جان مرشایمر، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه شیکاگوی آمریکا، می‌گوید: پوتین آدم راهبردی‌ای است؛ و اگر آمریکا همچنان سربه‌سرش بگذارد، معلوم نیست درباره ایران با واشینگتن همکاری کند.

سرویس جهان مشرق اگرچه در رسانه‌های جریان اصلی غرب، روسیه به شکل یک‌جانبه و مطلق مقصر بحران اوکراین معرفی می‌شود، اما در حقیقت، نقطه‌ی آغاز بحران اوکراین، سال‌ها قبل است، زمانی که اعضای «پیمان آتلانتیک شمالی»، یا همان ناتو، تصمیم گرفتند ائتلاف نظامی‌شان را سمت شرق گسترش دهند و تا آستانه‌ی مرزهای روسیه بکِشند. البته آغاز جنگ علیه یک کشور دیگر، مانند کاری که روسیه انجام داد، (تقریباً) در هیچ شرایطی توجیه‌پذیر نیست، اما حتی کارشناسان آمریکایی نیز بارها هشدار داده‌اند که وقتی هر دشمنی را در یک گوشه‌گیر انداختید، باید منتظر واکنش شدید او باشید؛ و این دقیقاً همان اتفاقی که است که درباره‌ی مسکو رخ داده است.

صرف‌نظر از این‌که بحران اوکراین چرا رخ داد، یکی از سؤالات مهم درباره‌ی حمله‌ی روسیه به اوکراین این است که این بحران چه پیامدهایی برای روابط مسکو با غرب و در زمینه‌های دیگر خواهد داشت. مشرق برای یافتن پاسخ این سؤال مهم، یکی از سخنرانی‌های مهم «جان مرشایمر[۱]» (یا «میرشایمر») محقق آمریکایی و استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه شیکاگو را خدمت مخاطبان محترم ارائه می‌کند. این سخنرانی اگرچه در سال ۲۰۱۵ ایراد شده است، اما به شکل حیرت‌انگیزی به درک اتفاقات امروز اوکراین کمک می‌کند؛ به گونه‌ای که گویی مرشایمر این سخنرانی را همین امروز ایراد کرده است.

سخنرانی مرشایمر در دو قسمت منتشر می‌شود: قسمت اول آن که پیش‌تر در مشرق منتشر شد، ریشه‌های بحران اوکراین، سیر تاریخی قبل، همزمان، و بعد از «انقلاب نارنجی» در این کشور، و همچنین واکنش روسیه به این تحولات را تشریح می‌کرد و به دنبال پاسخ دادن به این سؤال بود: چرا غرب مسئول بحران اوکراین است؟ این قسمت از سخنرانی مرشایمر را می‌توانید از این‌جا ببینید و بخوانید.

در همین‌باره بخوانید:

›› «جان مرشایمر» پاسخ می‌دهد: چرا بحران اوکراین تقصیر غرب است؟

قسمت دوم این سخنرانی که در ادامه‌ی این گزارش ویدیوی آن با زیرنویس اختصاصی مشرق و همچنین متن آن آمده، به این سؤال‌ها پاسخ می‌دهد: آیا پوتین به دنبال احیای شوروی یا تشکیل «روسیه‌ی بزرگ» است؟ و پیامدهای بحران اوکراین برای روابط روسیه با غرب و مسائل دیگری از جمله ایران و رژیم تحریم‌های بین‌المللی علیه این کشور، چیست؟ در ادامه، ابتدا ویدیوی قسمت دوم سخنرانی مرشایمر تحت عنوان «دلایل و پیامدهای بحران اوکراین[۲]» و سپس متن این قسمت آمده است.

لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشمندان بین‌المللی این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این سخنرانی لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.

