نویسنده رمان «پس از غبار» در خصوص فعالیت‌های منافقین گفت: اعتراضاتی که در کشور رخ می‌دهد و بسیاری هم به حق است اما سریع تبدیل به اغتشاش می‌شود، پشت این فعالیت‌ها سازمان مجاهدین خلق قرار دارد.

به گزارش مشرق، سازمان مجاهدین خلق پس از عدم اجازه امام خمینی(ره) برای حضور مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن عزل ابوالحسن بنی‌­صدر در دهه شصت به فاز مبارزه مسلحانه با ایران روی آورد. از زمان بروز اختلافات میان جمهوری اسلامی‌و سازمان مجاهدین، ایران از این سازمان به­‌عنوان گروهک منافقین یاد می‌کند.

پس از خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از ایران، آنها به عراق رفتند و در کمپ اشرف، اردوگاهی که به یاد اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی نامگذاری شد، ساکن شدند.

۵ مرداد سال ۱۳۶۷ «عملیات مرصاد» انجام شد؛ عملیاتی که دشمن فکر می‌کرد می‌تواند کرمانشاه و بعد همدان، قزوین،کرج و در نهایت تهران را تسخیر کند. 

منافقین بعد از قطعنامه ۵۹۸ قرار بود ۴۸ ساعته تهران را فتح کنند. برای همین با حدود ۳۰ تیپ زرهی و همراهی رژیم بعث راهی مرزهای ایران شدند. عملیاتی که نامش «فروغ جاویدان» بود، اما با بیش از ۴ هزار نفر کشته به شکست انجامید.

به‌­مناسبت ۵ مرداد و سالروز عملیات مرصاد با محسن فامیل زرگریان نویسنده رمان «پس از غبار» که داستان اصلی‌اش  درباره فعالیت­‌های گروهک منافقین در زمان­‌های مختلف است، به گفت‌وگو نشستیم.

علت اینکه این موضوع را به عنوان داستان اصلی رمان انتخاب کردید، چیست؟

من کینه خاص و دیرینه­‌ای نسبت به سازمان دارم و می­‌دیدم با تبلیغاتی که رسانه‌­های غربی انجام می‌­دهند به‌­ نوعی در حال تطهیر این جانیان هستند. قبل از این کار، در حال انجام کار دیگری بودم. در نهایت باعث شد روی این موضوع تمرکز کنم و با خود عهد ببندم، حتماً در مورد سازمان مجاهدین مطلبی بنویسم. سوژه‌­های مختلفی در ذهنم خطور می‌­کرد. نمی‌­خواستم کاری که انجام می­‌دهم، تاریخ شفاهی باشد. دوست داشتم در قالب رمان باشد؛ چون در قالب رمان آدم می‌­تواند همه مستندات را جمع کند و در فضای قصه مجازی واقعیات را به مخاطب بدهد. سال۱۳۷۰ کودکان اعضای سازمان، توسط سازمان از والدین جدا و بین خانواده‌­های طرفدار آن­ها در سراسر دنیا پخش شدند. تنها به یک بهانه؛ بمباران و حفظ جان آن­ها. همین سوژه را دست­مایه کار قرار دادم و شروع به نوشتن کردم و یک ­سال با افرادی که از سازمان جدا شدند مصاحبه کردم. در این فاصله، کتاب­‌های زیادی را که در مورد سازمان بود، مطالعه کردم.

چطور افرادی که در سازمان فعالیت داشتند و بعد از مدتی جدا شدند، حاضر به انتقال تجربه با شما شدند؟

غالب کسانی که جزو جداشدگان هستند، افرادی‌اند که نفرت خاصی نسبت به سازمان دارند. احساس می­‌کنند توسط سازمان به استثمار کشیده شده‌اند، عمرشان به هدر رفته و زندگی­شان را باخته‌اند. برای همین حاضرند برای جبران این اتفاقات هر کاری انجام دهند.

