به گزارش مشرق، خیلیها او را به اسم "آقای خاص" میشناسند؛ مربی توانمند که بارها همراه با شاگردانش افتخارآفرینی کرده است. روزهای تلخ و شیرین زیادی داشته، روزهای شیرین در المپیک لندن و تلخ در ریو. به قول خودش زیاد قهر کرده اما هر زمان که بوده عاشقانه برای کشتی کار کرده است. محمد بنا مربی نام آشنا و متعصب به تیم پرسپولیس.
* مقاطعی که قهر کردم باید دلیل آن را بدانید
* در المپیک ریو مغرور شده بودم
* المپیک لندن و توکیو قابل قیاس نیستند
* بچهها بیرون از تشک همه برایم مثل هم هستند
* خودم را پولدار و خوشبخت میبینم
* با باخت سوریان در المپیک قافیه را باختم
* برایم افتخار است رهبرم ورزش را میشناسد
* برخی میگویند بنا حاضری خور است
* ویلموتس شخصی کلاهبردار بود که قرارداد ترکمنچای بست
* سالها رفتن مهماندوست برای تکواندو جبران نمیشود
* در نوجوانی ناصر حجازی الگویم بود
* شاکله پرسپولیس از محله ما بود
* شخصیت کریم باقری را دوست دارم
محمد بنا گفتوگویی تفصیلی انجام داده که مشروح آن را در زیر میخوانید:
* "پرافتخارترین مربی کشتی فرنگی ایران" این عنوان را چطور میبینید؟
لطف آنهایی است که این نام را گذاشتند اما من خودم را مانند همه مربیان دیگر میبینم. اگر کارهای بزرگی که انجام شد همکاران خوب و مربیان سراسر کشور نبودند، هیچ وقت محمد بنا به این جایگاه نمیرسید و این را از ته قلبم میگویم.
* شما رفت و برگشت زیادی به تیم ملی داشتید. بدترین زمانی که از تیم ملی رفتید و اگر بخواهید از آن به عنوان بدترین لحظه زندگیتان نام ببرید، چه زمانی است؟
بحثی که همیشه مطرح است اینکه محمد بنا زود قهر میکند اما من در مقاطعی که قهر کردم باید دلیل قهر من را بدانید، چون مسئله شخصی نبود که بگویم مثلا به من فلان چیز را بدهید. هر مشکلی که پیش آمده در تناقض با تفکراتم بوده است. خدا آقای یزدانیخرم را بیامرزد، او خیلی به من لطف داشت و شروع نتایج خوب در آن دوران بود، البته از زمان آقای طالقانی شروع شد و به آقای یزدانیخرم رسید. مقطعی در سال ۲۰۰۶ جدا شدم؛ برنامهریزی که با کادر و نفرات جوانان شروع کرده بودیم برای رسیدن به موفقیت در المپیک پکن بود که بعد این جدایی باعث شد تا این جریان ۴ سال عقب بیفتد یعنی جای ریو با لندن عوض شد. ما میتوانستیم در پکن با نتیجه نسبتا خوب با طلای سوریان و یکی دو برنز شروع خوبی داشته باشیم و بعد در لندن بهتر شویم اما یکسری مسائل به وجود آمد که من مستقیم با آقای یزدانیخرم ریاست فدراسیون مشکل داشتم.
* بعد از بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ دوحه قطع همکاری کردید؟
بله همان موقع آقای یزدانی خرم هم گفت عیبی ندارد. من سال ۲۰۰۷ نبودم و آقای سیمخواه آمد و تیم هم یک طلا و ۲ برنز گرفت. بعد هم المپیک ۲۰۰۸ پکن بود که تیم نتیجه خوبی نگرفت. ۲۰۰۹ دوباره آقای یزدانی خرم سراغ من آمد و کار را دوباره شروع کردم که تا سال ۲۰۱۲ طول کشید. میشد در المپیک پکن نتیجه خوبی گرفت تا استارت بهتری باشد اما ۲۰۱۲ که تمام شد خودم تمایلی برای ادامه کار نداشتم اما باز خودم را هیچ وقت نمیبخشم چون از ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ شاید میتوانستیم ۳ سال روی یکی از ۳ سکوی دنیا باشیم و هم اینکه تیم را ۳ سال قهرمان دنیا کنیم چون تیمی بسیار قوی داشتیم و میتوانستیم بهتر به المپیک ۲۰۱۶ ریو برسیم که متاسفانه نشد.