سخنرانی «جان مرشایمر» درباره‌ی دلایل و پیامدهای بحران اوکراین - قسمت دوم [دانلود با حجم ~ ۳۶ مگابایت]

کمی درباره‌ی «باور عمومی» توضیح بدهم [و این‌که چرا اشتباه است]. باور عمومی این است که پوتین عامل اصلی بحران اوکراین است. بعضی‌ها می‌گویند یا دیوانه است یا غیرمنطقی. آنگلا مرکل [صدراعظم سابق آلمان] مدتی این حرف را می‌زد: «[پوتین] دنبال ایجاد روسیه‌ی بزرگ است و شباهت چشم‌گیری به آدولف هیتلر دارد.» بگذارید چند کلمه درباره‌ی هر کدام از این نظریه‌ها توضیح بدهم. من آدولف هیتلر را کاملاً می‌شناسم. درباره‌ی رفتارهای آلمان نازی در دهه‌ی ۱۹۳۰ و جنگ جهانی دوم زیاد نوشته‌ام و تدریس هم می‌کنم. این‌که پوتین هرگونه شباهتی به آدولف هیتلر داشته باشد، نظریه‌ی به‌غایت خنده‌داری است. باورش سخت است که آدم‌های جدی این نظریه را مطرح می‌کنند.

اما این‌که پوتین تلاش می‌کند روسیه‌ی بزرگ را بسازد، چه‌طور؟ به نظر من، اگر می‌توانست این کار را بکند، می‌کرد. اما نمی‌تواند. روسیه یک قدرت بزرگِ رو به افول است. همان‌طور که قبلاً هم گفتم، اگر سعی کنند با حمله به اوکراین و کشورهای بالتیک روسیه‌ی بزرگ را بسازند، خودشان را به مهلکه انداخته‌اند. اتفاقاً اگر می‌خواهید روسیه را نابود کنید، کافی است به آن‌ها بگویید تلاش کنند روسیه‌ی بزرگ را بسازند؛ در باتلاق بزرگی گرفتار خواهند شد. من معتقدم پوتین خیلی باهوش‌تر از آن است که چنین کاری بکند؛ [به جایش] دارد اوکراین را نابود می‌کند. این را واضح بگویم. و دارد اوکراین را نابود می‌کند، تا به غرب بفهماند که «نمی‌توانید اوکراین را بگیرید. قبل از این‌که دست‌تان به اوکراین برسد من آن را نابود می‌کنم.» آیا پوتین دیوانه یا غیرمنطقی است؟ به اعتقاد من، نه. اتفاقاً به نظر من، خیلی آدمِ راهبردی‌ای است. و همان‌طور که گفتم، عامل اصلی بحران هم پوتین نیست.

مجموعه‌ی دیگری از استدلال‌های مرتبط با باور جمعی هم وجود دارد. مثلاً این‌که آمریکا یک هژمونِ خیرخواه است که ارتقای ثبات اروپا را می‌خواهد؛ به دنبال ایجاد ثبات در آسیا و سراسر جهان است؛ و غیره. قطعاً برخی کشورها مانند ژاپن، آلمان و لهستان هستند که آمریکا را یک هژمون خیرخواه می‌بینند. اما کشورهای زیادی هم هستند که چنین دیدگاهی ندارند: ایران یکی از آن‌هاست؛ چین یکی دیگر؛ و روسیه هم سومی. این‌ها دیدگاه دیگری دارند. و چون دیدگاه دیگری دارند، باید بدانید وقتی دست به اقدامی می‌زنید که خودتان فکر می‌کنید طرف مقابل آن را خیرخواهی تعبیر خواهد کرد، اتفاقاً آن‌ها اقدام شما را تهدید می‌بینند.

شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران، و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه؛ بسیاری از کشورها هستند که قبول ندارند آمریکا یک «هژمون خیرخواه» است (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› چرا روسیه و چین، ایران را تقویت می‌کنند؟

این مسئله به حرف من درباره‌ی ترویج دموکراسی برمی‌گردد. ما معتقدیم ترویج دموکراسی یک خیر خالص است، و نمی‌توانیم درک کنیم چرا افرادی مانند پوتین و رهبران پکن این را درک نمی‌کنند. اما به هر حال، این را درک نمی‌کنند؛ و تا وقتی ندانید دیگران چه فکری می‌کنند، نمی‌توانید خودتان را جای آن‌ها بگذارید؛ و خودتان را به دردسرهای زیادی می‌اندازید. صدالبته در این مورد هم دقیقاً همین اتفاق افتاده است.

یک نظریه‌ی دیگر این است که رفتار پوتین ثابت می‌کند گسترش ناتو به سمت شرق و تلاش برای ملحق کردن اوکراین و گرجستان، عاقلانه بوده است. نکته‌ی بسیار جالب این است: هیچ مدرکی وجود ندارد که ما تا پیش از بحران اوکراین، فکر می‌کردیم پوتین ممکن است دست به تجاوزگری بزند. هیچ مدرکی در این‌باره وجود ندارد. هیچ مدرکی هم وجود ندارد که ما به این دلیل به دنبال گسترش ناتو بودیم که باید روس‌ها را مهار می‌کردیم. چون سیاست گسترش ناتو توسط مردان و زنان قرن بیست‌ویکمی هدایت می‌شود؛ آدم‌هایی که معتقدند اهمیت «توازن قدرت» در سیاست، از بین رفته است. ریشه‌ی این اتفاقات، همین است. اما پوتین یک آدم قرن نوزدهمی است: جهان را از منظر سیاست توازن قدرت می‌بیند.

خود ما هم همین دیدگاه را در قالب «دکترین مونرو» درباره‌ی نیم‌کره‌ی غربی داریم؛ اما در مورد اروپا، مثل مردان و زنان قرن بیست‌ویکمی فکر می‌کردیم. فکر می‌کردیم می‌توانیم تا پشتِ درِ خانه‌ی پوتین بتازیم و او هم برایش مهم نباشد. این یعنی آن موقع فکر نمی‌کردیم روسیه تجاوزگر است. پس از بحران ۲۲ فوریه [ی ۲۰۱۴ و کودتای اوکراین] تازه به این نتیجه رسیدیم که روسیه تجاوزگر است؛ آن موقع به این نتیجه رسیدیم که پوتین به دنبال ایجاد «روسیه‌ی بزرگ» است. همه‌ی این‌ها «پساواقعه» بود. به علاوه، به همین دلیل هم پس از ۲۲ فوریه، وقتی بحران شروع شد، پرزیدنت اوباما و تقریباً تمام [نخبگان] واشینگتن غافلگیر شدند. چون انتظارش را نداشتند.

نقشه‌ی شماره‌ی ۱: گسترش ناتو به سمت شرق (+)

کمی درباره‌ی واکنش ما [آمریکایی‌ها] صحبت کنم. ما اساساً داریم روی موضع‌مان پافشاری می‌کنیم. برخوردمان ما با روس‌ها سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. راهبردمان این است. و البته کاملاً هم قابل‌پیش‌بینی بود؛ چون آن‌ها را مقصر می‌دانیم. چرا؟ چون نمی‌توانیم خودمان را مقصر بدانیم؛ چون ما که هرگز اشتباه نمی‌کنیم. شما که می‌دانید، همه‌ی مشکلات جهان تقصیر دیگران است؛ هیچ‌وقت تقصیر آمریکا نیست، چون ما یک هژمون خیرخواه هستیم. وقتی ما آدم‌خوبه هستیم و آن‌ها آدم‌بَده‌ای که دارد شیطنت می‌کند، و می‌خواهد روسیه‌ی بزرگ را بسازد، این یعنی دوباره برگشته‌ایم به دهه‌ی ۱۹۳۰ [و آلمان نازی]. هر امتیازی به پوتین هم مثل قرارداد اکتبر ۱۹۳۸ مونیخ [و اعطای سرزمین به هیتلر] است. این کار را که قطعاً نمی‌شود کرد، بنابراین مجبورید روی موضع خودتان پافشاری کنید؛ سخت‌تر و سخت‌تر برخورد کنید.

