این موضع، در بهترین حالت خروجی یک نوع اعتماد به نفس کاذب است که تنها حرف و تجربه‌ی خود را حجت می داند و در بدترین حالت، تلاشی اسف‌بار برای توجیه وضعیت خراب پشت پرده است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- حسین فرح‌بخش تهیه‌کننده‌ی سینما، اخیرا در گفتگو با برنامه‌ی سینما معیار، به بهانه‌ی جنجال این روزهای سینمای ایران حول آزار جنسی و بهره‌کشی از زنان در سینمای ایران، که کاملا متفاوت از اظهارات و مواضع تاکنونی حول این موضوع بوده است. آقای فرحبخش به نوعی، کلا زیر میز زد و منکر وجود «جریان» آزار و بهره‌کشی در سینما شد. محورهای اصلی اظهارات و ادعاهای تهیه‌کننده فیلم «قدغن» (که همین چندی پیش در حال اکران بود)، از این قرار است:

-با دادن این بیانیه موافق نیستم و به نظرم اینگونه مسائل را اگر اتفاق  افتاد باید در زمان وقوع خودش اتفاق واکنش نشان داد نه اینکه ۱۰ سال از اتفاقی گذشته باشد و حرفی را به دروغ به کسی نسبت دهیم که فرد ثابت شده ای است و اهل این حواشی نیست.

-در همه حرفه ها آدم ناباب است و سینما هم از این مساله مستثنی نیست.

- نمی خواهم تهمت بزنم در این فهرست امضا کنندگان بیانیه برخی افراد با مقاصد سیاسی فعالیت دارند و حیثیت سینما را نشانه گرفته اند و نیم نگاهی هم به جشنواره کن دارند.

-بازیگری که مورد اتهام قرار گرفته را بالای ۲۰ سال است که می شناسم و می دانم پشت صحنه آن فیلم چه اتفاقاتی افتاده و مساله این طور نبوده، یک درگیری لفظی و اختلاف پیش آمده که حالا سر یک موضوعی برای انتقام و تلافی به این شکل مطرح شده است و من با همین بازیگر هم صحبت کردم خودش هم متعجب است.

-من با برخی از این خانم هایی که این بیانیه را امضا کرده اند (هم آنهایی که متاهل بودند و هم آنهایی که مجرد بودند) صحبت کردم و حرفهای همگی شبیه به هم بود که به من گفتند ما را تحت فشار گذاشتند و ما نمی خواستیم امضا کنیم و وقتی از آنها راجع به صحت این صحبت ها سوال کردم قسم خوردند که ما چنین چیزی ندیده ایم!

او کلا مدعیان آزار دیدن را نه در سطح اول سینما، که مواردی محدود از افراد «چیپ» و «دست چندم» سینما دانست و البته نه چندان ظریف، «هیاتی» بودن خود را هم به رخ کشید:

- من با زبان روزه و رو به قبله می گویم که در طول چهار دهه فعالیت در سینما و ۶۰ فیلمی که ساختم حتی یک مورد اینچنینی هم در فیلم های خودم اتفاق نیوفتاده و در فیلم های دیگر هم به ندرت چیزی شنیدم و اگر هم موردی بوده برای آدم های چیپ و دسته چندم بوده است.

در نهایت فرحبخش با یک لحن هشدار و تهدیدآمیز گفت:

- آنهایی که بیانیه را امضا کردند کار اشتباهی مرتکب شدند که اگر رو به روی من بنشینند من به آنها ثابت می کنم و حرفشان را پس خواهند گرفت، من منکر همه چیز و برخی مشکلات نمی شوم اما در حدی نیست که عده ای با مقاصد سیاسی کار را دست گرفتند و برخی هم از سر نادانی همراه آنها شدند و بعدا متوجه این اشتباه خود خواهند شد که شاید جبران آن سخت باشد!

حسین فرحبخش، متولد ۱۳۳۸ در تهران، سینماگری که به اهل پایتخت بودن خود کاملا مفتخر است و با لهجه‌ی غلیظ «بچه‌های پایین» سخن می گوید و «بفروش» را «برفوش» تلفظ کردن، یک نوع امضاء برای خود می داند، چهره‌ی شناخته‌شده‌ای در سینماست. اهالی سینما او را به اسم خودمانی «حاج حسین» صدا می زنند که ارجاعی به سوابق «بچه مذهبی» بودن و کانال‌های همیشگی او به ساختار سیاسی است.

