به گزارش مشرق، آنچه در ادامه میخوانید، یادداشت یزدان سلحشوربر کتاب «تاج در تن» نوشته میثم امیری و از منشورات انتشارات جام جم است.
هر میثم امیری، میثمِ امیریِ نویسنده نیست! برای جستجوی بهتر در گوگل، حتماً باید ذکر شود «میثم امیری نویسنده» که «علامه گوگل» [به قول سهیل محمودی شاعر] بداند که ما با کدامشان کار داریم! میثم امیری نویسنده [متولد سال ۱۳۶۵، دارای تحصیلات دکتری ریاضی و برنده و همچنین دخیل در برگزاری بسیاری از جوایز ادبی این سالها] آدم نازنینیست [که ما با این بخشاش کاری نداریم!] و نویسندهی خوبیست [که ما با این بخشاش عجیب کار داریم!] در این مورد خاص، به سراغ نکبت کرونا رفته [کتاب عنوان فرعیاش «روایتها و نکاتی از حواشی سال اول کرونا»ست] خواسته اثر متفاوتی بنویسد که البته سخت است چون بنا نبوده وارد جزئیات تخصصی شود [بالاخره دکتر ریاضیست نه دکتر پزشکی] و کتابی خواندنی ارائه داده که بیعیب و نقص نیست با این همه، هم «ایده» دارد هم «اجرا» که برای یک نویسنده، کارِ محالی نیست [یعنی بقیه بروند یاد بگیرند!] طبیعتاً کتاب، مخالفانی خواهد داشت [یا همین الان دارد] و موافقانی؛ ذاتِ کتابی که با جهتگیری مشخصِ منتشر شود همین است اما من میخواهم به «اجرا»یش برسم که سعی کرده پیوندی برقرار کند با «فرامتن»ها، از آثار غزالی گرفته تا عهد عتیق و حتی سریال «هزاردستان» علی حاتمی یعنی خواسته، تکلیفِ خودش را لااقل با آن سردرگمیِ سالِ اول کرونا که جهانی بوده، روشن کند که چند، چند است؟!
این «عطف» به «فرامتن»هایش را دوست دارم به عنوان یک خواننده: «نقل است که عبدالله را وقتی مصیبتی رسید. خلقی به تعزیت او رفتند. گبری نیز برفت و با عبدالله گفت: خردمند آن بوَد که چون مصیبتی به وی رسد، روز نخست آن کند که پس از سه روز خواهد کرد. (عطار) ما عطار نخوانده بودیم. اگر خوانده بودیم، باید صبر میکردیم تا روز سوم که هنوز نرسیده است! یعنی لَختی میآسودیم تا ببینیم چه میشود. یکیش خودِ نویسنده؛ روز اول فکر میکرد این یک ویروس رسانهایست و کرونا آنقدرها جدی نیست. این، وقتی بود که تازه تاج در چین بر دل نشسته بود؛ در زمانهای که دست آدمی یک دستگاه ارتباطیست، هر کس خودش را حکیمی میپندارد که میتواند گزنکرده بِبُرد.»
کتاب، ۲۴ بخش دارد که امیری خواسته در هر بخش، به وجهی از مصیبت کرونا بپردازد یعنی صاف و سادهاش را اگر بخواهم بنویسم کتاب، حاصلِ اجتماع و رفاقت و دورهمیِ ۲۴ یادداشت است. دربارهی چنین وضعیتی: تاج در تاریخ، تاج در عدد، تاج در فرهنگ، تاج در ادب، تاج در تحلیل، تاج در توصیه، تاج در بسیج، تاج در مخالفان، تاج در سر، تاج در سکوت، تاج در ماسک، تاج در کلیسا، تاج در قرنطینه، تاج در اقتصاد، تاج در بومیان، تاج در نژاد، تاج در ایدز، تاج در مدرسه، تاج در ورزش، تاج در درمان، تاج در هنر، تاج در ریشه، تاج در آتیه و بالاخره تاج در تن.
حُسن کتاب، تنوع آن است و پاشنهی آشیل آن هم همین است! یعنی نه به قول آلاحمد یک کتاب سفید است که بخواهد با اسناد و مدارک پاسخگو باشد فقط؛ نه یک متن ادبی صرف است که گزارش به زمانه باشد و مهندسی «تجسم» و «صحنه»، محورش باشد؛ نه یک بیانیهی سیاسیست که اعلام موضعِ یک دولت یا حکومت یا جبهه یا هر چه، در قبالِ یک وضعیت باشد؛ نه متنی علمی-تخصصیست که وضع خواننده را با بیماری خود و خانواده و نزدیکاناش مشخص کند؛ نه... در عینِ حال میخواهد همهی اینها باشد یعنی با یک دست یک کامیون هندوانه را بلند کند. شدنیست اگر میثم امیری، موهای بلند سامسون را داشت [پهلوان افسانهایِ قوم بنیاسرائیل که قدرتش به موهای بلندش بود و ذکرش در عهد عتیق آمده] اما موهای کوتاهی دارد و بلند شدن مو، زمان میبرد همچنانکه نوشتن اثری با رویکردی همهجانبه به چنین «ایده»ای!