به گزارش مشرق، تیم ملی والیبال ایران امسال با ترکیبی متفاوت نسبت به دوره پیشین لیگ ملتها در این تورنمنت شرکت کرد. این تیم در هفته ابتدایی لیگ ملتها از ۴ بازی خود صاحب ۲ پیروزی شد؛ نتیجهای که حداقل روی کاغذ، قابل قبول بود. با توجه به اینکه اکثر بازیکنان تیم ملی سابقه بازی در چنین تورنمنتی را نداشتند و سرمربی این تیم هم بارها عنوان کرده بود که هدف از حضور در لیگ ملتها کسب تجربه است، با این حال هجمههای زیادی علیه بازیکنان و کادرفنی این تیم شکل گرفت.
با وجود این هجمهها و فشاری که روی تیم ملی بود این تیم به یکباره متحول شد و توانست مقابل تیمهای قدرتمندی همچون لهستان، آمریکا، صربستان و اسلوونی به پیروزی برسد و ناباورانه به مرحله نهایی این رقابتها صعود کند. این نتایج باعث شد تعریف و تمجیدها از تیم ملی جای انتقادات را بگیرد و بسیاری از مردم و حتی منتقدان عنوان کنند که نسل جدید تیم ملی همچون نسل پیشین این تیم نسلی «طلایی» است و بازیکنانی مثل امین اسماعیلنژاد، امیرحسین اسفندیار، مهدی جلوه و .... ستارههای جدید والیبال ایران محسوب میشوند.
واقعیت این است که جو ستارهسازی که در والیبال ایران وجود دارد همچون سمی است که میتواند درخت این رشته را بخشکاند. چگونه میشود بازیکنی که هنوز سن و سالش به ۲۰ نرسیده و تعداد بازیهای ملیاش دورقمی نشده دارای چندین فنپیج در فضای مجازی باشد؟ حتی بزرگان والیبال دنیا مثل انگاپت هم اینگونه و تا این حد مورد توجه مردم کشورش نیستند.
ملیپوشانی که در رشتههای مختلف ورزشی برای کشورمان به میدان میروند و افتخارآفرینی میکنند طبیعتا باید مورد احترام جامعه قرار بگیرند؛ اما در بیشتر مواقع این احترام آنقدر بیش از حد میشود که برخی از آنها را دچار وهم میکند. همین مسئله باعث میشود ملیپوشان حضورشان در تیمهای ملی را به مثابه لطفی بدانند که در قبال این تیمها داشتهاند. این موضوع در والیبال چشمگیرتر است و اغراق در تعریف و تمجید از بازیکنان تیم ملی که رسانهها هم در آن دخیل هستند سبب شده تا اینگونه به نظر برسد که ملیپوشان والیبال ایران ستارههایی دستنیافتنی هستند.
یکی از مهمترین مشکلاتی که در گذشته گریبانگیر والیبال ایران بود و باعث شد این تیم دچار رکود شود همین ستارهسازیهای افراطی بود که باعث شد مشکلات زیادی گریبانگیر تیم ملی شود. در چنین شرایط مدیریت بازیکنان هم سخت میشود و انرژی زیادی را از کادرفنی تیم ملی میگیرد؛ چرا که بازیکنی که خودش را ستاره میپندارد و تصور میکند که نامش بزرگتر از تیم ملی است دیگر در خدمت تیم نخواهد بود و حتی در مقام تصمیمگیری برای تیم ملی هم برخواهد آمد.
در گذشته ستارهسازی تا جایی پیش رفت که این تصور به وجود آمده بود تغییر نسل تیم ملی باعث سقوط این تیم خواهد شد؛ اما نه تنها اینگونه نشد که تیم ملی فعلی بدون حضور برخی از بازیکنان کلیدی خود توانست نتایج خیرهکنندهای در مرحله مقدماتی لیگ ملتها کسب کند. با این حال القابی همچون «نسل طلایی» میتواند سدی برای پیشرفت این تیم باشد.
حالا که خون تازهای به تیم ملی والیبال تزریق شده باید مراقب بود که اتفاقات گذشته برای این تیم رخ ندهد. والیبال ایران پس از سالها رکود در مسیر پیشرفت قرار گرفته و باید امیدوار بود کادرفنی تیم ملی به این مسائل اشراف داشته باشد و اجازه رخ دادن اتفاقات غیرطبیعی را ندهد تا به معضلاتی همچون بازیکنسالاری گرفتار نشود.