* المپیک ریو یکی از تلخترین اتفاقات بود و شما هم بسیار ناراحت بودید. از طلاهای لندن تا گریههای ریو، این سالها چطور بر محمد بنا گذشت؟
همه در این المپیک اذیت شدند و من هم همین طور. کار سرمربیگری بسیار سخت است و مسیری که به المپیک لندن ختم شد، روزها و شبهای بسیار سختی را با همکاران گذراندیم که شکر خدا خوب شد. در ریو به خاطر فاصله کمی که داشتیم و ۳ سهمیهای که میخواستیم، به خاطر یکسری مشکلات ۲ برنز به دست آمد که برای کشتی فرنگی آن زمان خوب بود اما چون ۳ طلای لندن را داشتیم، وقتی من ورود کردم مردم که به من محبت داشتند وقتی مرا میدیدند میگفتند تعداد طلاها در ریو ۴ تا میشود؟ چون شاکله تیم تقریبا همان بود اما ۴ سال پیرتر شده بودند. ما خواستیم اما نشد. البته من همیشه این را روی قدرت خدا میگذارم که کاری میکند تا آدمها غره نشوند.
* یعنی شما و کشتیگیران بعد از طلاهای لندن مغرور شده بودید؟
بله، من هم مغرور شده بودم؛ در لندن عظمت خدا بود اما فکر کنی خودت این کارها را کردهای. البته ما کاری که لازم بود را انجام دادیم و لطف خدا هم شامل حالمان بود تا آن بالا قرار بگیریم. آن وقت ۴ سال بعد زمین زده شدیم، میلهها را گرفتم و گریه کردم. باید همه از بالا و پایین زندگی درس بگیرند و من هم درس گرفتم همین باعث شد تا برای المپیک توکیو زمانی که کار را شروع کردیم و یکسالی هم که بازیها عقب افتاد، از این کارها نکنم. نه مغرور، نه زیادهخواه باشم و نه با قهر خداحافظی کنم.
* بعد از المپیک ریو هم خداحافظی کردید و گفتید میخواهید به کارهای شخصیتان برسید، چه شد که دوباره برگشتید؟
بعد از ۲۰۱۲ هم واقعا فکر نمیکردم برگردم چون آن موقع خودم خداحافظی کردم اما بعد از ۲۰۱۶ با آن شرایطی که از نظر روحی برایم به وجود آمد واقعا گفتم برنمیگردم اما خدا آقای بنیتمیم را حفظ کند! حتی وقتی در خانه من آمد در را باز نکردم. او خیلی اصرار کرد و گفتم به عنوان میهمان مخلص شما هم هستم. او داخل خانه شد اما من شرایط سختی گذاشتم باز هم همه آنها را قبول کرد و مرا مجبور کردند که برگردم.
* خیلیها المپیک ۲۰۱۲ و ۲۰۲۰ توکیو را باهم مقایسه میکردند و میگفتند این افتخار تکرار میشود. نظر شما چیست؟
میشد این طور باشد. حق علی گرایی را فینال المپیک میدانم و یا مثلا لوپز که سال قبل که او را در نورسلطان کشیدم ۱۵۴ کیلو بود با خودم میگفتم با این وزن او نمیآید که اگر اینطور بود میرزازاده حداقل در المپیک سوم میشد. یا مثلا فکر نمیکردیم مریضی نجاتی ۱۰ روز قبل از اعزام و پنی سلینی که زد او را ناتوان کند که همان دور اول اوت شود اما نمیتوان تیم المپیک توکیو را با لندن مقایسه کرد. در لندن حمید سوریانی به عنوان سردار بود که ۵ طلای جهانی داشت، امید نوروزی و سعید عبدولی بودند که سال قبل طلای جهانی را گرفته بودند. من خیلی زمان داشتم با آن تیم کار کنم اما تیمی که با آن المپیک توکیو رفتم همیشه خدا را شکر میکنم یکسال بازیها عقب افتاد و ما زمان داشتیم که ساروی در ۹۷ کیلو جا بیفتد و کشتیگیر خوبی شود چون سال قبل نفر سوم ۸۷ کیلو بود.
