یکی از زوایای مخفی جنگ جهانی دوم، تجاوز دسته‌جمعی به دست‌کم ۸۶۰,۰۰۰ زن آلمانی پس از اشغال آلمان به دست متفقین است. از این تعداد، حداقل ۱۹۰,۰۰۰ زن، قربانی تجاوز به دست سربازان آمریکایی بودند.

سرویس جهان مشرق - جنگ جهانی دوم همچنان زوایای پنهانی دارد که یکی از آن‌ها جنایات متفقین پس از اشغال آلمان در سال ۱۹۴۵ بود. اگرچه روایت‌های مختلفی درباره‌ی تجاوز سربازان شوروی به زنان آلمانی[۱] در قالب کتاب و فیلم تعریف شده، اما کم‌تر کسی به سراغ رفتارهای مشابه از سوی نیروهای غربی متفقین رفته است. در این میان، کتاب «جنایات ناگفته: تجاوز به زنان آلمانی در پایان جنگ جهانی دوم[۲]» به قلم «میریام گبهارد[۳]» از این خط قرمز عبور کرده به آمار و روایت‌ها درباره‌ی جنایات این نیروها در تجاوز دسته‌جمعی به زنان آلمانی پرداخته است.

جلد کتاب «جنایات ناگفته: تجاوز به زنان آلمانی در پایان جنگ جهانی دوم» (+)

مشرق قصد دارد ترجمه‌ی این کتاب را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت اول از این مجموعه، شامل مقدمه‌ی کتاب، است.

در همین‌باره بخوانید:

›› ماجرای تجاوز سربازان آمریکایی به «دختر بلوز مشکی» در ویتنام چه بود؟

›› یک میلیون برده جنسی، ارمغان حضور ۶۰ ساله نظامیان آمریکا در کره جنوبی

هر کتابی درباره‌ی تجاوز جنسی به زنان آلمانی در پایان جنگ جهانی دوم و دوران اشغال، ابتدا باید مسئله‌ی کج‌فهمی‌های خاص در این‌باره را مطرح و حل‌وفصل کند. گویی یک قاب از یک فیلم در حافظه‌ی جمعی ما [آلمانی‌ها] منجمد شده است: یک [سرباز] روس با ظاهری آسیایی که فریاد می‌زند «یالّا، یالّا»، اما منظورش فقط ساعت مچی نیست؛ بلکه خودِ زن را هم می‌خواهد. همه‌ی ما [آلمانی‌ها] در تلویزیون این صحنه را دیده‌ایم: یک زن موطلایی، با بازی «نینا هاس» [بازیگر آلمانی، در فیلم «زنی در برلین[۴]»]، در میان آوار ایستاده، و آن‌طرف در تاریکی، یک مغول، که دهانش آب افتاده، منتظر است. اما آیا هنوز هم مطلب مهمی برای گفتن در این‌باره وجود دارد؟

پوستر فیلم «زنی در برلین» با بازی «نینا هاس» در نقش اصلی، بر اساس کتابی با همین عنوان (+)

جنگ خیلی وقت است که تمام شده؛ قربانیان [تجاوز]، یا بسیار پیر هستند یا مرده‌اند؛ و نسل‌های بعدی هم روایت‌های هالیوود یا «بابلسبرگ» [مرکز صنایع فیلم‌سازی آلمان] درباره‌ی جنگ را هیجان‌انگیزتر می‌دانند. و اما تجاوز؛ مگر نه این‌که تجاوز یک عتیقه است؟ یک جنایت منسوخ که همیشه در همان چارچوب ثابت اتفاق می‌افتد؟ چه در آلمانِ آن زمان، و چه در عراق، سوریه یا سودان جنوبی امروز؟ در بهترین حالت، بستری ارزان برای آن‌هایی که همیشه اخلاق‌گرا و ملی‌گرا هستند؛ با نظریه‌های قطعی‌شان درباره‌ی خوب و بد. آن‌موقع، روس‌ها بودند که ظلم می‌کردند؛ امروز دیگران هستند؛ اما در هر صورت، باز هم کار، کارِ مردهای شرور است.

