کد خبر 1415733
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ - ۲۳:۴۲

آنچه بیش از همه مولفه‌های موثر در یک مذاکره و توافق مورد نقد است، نوع نگاه ما به موضوع مذاکره است.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: سایت غربگرایی با طرح این پرسش انتقادی که چرا پرونده هسته‌ای ایران ۲۰ سال طول کشید؟‌، ادعا کرد میز مذاکره تشک کشتی نیست و تزریق مفاهیم انتزاعی مانند اقتدار و عزت و غیرت به حوزه سیاست خارجی دیپلمات را به کشتی‌گیری تبدیل می‌کند که چاره‌ای جز خروج از تشک به‌عنوان برنده ندارند.

«عصر ایران» نوشت: «اطاله مذاکرات هسته‌ای در دور جدید از تاریخ ۲۰ ساله این مناقشه، نیاز جدی به یک آسیب‌شناسی در باب این موضوع را گوشزد می‌کند. با قبول این پیش‌فرض که تعجیل در هر نوع معامله و معاهده، قطعا امری نکوهیده و زیان‌آور است اما طولانی شدن هم در یک مذاکره بین‌المللی با توجه به سرعت تحولات جهانی و همچنین درک درست از موقعیت کشور و فشارهای سنگین اقتصادی، ممکن است باعث از دست رفتن زمان طلایی توافق شود. یکی از مهم‌ترین دلایل ۲۰ ساله شدن روند پرونده هسته‌ای ایران، پرهیز دو کشور از مذاکره مستقیم بوده است. میزهراسی، شاید نام مناسبی باشد برای این فوبیا و ترس از مذاکره و بهتر است بگوییم مذاکره مستقیم. ما مذاکره مستقیم با ایالات متحده  (به جز مواردی انگشت‌شمار و موضوعی) را در ۴۳ سال اخیر در ردیف تابوها و خط قرمزها قرار دادیم، در حالی که مذاکره حتی به همان روش موردی یک امکان است نه یک تهدید. آن‌هم در یک پرونده امنیتی و چندجانبه که همه می‌دانند مهم‌ترین و موثرترین بازیگر در صف حریف آمریکاست.

پس چرا ما خود را از این امکان محروم کردیم؟ جواب دستگاه دیپلماسی این بوده است: به‌خاطر تنبیه آمریکا به‌دلیل عهدشکنی ترامپ در پایبندی به برجام. اما واقع ماجرا این است که اثرات تنبیهی این رفتار بیشتر شامل حال ما می‌شود تا ایالات متحده و این نقض غرض نتیجه یک تصمیم احساسی است تا منطقی، آن‌هم در بالاترین سطح سیاست خارجی.

چراکه تحریم‌های ظالمانه اقتصادی به‌رغم همه شعارها مبتنی بر مقاوم شدن پیکر اقتصاد در برابر تحریم و ... حقیقتا آسیب جدی به اقتصاد ما زده است.

آنچه بیش از همه مولفه‌های موثر در یک مذاکره و توافق مورد نقد است، نوع نگاه ما به موضوع مذاکره است. متاسفانه یک نگاه غلط در حال تئوریزه شدن است که معتقد است مذاکره به مثابه تسلیم است و مذاکره و مصالحه را مساوی با اعتماد به دشمن و وادادگی برمی‌شمرد. در حالی که به‌طور طبیعی انسان زمانی گفت‌وگو و چانه‌زنی می‌کند که اعتماد ندارد و در پی کسب و یا حفظ منافع بیشتر است. خروجی این مدل نگاه صلب و دگم دقیقا محصولی است به نام انزوا در سطح بین‌الملل که نهایتا منافع ملی را قربانی می‌کند.

اما نقد دوم و جدی درباره چرایی طولانی شدن مذاکرات وارد کردن مفاهیم انتزاعی به حوزه روابط بین‌الملل است که هم در زمان سعید جلیلی و هم‌اکنون شاهدیم؛ مفاهیمی مانند: عزت و اقتدار. زمانی که این مفاهیم انتزاعی (اقتدار، عزت، غیرت) را وارد حوزه سیاست خارجی (در سطح دیپلماسی و مذاکره‌کنندگان) می‌کنیم، دیپلمات‌ها را ناخواسته مانند کشتی‌گیری که چاره‌ای ندارد جز پیروزی و بالا رفتن دستش به‌عنوان برنده نبرد، به میز مذاکره می‌فرستیم که این اساسا با ذات دیپلماسی و مذاکره در تضاد است.

 در دنیای مذاکرات بین‌المللی مهم این است که دست خالی میز را ترک نکنی، نه اینکه مانند میدان کشتی دستت بالا برود. اینکه ما برای ژست موقعیت بین‌المللی(که در جای خود قطعا مولفه مهمی است) خود را از مذاکره مستقیم با طرف اصلی اختلاف محروم کنیم، نتیجه‌ای جز طولانی‌تر شدن مذاکره و عدم ایجاد مفاهمه درست بین طرفین ندارد.

مخلص کلام، مذاکره و چانه‌زنی به‌دلیل عدم اعتماد به طرف مقابل و برای کسب حداکثری منافع ملی صورت می‌گیرد. ما برای برنده شدن مذاکره نمی‌کنیم، بلکه برای مصالحه، حل و کاهش مناقشه گفت‌وگو می‌کنیم تا اثرات این تنش‌زدایی با هنر حکمرانی خوب در سیاست‌های اقتصادی و داخلی، ما را به کشوری توسعه‌یافته با موقعیت ممتاز منطقه‌ای- بین‌المللی تبدیل کند».

درباره این تحلیل غلط‌انداز گفتنی است که اولا یک دلیل طولانی شدن مذاکرات، همین وادادگی‌هاست که موجب‌شده طرف مقابل زیر تعهدات خود بزند یا احساس کند اگر تعلل به خرج بدهد، می‌تواند امتیاز بیشتری بگیرد. مشکل ما با آمریکا توافق نیست بلکه تیم روحانی به فاصله ۱۲-۱۳ سال دو توافق را با غرب و آمریکا شکل داد که به‌خاطر تلقی غلط مشابه تلقی نویسنده متن بالا، قابلیت پایمال شدن و زیر پا گذاشتن حقوق ایران را داشت. بدترین نسخه این نگاه وهمی به مذاکره، توافق نامتوازن برجام است که می‌تواند تا دهه‌ها در آکادمی‌های دیپلماسی و روابط بین‌الملل به‌عنوان نمونه یک توافق بد و عبرت‌آموز، تدریس و تحلیل شود! در حالی که اهل فن در شرق و غرب، دیپلماسی را ادامه جنگ در کریدورهای سیاسی تعریف می‌کنند، کسانی در کشور ما پیدا شدند که از سر نفوذزدگی، گروگان گرفته شدن بر سر وعده‌ها یا خوش‌خیالی، مذاکره و توافق با شیطان بزرگ را شراکت و توافق بُرد- بُرد تعریف کردند؛ همه امتیازات را نقداً و پیشاپیش واگذار کردند و چند سال بعد را برای نقد کردن امتیازات نسیه واگذارشده به ایران دویدند. بنابراین هشت سال عمر دو دولت آقای روحانی به مذاکره برای تعیین تکلیف یک توافق نامتوازن سپری شد! اما با این همه، یک سایت همسو ادعا می‌کند علت عدم توفیق در این بوده که مذاکره را تشک کشتی تصور کرده‌ایم! نویسنده باید توضیح بدهد که چرا حاصل نگاه شراکت با آمریکا، دو برابر شدن میزان تحریم‌ها با برجام شد؟