کد خبر 1352691
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۳

اگر روسیه در تعاملات با غرب از برگ روابط با ایران استفاده کرده، چیز عجیب و غریبی نبوده، و ایران هم متقابلاً از برگ روابط با روسیه، بارها برای منافع و امنیت کشور، تا آنجا که توانسته، استفاده کرده است.

به گزارش مشرق، «مجتبی سلطانی»، پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده‌ی کتاب «خط سازش» یادداشتی درباره روابط ایران و روسیه نوشته است.

در ادامه این یادداشت را می‌خوانیم:

اخیراً متن مفصلی به دستم رسید تحت عنوان "پوتین کیست و چه کرد؟" که در شبکه‌های اجتماعی، زیاد بازنشر شده است. به درخواست یکی از دوستان، نکاتی را ارتجالاً و نه‌چندان مختصر در نقد این متن نوشتم. چون مدتیست که شبیه این مطالب در رسانه‌های مختلف منتشر می‌شود، طرح و یادآوری برخی نکات ذیل، شاید مفید باشد: 

بدون اغراق یا افتادن در توهم توطئه، بنا به دلایل و شواهد مستند، این نوع تبلیغات، بخشی از جنگ روانی صهیونیستها علیه روابط استراتژیک و بعضاً پنهان ایران و روسیه است، که معمولاً رطب و یابس را در هم آمیخته، و دروغ‌های فراوان در آنها وجود دارد. مکرراً هم به اینکه ملت ایران مرگ بر آمریکا می‌گوید، اشاره و اعتراض شده و علت اصلی مشکلات معرفی می‌شود. حتی بر فرض محال، اگر همه‌ی اینگونه دعاوی هم راست و درست باشد، تازه به گمان اینان اثبات می‌شود که روسیه، همدست آمریکا و اسرائیل بوده، که در اینصورت، کماکان باید مرگ بر آمریکا و اسرائیل گفت، و برای دفع بهانه‌های بنی‌اسرائیلی، مرگ بر روسیه نیز اضافه شود.

گیریم که چنین توهماتی درست باشد، و روسیه در کنار آمریکا و اسرائیل دشمن بالفعل ایران محسوب شود، عقل می‌گوید در مقابله با دشمنان، باید اولویت‌بندی کرد. پس طبق دعاوی متن مزبور و اذعان ناخواسته، باز هم این آمریکا "شیطان بزرگ" و همدستش اسرائیل(دشمنان اصلی ملت ایران) مقصر هستند که از روسیه علیه ما استفاده کرده و می‌کنند. البته ذهنیت تاریخی ایرانیان نسبت به روسیه به شدت منفی بوده و هست. خاطرات تلخ جنگ‌های ایران و روسیه‌ی تزاری و معاهده‌های تحمیلی و ننگین ترکمانچای و گلستان و تجزیه‌ی بخش‌های مهمی از سرزمین ایران و الحاق به روسیه در زمان قاجار، هرگز از یاد مردم ایران نرفته است. نقش روسیه‌ی تزاری در نقض استقلال ایران به عنوان رقیب و شریک انگلیس در آن دوران، و حمایت از استبداد صغیر محمدعلی‌شاه قاجار علیه نهضت ناکام مشروطیت، نیز فراموش‌ناشدنی است. اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در کنار انگلیس و آمریکا، و تلاش برای تجزیه‌ی کردستان و آذربایجان بعد از جنگ مزبور در دوران پهلوی، زخم دیگری بود که شوروی کمونیستی بر پیکر ایران زد. تداوم دخالت‌ها و سوءاستفاده‌های اقتصادی و سیاسی آن کشور، و ترویج کمونیسم و حمایت از حزب توده و همراهی با کودتای آمریکایی-انگلیسی ۲۸مرداد، لکه‌ی ماندگاری بر نقش سیاه آن کشور در ایران افزود.