در حین کار روی این کتاب، بارها از خودم می‌پرسیدم چرا موضوع تجاوز جنسی به زنان آلمانی در زمان جنگ، امروز، بیش از هفتاد سال بعد، هنوز هم برای من جالب است. پاسخ ساده و نیمه‌واقعی‌اش این است: عینکی که از پشت آن به این مقطع نگاه می‌کنیم، نیاز فوری به تمیز کردن دارد. ما مورخ‌ها وقتی اطلاعات قابل‌اتکای زیادی درباره‌ی یک موضوع پیدا نمی‌کنیم، خیلی شیک، درباره‌ی «جای خالی در تحقیق» حرف می‌زنیم. اما مطالبه‌ی مورخان درباره‌ی شفاف‌سازیِ کامل، برای من استدلال کافی‌ای نیست؛ باید دلایل مهم‌تری برای پایین رفتنِ من از چنین دره‌ی تاریکی وجود داشته باشد.

یکی از این دلایل می‌تواند مطالبه‌ی رسیدگی منصفانه باشد. صحتِ خاطرات روایت‌شده از وقایعی که پس از ورود متفقین به آلمان رخ داد، همچنان محلِ تردید است. هنوز افرادی هستند که می‌گویند تحقیقات درباره‌ی تجاوز دسته‌جمعی به زنان آلمانی، ناگزیر، با هدف جبران [و کم‌رنگ کردن] جنایات علیه قربانیان تجاوزگری آلمان و در نتیجه، نسبی‌سازی [و تعدیل] هولوکاست طراحی شده‌اند[۵]. برخی دیگر، اهمیتْ داشتنِ خود موضوع را زیر سؤال می‌برند و ادعا می‌کنند جامعه‌ی آلمان صرفاً این توهم را به خودش تلقین کرده و فکر می‌کند در این‌باره یک نقطه‌ی کور دارد. این افراد می‌گویند این مسئله یک «شبه‌تابو» ست که مرتباً شکسته می‌شود تا بتوان دوباره آن را برپا کرد[۶]. و چنان‌که بحث‌های اخیر درباره‌ی کتاب خاطرات «زنی در برلین[۷]» به قلم یک نویسنده‌ی ناشناس [که بعدها افشا شد «مارتا هیلرز[۸]» خبرنگار آلمانی بوده] نشان داد، افرادی هم هستند که به اعتبارِ [روایت‌های] قربانیان شک دارند[۹].

جلد کتاب «زنی در برلین» که ابتدا سال ۱۹۵۴ به زبان انگلیسی و به قلم «ناشناس» در آمریکا منتشر شد و بعدها افشا شد که نویسنده‌اش «مارتا هیلرز» خبرنگار آلمانی بوده است. هیلرز اولین بار در سال ۱۹۵۹ کتابش را به زبان آلمانی (باز هم به شکل ناشناس) منتشر کرد (+)

با این حال، برای من، دلیل اصلیِ پرداختن به این بی‌اعتمادیِ بنیادین این است که تعداد قابل‌توجهی از افراد آسیب‌دیده در این ماجرا، هرگز به عنوان قربانی به رسمیت شناخته نشده‌اند. طبق محاسبات من، دست‌کم ‌۸۶۰,۰۰۰ زن (و تعداد زیادی مرد) پس از جنگ مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند که دست‌کم ۱۹۰,۰۰۰ نفر از آن‌ها، چه‌بسا حتی بیش‌تر، به دست سربازان آمریکایی، و برخی دیگر به دست بریتانیایی‌ها، بلژیکی‌ها و فرانسوی‌ها قربانی شدند. درباره‌ی این قربانیان هرگز هیچ حرفی زده نشده است. دقیقاً همان‌طور که در آلمان شرقی روی جرائم «برادرِ بزرگ» [اشاره به شخصیت دیکتاتور[۱۰] رمان ضدشوروی «۱۹۸۴[۱۱]»] سرپوش گذاشته می‌شد، جامعه‌ی آلمان غربی نیز درباره‌ی حملات «آزادی‌بخش‌های دموکراتیک‌شان» سکوت اختیار می‌کردند. زنانی که توسط سربازان روس [شوروی] مورد تجاوز قرار می‌گرفتند، دست‌کم تا حدی به عنوان قربانی به رسمیت شناخته می‌شدند؛ اگرچه صرفاً برای اهداف سودجویانه و ایدئولوژیک، یا برای اتهام‌زنی در دعوای بین شرق و غرب.