حسین فرحبخش(نفر پشتی) در دهه ۶۰

حاج حسین اما نماد سلیقه‌ی «لاله‌زاری-مذهبی» است. مشخصات این ژانر خاص شخصیتی، دقیقا در حسین فرحبخش جمع است و او خود آیکنی در این ژانر محسوب می‌شود. لوطی، با معرفت، لحن و گویشی که به اصطلاح «لاتی آن پر است»، پایبند به سبیل و مدل موی سنتی، سفره‌دار و اهل هیات و علاقه‌ی بی‌ریا و از روی عشق و صفا به دین و خدا و پیغمبر و البته تسبیح و انگشترهای عقیق چشمگیر.

اما سلیقه‌ی فرهنگی-هنری  حسین فرحبخش چیزی در میانه‌ی حمید شب‌خیز، مدیر شبکه‌ی ماهواره‌ای تلویزیون ایران(ITN) و  جواد یساری، جیم‌سازان دوره‌ی معاونت سینمایی ضرغامی همچون کامران قدکچیان و جهانگیر جهانگیری فیلمسازان «هیاتی» نیمه اول دهه هفتاد (اکبر حر، حمید بهمنی، جواد شمقدری) و خالتورسازانی چون آرش معیریان است. البته حاج حسین آن اندازه هوش سیاسی و بازارشناسی دارد که در اوج شعارهای داغ سیاسی دوره اصلاحات، همسو با آن، در سال ۸۰ فیلم ملتهب و پرشعاری چون «آواز قو» را تهیه کند که هم سر و شکل سینمایی تمیزی داشت و هم در گیشه موفق بود.

فرحبخش یکی از قدیمی‌های پیشکسوت و حقیقتا خاک میدان ‌خورده‌ی سینمای بعد از انقلاب است که در حوزه‌های مختلف تولید تجربه‌آموزی کرده است (دستیاری کارگردان، مدیریت تولید، مجری طرح، نویسندگی و حتی عکاسی و طراحی صحنه و لباس!) و از این رو، آدم معتبری در حوزه تولید محسوب می شود. بگذریم از این که معرفت جنوب‌شهری و بچه تهرونی حاج حسین  هم زبانزد است. او مدعی است که «پویا فیلم» (دفتر فیلمسازی او و شریک قدیمی‌اش عبدالله علیخانی)، تنها تهیه‌کننده حقیقی بخش خصوصی سینمای ایران است.

فرحبخش که در دهه ۶۰، در سن نسبتا کم (۲۵ سالگی) تهیه‌کنندگی را آغاز کرد، بعد از یک دوره فعالیت در سینمای کاملا دولتی آن دهه و مشارکت در ساخت فیلم‌های تجاری موسوم به «سینمای بدنه» تجربیات خوبی به دست آورد، در نیمه نخست دهه هفتاد، زمانی که وزارت ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی سیاست‌های بسیار بسته و محدودکننده‌ای را بر عرصه فرهنگ و به طور خاص سینما حاکم کرده بود، به نوعی از بانیان ژانر «مواد مخدری» در سینما بود که یک گونه‌ی بدون دردسر از نظر ممیزی محسوب می شد و از لحاظ گیشه هم می توانست در بدترین حالت، با پخش شهرستان، به حاشیه سود مناسبی دست پیدا کند.

فیلم‌های مواد مخدری که محوریت آن بازی استاد «جمشید هاشم‌پور»، با بدمن‌های شناخته شده‌ای چون مرحوم کاظم افرندنیا، کامران باختر، رضا طوفان، هوشنگ منصور خاکی و مرحوم نرسی گرگیا بود. در دوران معاونت سینمایی عزت الله ضرغامی و ریاست حمید خاکبازان بر اداره نظارت و ارزشیابی که سیستم نظارت کیفی(درجه‌بندی) بر فیلم‌ها اعمال می شد و درجه «ج» (جیم) به پایین‌ترین کیفیت اختصاص می یافت، فرحبخش به نوعی محور و مراد «جیم‌سازان» بود. «قافله»، «نیش»، «گروگان» و «عقرب» گُلِ کارهای مواد مخدری دهه هفتاد به تهیه‌کنندگی فرحبخش-علیخانی بودند.