همچنانکه نقش مخرب شوروی در اغتشاشات و تجزیه‌طلبی‌های ایران پساانقلاب، و حمایت از تجاوز ارتش بعثی صدام در همراهی با آمریکا و انگلیس و ناتو، یک واقعیت تاریخی روشن است. تا پیش از فروپاشی شوروی کمونیستی، مردم ایران در شعارهای خود، بعد از مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی می‌گفتند. بنابراین با این بستر تاریخی، رسانه‌های غربی و غربگرایان داخلی و ناسیونالیست‌های سکولار و حتی مذهبی، هم‌اکنون در تبلیغات انبوه و مستمر خود مدعی‌اند که همان مناسبات استعماری دوران قاجار و پهلوی، مجدداً توسط روسیه‌ی پوتین در حال بازتولید و تکرار و تداوم است. کما اینکه نوسانات روابط فیمابین دو کشور در دودهه‌ی اخیر مانند بدعهدی و تاخیرها در ساخت نیروگاه بوشهر و تحویل اس‌سیصد و نظایر آن، و همراهی با آمریکا و غرب در تحریم ایران، به معنای آنست که به روسیه نمی‌توان اعتماد کرد، و پوتین غالباً بیشتر به طرف آمریکا و اسرائیل و ناتو، غش کرده و مراتب مودت و همکاری دوستانه را رعایت نکرده است. گویی تاریخ متوقف شده؛ روسیه‌ی پوتین همان روسیه‌ی تزاری و شوروی کمونیستی است، و جمهوری اسلامی ایران هم همان ایران مفلوک و استعمارزده‌ی قاجار و پهلوی‌ست.

اما واقعیت، چیز دیگریست. روابط نوین و استراتژیک ایران و روسیه با نامه‌ی امام به گورباچف آغاز شد و در اولین سفر هاشمی رفسنجانی به شوروی زمان گورباچف، بنیان آن پی‌ریزی شد. به گونه‌ای که کاغذ سفید امضای رهبران شوروی را به هاشمی دادند و گفتند ایران هر تقاضایی داشته باشد، می‌پذیرند. پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن جناح‌های غربگرا در روسیه، روابط مزبور تضعیف شد ولی از زمان پوتین، مجدداً سیر صعودی پیدا کرد، که بخش مهم آن، تبلیغاتی نشده است. بلکه بالعکس هم ایران و هم روسیه در تبلیغات آشکار، بعضاً روابط ضعیف و شکننده را نمایش می‌دادند تا توسط آمریکا و اروپا و صهیونیست‌ها تخریب نشود و حساسیت غربی‌ها را تشدید نکند. البته هم ایران و هم روسیه، در این روابط همواره منافع خود را دنبال می‌کنند، اختلافاتی هم دارند، ولی منافع مشترک استراتژیک بین دو کشور به‌قدری زیاد و مهم هستند که به رغم مشکلات فراوان و نوسانات اجتناب‌ناپذیر، همواره این روابط رو به پیشرفت و تعمیق بوده است.

پوتین با وجود تمام فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب، نیروگاه هسته‌ای بوشهر را تکمیل کرد. اس‌سیصد را به رغم مشکلات و نوسانات شرایط و روابط فیمابین بالاخره به ایران تحویل داد، در شورای امنیت هم، بعد از یک دوره همراهی با غرب، بالاخره به نفع ایران از حق وتو استفاده کرد، از عضویت کامل ایران در پیمان شانگهای حمایت کرد و... طبیعی هم هست که مواردی مانند بوشهر و اس‌سیصد برای آن کشور منافع اقتصادی زیادی نیز داشته، ولی اهل فن می‌دانند که در قبال هزینه‌ای که روسها مجبور شدند به خاطر این همکاری‌های استراتژیک بپردازند، و تاوان سنگینی به غرب دهند، منافع اقتصادی حاصله، کم‌اهمیت می‌شود. در حالی که آلمان و فرانسه و آمریکا و غربی‌ها حاضر نبودند و نیستند که در ازای چند برابر پولی که ایران به روس‌ها داد، حتی بخشی از نیروگاه بوشهر را تکمیل و راه‌اندازی کنند. الآن هم که فازهای بعدی بوشهر با کمک روس‌ها در حال انجام است، غرب  نه‌تنها حاضر نیست به هیچ قیمتی در مورد تکنولوژی هسته‌ای، و اصولاً فناوری‌های پیشرفته(های‌تک) هیچ نوع همکاری با ایران بکند، بلکه از هر طریق ممکن در این زمینه‌ها مانع‌تراشی می‌کند. در چهار دهه‌ی گذشته، آمریکا و اسرائیل و غربی‌ها به شکل سیستماتیک و هوشمند و مستمر، در حال تضعیف توان اقتصادی و تکنولوژیک ایران بوده‌اند، و طبیعی بوده که ایران برای تامین نیازمندی‌های خود در کنار اتکا به تقویت توان داخلی، جایگزین‌های مختلف از جمله چین و روسیه را انتخاب کرده است. که این امر، قهراً منافع اقتصادی و فرصت‌های بهره‌گیری برای آنان نیز به وجود آورده است. هرچند که در ایران، غربگرایان دولت‌های گذشته همواره کوشیده‌اند که بیشترین منافع اقتصادی و حتی سیاسی را عاید غربی‌ها کنند.