در همین‌باره بخوانید:

›› اشتهای سیری‌ناپذیر بلژیکی‌ها برای «دست بریده»

این در حالی بود که زنانی که توسط سربازان آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی مورد تعدی قرار می‌گرفتند، اگر هم کسی نسبت به آن‌ها واکنشی نشان می‌داد، آن واکنش، مجازات در قالب تحقیر بود. زیر «شمشیر داموکلسِ» [تهدیدِ] محکومیت عمومی تحت عنوان «زنانِ پسرباز» (زنانی که ادعا می‌شد به «دشمن» تن‌فروشی کرده‌اند و به این ترتیب، از پشت به ملت خود خنجر زده‌اند)، عملاً برای قربانیان تجاوزگری جنسیِ غربی‌ها غیرممکن بود که داستان‌هایشان را تعریف کنند. همین مسئله درباره‌ی زنان در منطقه‌ی تحت اشغال شوروی و آلمان شرقی نیز صدق می‌کرد. آن‌جا نیز تجربه‌ی خشونت، اگر هم بازگو می‌شد، به پای ضعف شخصیتی خود قربانیان نوشته می‌شد.

«مارتا هیلرز» خبرنگار و نویسنده‌ی آلمانی، و نویسنده‌ی کتاب «زنی در برلین». این کتاب که به روایت تجربیات زنان آلمانی، از جمله خود نویسنده، از قرار گرفتن تحت تجاوز جنسی سربازان شوروی می‌پردازد، سال ۱۹۵۴، منتشر شد، اما آن زمان نویسنده‌ی آن «ناشناس» بود. حدود ۵۰ سال بعد، یعنی سال ۲۰۰۳، دو سال بعد از مرگ هیلرز، بالأخره هویت نویسنده‌ی اصلی آن افشا شد (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› «دکترین فرس»؛ مجوز رسمی قتل و تجاوز جنسی درون ارتش آمریکا

›› منطقه‌ای در آمریکا که تجاوز به دانش‌آموزان دختر در آن آزاد است!

تا امروز، تنها دو کتاب [با موضوع تجاوز دسته‌جمعی به زنان آلمانی پس از جنگ جهانی دوم] وجود داشته که مخاطبان زیادی پیدا کرده‌اند: همان کتاب خاطرات به قلم «ناشناس»، که قبلاً به آن اشاره کردم، و سال ۲۰۰۸ تبدیل به یک فیلم هم شد؛ و اولین مطالعه در این‌باره توسط «هلکه زاندر[۱۲]» فمینیست و فیلم‌ساز آلمانی، در سال ۱۹۹۲. در هر دو پروژه، فضا و تجاوزگرها یکی بودند: برلین و نیروهای ارتش سرخ. هرچند این دو مطالعه ارزشمند بودند، اما این باورِ اکثر آلمانی‌ها را تقویت کردند که خشونت جنسی در زمان جنگ، مشکلِ سربازان شوروی بوده، و یک نفر باید سایر نیروهای متفق را از زنان شیدای آلمانی حفظ می‌کرده است. بنابراین زاندر و «ناشناس»، و همچنین «اریش کوبی[۱۳]» خبرنگار آلمانی، با مجموعه‌ی «روس‌ها در برلین» که در دهه‌ی ۱۹۶۰ در مجله‌ی خبری آلمانی «اشپیگل» منتشر شد، به تثبیت این کلیشه کمک کردند.

در نتیجه، درک مردم از تجاوزهای جنسی دسته‌جمعی در پایان جنگ جهانی دوم به یک مسئله‌ی راست-چپ تبدیل شده است: از یک سو، اصلاح‌طلب‌ها و کارگزاران جناح راستی که نماینده‌ی پناهندگان آلمانی اهل اروپای شرقی هستند و رنج زنان برای آن‌ها بخشی از رؤیای «آلمان بزرگ» بود؛ و از سوی دیگر، چپ‌گراهایی که می‌خواستند با کم‌اهمیت جلوه دادن تجاوز جنسی به دست ارتش سرخ، از آبروی «آزادی‌بخش» های اهل شوروی‌شان دفاع کنند. امروزه، بزرگ‌ترین پیش‌داوری در پرداختن به این موضوع، همین است.