همزمان با همین دوران، «خالتوریسم» ی که بعدتر به امضای شیوه‌ی کار دفتر پویافیلم تبدیل شد، به صورت خزنده و آرام در حال شکل‌گیری بود. به این معنا که کم‌کم داستان‌ها و سناریوهای فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب، با بازپردازی و دست‌کاری و گرفتن «زهر» آن، سر از تولید سینمای بعد از انقلاب در آورد. در سال ۷۳، فیلم «تحفه‌ی هند» (محمدرضا زهتاب) توسط تیم فرحبخش-علیخانی با همراهی یدالله شهیدی ساخته شد که نمایش آن در سال ۷۴، منجر به یک جنجال سیاسی شد. گروه موسوم به انصار حزب‌الله در اعتراض به سیاست‌های فرهنگی دولت هاشمی(که در نسبت امروز بسیار هم بسته و انحصارطلبانه بود)، شیشه‌های یکی از سینماهای نمایش‌دهنده‌ی «تحفه‌ی هند» را شکستند. سال ۷۴، پویافیلم «پاکباخته» (غلامحسین لطفی) را تهیه کرد که کپی آشکار و صریحی از فیلم «دزد و پاسبان» (محمود کوشان/۱۳۴۹) بود.

با شروع دوران اصلاحات و رواج فیلم‌های رمانتیک دختر-پسری با کنایه‌های سیاسی باب روز، فرحبخش که استاد شناختن موج‌های تجاری روز بود، با چند تن از فیلمسازان آبرومند و نسبتا کاربلد سینمای بدنه همچون داریوش فرهنگ، علی شاه‌حاتمی و سعید اسدی چند فیلم با مایه‌های این‌چنینی تهیه می کند که نسبت به کارهای قبل و بعد فرحبخش-علیخانی، سر و شکل سینمایی‌تری دارند. «شب‌های تهران»، «تکیه بر باد»، «رز زرد» و «آواز قو» محصول این دوره هستند.

اما با فیلم «کما» (۱۳۸۳) به نویسندگی پیمان معادی (که تجربه‌ی موفق آواز قو» را با پویافیلم داشت) و کارگردانی «آرش معیریان»، و توفیق تجاری خوب آن، فرحبخش و دفتر فیلمسازی او تعارف را کنار گذاشت و عملا به موتور محرکه‌ی جریان فیلمفارسی‌سازی نوین در سینمای ایران تبدیل شدند. طرح داستانی، تیپ‌سازی‌ها، ادبیات و دیالوگ‌نویسی، جنس روابط و جهان‌بینی «بشکن و بالا بنداز» و  «دم‌غنیمتی» و عشق دختر باکلاس و پسر لمپن و رفاقت بچه مثبت با پسر الواط و...همه از فیلمفارسی برداشت شده بود.

این‌گونه بود که تیم فرحبخش-علیخانی-معیریان، رسما پروژه‌ی «لانتوریسم+خالتوریسم» را در سینمای دهه ۸۰ ایران رقم زدند. جالب این‌جاست که آرش معیریان، مولف و مترجم آثار سینمایی و مدرس کارگردانی و تدوین در دانشگاه سوره، به محور اجرایی این جریان ارتجاعی و عقب‌افتاده تبدیل شد و فیلم‌هایی با اسامی و محتوای زهواردررفته‌ چون «شارلاتان»، «آس و پاس»، «شانس، عشق، تصادف» و «خالتور!؟» رقم بزند. تازه «پا تو کفش من نکن» را هم معیریان می خواست بسازد، که بدشانسی (شکستن پای او) باعث شد خود فرحبخش پشت دوربین این حماسه‌ سینمایی قرار بگیرد! و خب در حوزه احیای فرهنگ لمپن-لاله‌زاری(که فرحبخش به زعم خود سینمای مردمی‌اش می خواند) و فیملفارسی بزن در رویی، آرش معیریان در پویافیلم تنها نبوده و امثال کامران قدکچیان، شهرام شاه‌حسینی، اصغر نعیمی، کریم امینی و ...هم به یاری آمدند.