* در طول سالهایی که سرمربی بودید در انتخابیهای زیادی هم شرکت داشتهاید، مسابقهای بوده که دلتان بخواهد ورزشکار خاصی پیروز شود؟
الان در اردو ۳۸ کشتیگیر دارم و مراحل انتخابی هم انجام شده، حالا تیمی که میخواهد به قهرمانی آسیا برود نفرات اول جام تختی هستند اما ۱۰ نفر هستند. بقیه نفرات دوم و سوم هم ته قلبشان دوست دارند که اعزام شوند بنابراین شما نمیتوانید کسی را راضی کنید. من هیچ موقع آنها را به عنوان مربی نگاه نکردم و مانند بچههایم به آنها نگاه میکنم. با هیچ کسی خصومت شخصی نداشتم، مصاحبهای هست که با سوریان در دایره طلایی انجام دادیم و از مسابقات جهانی آمده بودیم. آن موقع گفتم اگر کسی را پیدا کنم که ۵۰-۵۰ یا یک نمره از او بالا بزند، او را انتخاب میکنم چون مسئله دید فنی است. بچهها وقتی بیرون تشک کشتی هستند مانند بچههایم هستند و هیچ فرقی برایم ندارند اما وقتی روی تشک میروند، هر مربی دیدگاه خود را دارد. برای خیلیها محمد بنا قابل هضم نیست. زمانی هست که برخی میگویند بنا فقط راه میورد یا میگویند حاضری خور است. من که نمیتوانم کشتیگیر را از نوجوانی بسازم و به بزرگسالان بیاورم. من خودم تصویرسازی و نگاهی دارم، با مربیان و کارشناسان هم مشورت میکنم و سعی من انتخاب اصلح است. زمانی که بچهها روی تشک هستند برای من پیروزی و موفقیت تیم ملی کشورم، مهمترین اولویت است اما وقتی بیرون میآیند برایم مثل هم هستند.
* شما گفتید کشتیگیران برایتان مانند بچههایتان هستند و بارها دیدهایم قبل از مسابقات مهم پول توجیبی به آنها میدهید.
الان در این دورهای که آمدم مثل گذشته نیست. به خاطر امکانات کم در ۱۵ سال گذشته که شروع کردیم شرایط سخت تر بود. آن موقع سعی میکردم هدایایی برای بچهها بگیرم. زمانی که خارج از کشور میرفتیم به ما ۲۰۰-۳۰۰ دلار پول توجیبی میدادند. زمانی که جوانان را به مسابقه میبردم برای اینکه انگیزه آنها بالا برود میگفتم ۵۰ دلار میدهم. آن زمان خیلی بود و از همان پول توجیبیها میدادم. یک پدر حاضر است جیب خودش خالی باشد اما بچهاش را خوشحال کند. من این سعی را کردهام و الان مثل قبل آن چنان پدری نکردهام.
* الان آقای بنا با این افتخاراتی که داشته فرد پولداری است؟
خیلی. خودم را خیلی پولدار و خوشبخت میبینم. شاید من خیلی از زندگی شخصیام زدم، وقتم را اینجا گذاشتم اما وقتم را برای کاری گذاشتم که عاشقانه دوست داشتم. مثالی هست که میگویند در ۸۵ سالگی از ادیسون پرسیدند چند سال از عمرت را کار کردی؟ گفت هیچی. یعنی با آن همه اختراع و کارهایی که کرده، آنها را عشق میداند. من هم همین طور، با عشق کنار بچهها کار کردم آن هم در رشتهای که عاشقانه دوست دارم. هیچ توقعی نداشتم، در قبال کاری که کردم هم حقوق گرفتم هم پاداش، منتی هم سر کسی ندارم. خودم را پولدارترین آدم روی زمین میدانم و با هر طلایی که بچهها میگیرند فکر میکنم ۱۰۰ میلیارد گرفتهام. رضا گرایی طلا و ساروی یک برنز گرفتند انگار من ۲ میلیون دلار گرفتهام.
* در طول این سالهای مسابقهای بوده که از برد آن خیلی خوشحال شده باشید یا شکستی بوده که شما را آزار داده باشد؟
خیلی پیروزیها من را خوشحال کرد. زمانی بود که کشتی فرنگی لیاقت فنی داشت، لیاقت نیروی انسانی و مربیان خوبی داشت اما خودباوری لازم را نداشت. مثلا هر ۵ - ۶ سال یک بار چهرهای میآمد و یک مدالی میگرفت اما بعدها با کاری که همه مربیان انجام دادند، طلای آسیا دیگر آنقدر مهم نبود. در خاطرم هست داود عابدینزاده در آسیا قهرمان شد آنقدر همه خوشحال بودند اما بعدها در جهانی آنقدر مدال گرفتیم که وقتی کسی برنز میگرفت دیگر او را نگاه نمیکردیم. زمانی پنجم المپیک خیلی برایمان مهم بود اما در توکیو ۲ پنجمی داشتیم و کسی به آنها نگاه نمیکند. مسابقات زیادی بوده که خوشحال بودم.