تجاوز نیروهای متفقین به زنان آلمانی پس از اشغال آلمان و پایان جنگ جهانی دوم، موضوع شماری از کتاب‌ها و فیلم‌های سینمایی بوده است، اما عمدتاً به عنوان دستاویزی برای محکوم کردن «ارتش سرخ» شوروی و ابزاری در دعوای شرق و غرب، نه برای احقاق حق واقعی زنان قربانی (+)

اما نادیده گرفتن این جنایات، باعث محو شدن آن‌ها نمی‌شود. هنوز هم زنانی (و احتمالاً مردانی) در خانه‌های سالمندان و آسایگاه‌ها زندگی می‌کنند که کابوس آن خاطرات دردناک را می‌بینند. کافی است یک کلمه به انگلیسی بشنوند، یا پرستارهایشان محکم آن‌ها را بشویند تا خاطراتشان دوباره زنده شود. به همین دلیل، «مارتینا بومر» متخصص مراقبت‌های سالمندان و درمانگر آسیب‌های روحی، سال‌هاست به نقاط مختلف آلمان سفر می‌کند و به کارکنان این مراکز هشدار می‌دهد که ممکن است در انجام وظایف روزانه‌یشان با قربانیان آسیب‌های روحی ناشی از خشونت جنسی در دوران جنگ سروکار داشته باشند[۱۴].

شاید این مشکل، به‌زودی، با مرگ آخرین قربانیان بازمانده، از بین برود، اما آیا معنایش این است که حل هم شده است؟ روان‌شناسان کشف کرده‌اند که تاریخ آلمان، بعد از چندین نسل، هنوز هم در این موضوع تأثیرگذار است. درک معنای این حرف، درباره‌ی زنان و مردانی که در کودکی شاهد تجاوز جنسی به مادرانشان بوده‌اند، یا اصلاً نتیجه‌ی همان تجاوز هستند، آسان است؛ اما مسئله‌ی دیگری که برای فرزندان قربانیان اهمیت دارد، اطلاع از اتفاقاتِ رخ‌داده و سرنوشت قربانیان، و رسیدن به درکی از ‌زخم‌هایی است که بسیاری از «ترومافراو[۱۵]» («زنان آوار» [زنانی که پس از جنگ جهانی دوم به آواربرداری و بازسازی شهرهای بمباران‌شده‌ی آلمان و اتریش کمک کردند]) ظاهراً محکم و بااراده، مادربزرگ‌ها و مادرِ مادربزرگ‌های امروز، از جنگ به دل داشته‌اند. همچنین ضرورت دارد که نگاهی دوباره به پیش‌داوری‌های اخلاقی و جنسیت‌زده‌ای بیندازیم که زنانِ آن زمان با آن‌ها مواجه بودند. این قربانیان به هیچ عنوان به رسمیت شناخته نشدند؛ نه‌تنها به این دلیل که رنجی که به آن‌ها تحمیل شده بود، شرم‌آور تلقی می‌گردید، بلکه به این خاطر که اساساً به میل جنسی زنانه با سوء‌ظن نگاه می‌شد. بنابراین قربانیان متهم هستند به این‌که، به نوعی، «خودشان تن‌شان می‌خاریده».

زنان آلمانی موسوم به «ترومافراو» یا «زنان آوار» مغول کار برای بازسازی بخشی از ساختمان‌های ویران‌شده‌ی برلین پس از جنگ جهانی دوم (+)

در ابتدا احتمالاً به دلیل فلج و شوک، و به خاطر ناتوانی در روی کاغذ آوردنِ تجربیاتشان در قالب کلمات، سکوت کردند. بعد از آن، مسائل دیگر اهمیت بیش‌تری یافتند: مهم‌تر از همه، بازسازی اقتصادی و اجتماعی کشور و بازاستقرار الگوی مرسوم خانواده‌ی مردسالار بود. سپس، تجربیات دردناک آن‌ها، ناچار، تحت‌الشعاع ملاحظات سیاسی و تمایل به استفاده از کمک‌های پیشنهادی متفقین قرار گرفت. همچنین اولویتِ موجهِ رسیدگی به جنایات آلمانی‌ها هم وجود داشت. اما دلایل تداومِ نادیده گرفتنِ این تجاوزهای دسته‌جمعی، بالأخره یک جا تمام می‌شوند.

