در شرایطی که کارگران و زحمت کشان در عرصه صنایع و معادن تلاش شبانه روزی و بی وقفه ای برای توسعه کشور دارند، میلیاردها تومان از دسترنج آنها هدر بازیکنان و فوتبال می شود.

سرویس ورزش مشرق- هنوز از یادها نرفته که در ماجرای فولاد مبارکه، از چه اعداد و ارقامی سخن گفته می شد. در آن بین، چند بند نیز مربوط به فوتبال و باشگاه فولاد مبارکه سپاهان بود که با واکنش های متعددی مواجه شد اما این همه ماجرا نیست. در واقع، این اخبار فقط بخش کوچکی از کوه یخ فعالیت باشگاه های صنعتی در فوتبال کشورمان است که اگر روزی کالبدشکافی شود، حیرت انگیز و البته، تاسف برانگیز خواهد بود.

در این بین، حرف پایانی را حسین قربانزاده رئیس سازمان خصوصی سازی زد. او صراحتا اعلام کرد که باشگاه های مس کرمان و رفسنجان، فولاد خوزستان، پیکان، سپاهان، ذوب آهن اصفهان، آلومینیوم اراک و گل گهر که متعلق به مجموعه های بورسی هستند، هیچ شفافیت مالی ندارند. این یعنی همان انتقادی که سال هاست مطرح می شود. در این تاریکخانه ها چه خبر است و چه اتفاقی در حال روی دادن است؟ آیا وقت آن نرسیده که همه چیز شفاف شده و صریح به مردم اطلاع داده شود؟

تیم های صنعتی به بحرانی بزرگ برای فوتبال کشور تبدیل شده اند که با وجود صدها میلیارد بودجه و گردش مالی، فاقد هرگوونه شفافیت هستند

* ستاره های کاغذی و بر باد رفتن تلاش کارگران

وقتی نگاهی به نام تیم های صنعتی می شود، عمدتا متعلق به مجموعه هایی هستند که حاصل دسترنج و تلاش شبانه روزی کارگران و زحمتکشانی است که بخشی از آنها در زمره دهک های پایینی جامعه هستند. چرا باید صدها میلیارد از حاصل تلاش آنها که بایستی خرج عمرانی و آبادانی بخش های مختلف کشور شود، اینگونه به پای ستارگان کاغذی مستطیل سبز هدر می رود؟ چه آورده و افزوده اجتماعی برای این باشگاه ها وجود دارد که برخی از آنها به تعداد انگشتان یک دست هم هوادار ندارند؟ چه اتفاقی موجب می شود تا کنون در راستای شفافیت و ابهام زدایی از این باشگاه ها که با توجه به بورسی بودن نهادهای بالادستی آنها می بایست این مسیر طی می شده، اقدامی انجام نشود و نوعی از مقاومت و مخالفت را بتوان دید؟

میلیاردها تومانی که خرج بازیکنان می شود که بخشی از آنها نیز در پایان به ناهنجاری های اجتماعی و رفتاری تبدیل می شود، چرا نباید هزینه توسعه و بهبود کیفیت زیست کارگران این کارخانه ها شود؟ حمایت چند صدمیلیاردی صنعتی ها از باشگاه های فوتبال، چه رویکردی دارد و چرا باید به چنین تصمیمی مبادرت داشته باشند؟ آیا نمی بایست این بودجه های هنگفت و بی ضابطه در راستای مسئولیت های اجتماعی این مجموعه های صنعتی هزینه شود تا حداقل شاهد محرومیت زدایی از برخی شهرها و بخش های کشور باشیم؟ به راستی، نتیجه و ثمره این باشگاه داری برای فوتبال کشورمان چه بوده و چه غایتی را دنبال می کرده است؟ این پرسش ها و پاسخ هایی که نمی توان برای آن یافت، واقعیت های باشگاه داری صنایع کشور در حوزه فوتبال است که دچار رهاشدگی و انفعال شده است.

دسترنج کارگران و زحمتکشان کشور در شرایطی هزینه باشگاهداری پرابهام می شود که خروجی آن تقریبا هیچ است، هیچ!

* غفلت طولانی نهادهای نظارتی در صنعتی ها

اکنون که ارقم و اعداد عجیبی از قرارداد بازیکنان، کادر فنی و مدیران باشگاه های صنعتی به گوش می رسد، وقتش رسیده که چراغی به این نهانخانه های ورزش کشور داشت که سالانه صدها میلیارد تومان از جیب ملت در آنها هزینه می شود. این مجموعه ها که فاقد رسالتی برای فعالیت در حوزه حرفه ای فوتبال هستند، موجب اعتراض بسیاری شده اند. آنجایی که باید حاصل دسترنج کارگران هزینه توسعه کشور شود، به باشگاه هایی سرازیر می شود که فاقد ارزش افزوده هستند. الان وقتش رسیده که تکلیف این باشگاه ها مشخص شود تا مردم بدانند که در ورای آنها چه اتفاقاتی در حال روی دادن است.