این حرف عوامانه‌ای است که تقصیر مشکلات اقتصادی کنونی ایران را متوجه روسیه‌ای کنیم که بنا به آمارها، هیچگاه در سالیان گذشته، غالباً مبادلات اقتصادی گسترده در سطح و اندازه‌ی اروپا و ژاپن و حتی آمریکا، با ایران نداشته است. بنا به علل و دلایل مختلف، از جمله؛ ساختار غربگرای اقتصادی و اداری باقیمانده از رژیم شاه و تقویت‌شده توسط خائنین و جاهلین موجود در بین دولتمردان و مسئولین اجرایی، و وجود مخالفان و معارضان ذینفوذ و قدرتمند تعمیق روابط در ساختار قدرت هر دو کشور. 

اگر روسیه در تعاملات با غرب از برگ روابط با ایران استفاده کرده، چیز عجیب و غریبی نبوده، و ایران هم متقابلاً از برگ روابط با روسیه، بارها برای منافع و امنیت کشور، تا آنجا که توانسته، استفاده کرده است. 

مگر قرار بوده پوتین به ایران و ایرانی "خدمت" کند یا امتیاز مفت بدهد، که در متن مزبور و مشابه آن، از وی طلبکاری می‌شود. روابط بین‌الملل، مبتنی بر قدرت و پیگیری منافع ملی و مشترک است، و بازار بده و بستان. 

از سوی دیگر، ملت و رهبران ایران برای مقابله با دشمنی و سلطه‌گری آمریکا، و دفاع از هویت و استقلال و امنیت ملی خود، مرگ بر آمریکا گفته‌اند، از قبل از پیروزی انقلاب، از سال ۱۳۴۲ تا کنون. وجود و تداوم این شعار و رویکرد استراتژیک و دیرپا چه ربطی به پوتین دارد؟ البته اقرار متن فوق به تاثیر قدرتمند این اقدام، تا آنجا که مدعیست کمکی به منویات و خواسته‌های پوتین نیز بوده، خودش هم نکته‌ایست. ولی چه اشکالی دارد که پوتین به دلایل تاریخی و سیاسی و منافع ملی کشور خود، در این زمینه، بعضاً اشتراک یا هم‌سویی با ملت ایران پیدا کرده باشد. 

در مورد سوریه، مگر قرار بوده پوتین به خاطر ایران، روابط قدیمی کشورش با اسرائیل را به هم بزند و موضعش کاملاً مانند ایران شود؟ همینکه با تدبیر ایران، جرات و امکان یافت در سوریه حضور پیدا کند و در خنثی‌سازی طرح اسرائیل و آمریکا و ناتو علیه دولت سوریه و محور مقاومت، با ایران همکاری کرد، بزرگترین ضربه را در جایگاه خود به منافع استراتژیک اسرائیل زده است. قبل از ورود روسیه به سوریه هم، اسرائیل مستقیم و غیر مستقیم به نیروهای مقاومت هم‌پیمان ایران و یا بعضاً نیروهای ایرانی، حمله می‌کرده و البته واکنش متناسب مستقیم یا غیرمستقیم ایران را هم دریافت می‌کرد. بعد از حضور روسیه، اتفاق جدیدی رخ نداده و اساساً قرار نبوده که روس‌ها از ایران و یارانش در قبال آنگونه حملات محافظت و حمایت کنند. البته، ایران نیز درخواست و نیازی به چنین حمایتی از روسیه نداشته که حال، بتوان آن کشور را متهم به بی‌وفایی نمود. روسیه در چارچوب خاص متناسب با منافع استراتژیکش، توسط ایران به حضور در سوریه، تشویق و ترغیب شد. و البته در آن چارچوب، قابلیت‌ها و  محدودیت‌های ایفای نقش این کشور، از پیش آشکار بود. هم برای دولت سوریه و هم محور مقاومت، این محدودیت‌ها قابل درک بوده است. روسیه در حدود و ثغور پیمان نوشته و نانوشته با محور مقاومت در سوریه، خیانت نکرده، ولی تبلیغات صهیونیستی رسانه‌های غربی و عربی هم‌پیمان اسرائیل به چنان توهماتی دامن می‌زنند.