حتی همین امروز هم سدی نفوذناپذیر از جنس سکوت، رسوایی اجتماعی، تحقیر اخلاقی، سودجویی سیاسی، حیله‌گری کارگزاران، پرداخت فریب‌کارانه‌ی غرامت، تعصب فمینیستی و عدم به رسمیت شناخته شدن وجود دارد که باعث رنجش، تحقیر، مورد غفلت قرار گرفتن، یا موعظه شدنِ مکرر زنان (و مردان) قربانی تجاوز می‌شود. کارشناسان نام این تجربه‌ی بی‌رحمانه را «قربانی‌شدگیِ ثانویه» گذاشته‌اند: قربانیانِ خشونت در وهله‌ی اول، که سپس قربانی طرد اجتماعی می‌شوند.

زنان آلمانی نه‌تنها در طول جنگ، بلکه بعد از جنگ و در دوران اشغال کشورشان نیز قربانی جنایات متعددی به دست متفقین شدند، اما درد و رنج‌های آنان به همین‌جا ختم نشد، بلکه حتی جامعه‌ی آلمان نیز بعداً آن‌ها را محکوم و طرد کرد (+)

یکی دیگر از اهداف این کتاب نشان دادن این است که زنان قربانی تجاوز پس از سال ۱۹۴۵، چه‌قدر دوباره به دست دیگران قربانی شدند: پزشکانی که خودسرانه درخواست‌های سقط جنین را تأیید یا رد کردند؛ مددکاران اجتماعی‌ای که زنان باردار را «خیره‌سر» معرفی می‌کردند و آن‌ها را به ندامتگاه می‌فرستادند؛ همسایه‌هایی که خودپرستانه درباره‌ی بدنامی این زنان پشت سرشان حرف زدند؛ و حقوقدان‌های سنگدلی که به دلیل پرداخت غرامت به قربانیان را رد کردند، چون گفته‌های آنان را باور نداشتند.

برای بازسازی کامل پرونده‌ی تجاوزهای جنسی پس از جنگ (به عبارت دیگر، برای ادا کردنِ حق مطلب درباره‌ی همه‌ی شرایط داخل و خارجِ آلمان‌های شرقی و غربی، پیامدهای حقوقی و اجرایی در هر چهار منطقه‌ی اشغالی، و ارتباطات میان نیروهای مسلح متفقین و مقامات آلمانی، و همچنین برای پیدا کردن ردپای پدرانِ فرزندانِ زنانِ مورد تجاوز قرار گرفته در سراسر جهان) هنوز مطالعات مفصل بسیار بیش‌تری باید انجام شود. خود من، به طور خاص درباره‌ی منطقه‌ی اشغالی بریتانیا، منابع بسیار اندکی پیدا کردم. آیا سربازان انگلیسی تنها کسانی بودند که در آن مقطع رفتار درستی داشتند؟ سؤالات زیادی باقی مانده که باید پاسخ داده شود. با این وجود، منابعی که توانستم مطالعه کنم، چنان پاسخ‌های مشابه و قانع‌کننده‌ای به سؤالاتم دادند که اکنون می‌دانم برخی از فاحش‌ترین سوءبرداشت‌ها درباره‌ی خشونت جنسی در زمان جنگ علیه زنان آلمانی را می‌توان رد کرد؛ از جمله این‌که:

◄ بیش‌تر روس‌ها بودند که به طور خاص به زنانِ فراری آلمان حمله کردند تا انتقام رنج‌های خودشان را بگیرند؛

◄ سربازان غربی متفقین نیازی به استفاده از زور نداشتند، چون هرچه می‌خواستند راحت به دست می‌آوردند؛

◄ قربانیان تجاوز «با سرعتی فوق‌العاده» بر این تجربه غلبه کردند، چون به عضویت اجتماعی درآمدند که همه‌ی اعضایش به سرنوشت مشابهی دچار شده بودند؛

◄ وقتی قربانیان از جنگ یا زندان برگشتند، شوهرانشان این زنانِ «بی‌آبرو» و فرزندانشان را طرد کردند؛

◄ زنانی که توسط سربازان روس یا سیاه‌پوست مورد تجاوز قرار گرفته بودند، به دلایل نژادپرستانه، فوراً جنین‌هایشان را سقط کردند؛ و

◄ مشکل تجاوز جنسی پس از سال ۱۹۴۹ به دلیل جراحت‌دار شدنِ غرور مردانه سرکوب، و به عنوان استعاره‌ای از تجاوز جنسی به کل ملت تعبیر شد.