اکنون سؤال این است: آیا می‌توانیم موفق شویم یا نه؟ به نظر من، [ما آمریکایی‌ها] داریم یک بازیِ ازپیش‌باخته می‌کنیم. دلیلش هم این است که این رقابت، بین ملاحظات اقتصادی و ملاحظات امنیتی است. تفکر بنیادین مردم در غرب این است که می‌توانید با مجازات اقتصادی، روس‌ها را تسلیم کنید. اما من می‌گویم وقتی منافع راهبردی محوری در خطر باشند، وقتی ملاحظات امنیتی در خطر باشند (خانم‌ها و آقایان شکی نیست که روسیه در اوکراین منافع راهبردی محوری دارد)، کشورها باید خیلی، خیلی ضربه ببینند تا تسلیم شوند. بنابراین می‌توانید رنج زیادی به روس‌ها تحمیل کنید، اما تسلیم نخواهند شد، چون اوکراین برایشان مهم است.

و نکته این‌جاست که اتفاقاً اوکراین برای ما مهم نیست. هیچ‌کس از ما نمی‌خواهد در اوکراین بجنگیم. حتی «جان مک‌کین» [سناتور جنگ‌طلب آمریکایی] که تا همین اواخر هیچ‌وقت نشده بود جنگی را ببیند و دلش نخواهد در آن دخالت کند، هم نمی‌گوید باید در اوکراین از نیروی نظامی استفاده کنیم. حرف مک‌کین این است که اوکراین یکی از «منافع راهبردی محوری» غرب نیست. در صورتی که برای روسیه هست؛ این را کاملاً واضح گفته‌اند؛ آن هم نه فقط از زبان پوتین. بنابراین از نظر «توازنِ اراده» کفه‌ی آن‌ها کاملاً سنگین‌تر است. به علاوه، قبلاً توضیح دادم که چه‌قدر اهرم اقتصادی روس‌ها قوی است؛ به دلیل آن‌همه گاز طبیعی‌ای که به سمت غرب می‌فرستند. بنابراین داریم یک بازیِ ازپیش‌باخته می‌کنیم.

نمودار شماره‌ی ۱: وابستگی کشورهای اروپایی به گاز روسیه (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› «جان مک‌کین» هم آرزوی سرنگونی نظام ایران را به گور برد

›› پشت پرده پیگیری دستگیری سربازان آمریکایی توسط سپاه

اما بیایید فرض کنیم من اشتباه می‌کنم؛ فرض می‌کنیم ما دست برتر را داریم؛ می‌توانیم پوتین را یک گوشه گیر بیندازیم؛ و چیزی نمانده که او را از لبه‌ی صخره به پایین پرتاب کنیم. آیا این وضعیت، خوب است؟ دارید درباره‌ی کشوری حرف می‌زنید که هزاران سلاح هسته‌ای دارد. و تنها وضعیتی که کشورها در آن از سلاح هسته‌ای استفاده می‌کنند، وقتی است که مستأصل می‌شوند؛ وقتی احساس می‌کنند بقایشان به خطر افتاده است. و شما دارید می‌گویید پوتین را در موقعیتی قرار بدهیم که مستأصل شود. اگر به خانه بروید و در گوگل جست‌وجو کنید «پوتین و راهبرد لبه‌ی پرتگاه هسته‌ای[۳]»، گزارش‌هایی را پیدا خواهید کرد که [اگر پوتین را مستأصل کنیم]، طی دو سال آینده عملی خواهند شد. چون به‌صراحت به شما گفته که دارید سربه‌سرِ منافع راهبردی محوری‌اش می‌گذارید. آن هم کسی که هزاران سلاح هسته‌ای دارد.