و دائماً اخبار جعلی و تحریک‌کننده منتشر می‌کنند که با اجازه و چراغ سبز روسیه، اسرائیل به نیروهای ایران در سوریه حملاتی انجام داده است. روسیه ولو بعنوان یک ابرقدرت نظامی، در سوریه تنها یک ضلع از چهار اضلاع مربع دولت سوریه، محور مقاومت، ایران و روسیه است. برآیند اقتضائات و مصالح و مقدورات و منافع مشترک همه‌ی اضلاع مزبور، در وقایع سوریه تاثیر دارد. شرایط، به آن سادگی و ابتذالی نیست که رسانه‌های معاند غربی و عبری و عربی نشان می‌دهند. چه در مورد روسیه، چه در مورد ایران. 

"مسائل داخلی" روسیه هم ربطی به مسلمان‌بودن و یا نبودن، و مسئولیت حمایت از مسلمین ندارد. مگر ارتش بعثی‌ عراق که هشت‌سال با ایران می‌جنگید، ظاهراً مسلمان نبود؟ همانگونه که منافقین تروریست و داعشی‌ها و مزدوران سعودی و اعراب هم‌پیمان اسرائیل و...، ظاهراً مسلمان، ولی در خدمت آمریکا و صهیونیسم هستند. بنابراین اگر مسلمانانی در روسیه یا چین یا هرجای دیگر دنیا، خواسته یا ناخواسته، ابزار وهابیت و صهیونیسم بشوند و جنگ‌افروزی کنند، دلیل نمی‌شود که ایران برای آنان دل بسوزاند و از آنان حمایت کند. بسیاری از جلادان و قاتلان وحشی داعش که به سلّاخی شیعیان و سایر مسلمانان پرداختند، از اقوام‌ چچن روسیه و یا اویغور چین بوده و هستند. هرچند که در بین آن اقوام، انسان‌های شریف و مظلوم هم بسیارند که در آتش فتنه وهابی‌ها و دواعش و سازمان سیا، قربانی شده‌اند. اشتعال فتنه به نام مسلمانان، در چچن و قفقاز و شرق روسیه و غرب چین، به طراحی و سرمایه‌گذاری و هدایت وهابی‌های سعودی و دولت‌های انگلیس و آمریکا توسط سیا و موساد و ام‌آی‌سیکس و... انجام شده و می‌شود، پس چرا ایران باید به اسم دفاع از مسلمانان در دام صهیونیست‌ها بیفتد. 

در مورد دریای خزر هم، تبلیغات سیاه غربی‌ها و برخی خائنین و جاهلین داخلی از چیزی حرف می‌زنند که وجود خارجی ندارد. ایران در رژیم شاه که همسایه‌ی اتحاد جماهیر شوروی بود، عملاً هیچ حق و سهمی در دریای خزر نداشت. اما از انقلاب به بعد، پیش و پس از فروپاشی شوروی، حقوق قانونی ایران، رها نشده، و در مقاطع مختلف، بنا به اقتضائات و قابلیت‌ها و توانایی‌های ایران، حضور اقتصادی و گاه نظامی ایران در دریای خزر، با مشکل و مانع لاینحل، مواجه نبوده است. هیچ قراردادی هم‌ امضا و تصویب و اجرا نشده که حقوق ایران را تضییع کند. اما وضعیت سواحل کشورهای مجاور دریای خزر، و پیچیدگی‌های جغرافیایی و اقلیمی و استراتژیک و حقوقی و سیاسی، تاکنون مانع حصول به یک توافق جامع قطعی، شده است. پس نه چیزی به داره و نه چیزی به بار، اتفاق خاصی نیفتاده، و فعلاً هر کشوری در محدوده ساحلی خود و قسمت‌های مشترک به اندازه‌ی توان تکنولوژیک خود، حضور دارد که مانند همه‌ی موارد مشابه در جهان، اختلافات تعیین دقیق حدود هر کشور برای حقوق اقتصادی سطح و کف دریا، وجود دارد و محل مناقشه است. 