«میریام گبهارد» نویسنده‌ی کتاب «جنایات ناگفته» بسیاری از خط قرمزهای پنهان‌کاری درباره‌ی جنایات نیروهای غربی در آلمان پس از پایان جنگ جهانی دوم را زیر پا گذاشته است (+)

این‌ها همه سوءبرداشت‌ها و تعمیم‌بخشی‌هایی هستند که این کتاب می‌خواهد آن‌ها را از بین ببرد. هدف من تاباندن نوری تازه به این موضوع دشوار و شفاف‌سازی درباره‌ی نیمه‌واقعیت‌ها و پیش‌داوری‌های سنتی درباره‌ی آن است. مهم‌تر از همه، می‌خواهم تصویر «هیولاهای آسیایی روس یا مراکشی» در مقابل «آزادی‌بخش‌های سفیدپوست غربی» را اصلاح کنم؛ «آزادی‌بخش‌هایی» که چنان‌که اکنون مشخص شده، دقیقاً همان رویه‌ی غارت و تجاوز را در پیش گرفتند. تخیل، پیش‌داوری و واقعیت را می‌توان به‌سرعت از هم تفکیک کرد، مشروط به این‌که وقایع آن مقطع را از دیدگاه قربانیان بازسازی کنیم، نه این‌که آن‌ها را به ابزارهای قابل‌انعطاف برای بازنویسی تاریخ تبدیل نماییم؛ کاری که روایت‌های هم محافظه کار و هم لیبرال در گذشته انجام داده‌اند. زمان آن است که خودِ قربانیان صحبت و اقدام به بازتوان‌یابی کنند، بدون تبرئه‌ی جنایات آلمانی‌ها در رژیم نازی. برای تسکین فرزندان و نوه‌های قربانیان از پیامدهای آسیب‌زای تجربیات هفتاد سال قبلِ مادران و مادربزرگ‌هایشان، به رسمیت شناختنِ ابهام در جایگاه «قربانی» و «مجرم» اهمیت دارد. این کار را می‌توان از طریق تداوم افزایش آگاهی خودمان درباره‌ی تاریخ، چنان‌که طی سال‌های اخیر به‌تدریج در آلمان دارد رخ می‌دهد، انجام داد.

در همین‌باره بخوانید:

›› تجاوز جنسی و قتل عام، سرنوشت کودکان بومی در مدارس کاتولیک کانادا

›› سابقه کلیسای کاتولیک فرانسه: هر ۲ ساعت تجاوز به یک کودک

مشرق قصد دارد ترجمه‌ی کتاب «جنایات ناگفته: تجاوز به زنان آلمانی در پایان جنگ جهانی دوم» به قلم «میریام گبهارد» را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. قسمت‌های بعدی این مجموعه، طی روزهای آینده منتشر خواهد شد.

[۱] Rape during the occupation of Germany Link

[۲] Crimes Unspoken: The Rape of German Women at the End of the Second World War Link

[۳] Miriam Gebhardt Link

[۴] A Woman in Berlin (film) Link

[۵] West Germany Under Construction: Politics, Society, and Culture in the Adenauer Era Link

[۶] Victims and Perpetrators: ۱۹۳۳-۱۹۴۵۵, (Re)Presenting the Past in Post-Unification Culture Link

[۷] A Woman in Berlin Link

[۸] مارتا هیلرز لینک

[۹] Wenn Jungen Weltgeschichte spielen, haben Mädchen stumme Rollen: Wer war die Anonyma in Berlin?... Link

[۱۰] Authoritarian personality Link

[۱۱] Big Brother (Nineteen Eighty-Four) Link

[۱۲] هلکه زاندر لینک

[۱۳] Erich Kuby Link

[۱۴] Erfahrungen sexualisierter Gewalt in der Lebensgeschichte alter Frauen Link

[۱۵] Trümmerfrau Link

برچسب‌ها