یک اندیشکده آمریکایی می‌گوید ولادیمیر پوتین دنیایی که از زمان پایان جنگ سرد می‌شناسیم را اساساً تغییر داده است و آمریکا باید این واقعیت را بپذیرد.

سرویس جنگ نرم مشرق - فردریک کاگان مدیر «پروژه تهدیدات حیاتی» و پژوهشگر مقیم در اندیشکده امریکن انترپرایز و مشاور تیم مسائل روسیه در اندیشکده مطالعات جنگ آمریکا طی یادداشتی عنوان کرد: نظم دوران پس از جنگ سرد بر پایه فقدان یک تهدید نظامی متعارف معنادار از طرف روسیه بنا نهاده شد. آرایش نظامی آمریکا، هزینه‌کرد و صف‌آرایی نظامی ناتو، نقشه‌های جنگی، و راهبردهای امنیت ملی به مدت سه دهه فرض را بر بعید بودن خطر جنگ متعارف تمام و عیار در اروپا گذاشته‌اند.

مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه می‌خوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارش‌ها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌ها، مؤسسات مطالعاتی و رسانه‌های غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

پوتین ارتش روسیه را برای جنگ تمام و عیار بازسازماندهی کرده است

این کارشناس آمریکایی می‌نویسد: هزاران تانک روسی که امروز پیرامون اوکراین مستقر گردیده‌اند و وارد خاک این کشور شده‌اند، بر فرضیه فوق مهر باطل زدند. آمریکا و ناتو باید راهبردهای امنیت ملی، بودجه‌های دفاعی، و صف‌آرایی‌های نظامی خود را به‌طور کامل و در بلندمدت مورد بازنگری قرار دهند.

پوتین مقادیر زیادی پول طی یک دهه گذشته صرف بازسازی قابلیت‌های متعارف روسیه کرده است. تمایل وی نسبت به هزینه‌کرد این مقدار پول برای نیروهای مسلح به‌رغم مشکلات اقتصادی در روسیه نمایانگر تمایل به افزایش توان نظامی است. این روند در پی عملکرد نظامی ضعیف روسیه در جریان حمله سال ۲۰۰۸ به گرجستان آغاز شد و طی چند سال گذشته شتاب شایانی به خود گرفته است. نیروی زمینی روسیه خودش را بازسازماندهی کرده تا بتواند وارد جنگ تمام و عیار شود. پوتین مشغول تجهیز همه نیروهایش به تجهیزات مدرن است. مهم‌تر از همه، نیروهای مسلح روسیه چند بار در سال رزمایش‌های نظامی مرتب و اعلام‌نشده در مقیاس گسترده با بهره‌گیری از قوای زمینی، هوایی، هسته‌ای، و سایبری برگزار می‌کند. این رزمایش‌ها بسیار هزینه‌بر هستند. این رزمایش‌ها همچنین جهت آماده‌سازی نیروها برای جنگ ضروری هستند.

پوتین مرزهای روسیه را صدها مایل جابجا کرده است

پوتین با تکمیل روند ادغام بالفعل نیروهای مسلح بلاروس در نیروهای مسلح روسیه و انتقال نیروهای روسی به مرز لهستان و بلاروس، مرز روسیه را بی‌سروصدا حدود ۳۰۰ مایل به سمت غرب جابجا کرده است. روسیه از قبل مجموعه نسبتاً بزرگی از انواع نیروها را در منطقه جدا افتاده کالینینگراد گردهم آورده و هر دو کشور لهستان و لیتوانی را در معرض تهدید قرار داده است. جدا افتادن این منطقه و فاصله آن با بقیه قلمرو روسیه موجب گردیده تا احتمال استفاده از نیروهای مزبور جهت حمله به ناتو امری بعید و بسیار پرمخاطره به نظر برسد. اما پیدا شدن سروکله بخش بزرگی از نیروهای روسیه در بلاروس این معادله را عمیقاً دستخوش تغییر می‌کند؛ قوای روسی حمله‌کننده از سمت کالینینگراد اکنون می‌توانند ملحق شدن فوری نیروهای کمکی از سمت بلاروس را انتظار داشته باشند و ممکن است حملات گازانبری به لهستان، هلند، یا هر دوی آنها را مدنظر قرار دهند.