* به هر حال ممکن است یک شکست یا بردی بوده که تاثیر زیادی روی شما داشته...
باخت بوده مثلا باخت سوریان در ریو تلخترین باخت زندگی من بود. من با باخت سوریان قافیه را باختم. بیشتر گریههای من روز اول بعد از باخت حمید در تنهایی بود چون او ژنرال ۷ ستاره من بود و این اتفاق را دوست نداشتم اما بردهای زیادی داشتیم. هر ۳ طلای لندن مرا خوشحال کرد، باخت عبدولی یا حبیب اخلاقی، یا سال ۲۰۰۶ در مسابقات جهانی چین عابدینزاده در یک لحظه بارانداز شد و باخت، اینها مرا ناراحت کرد. بردها زیاد و باختها کم بوده، دوران تلخ و شیرین زیادی داشتم اما خدا را شاکرم که لحظات شیرین زیاد بوده است.
* فن سالتو زدن به شما از کجا آمد؟
این اتفاق امسال رخ داد. در لندن رفتم تا امید را در آغوش بگیرم یک لحظه مکث کردم و او را بالا آوردم، به من گفت میخواهم به شما سالتو بزنم که در همان لحظه زد. امسال بچهها که در جهانی نروژ طلا گرفتند خودشان صدایم میزدند که سالتو بزنند.
* باتوجه به موفقیتهایی که شما در کشتی فرنگی داشتید، مقام معظم رهبری پیامی برای شما فرستادند.
این موضوع خیلی برایم مهم بود. بعد از نروژ که آمدیم باورم نمیشد، فکر میکردم مرا اذیت میکنند. به سوریان زنگ زدم گفتم آقایی با من تماس گرفت و گفته از بیت تماس میگیرد. سوریان گفت جواب بده و درست است. وقتی جواب دادم گفتند آقا چنین پیامی داده بسیار خوشحال بودم و برایم افتخار است که رهبر کشورم ورزش را میشناسد و پیگیر است.
* شما بارها در صفحه شخصی خود پستهایی گذاشتید که از مربیان داخلی حمایت کردید و انتقاداتی نیز به برخی مربیان خارجی داشتید. فکر میکنید مربیان داخلی در سطح شما به اندازه خارجی از سوی دولت حمایت میشوند؟ مربیان خارجی در هر حالتی دلار خود را میگیرند اما خیلی از مربیان ایرانی با عشق و علاقه کار میکنند.
متاسفانه این تفاوت هست و من اگر بخواهم حرف بزنم، ایراداتی به کمیته ملی المپیک و وزارت وارد میشود. من چند باری درباره مربیان خارجی بحث داشتم نه اینکه بگویم پرسپولیسی هستم و درباره استراماچونی صحبت میکنم اما خیلی حرف شنیدم. در مورد ویلتموس که مربی ملی ما بود شخصی کلاهبردار بود که با همسر وکیلش قرارداد ترکمنچای بست، پول یامفت گرفت و رفت. من حتی زمانی که اسکوچیچ انتخاب شد از او حمایت کردم و پستی را هم گذاشتم. مثالی در رابطه با قطر زدم که مربی از اسپانیا آوردند، با همان تیم را قهرمان کردنذ. یکسری از کارشناسان مرا مسخره کردند و گفتند بنا نظربده فوتبال شده است. ما با کمترین حقوق مربی صرب آوردیم و به راحتترین شکل جام جهانی رفتیم. میتوانیم از مربی خارجی استفاده کنیم و در خیلی از مواقع بچههای خودمان هم این دانش را دارند، استفاده هم میکنیم اما حق و حقوقی که برای خارجیها در نظر میگیریم در رابطه با مربیان داخلی انجام نمیدهیم. وضع کشتی در این مقاطع با آقای دبیر خوب است. زمانی گلایه کردم و گفتم کشتی امکانات ندارد و این چه وضع خانه کشتی است اما چندتا از بچههای بوکس را دیدم که گفتند دستکشهای ما پاره است. من آن موقع مصاحبه کردم که آقای ناطق نوری رئیس آن زمان بوکس از من تشکر کرد. یعنی باید توازن و تعادل داشته باشیم به صورتی که اگر مربی ایرانی خوب داریم به او رسیدگی کنیم. چرا مهماندوست باید سالها از ایران دور باشد؟ ما از این مسئله ضربه خوردیم آن هم به خطر ۵ میلیون تفاوت حقوق که ندهیم او را از دست دادیم و شاید این سالها هیچ وقت برای تکواندو جبران نشود. مخالف استفاده از دانش غرب نیستم.