این یعنی شما حاضرید، به خاطر یک قطعه زمین به نام اوکراین، خطرِ جنگ هسته‌ای احتمالی را به جان بخرید؛ در حالی که ایالات متحده در اوکراین منافع راهبردی حیاتی ندارد. باز هم می‌گویم: اوکراین جزء منافع راهبردی حیاتی ما نیست. یک نکته‌ی دیگر را هم به عنوان نکته‌ی پایانی در این‌باره بگویم که واقعاً شگفت‌انگیز است: ما در حالی درباره‌ی الحاق اوکراین به ناتو صحبت می‌کنیم که اکنون با عدم توسل به اقدام نظامی برای حل این بحران، اعتراف کرده‌ایم که این مسئله از منافع راهبردی حیاتی ما نیست. در حالی که وقتی اوکراین را به ناتو ملحق می‌کنید، دارید به آن‌ها ضمانت «بند ۵» می‌دهید؛ که می‌گوید اگر مورد حمله قرار گرفتند، از آن‌ها دفاع خواهید کرد. ضمانت بند ۵ را فقط باید به کشورهایی بدهید که در آن‌ها منافع راهبردی حیاتی دارید؛ مثل آلمان در طول جنگ سرد. چه دلیلی دارد حتی فکر کنیم به این‌که بخواهیم ضمانت بند ۵ به کشوری بدهیم که جزء منافع راهبردی حیاتی ما نیست!؟

این نشان می‌دهد سیاست خارجی آمریکا این روزها چه‌قدر «درهم‌وبرهم» است. و البته بحران اوکراین تنها یکی از خرابکاری‌هایی است که کرده‌ایم. همان‌طور که می‌دانید، ما «کیمیای برعکس» داریم. دست به هر چیزی می‌زنیم، خراب می‌شود: افغانستان، عراق، لیبی، اوکراین؛ و... و... و... بنابراین چیزی که می‌خواهم بگویم این است که فکر نمی‌کنم این سیاست‌مان جواب بدهد. ضمن این‌که اگر هم جواب بدهد، بعید می‌دانم نتیجه‌ی خوبی داشته باشد.

در همین‌باره بخوانید:

›› گزارش اندیشکده بروکینگز از پیروزی بن‌لادن در جنگ با آمریکا

›› خروج «ترامپیِ» بایدن از بگرام و فرار آمریکا از بازی تاج‌وتخت افغانستان

›› سرنوشت تلخ افغان‌هایی که به آمریکا کمک کردند

حالا چه کار باید کرد؟ به نظر من، باید یک اوکراین بی‌طرف بسازیم که یک کشور حائل میان ناتو و روسیه باشد؛ یعنی اساساً بازگشت به وضعیت قبلی؛ پیش از خطورِ این نظریه‌ی احمقانه در ذهن‌مان، که می‌توانیم اوکراین را از روسیه جدا، و به ناتو و اتحادیه‌ی اروپا ملحق کنیم؛ و به طور کلی به غرب پیوند بزنیم. باید تلاش کنیم اوکراین تبدیل به یک کشور بی‌طرف و حائل‌ شود. برگردیم به همان نقشه‌ی ساده، یا ساده‌انگارانه، بسته به دیدگاه شما [نقشه‌ای که در پایین آمده]. به نظر من، امنیت اروپا یعنی این‌که ناتو شامل فرانسه، آلمان و لهستان شود؛ اوکراین یک کشور حائل باشد؛ و روسیه هم که در شرقِ این کشورِ مرزی [و حائل] قرار دارد. به علاوه، اوکراین نباید متفرق باشد؛ به گونه‌ای که غربِ اوکراین در ناتو باشد و شرقِ اوکراین در روسیه؛ و آن‌وقت روس‌ها و آمریکایی‌هایی که از یک‌دیگر متنفر هستند، کنار رودخانه‌ی «نِپا»، چشم‌درچشم هم باشند. این‌طور نمی‌شود.