پوتین نشان داده که قادر است در راستای تهدید ناتو از همه نیروهای مسلح خود بهره بگیرد، نه فقط نیروهایی که در نزدیکی مرزهای ناتو مستقرند. او ده‌ها هزار نیرو از مناطق شرق دور و آسیای میانه روسیه به مرز لهستان و اوکراین منتقل و در آنجا مستقر کرده است. جابجایی ــ پرهزینه ــ این همه نیرو از اقیانوس آرام تا بلاروس به منزله پیامی است که غرب باید دریافت کند و به آن پاسخ دهد: تهدید متعارف روسیه ضد ناتو یک تهدید بزرگ، واقعی، و پایدار است.

خواسته پوتین مبنی بر توقف گسترش بیش از پیش ناتو

این اندیشکده آمریکایی می‌افزاید: پوتین در قالب درخواست‌هایی که در جریان این بحران مطرح کرده و صرفاً برخی‌شان به اوکراین مربوط می‌شوند، یک پیام دیگر برای ناتو ارسال کرده است. او اصرار دارد که ناتو همه زیرساخت‌های نظامی خود را از کشورهایی که پس از جنگ سرد در این سازمان پذیرفته شده‌اند ــ یعنی سرتاسر اروپای شرقی و منطقه بالکان ــ خارج سازد. خواسته وی مبنی بر توقف گسترش بیش از پیش ناتو در ادعای بزرگ‌تر او در خصوص سلطه بر حداقل همه کشورهای عضو شوروی سابق نهفته گردیده است. او هنوز درخواست خروج کشورهای حوزه دریای بالتیک از ناتو را مطرح نکرده است، اما اگر مهارش نکنند این خواسته را نیز مطرح خواهد کرد.

اهداف غایی پوتین در اروپا چیست؟

در ادامه این گزارش آمده است: برای فهمیدن اهداف غایی پوتین نیازی به تلاش زیادی نیست: او همواره به ما می‌گوید که قصد دارد ناتو را از بین ببرد، آمریکا را از اروپا بیرون کند، و حوزه نفوذ شوروی را بار دیگر برقرار سازد.

مطالبات پوتین در خصوص کشورهایی که پس از جنگ سرد به ناتو پیوسته‌اند، قویاً حکایت از آن دارد که او حوزه نفوذ مزبور را واقعاً به مرزهای شوروی سابق محدود نمی‌داند؛ او هزینه هنگفتی را صرف ایجاد ارتشی کرده که بتواند نیروهایی که ناتو در حال حاضر در کشورهای عضو در شرق اروپا مستقر کرده است را به‌طور جدی به چالش بکشد و در صورت امکان بر آنها فائق بیاید.

صرف‌نظر از آنچه که در اوکراین اتفاق می‌افتد، این تهدید باید زودتر از اینها جدی گرفته می‌شد و در خصوص آن چاره‌اندیشی می‌شد. آمریکا برای شروع باید پیش‌نویس‌های راهبرد امنیت ملی و راهبرد دفاع ملی را پاره کند. چین یک تهدید فزاینده و رو به رشد است، اما قضیه روسیه فرق دارد. این دو تهدید دربرگیرنده چالش‌های عمدتاً متفاوتی هستند؛ مواجهه با آنها الزامات متفاوتی را می‌طلبد.

آمریکا و ناتو باید آرایش نظامی خود را تغییر دهند

آمریکا نمی‌تواند از نیروهای مورد نیاز برای یک جنگ مکانیزه متعارف فاصله بگیرد، آنگونه که در اسناد و بودجه‌های کنونی پیشنهاد شده است، و به سمت قابلیت‌های هوایی ـ دریایی مورد نیاز جهت نبرد در اقیانوس آرام سوق پیدا کند ــ نه حالا که پوتین تمایل جهت استفاده از قوای مکانیزه متعارف در مقیاس گسترده را به نمایش گذاشته است. نیروهای مسلح آمریکا همچنین نمی‌توانند بر روی مدرن‌سازی متمرکز شوند ــ چالشی که چین به وجود آورده است ــ و از احیای قابلیت دفاع در برابر حمله تمام و عیار از طرف قوای «بازمانده» نظیر روسیه غافل شوند.

