به گزارش مشرق به نقل از شرق، اين نوجوان كه حالا 17ساله است، سه سال قبل و هشت روز بعد از اينكه به سن بلوغ شرعي رسيد در نزاع خياباني در پاركي در محله نبرد جواني به نام احمد را به قتل رساند.
متهم به نام حامد يك شب بعد از درگيري خود را به ماموران معرفي و مسووليت قتل را قبول كرد. او كه به همراه ناپدرياش به پليس مراجعه كرده بود در اعترافات اوليهاش گفت: همراه دوستان، پسرخالهها و برادرم در پارك بوديم. دختر و پسر جواني هم به فاصله چند متر از ما نشسته بودند. ما كاري به آنها نداشتيم، حرف ميزديم و ميخنديديم تا اينكه مرد جوان سراغمان آمد و از ما خواست آنجا را ترك كنيم. درگير شديم و بعد من فرار كردم اما او برادرم را نگه داشته بود براي همين مجبور شدم براي برگرداندن برادرم به پارك بروم و بعد هم آن قتل اتفاق افتاد.
حامد اعتراف كرد در زمان قتل مقدار زيادي الكل خالص نوشيده بود و در حالت مستي قرار داشت. بعد از اعترافات اين نوجوان و صدور كيفرخواست براي وي پرونده به شعبه 71 دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد. حامد در دادگاه نيز اتهام قتل را قبول كرد و گفت: ضربه را زدم اما نميدانم چطور اين كار را كردم و به درستي يادم نميآيد چه اتفاقي افتاد. بعد از اينكه حامد دفاعيات خود را مطرح كرد هيات قضات شعبه 71 وارد شور شدند و با اكثريت آرا حامد را در قتل عمد مقصر نشناختند چرا كه زمان قتل فقط هشت روز از بلوغ شرعي او گذشته و احتمال اينكه آن زمان هنوز بالغ نشده بود وجود داشت ضمن اينكه او الكل خالص با غلظت 96 درصد مصرف كرده بود و به نظر ميرسد او در حالت مستي قتل را انجام داده است. بنابراين حامد به پرداخت ديه محكوم شد اما راي صادره مورد اعتراض اوليايدم قرار گرفت و شعبه 7 ديوان عالي كشور آن را مورد بررسي قرار داد. قضات ديوانعالي اعتراض را وارد دانستند و خواستار محاكمه مجدد حامد به اتهام قتل عمد شدند.
روز گذشته در جلسه محاكمه حامد ابتدا شاهمرادي نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و درخواست صدور حكم قانوني براي او كرد و گفت دادسرا بر نظر خود مبني بر عمدي بودن قتل باقي است. در ادامه پدرومادر مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست قصاص را يكبار ديگر مطرح كردند. سپس حامد كه به شدت گريه ميكرد، گفت: من اتهام را قبول دارم و هربار كه دراينباره از من پرسيدند، گفتم قبول دارم قتل كار من بود. آن روز پسرخالهام دو شيشه يكليتري الكل سفيد از داروخانه خريد و با خود آورد. ما چهار نفر بوديم همه آن را خورديم و به پارك رفتيم. داشتيم ميخنديديم و حرف ميزديم. مقتول و زني جوان كه بعدها فهميدم نامزدش بود چند متر آنطرفتر از ما نشسته بودند.
مرد جوان معترض شد و به ما گفت برويد و جاي ديگري بنشينيد. ما توجهي نكرديم و او هم عصباني شد و دعوا را شروع كرد. پسر ديگري هم كه دوستش بود با او آمد و با ما دعوا كردند. آنها با سيخ اجاق پيكنيك ما را زدند. من فرار كردم و به خانه رفتم. متهم ادامه داد: ميهمان داشتيم و مادرم تازه ظرفها را شسته بود. من وارد خانه شدم. پسرخالهام دنبالم آمد و گفت مرد جوان برادرت را گرفته و ميگويد تا حامد نيايد ولش نميكنم. من هم چهار چاقو از لابهلاي ظرفها برداشتم. مادربزرگم متوجه شد من چاقو برداشتم. او خيلي پير بود و نتوانست جلويم را بگيرد و به اتفاق پسرخالهام به سمت پارك رفتم تا برادرم را از دست آن مرد نجات بدهم. او دوباره حمله كرد. من چاقو را جلو خودم گرفتم البته نه به قصد اينكه به وي آسيبي بزنم يا او را اذيت كنم. فقط براي اينكه از او ترسيده بودم و اگر از چاقو نميترسيد حتما من را ميزد. او به سمتم حمله كرد و ما گلاويز شديم. اصلا نفهميدم چه شد و ضربه چطور وارد شد. آن صحنه را به ياد ندارم فقط ميدانم او روي زمين افتاد و من هم فرار كردم. دوستش پشت سر من دويد اما نتوانست مرا بگيرد چون پشت تريلري مخفي شدم.
حامد در مورد فرار نيز گفت: بعد از درگيري به خانه دوستم رفتم و شب را آنجا ماندم. تلفن همراهم را خاموش كردم. خيلي ترسيده بودم. فرداي آن روز تلفنم را روشن كردم تا شايد خبري بشنوم و بفهمم چه شده است. ناپدريام بلافاصله به من زنگ زد و گفت بهتر است خودم را معرفي كنم. او من را آرام كرد و بعد هم دنبالم آمد و با هم به كلانتري رفتيم.
در اين هنگام يكي از قضات از متهم پرسيد: چقدر الكل خورده بودي و چقدر مست بودي؟متهم جواب داد: نميدانم چقدر مست بودم. بار اولم بود كه الكل ميخوردم و الكلي كه خوردم 96 درصد بود كه نزديك به يك شيشه آن را خوردم. در اين هنگام قاضي ديگري گفت: پزشكي قانوني گزارش كرده زمان بازداشت آثار جراحتهاي عميق و كبوديهاي شديدي روي بدنت بود. اين جراحات به چه دليل بود؟ آيا مقتول تو را زده بود؟متهم جواب داد: هيچكس بهجز پدرم من را نميزد. حتي ناپدريام من را كتك نميزد و با من رابطه خوبي داشت اما پدرم آنقدر مرا ميزد تا خسته شود.
چند سال قبل از اين حادثه پدر و مادرم از هم جدا شدند و من پيش مادرم و شوهرش زندگي ميكردم. هر وقت پيش پدرم ميرفتم به بهانههاي مختلف من را كتك ميزد. در اين هنگام ناپدري حامد خطاب به قضات گفت: يك هفته قبل از اين حادثه حامد به خانه پدرش رفته و او آنقدر حامد را با فانوسقه زده كه انگشت پايش شكسته و قسمتهاي مختلف دستش كبود شده و زخمهاي عميقي برداشته بود. من او را به درمانگاه بردم تا زخمهاي بدنش را پانسمان كند. حامد هيچوقت از دست پدرش در امان نبود.
اين مرد در دفاع از حامد گفت: او پسری خوب و سربهراه و خيلي مهربان است آن روز هم اگر الكل نميخورد و مست نميكرد دست به چنين كاري نميزد.
در ادامه هيات قضات از وكيل متهم خواستند دفاعياتش را مطرح كند و بعد از پايان جلسه دادگاه براي صدور راي وارد شور شدند.
قرباني كودكآزاري يك هفته بعد از اينكه توسط پدرش به شدت مورد تنبيه بدني قرار گرفت در حالت مستي جواني را به قتل رساند.