نمودار شماره‌ی ۲: نظریه‌ی صحیح درباره‌ی امنیت اروپا: روسیه اوکراین - ناتو (شامل لهستان، آلمان و فرانسه) (+)

نمودار شماره‌ی ۳: نظریه‌ی اشتباه درباره‌ی امنیت اروپا: روسیه (شامل شرق اوکراین) ناتو (شامل غرب اوکراین، لهستان، آلمان و فرانسه) (+)

چه‌طور می‌توانیم به آن نقطه برسیم؟ خیلی ساده است: علناً دست از گسترش ناتو بردارید. این را هم بگویم: سیاستِ گسترش ناتو مُرده است. من با سیاست‌گذاران بی‌شماری صحبت کرده‌ام که می‌گویند این سیاست مرده است. اما باید «علناً» دست از گسترش ناتو بردارید؛ صراحتاً بگویید ناتو دیگر گسترش پیدا نخواهد کرد. به علاوه، باید یک طرح نجات اقتصادی برای اوکراین بریزید که شامل روسیه، صندوق بین‌المللی پول و اتحادیه‌ی اروپا باشد. البته این دقیقاً همان کاری است که پوتین، سال ۲۰۱۳، می‌خواست انجام بدهد، اما اتحادیه‌ی اروپا احمقانه گفت: نه. همچنین باید تمام تلاشتان را برای تضمین حقوق اقلیت‌ها، به‌ویژه حقوق زبانی، در اوکراین بکنید.

این مسئله به همان نقشه‌هایی برمی‌گردد که به شما نشان دادم [و در پایین آمده‌اند]. آن نقشه‌ها می‌گفتند درگیری‌های درون اوکراین از جنبه‌های بسیار مهمی یک جنگ داخلی هستند و باید آتش آن‌ها را خاموش کنیم. باید استقلال زیادی به مردم شرق اوکراین بدهیم؛ و قطعاً باید از حقوق اقلیت‌ها حمایت کنیم. اما آیا هیچ‌کدام از این کارها را انجام خواهیم داد؟ نه. در این‌باره کمی جلوتر توضیح می‌دهم.

نقشه‌ی شماره‌ی ۲: تقسیمات نژادی-زبانی اوکراین (رنگ قرمز، اکثراً اوکراینی‌زبان؛ رنگ زرد در جنوب و شرق، اکثراً روسی‌زبان یا از نژاد روسی)  (+)

نمودار شماره‌ی ۴: نظرسنجی «مؤسسه‌ی بین‌المللی جمهوری‌خواهان» آمریکا از شهروندان اوکراینی درباره‌ی پیوستن به اتحادیه‌ی اروپا یا «اتحادیه‌ی گمرکی اوراسیا» (رنگ آبی: اتحادیه‌ی اروپا؛ رنگ قرمز: اتحادیه‌ی گمرکی اوراسیا)  (+)

نمودار شماره‌ی ۵: نظرسنجی «مؤسسه‌ی بین‌المللی جمهوری‌خواهان» آمریکا از شهروندان اوکراینی درباره‌ی پیوستن به ناتو (رنگ آبی: موافق پیوستن به ناتو؛ رنگ قرمز: مخالف پیوستن با ناتو)  (+)

و اما پیامدهای بحران اوکراین: آیا جنگ سرد جدیدی رخ خواهد داد؟ نه.  روسیه، شوروی نیست. و همان‌طور که گفتم، ما یک «رقیبِ برابرِ» بالقوه در آینده داریم که ممکن است هرگز مانندِ آن را تا الآن ندیده باشیم: تهدید چین، وقتی [به طور کامل] تحقق پیدا کند، بی‌سابقه خواهد بود. آسیا همه‌ی انرژی ما را خواهد گرفت. اروپا دیگر اهمیتی نخواهد داشت و روسیه هم طرفِ ما خواهد بود. ائتلافِ «برقراری توازن مقابل چین» از این قرار خواهد بود: کره‌ی جنوبی، ژاپن، ویتنام، تایوان، سنگاپور، هند و روسیه. روس‌ها طرف ما خواهند بود. این هم یک دلیل دیگر که نشان می‌دهد کل این سیاست [مقابله با روسیه بر سر اوکراین] چه‌قدر احمقانه است.