آمریکا همچنین باید قوای نظامی خود را بازآرایی کند و آنها را برای مواجهه با یک حمله سریع و بدون اطلاع قبلی در اروپا آماده سازد. خروج بخش اعظم قوای مکانیزه آمریکا از اروپا و بازگرداندن آنها به آمریکا که در دهه ۲۰۰۰ آغاز شد، همواره یک اشتباه قلمداد می‌شد، چرا که این امر میان قوای مذکور و هرگونه منازعه احتمالی یک اقیانوس فاصله می‌انداخت. مجاز شمردن تداوم این اشتباه در شرایط کنونی هیچ توجیهی ندارد.

آمریکا باید نیروی بزرگی به‌طور دائمی در اروپا مستقر کند، آنهم در اندازه و مقیاسی که برای متوقف ساختن حمله اعلام‌نشده روسیه ضد ناتو ضروری است. آمریکا باید هواپیماهای نهانکار و سایر دارایی‌های هوایی و دریایی مورد نیاز جهت نفوذ به درون پیشرفته‌ترین سامانه‌های دفاع هوایی و ساحلی دنیا را در اروپا نگاه دارد.

آمریکا باید حین انجام همه این کارها همزمان بر میزان قوای مستقر در آسیا بیفزاید، قوای هوایی، دریایی، و زمینی که فوراً جهت ممانعت از تهاجم چین و در صورت نیاز غلبه بر این تهاجم مورد نیازند را به وجود بیاورد، و در راستای مواجهه و پیشی گرفتن از برتری‌های فناورانه در حال پیشرفت چین دست به مدرن‌سازی بزند. آمریکا کماکان دارای منافع حیاتی و مهمی در حوزه امنیت ملی در خاورمیانه، آفریقا، و آمریکای شمالی، مرکزی، و جنوبی است؛ گذشته از این، آمریکا باید توانایی نبرد و پیروزی همزمان در مناطق چندگانه و بسیار از دور از هم را احیا کند ــ قابلیتی که از زمان پایان جنگ سرد از آن بی‌بهره بوده است.

البته، آمریکا به تنهایی قادر به انجام این کار نیست. ناتو نیز باید وارد عمل شود؛ ناتو باید هزینه‌کرد نظامی را به میزان چشمگیری افزایش دهد و آرایش نظامی قوای متعارف خود را تغییر دهد تا بتواند از اعضای شرقی خود دفاع کند. ناتو باید بار دیگر از هدف اصلی خود مبنی بر جلوگیری و دفاع در برابر یک تهدید نظامی متعارف بزرگ از سمت شرق استقبال کند. ناتو باید متوجه باشد که پوتین جنگ سرد را دوباره زنده کرده و به دنبال ایجاد مجدد پرده آهنین است.

پوتین به دنبال نابودی ائتلاف غرب است

امریکن انترپرایز در پایان با تلاش برای تطهیر چهره جنگ‌طلب آمریکا و اروپا نوشت: این پیشنهادات پرهزینه هستند و طرفدار چندانی ندارند. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دوست ندارند هیچ کجا بجنگند. آنها از رقابت تسلیحاتی خوششان نمی‌آید؛ آنها از جنگ خوششان نمی‌آید، چه سرد باشد چه گرم. با این حال، ما باید با واقعیت روبرو شویم. جنگ به یک طرف محدود نمی‌شود و دو طرف دارد. پوتین نشان داده که مایل به نبرد جهت دستیابی به خواسته‌اش است و خواسته او همانا نابودی همان ائتلاف غربی است که به مدت بیش از هفت دهه حافظ صلح در اروپا بوده است. ما باید مایل به نبرد در جهت دفاع از آن باشیم ــ و باید مایل به پرداخت بهای چنین کاری باشیم.