 تا چه اندازه می­‌توان مفهوم و اهداف سازمان مجاهدین خلق را به ­وسیله ادبیات داستانی به نسل سوم و چهارم انقلاب انتقال داد؟

متأسفانه دیدگاه ما نسبت به سازمان، یک سازمان مرده و بدون فعالیت است که دیگر کاری انجام نمی‌­دهد، اما واقعیت مطلب چیز دیگری است. آن­ها کاملاً زنده‌اند و هنوز در حال جذب نیرو و فعالیت هستند و از غفلت ما سوء استفاده می‌­کنند. اگر خوب نگاه کنیم، خیلی از اعتراضاتی که در سطح کشور شکل می‌­گیرد، اعتراضاتی است که خیلی از آن­ها بحق است اما سریع تبدیل به اغتشاش می‌­شود. این تبدیل به اغتشاش شدن کاملاً برنامه‌­ریزی شده است و قطعاً یکی از مهره ­های موثر پشت این جریان، سازمان مجاهدین خلق قرار دارد. این چند هزار نفری که در آلبانی هستند،کاملاً دارند کار می‌­کنند. هر کدامشان مجهز به یک رایانه­ و از طریق فضای مجازی نیرو جذب می­‌کنند و در کشور ما به اسم «کانون­‌های شورش» آن­‌ها را سازماندهی و به آن‌ها آموزش می‌­دهند. زمانی که مردم به دلایلی خاص، دست به اعتراض می­‌ز­نند این افراد آموزش دیده، سریع وارد عمل می­‌شوند و این اعتراضات را به سمت اغتشاش تغییر می‌­دهند و از آن بهره ­برداری سیاسی می­‌کنند.

با توجه به اینکه  ظاهر و باطن سازمان روشن شده، چرا هنوز افرادی هستند که جذب می­‌شوند؟

ابتدا لازم است در خصوص فعالیت و نحوه شکل گیری توضیح مختصری بدهم: سران سازمان در انقلاب ۵۷ نقشی نداشتند و در زندان بودند. سازمان قبل از سال ۱۳۴۴ تشکیل شد و اعضای آن چند کار نظامی‌انجام دادند. سه مستشار آمریکایی و یک سرهنگ ایرانی را ترور کردند. ساواک آن‌ها را دستگیر کرد و بزرگان سازمان اعدام شدند؛ جز مسعود رجوی. البته آن موقع جزو افراد طراز اول سازمان نبود؛ ولی جزو یکی از سرکردگانی بود که با ساواک همکاری می‌­کرد و بخشش گرفت و حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شد. او قبل از انقلاب در دی­ ماه ۵۷ از زندان آزاد شد و بعد از انقلاب، سازمان پشت اسلام پنهان شد؛ با اینکه اصلاً دیدگاه اسلامی‌نداشت. سازمان یک دیدگاه کاملاً التقاطی داشت و دارد؛ معتقد به سوسیالیستی است که لباس توحید پوشیده و با اسمی‌که از اسلام آورده است، جوانان را جمع و سازمان­دهی کرده است. او شروع کرد به فاصله انداختن بین آن­‌ها و انقلاب. از اوایل سال ۶۰ جلوی انقلاب ایستادند و طرحی به اسم «طرح شکار» را شروع کردند. آدمی‌که چهره حزب ا­للهی و یا فردی را که ریش داشت می‌­کشتند و می‌­گفتند ما فرصت نداریم برویم وقتمان را هزینه شناسایی کنیم. به همین دلیل خیلی از زن و بچه‌ها را کشتند. این­گونه توجیه می‌کردند که اگر بی‌گناه باشند که به بهشت می‌روند و اگر هم از اعضای نظام­‌اند که خب باید کشته شوند! سازمان قائل به یک موضوع خاص نیست؛ یعنی اگر شما مسلمان باشید، برای این­که شما را جذب کند، مسلمان می‌­شوند و اگر شما توده‌ای باشید، توده‌ای می‌شوند.

منبع: فارس