ما عملاً داریم روس‌ها را به آغوش چینی‌ها می‌فرستیم. عجب راهبرد فوق‌العاده‌ای! ما مقابل ایران به روس‌ها نیاز داریم. مقابل ایران به روسیه نیاز داریم، آن‌وقت داریم روس‌ها را به سمت ایران هل می‌دهیم. دیدید که چه‌طور پدافند موشکی اس-۳۰۰ به ایرانی‌ها فروختند. در سوریه به روس‌ها نیاز داریم؛ در همه‌ی مسائل به روس‌ها نیاز داریم؛ الآن وقتش نیست که بخواهیم با روس‌ها دعوا کنیم. بنابراین جنگ سرد نخواهیم داشت.

آیا آمریکا همچنان روی آسیا تمرکز خواهد کرد؟ بله. تنها چیزی که لازم داریم یک بحران بزرگ در آن‌جاست؛ که اتفاق هم خواهد افتاد؛ شاید در دریای چین جنوبی. اگر روزنامه‌ها را خوانده باشید، می‌دانید که این بحران خیلی زود رخ خواهد داد. و آن‌وقت مانند لیزر روی آسیا تمرکز خواهیم کرد، چون چین یک رقیبِ برابر است. روسیه رقیبِ برابر نیست.

پیامدهای بحران اوکراین برای ناتو چیست؟ این مسئله به سؤال قبلی برمی‌گردد. به نظر من، ناتو در دردسر بزرگی گرفتار شده است؛ و با گذر زمان، در نقشِ یک ائتلاف کارآمد ناپدید خواهد شد؛ چون به عقیده‌ی من، کانون تمرکز ما رو به آسیا می‌چرخد.

پیامد این اتفاقات برای متحدان آسیایی ما چیست؟ این سؤال، بسیار جالب است. من دسامبر ۲۰۱۴ در ژاپن بودم. ژاپنی‌ها هم، مثل خیلی دیگر از مردم آسیا، نمی‌دانند واقعاً پشت آن‌ها هستیم یا نه. چون می‌بینند در موضوع اوکراین خودمان را گرفتار کرده‌ایم؛ همزمان با داعش هم داریم می‌جنگیم؛ و می‌گویند وقتی آمریکا دارد با داعش می‌جنگد و بر سر اوکراین با روسیه درافتاده، آیا می‌تواند روی آسیا تمرکز کند؟ به علاوه، می‌پرسند حتی اگر آمریکایی‌ها روی آسیا هم تمرکز کنند، آیا می‌توانیم به آن‌ها اعتماد کنیم؟ اگر به نحوه‌ی عملکرد این «اوباش» در واشینگتن نگاه کنید، واقعاً به نظر می‌آید یک عده اوباش دست‌وپاچلفتی هستند. بنابراین ژاپنی‌ها می‌پرسند واقعاً باید به این افراد اتکا کنیم؟ اگر شما جای ژاپنی‌ها بودید و به چتر امنیتی آمریکا، به‌خصوص چتر هسته‌ای آمریکا، متکی بودید، سرتان را نمی‌خاراندید و از خودتان نمی‌پرسیدید: «اگر بر سر جزایر «سینکاکو» یا «دیایو» با چین به مشکل برخوردیم، آیا می‌توانیم به واشینگتن تکیه کنیم؟» جواب این سؤال معلوم نیست. بنابراین بحران اوکراین تأثیر بدی روی روابط ما با آسیایی‌ها گذاشته است.

