از او خواسته‌بودند بماند و گفته بودند از هر لحاظ شرایط زندگی و کار و تحقیقات را برایت تأمین می‌کنیم. فرید جواب داده بود چرا اینجا بمانم؟ بر می‌گردم مملکت خودم و به مردم خودم خدمت می‌کنم.

به گزارش مشرق، «سید فریدالدین معصومی» جوان نخبه‌ای که در فاجعه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) در شیراز به شهادت رسید، عصر جمعه بعد از تشییع در قطعه ۲۶ گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد با مادر بزرگوار این شهید گفتگوی کوتاهی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

از ویژگی‌های اخلاقی سید فریدالدین، کدام از همه مهمتر بود؟

مادر شهید: فرید از بچگی به نماز و قرآن خیلی اهمیت می‌داد؛ همیشه وضو داشت. مخصوصا نماز اول وقت خیلی برایش مهم بود. آنقدر من و پدرش به او ایمان داشتیم که پشت سرش نماز می‌خواندیم. بچه فوق‌العاده متعهدی بود. در نیوزلند دکترایش را گرفت؛ آنجا از او خواسته‌بودند بماند و گفته بودند از هر لحاظ شرایط زندگی و کار و تحقیقات را برایت تأمین می‌کنیم. به‌خاطر اختراع ربات‌ماهی، حتی از آمریکا و از آلمان پیشنهاد کار داشت. فرید جواب داده بود چرا اینجا بمانم؟ بر می‌گردم مملکت خودم و به مردم خودم خدمت می‌کنم. برگشت و مشغول خدمت به مردم برای ساختن نیروگاه در شهرهای مختلف مخصوا در مناطق محروم شد؛ در طول یک هفته، چهار روز را مأموریت در نقاط مختلف کشور بود. آخر سر هم در یکی از همین مأموریت‌ها شهید شد.

 شهید به داشتن تعهد کاری ایشان مشهور بود. شما این تعهد را چطور می‌دیدید؟

مادر شهید: پسرم عاشق خدمت به مردم بود و خیلی خوشحال بود که می‌تواند برایشان کاری بکند؛ می‌گفت هرچه از دستم بر بیاید، باید انجام دهم. کارهای خیر زیادی هم انجام می‌داد که به من نمی‌گفت اما من از دعاهایی که در حقش می‌شد، متوجه می‌شدم. چندوقت پیش در یکی از مصاحبه‌هایش قول داده بود تا سال آینده کار نیروگاه را تمام کند که شهید شد و ناتمام می‌ماند. ان‌شاءالله آن‌هایی که با او کار می‌کردند، راه او را ادامه دهند. کارمندانش امروز در مراسم تشییع می‌آمدند به ما می‌گفتند ما یتیم شدیم. می‌گفتند پسرم بدون هیچ چشمداشتی خیلی خالصانه کار می‌کرد. اگر مسئولین همه مثل او خالصانه کار می‌کردند، الان کشور ما بهشت بود.

مهمترین ویژگی کاری سیدفریدالدین از نظر چه بود که به این مسیر ختم شد؟

مادر شهید معصومی: پسرم روی مال حرام فوق‌العاده حساسیت داشت؛ جایگاه شغلی بالایی داشت و مدیرعامل شرکت غدیر بود. اما خدا را شاهد می‌گیرم یک لقمه حرام وارد زندگی‌اش نشد. من از این مسئله خیلی خوشحالم.  خود من من هم زمانی که سر او باردار بودم، خیلی در مورد لقمه حلال دقت می‌کردم. در مورد شغلش خیلی هم تواضع داشت؛ با اینکه سمت مهمی  داشت و مدیرعامل شرکت غدیربود، اما حتی بستگان اطلاع نداشتند چه جایگاه شغلی دارد و همه او را به‌عنوان یک فرد علمی می‌شناختند.

پسرم قاری و حافظ قرآن بود؛ خیلی صوت زیبایی داشت. یک مدت در حوزه درس خواند؛ اساتیدش به او گفته بودند با توجه به استعداد زیادی که در ریاضی داری، برو رشته دانشگاهی‌ات را بخوان و بعد که درست تمام شد، برگرد حوزه؛ دیر نمی‌شود. نخبه‌های ما فقط برای خدا کارکنند. اگر نیت برای خدا باشد و صادقانه کارکنند، خیلی کارهای بزرگی می‌توانند انجام دهند.

چطور در جریان شهادت ایشان قرار گرفتید؟

مادر شهید معصومی: به دعای من خیلی عقیده داشت؛ تا یک مشکلی برایش پیش می‌آمد، تماس می‌گرفت و می‌خواست برایش دعا کنم. یک نماز هست که آیت‌الله بهجت سفارش کرده‌اند پنج‌شنبه‌ها بخوانیم؛ به پسرم گفته بودم فریدجان من به تو قول می‌دهم پنج‌شنبه‌ها در هر شرایطی باشم، حتما این نماز را برایت می‌خوانم. من دیروز نمی‌دانستم پسرم شهید شده؛ به من گفته‌بودند دستش تیر خورده. پیش خودم به پسرم می‌گفتم هنوز نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است؛ چون به تو قول‌داده‌ام، این پنج‌شنبه هم نماز را می‌خوانم. ان‌شاءالله در هر شرایطی هستی، خدا تو را به من برگرداند. صلاح خدا این بود که آسمانی شود. منم راضی هستم به رضای خدا. خدا خودش یک روز  این بچه را به من داده و پیش من امانت بوده است. از خداوند ممنونم که این امانت را سالم و صالح تحویلش دادم. و پیش خدا از این نظر روسفیدم. من به‌عنوان یک مادر واقعا از او راضی بودم؛ همیشه می‌گفتم فریدجان همانطور که من از تو راضی هستم، خدا هم از تو راضی باشد.

در مورد خانواده ایشان بفرمایید

مادر شهید معصومی: خیلی همسرش را دوست داشت و برای او احترام خیلی زیادی قائل بود؛ حتی در صدازدن همسرش این احترام را لحاظ می‌کرد. من این اخلاقش را در خانواده‌اش خیلی دوست داشتم و در تربیتش این موضوع برایم همیشه مهم بود. فرید همینطور خیلی نگران تربیت بچه‌هایش بود و برایش مهم بود که در مدرسه در محیط سالمی حضور داشته باشند؛ نیوزلند هم که بودند، این نگرانی را داشت. الان الحمدلله پسرش کلاس چهارم در یک مدرسه اسلامی می‌رود و با سن کمش قاری قرآن است.

من به جز فرید سه پسر دیگر دارم و یک دختر هم داشتم که او را هم ۹ سال پیش از دست دادم. امیدوارم خون پسر من این فتنه را تمام کند. چقدر جوان کشته شود؟ مادرها چقدر داغ ببیند؟ مگر مادرها چقدر توان دارند؟

منبع: فارس

برچسب‌ها