در مورد نقش روسیه در مسدود سازی راه مذاکره‌ی ایران با قدرت‌های غربی و منطقه‌ای، مگر پوتین، ارباب آنها بوده که راه را مسدود کرده باشد. ایران هم، بنا به امنیت و منافع خود در این زمینه، فراز و نشیب داشته، ولی هر وقت که خواسته، از زمان مذاکرات الجزایر و مک‌فارلین در دوران امام تاکنون، پنهان و آشکار با آمریکا و قدرت‌های غربی و همسایگان منطقه‌ای مذاکره داشته، و هیچ عامل‌خارجی نیز قادر نبوده راه آن را مسدود سازد. 

در مورد نفت و انرژی هم، مطالب متن مزبور، غالباً چیزی جز اغراق‌ها و جعلیات و داستان‌سرایی رسانه‌ای صهیونیستی، نیست. تاکنون ایران، هرجا که امکان داشته و صلاح دانسته و زیرساخت‌هایش مناسب بوده، در بازار انرژی جهان حضور داشته، و محدودیت‌های کنونی ربطی به روسیه ندارد. اگر روزی ایران لازم بداند و بخواهد در بازار انرژی اروپا حضور داشته باشد و شرایط سیاسی و فنی هم مناسب باشد، هیچکس نمی‌تواند جلوی ایران را بگیرد. بلکه در صحنه‌ی رقابت، معادلات سیاسی و اقتصادی پیچیده و به‌هم‌پیوسته، تعیین‌کننده‌ی مزیت و موفقیت کشوری مانند روسیه یا ایران می‌شود. اشکالی هم ندارد که احیاناً دو دولت شریک و دوست، در مواردی ناگزیر با هم رقابت دوستانه نیز بکنند.

فعلاً در واقعیت، چنین رقابتی وجود ندارد، و ایران به هر میزانی که تحریم‌ها خنثی می‌شوند و حضورش در بازار جهانی انرژی را افزایش می‌دهد، مشکلی ندارد و به قدر کافی مشتری و فضای مانور دارد تا در حال حاضر، عملاً  نیاز فوری به رقابت با روسیه نداشته باشد.

در مورد بقیه‌ی ادعاهای عوامانه‌ی متن مزبور، به همین سیاق روشن است که اساساً بر مفروضات و دعاوی دروغ و نادرست قرار دارد.

سطوح مختلف روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی ایران و روسیه، تاکنون افت‌ و خیزهای زیاد و مشکلات فراوان داشته و دارد، ولی در هر حال، مبتنی بر تامین منافع متقابل بوده است. همانگونه که جریان‌های غربگرای داخل ایران بارها در روابط ایران و روسیه مشکل‌آفرینی و سنگ‌اندازی کرده‌اند، محافل قدرتمند غربگرا و صهیونیست داخل روسیه هم بارها کوشیده‌اند، دوستی بین روسیه و ایران را به خصومت مبدّل سازند و موجب بدعهدی‌ها و تضعیف توافق‌ها و روابط فیمابین شوند، و حتی گاه این روابط را تا آستانه‌ی انهدام پیش ببرند. تا آنجا که در مقاطعی روابط حسنه‌ی فیمابین به سکته‌های دیپلماتیک و تبلیغاتی نیز دچار می‌شد. در هرحال و در هر شرایطی، اما کاملاً روشن بوده است که در نظام جمهوری اسلامی، هرگز ایران از موضع ضعف و تسلیم با روسیه مواجه نشده و نمی‌شود. 