پیامدهای این بحران برای ایران و سوریه چیست؟ همان‌طور که قبلاً هم گفتم، باید منتظر ماند و دید. ما به روس‌ها مقابل ایران نیاز داریم؛ به روس‌ها در سوریه نیاز داریم. اما وقتی چوب لای چرخ روس‌ها می‌گذارید و این کارتان را ادامه می‌دهید، آن‌ها هم به دنبال راه‌هایی برای تلافی خواهند بود. تعجبی ندارد اگر در آینده، درباره‌ی ایران با ما همکاری نکنند. اگر با ایرانی‌ها به توافق نرسیم، آن‌وقت جالب می‌شود که ببینیم روس‌ها چه کار می‌کنند. ببینیم آیا همچنان به حفظ رژیم تحریم‌ها علاقه‌مند خواهند بود یا نه؟ اوضاع سوریه هم افتضاح است؛ و برای حل این بحران حتماً دخالت روسیه لازم است. اما با توجه به اتفاقاتی که در موضوع اوکراین دارد رخ می‌دهد، بعید است روس‌ها خیلی در سوریه با ما همکاری کنند.

در همین‌باره بخوانید:

›› گزارش رسمی پایگاه ریاست‌جمهوری روسیه از دیدار رئیسی با پوتین

آیا کریمه برای همیشه به دست روسیه افتاده است؟ بله. از دست رفته.

پیامدهای بحران اوکراین برای خود اوکراین چیست؟ این قسمت، به نوعی مهم‌ترین قسمت سخنرانی من است.  وقتی این سخنرانی را می‌کنم، بسیاری از مردم در غرب فکر می‌کنند در عمقِ موضع من یک بُعدِ غیراخلاقی وجود دارد؛ چون غرب را مقصر می‌دانم، نه پوتین را؛ که قطعاً تمایلات استبدادی یا تجاوزگرانه دارد؛ هیچ شکی در این‌باره نیست. اما من واقعاً معتقدم غرب دارد اوکراین را به عیاشی می‌اندازد؛ که نتیجه‌ی نهایی‌اش نابودی اوکراین است.  در عوض، سیاستی که من دارم از آن دفاع می‌کنم، یعنی تبدیل اوکراین به یک کشور بی‌طرف و سپس، تقویت اقتصادی این کشور و بیرون کشیدنش از رقابت میان روسیه، از یک طرف، و ناتو، از طرف دیگر، بهترین اتفاقی است که می‌تواند برای مردم اوکراین بیفتد.

نقشه‌ی شماره‌ی ۳: نقشه‌ی اروپا (+)

ما داریم اوکراینی‌ها را تشویق می‌کنیم جلوی روس‌ها شاخ‌وشانه بکشند. تشویق‌شان می‌کنیم که تصور کنند در نهایت به غرب ملحق خواهند شد، چون ما نهایتاً پوتین را شکست خواهیم داد و به هدفمان خواهیم رسید؛ و گذر زمان به نفع ماست. و البته اوکراینی‌ها هم دارند با همین سناریو جلو می‌روند؛ تقریباً مطلقاً حاضر نیستند با روس‌ها سازش کنند، بلکه می‌خواهند سیاستِ تندروی را در پیش بگیرند. قبلاً هم به شما گفتم، اگر این کار را بکنند، نتیجه‌اش می‌شود نابودی کشورشان. ما هم داریم تشویق‌شان می‌کنیم که به آن نقطه برسند. به نظر من، بسیار منطقی‌تر است اگر تلاش کنیم یک اوکراین بی‌طرف بسازیم. به نفع ماست که هرچه زودتر، آتش این بحران را خاموش کنیم. قطعاً به نفع روسیه هم هست که این کار را بکند. و مهم‌تر از همه، به نفع اوکراین است که این غائله بخوابد.

متشکرم.

 

[۱] John Mearsheimer Link

[۲] Why is Ukraine the West's Fault? Featuring John Mearsheimer Link

[۳] Putin and nuclear brinksmanship

برچسب‌ها