به گزارش مشرق، فریدون حاجی پور طی یادداشتی در روزنام جام جم نوشت:
جریان اصلاحات که مدت هاست دچار ریزش و افول سرمایه اجتماعی شده، برای احیای خود با ایده ها و نگرش های مختلف و متضادی در درون، مواجه است. تضادی های مبنایی که دامنه ای از چپ های سنتی، اصلاح طلبان نهادی، ساختاری و در نهایت پهلو گرفته تا براندازی را شامل می شود.
اصلاح طلبان امروزی اگر از به بن بست رسیدن اصلاحات شکل گرفته از سال ۷۶ سخن به میان می آورند به عنوان نیروهای چپ طی چند دهه گذشته با جهت گیری های مختلفی روبرو بوده اند؛ روزگاری به دور «چپ سنتی» طواف می کردند، زمانی دوم خرداد و «اصلاحات» را فریاد کردند، سپس به «جنبش سبز» رسیده و در دوران دولت اعتدال به «بهبودی خواهی» میل کردند. اینان اما در شرایط کنونی و پس از شکست در انتخابات ۱۴۰۰ در حال آسیب شناسی خود بر آمده و تلاش فراوانی دارند تا ترمیم طبقاتی، گفتمانی، تشکیلاتی و انتخاباتی را دنبال نمایند.
این آسیب شناسی جریان اصلاحات اما بدون توجه عمیق به اقتضائات زمانه، درک و شناخت جامعه، تحلیل واقع گرایانه دلایل ریزش سرمایه اجتماعی شان، غلبه سیاست بر ترجیحات و خیرعمومی و...باعث شده که این جریان در شرایط کنونی با تعارض شدید نحله های مختلف خود برای هژمون کردن دیدگاه ها و راهبردها برای آینده اصلاحات مواجه شود.
بحران جانشینی در جریان اصلاحات به موازات بروز شکاف های درونی موجب شده که ایده ها و کنش هایی در جریان اصلاحات شکل بگیرد که رادیکالیسم شتابان را در صدر قرار داده و عقلانیت و سیاست ورزی منطقی در حاشیه این جریان قرار گیرد. این رادیکالیسم بی گمان موجب هدف قرار گرفتن هویت جریان اصلاح طلبی و شیفت از اصلاح طلبی به تجدیدنظر طلبی شده و نامیدن گفتمان «هلو انجیری» که نه، اما همان ادامه «کت پوزیسیونی» و «شلوار اپوزیسیونی» را در پی داشته باشد.
اگر امروز افرادی همچون مصطفی تاج زاده از اصلاحات ساختاری سخن به میان می آورند و خود به تنهایی تشکیلات اصلاح طلبی را در اقدام از پیش انجام شده، قرار می دهند، باید راز آن را در بیان چند نکته دید؛
- جریان اصلاحات در درون خود با ایده های مختلفی برای ترسیم خطوط راهبردی- عملیاتی این جریان مواجه است. میل برخی سران اصلاحات به طیف اصلاح طلبان نهادی و بروز اندیشه و ادبیات آنان در برخی توصیه ها و تجویزها موجب شده که یک نزاع درون تشکیلاتی و طغیان راهبردی میان طیف های مختلف جریان اصلاحات شکل گرفته و اصلاح طلبان ساختاری برای هژمون کردن دیدگاه های خود رادیکالیسم را پیشه کنند
- طیف اصلاح طلبان ساختاری تلاش دارند تا در نزاع با اصلاح طلبان نهادی برای جذب بدنه اجتماعی این جریان، رادیکال عمل کرده و با هیجان، به فربگی خود و به حاشیه راندن طیف اصلاح طلبان نهادی مبادرت ورزند. بیان مطالبی در خصوص «اصلاح طلبان رام شده»، «اهلی»، «کارگزارانی شده» و...بخشی از تلاش های اصلاح طلبان ساختاری در این زمینه است. از دیگر سو، انتقاد درونی اصلاح طلبان مبنی بر روشن نبودن جایگاه تاج زاده در جریان اصلاحات نیز نیمه دیگری از نزاع درونی در این جریان را به نمایش می گذارد
- اصلاح طلبان ساختاری و چه نهادی هر یک به فراخور برنامه های خود، هویتی اپوزیسیونی دارند، ساختاری ها اما نزدیک تر به براندازان به ویژه در حوزه مفهومی حکایت آشکارتری را به نمایش بگذارند.
- این دو طیف در شرایط کنونی مستظهر به حمایت اجتماعی بدنه جریان اصلاحات نبوده و در عمل «اصلاحِ اصلاحات» را از مدار تحقق خارج ساخته اند، هر چند اصلاح طلبان نهادی در ایده های خود، از بازنشستگی ژنرال های این جریان سخن به میان می آورند اما واقعیت ماجرا این است که اصلاحات از وضعیت «جوانان عجول»- «پیران لجوج» رنج برده و برخی جوانان در حلقه آمده اش هم چشم در توصیه ها و آموخته های آن سوی مرزها دارند
- چهره های اصلاح طلب از هر نوع نحله اش، به «یوم الواقعه» چشم دوخته اند و آنچه را که در نهان طرح می کنند، به دنبال پیاده سازی اش در موعد مقرر هستند. در این میان، اصلاح طلبان ساختاری بازی را عیان و برای سران، منطق موقعیت را مخدوش ساخته اند
- در آخر اما هر آنچه در حال طرح و بیان از سوی اصلاح طلبان است با فقدان محوریت مردم، زندگی، و دوری از تبدیل رنج های آنان به پروژه های سیاسی، مواجه است