* پسر ۳ سالهای دارید که شاید در این چند سال خیلی کم شما را دیده باشد و بیشتر از تلویزیون دیده است. دوست دارید او جا پای شما بگذارد؟
اگر من دوست نداشته باشم مادرش بیشتر تمایل دارد چون او کشتی را بیشتر دوست دارد اما در مجموع بله. ۲۳ اسفند تولد پسرم است و تقریبا از زمانی که متولد شده، ۶ ماه قبل از تولدش که کار را شروع کردیم و ادامه دارد، بیشتر از طریق واتساپ و به صورت تصویری با هم حرف میزدیم. زمانی که فرصت میشد به خانه میرفتم به من دست میزد ببیند من واقعی هستم یا در واتساپ! مادرش محبت کرد از او حفظ و نگهداری کرد. خدا را شکر میکنم زندگی خوبی دارم.
* شما جزو معدود افراد مشهوری هستید که راحت از پرسپولیسی بودنتان حرف میزنید. کری هم میخوانید؟
نه اصلا. آقای نصرالله عبدالهی بچه محل من است، چند تا از بچههای استقلال از دوستانم بودند. زمانی که دوست داشتم در نوجوانی دروازهبان شوم، ناصر حجازی الگویم بود. شخصیت و بزرگی منصور پورحیدری را واقعا دوست داشتم به خاطر همین کری ندارم اما نسبت به پرسپولیس تعصب دارم چون آن زمان نوجوانی علی پروین را دوست داشتم و او بچه محل من بود. قلیچ و امیر خانی هم همین طور، طبیعی است که این تیم را دوست دارم مثل این میماند شما از یک انزلی چی بخواهید ملوان را دوست نداشته باشد. شاکله پرسپولیس از منطقهای که من در آن زندگی میکردم شکل گرفت و من هم دوست داشتم.
* الان هم با بازیکنان و پیشکسوتان ارتباطی دارید؟
خیر، یکی دو بار که بچهها را پیست دوومیدانی برده بودم بچههای پرسپولیس تمرین داشتند، آقای برانکو را دیدم و سلام و علیک کردیم اما رابطه آن چنانی نداشتم. با آقای فراز کمالوند تلفنی صحبت میکنم، قدیم با آقای فرکی صحبت میکردم، با فرهاد کاظمی به صورت پیامکی ارتباط دارم. من تمام وقت و زندگیام زمانی که مجرد بودم اینجا بود و خانه یعنی از اینجا بیرون نمیرفتم. زمانی نگهبانان میگفتند آقای بنا آفتاب است، عینک بزن تا چشمانت درد نگیرد! من آدم گوشه گیری هستم و زیاد جایی نمیروم اما پیگیر هستم مثلا عاشقانه شخصیت آقای کریم باقری را دوست دارم و میدانم زمانی که برانکو با پرسپولیس موفق شد شخصی مانند کریم باقری کنارش بود. الان هم که تیم ملی آمده در کنار وحید هاشمیان به اسکوچیچ در تیم ملی کمک کردند. کریم باقری آدم بی حاشیهای است، هیچ وقت او را جلو نمیبینید اما خیلی کار برای پرسپولیس انجام داد.
* حرف پایانی؟
عید نوروز را به مردم عزیز تبریک میگویم، امیدوارم سالی داشته باشند که خانههایشان پر از میوه و آجیل و جیبهایشان پر از پول باشد، مخصوصا پولهای نو که بتوانند عیدی بدهند. برای همه مردم آرزوی سلامتی و صبر دارم. مملکتتان را دوست داشته باشید، دینتان را دوست داشته باشید و بدانید ما به عشق شما و با کمک خداوند کارهای خوبی انجام میدهیم که شما خوشحال شوید.