آرش معیریان

جالب این‌جاست که فرحبخش که زمانی در دوره هاشمی با «تحفه هند» جنجال‌ساز شد و زمانی در دوره خاتمی، فیلمی به شدت ملتهب و سیاسی که در فضای بعد از واقعه کوی دانشگاه ۷۸ در انتقاد به عملکرد پلیس ساخت (آواز قو)، در دوره احمدی‌نژاد هم با «زندگی خصوصی» (۱۳۹۰) یکی از بزرگ‌ترین جنجال‌های سیاسی آن دولت را رقم زد.

اما «حاج» حسین هیچ‌گاه نه مغضوب شد، نه توقیف شد و نه تحت فشار قرار گرفت. با این‌حال او در هر گفتگویی اصرار دارد که کاملا «مستقل» است، به هیچ‌کس باج نمی دهد و به جایی «وصل» نیست. اما اهل فن نیک می دانند که فارغ از ادعاها، قطعا یکی از رموز پایداری و استمرار فرحبخش در سینمای ایران و «خالتورسازی» قدرتمندانه‌ی او، به رفقای «خوب» او برمی گردد که هوای این تهیه‌کننده‌ی هیات‌دار لاله‌زاریست را دارند.

البته، حاج حسین هم هیچ‌گاه دست به ریسک نمی زند و تا بادهای زمانه همگی موافق نباشند و از حمایت رفقا اطمینان کامل نداشته باشند، سوار موج‌های سیاسی روز نمی شود و فیلم‌های لاندابوزانکایی خود را می سازد که با پرداختن به همان مایه‌های مستعمل، زاخار و فرتوت لاله‌زاری، دلالت‌های سیاسی-اجتماعی «دردسرساز» ندارد و طبعا مدیران سینمایی وقت را هم به زحمت نمی اندازد.

در حال کارگردانی فیلم «زندگی خصوصی»

پایگاه خبری سینما سینما در یادداشتی در باب فیلم «قدغن»، تازه‌ترین محصول در حال اکران آقای فرحبخش و شرکاء، که شکست سختی هم در گیشه خورده، نوشته است:

" «قدغن» کوششی است برای فاصله گرفتن از کمدی‌های سطح پایین و عامه‌پسند و نزدیک شدن به فیلم‌های اجتماعی. اما مشکل فیلم این است که نقاط اتصال آن با جامعه و مردمی که فیلم برای آنها تولید شده اندک است. شکست «قدغن»، شکست چندباره فیلمفارسی است. سینمایی که امروز، بیش از همیشه کهنه و از مدافتاده به نظر می‌رسد و مخاطبی ندارد.

...پرفروش‌ترین فیلمفارسی‌های آن روزگار، حتی اگر در سینماهای سراسر ایران دوباره اکران شوند، شکست می‌خورند. بازسازی و بازتولید آنها هم کمکی به رونق سینماداری و جذب مخاطب نخواهد کرد. "

به هر روی، این که آقای فرحبخش، این چنین قاطع و بلاتردید، کلیات ادعاهای مطرح شده درباره پشت پرده‌های تاریک سینما را زیر سوال می برد، در بهترین حالت خروجی یک نوع اعتماد به نفس کاذب است که تنها حرف و تجربه‌ی خود را حجت می داند و بر یک پا بودن مرغ پافشاری می‌کند. و در بدترین حالت، تلاشی اسف‌بار برای توجیه و استمرار بزک کردن احوالات خراب پشت پرده است. البته، کسی که بازسازی خالتوری فیلم‌های آبگوشتی ۵۰ ۶۰ سال قبل را، تنها الگوی راستین سینمای «مردمی» و «مردم‌پسند» می داند، طبعا همین ساز و کار و همین حال و هوای مریض و بیمار را  مستعد و مناسب می بیند و طبعا در برابر هر نوع موج «تهدیدی» که منجر به تغییرات جدی در  این عرصه شود، می ایستد.