بهره‌گیری از ناامنی ایجاد شده در جامعه،‌ به عنوان عاملی بازدارنده در مسیر فعالیت‌های هسته‌ای ایران و در نهایت کُند کردن و توقف آن.

جالب اینکه با وجود همه این کارشکنی‌ها، طرف غربی کماکان بر لزوم اقدامات اعتمادساز ایران تاکید دارد که البته تعریف آنها از «اعتمادسازی» متفاوت از درک عمومی از این واژه است. به این معنا که آنها از اعتمادسازی به دنبال بازرسی بیشتر و افزایش دسترسی به تاسیسات هسته‌ای ایران هستند تا به این طریق نیز زمینه را برای توقف فعالیت‌ اتمی ایران و در نهایت خلع سلاح فراهم شود.

اما این همه ماجرا نیست. بحث خلع سلاح هدف نهایی غرب به شمار نمی‌آید بلکه صرفا زمینه ساز هدف غایی آنهاست. تحلیل و بررسی هر یک از موارد فوق نشان می‌دهد ، غربی‌ها در تلاشند با افزایش دامنه تحریم و ایجاد ناامنی روانی در جامعه ایرانی، فشار بر مردم و ایجاد نارضایتی میان طبقات مختلف اجتماع را به اوج برسانند تا زمینه برای شورش علیه نظام حاکم و در نهایت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران فراهم شود؛ نیتی که تاکنون به واسطه هوشیاری و درک بالای سیاسی مردم عقیم مانده است.