داستان برجام و روابط پوتین و ترامپ و خبرهای ساختگی رسانه‌های غربی، موضوعی است که بحث مستقل و مفصل می‌طلبد. اما اجمالاً اینکه به رغم کوتاهی‌ها و ضعف‌ها و نفوذهای صورت‌گرفته در دولت پیشین ایران، ایفای نقش روسیه در مجموع، مغایر با روابط دوستانه و منافع مشترک و انتظارات کلان حاکمیت ایران، نبوده است. البته که روسیه عاشق چشم و ابروی ایرانی‌ها نبوده، ولی چون منافع استراتژیک این کشور در مواردی با منافع ملی ایران هم‌پوشانی و هم‌زیستی پیدا کرده، در ماجرای برجام غالباً همکاری مطلوبی داشته است. هرچند که غربگرایان و عاملان جنگ روانی صهیونیستها مدعی‌اند که روسیه در برجام به ایران خیانت کرده، حال آنکه مشکل اصلی ایران در برجام، از اساس و همواره با آمریکا و هم‌پیمانانش بوده، و نقش روسیه و چین، فرعی و جنبی بوده که آن‌هم چندان مغایر با انتظارات حقیقی و پنهان حاکمیت ایران، نبوده است. 

در موضوع نفت و گاز، ایران اگر تحریم هم نمی‌شد، رقابت زیانبار و مزاحمت خاصی برای درآمد نفتی روسیه نداشته و ندارد. اساساً فلسفه‌ی وجود اوپک و اوپک‌پلاس، تامین و تقارب منافع همه‌ی تولیدکنندگان اصلی نفت است. که در مورد گاز هم با تشکیل مجمع کشورهای صادرکننده‌ی گاز رخ داد. پس این حرف‌ها عوامانه است که علت ایجاد مشکلات برای یک یا چند کشور در صادرات انرژی، مثلاً کشوری مانند روسیه است که منافع بقیه را تصاحب کند. در دوسه دهه‌ی اخیر، ایران، لیبی، ونزوئلا و عراق به علل مختلف، مشکلاتی در تولید و صدور نفت خود داشته‌اند و سایر رقبا، نه فقط روسیه، بلکه عربستان و کویت و امارات خیلی بیش از روسیه، فرصت سودجویی از غیبت دیگران، پیدا کردند. 

ایران‌، علاوه بر مشکلات سیاسی بین‌المللی، در عرصه‌ی زیرساخت‌های لازم برای توسعه‌ی صادرات نفتی و غیر نفتی، مشکلات جدی دارد، و نخریدن گوجه و تربچه توسط بازرگانان روسی، و یا اتفاقاتی از این‌ قبیل با سایر همسایگان، ذره‌ی کوچکی از این ماجراست. اما خصومت و عداوت آمریکا و غربی‌ها علیه منافع ملت ایران از گذشته تاکنون، نقش مهمی را در ایجاد چنین وضعیتی داشته، که نمی‌توان روسیه‌ی پوتین را در آن متهم و مقصر جلوه داد.

سخن بر سر دفاع از روسیه یا پوتین نیست، بلکه توصیف و توضیح این واقعیت است که ایران در تعامل با روسیه، از موضع منافع و امنیت ملی خویش با تدبیر و اقتدار رفتار کرده، و اینگونه نبوده و نیست که به زعم تبلیغات سیاه صهیونیستها، روسیه دست برتر و حتی نقش ارباب در قبال ایران داشته است. 

بلکه بالعکس، روسیه‌ در دوران پوتین برای نوزایی قدرت و هویت و جایگاه کشور خود در مقابل برتری‌طلبی آمریکا و غرب، پنهان و آشکار، نیازمند و مرهون و مدیون و ممنون ایران، بوده است. ایران مقتدری که فقط یک چشمه در دوران‌ سخت و تنهایی جنگ علیه رژیم صدام و حامیان جهانی‌اش، با حمایت از ملت افغانستان، نقش اساسی در شکست و فروپاشی شوروی ایفا کرد، بیش از چهاردهه آمریکا و صهیونیسم جهانی را به‌ ستوه آورده، و به مثابه‌ی یک قدرت منطقه‌ای، عملاً به رسمیت شناخته شده، خیلی بزرگتر و قدرتمندتر از آن است که روسیه و یا چین، بتوانند طمع و توهّم سلطه‌گری در باره‌ی آن داشته باشند. 

واقعیت آنست که اکنون ایران به‌عنوان تنها قدرت اصلی و مستقل خاورمیانه، در حال تثبیت جایگاه خود در "شراکت راهبردی" با روسیه و چین است. این واقعیت و عواقب آن، خیلی برای صهیونیستها گران آمده، و به هراس و وحشت شدید افتاده‌اند، پس توپخانه‌ی تبلیغاتی آنان، روسیه‌ستیزی و روسیه‌هراسی را تبلیغ می‌کنند.