به گزارش مشرق، رحیم خدومی نویسنده، درباره دیدار روز چهارشنبه (۱۴۰۱/۰۲/۲۱) رهبر انقلاب با معلمان و فرهنگیان در روزنامه جام جم نوشت:
یکم: هوای دانشآموزی به سرم زده است. آن هم بعد از ۳۱سال معلمی و پنج سال بازنشستگی. از صبح زود که خانه را ترک کردهام، این حس با من است. بهویژه وقتی در راه ورامین تا تهران، دانشآموزان سنین مختلف را میبینم؛ کیف و کتاب بهدست من هم راهی مدرسهام برای دانشآموزی. امروز خیلی از معلمها، مدیرها، مدیرکلها و حتی وزیر آموزش و پرورش با حس دانشآموزی سر کلاس حاضر خواهند شد. خدا کند درسهای قبلیشان را خوب از بر کرده باشند. معلم را اینگونه میشود خشنود کرد.
دوم: وارد کلاس میشوم. مثل دانشآموز اول مهر که دوست دارد بداند همکلاسیهایش چه کسانی هستند؛ درسخوانها، تنبلها، منضبطها، بیانضباطها و... صندلیها را میشمارم. حدود ۳۵۰ تاست. بهظاهر کلاس خیلی بزرگ است، نه؟! نه، این خیلی کم است برای کلاسی که ظرفیت واقعیاش بسیار بیشتر از ده برابر و صدبرابر و هزاران برابر این صندلیهاست. معلم وقتی معلم خیر باشد، همه دنیا تشنه درس و بحثش خواهند بود.
سوم: این عبارت زیبای خیر را آن بالا دیدم؛ روی تابلوی بزرگ کلاس. پیش از آمدن معلم، نکتهای آن بالا مینویسند تا شاگردان در حال انتظار، آن را بخوانند و بیندیشند. بعد از کلاس هم، همه مشتاقان بخوانند و به کار بگیرند. من هم میخوانم: قال النبی صلی ا... علیه و آله و سلم. اِنَّ معلمَ الخیرِ یستغفرُ لَهُ دوابُّ الارضِ وَحیتانَ البحرِ... همانا جنبندگان زمین و ماهیان دریا برای آموزگار خوبیها آمرزش میطلبند.
چهارم: پاداش، خیلی وزین است، خیلی عظیم است. تمام جنبندگان زمین و دریا- در ادامه حدیث که روی این تابلو جا نشده، میگوید: و هر صاحب روحی در هوا و همه اهل آسمانها و زمین- چه میکنند؟ برای معلم خیر و آموزگار خوبیها، طلب آمرزش میکنند. عقل سلیم میگوید هر فعلی این همه پاداش در بر داشته باشد، حتما ترک فعل هم آن همه جزا در پی خواهد داشت. ترک فعل که سهل است، اگر سوء فعل باشد چه؟ العیاذبا.... اگر عقلی و وجدانی در کار معلم بیخیر باشد، تن و جانش باید بلرزد.
پنجم: معلم بیخیر را رها کنیم. تا وقتی میشود ذائقهها را با معلم خیر شیرین کرد. صندلیها پر میشوند. انتظار برای آمدن معلم خیر، چقدر شیرین است. درس معلم ار بود زمزمه محبتی، واقعا به جانمان نشسته. معلم میآید. همه به احترامش برمیخیزند و او به همه احترام میگذارد. تنها یک شاگرد قرار است تکالیفش را ارائه کند. شاگردی که این روزها سرش خیلی شلوغ است. دیرثبتنامش کردهاند و تکالیف زیادی بر سرش ریختهاند؛ جناب آقای وزیر. شاید از همینروست که موقع ارائه تکلیف، چند بار تپق میزنداما آقای معلم، احوال او را بهخوبی درک میکند. هرآنچه از او ساطع میشود، همه احترام است و تکریم.
ششم: دو تا از وزرای سابق آموزش و پرورش را بین دانشآموزان میبینم. جرقهای میشود در ذهنم. اگر الان دیدار سپاهیان با فرمانده بود، آیا تمامی فرماندهان اسبق، کنار هم حاضر نبودند؟ آموزش و پرورش را چه میشود؟! آیا نباید بگوییم بعضی وزرا، دانشآموزان مردود این کلاسند؟ آقای معلم میگوید: با گذشت بیش از ۱۰ سال از تنظیم سند و رفتوآمد وزیران متعدد _که البته این تعدد مدیریتها نیز نوعی آسیب و افت است_ به این سند به عنوان یک مجموعه کامل و بههم پیوسته، عمل نشده است. این گلایه را اضافه کنید به اشتیاق دولت قبل برای اجرای سند خفت و خیانتبار ۲۰۳۰، و با خود زمزمه کنید: پاداش معلم خیر آنگونه، جزای معلم بیخیر چگونه؟ اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. درسهای این کلاس فراتر از ظرفیت یک تکلیف است. پس اجازه دهید به همین مقدار بسنده و تکالیف دیگر را به فرصتها و بهانههای دیگر واگذار کنم.