به گزارش مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: کشور ما به دلایل مختلف یکی از اهداف مشترک و مهم برای سلطهگران در پیاده کردن عملیات جنگ روایتها و جنگ روانی است.
درخصوص علت آن باید گفت؛ پیروزی انقلاب اسلامی و پایان دادن بر سلطه همهجانبه آمریکا و انگلیس و قطع حمایت مستقیم ایران از رژیم صهیونیستی، شوک بزرگ و بهتآوری برای جهان استکباری بود تا جایی که هنوز بعد از گذشت بیش از چهار دهه نتوانستهاند این شکست سنگین و محرومیت از منابع سرشار نفتی و دستاندازی و چپاول را هضم کنند. از سوی دیگر برافراشته شدن پرچم استقلال و آزادی توسط جمهوری اسلامی و انقلاب مردم ایران که تبدیل به الگویی عینی و زنده برای سایر ملتها شد سنگینی این داغ برای مستکبران شکستخورده از انقلاب اسلامی را چندین برابر کرده است.
بهدلیل اهمیت انقلاب اسلامی و نگرانی از گسترش ابعاد مختلف آن بود که از همان روزهای نخست دشمن از هرآنچه برای زمینزدن انقلاب اسلامی به فکرش میرسید دریغ نکرد از ایجاد جنگهای تجزیهطلبانه در اوایل انقلاب و سپس تحمیل جنگ ۸ ساله و خسارتبار به ایران تا اعمال انواع تحریمها و فشارها.
اما هرچه گذشت از تاثیر این خباثتها بر پیشگیری از حرکت انقلاب اسلامی ناامیدتر شد تا جایی که امروز همان نهال نازک و شاید به خیال دشمن آسیبپذیر جمهوری اسلامی به درختی تناور تبدیل شده و کشورمان در سایه جمهوری اسلامی با شتابی کمنظیر در بسیاری از زمینههای علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و... جهشی خیرهکننده داشته است.
حال به نظر میرسد دشمنی که نتوانسته با جنگ نظامی، تحریم، ترور و انواع فشارها مانع پیشرفت و حرکت رو به جلوی جمهوری اسلامیشود، دست به دامن جنگ روانی شده است.
ایجاد بیش از ۲۰۰ شبکه فارسیزبان ماهوارهای و حمایت مالی و تجهیزاتی از آنها، بهرهبرداری از انواع امکانات شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و تلاش برای یارگیری از نیروهای رسانهای همسو با خود در داخل کشور گواه جدیت دشمن در این عرصه است.
بخش مهمی از این عملیات و کارویژه طراحی شده، سیاهنمایی محض از وضعیت ایران، تحقیر و تلاش برای ناامید کردن مردم از عملکرد جمهوری اسلامی است به همین علت شما هرگز در رسانههای اختصاصی و فراوان دشمن علیه نظام هیچگونه خبر مثبت یا ذرهای امید به آینده را نمیبینید.
در این شرایط است که دشمن با وجود اطلاع دقیق از میزان پیشرفتها و توفیقات ایران پس از انقلاب دست به سانسور کامل آنها میزند در حالی که امروز به استناد برخی از منابع خود غربیها و نیز به گواه واقعیات موجود، ایران از کشور عقبمانده و ضعیف و وابسته دوران پهلوی به کشوری صاحبنام در حوزههای مختلف علمی تبدیل شده است که در محافل جهانی حرف برای گفتن دارد و هر از گاهی خبر شکستن انحصار تولید یک محصول استراتژیک علمی توسط جوانان دانشمند ایرانی که در اختیار آمریکا یا برخی کشورهای محدود بوده است منتشر میشود.
در حوزه نظامی و صنایع موشکی و ریزپرندهها ایران ضعیف در دوران پهلوی و نیازمند در دوران جنگ، امروز به جرأت در بین چند کشور صاحبنام جهان قرار دارد و توان و قدرت نظامی آن موضوعی پذیرفته از سوی غربیهاست تا جایی که آزمایشات موشکی یا احتمال فروش تجهیزات نظامی از سوی ایران به کشورهای دیگر ترس بر تن آنها انداخته است.
در صنعت هستهای سرعت پیشرفت ایران سالهاست که غربیها را شگفتزده کرده است و آنها برای کشیدن ترمز این پیشرفت که کاربردهای فراوانی در حوزههای پزشکی، انرژی و آب شیرینکن و خدمات دیگر دارد انواع حیلههای سیاسی و حتی ترور دانشمندان جوان کشورمان را به کار بردهاند.
در حوزه اقتصادی و صنعتی ایران پس از انقلاب با تکیه بر توان داخلی در حوزههای مختلف پیشرفتهای چشمگیری داشته است که جایگاه بیستویکم اقتصادهای بزرگ جهان در آخرین رتبهبندی صندوق بینالمللی پول مؤید این مطلب است آن هم در شرایطی که دشمن انواع تحریمهای بانکی و فشارهای اقتصادی را بر کشورمان تحمیل کرده است و اگر نبود این تحریمهای سنگین و ظالمانه و نبود برخی کمکاریها و سوءتدبیرها و شاید تنبلی عدهای از مدیران، جایگاه ایران در حوزه اقتصاد بسیار فراتر از موقعیت فعلی هم میبود.
در حوزه نفوذ و اقتدار منطقهای موقعیت ایران قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست.
پیشرفتهای چشمگیر در حوزه زنان، بسط مردمسالاری دینی، گسترش خدمات اجتماعی و رفاهی و حتی پیشرفتهای بزرگ ورزشی در عرصههای جهانی و نمونههای مختلف و متعدد دیگر از توفیقات نظام جمهوری اسلامی را میتوان برشمرد که البته طبیعی است هیچکدام از این توفیقات و پیشرفتها جایی در رسانههای خبیث دشمن همچون بی.بی.سی فارسی و اینترنشنال و... ندارد و آنها فقط مامور به سیاهنمایی یا بزرگنمایی کمبودها و مشکلات هستند.
این بهاصطلاح رسانهها مامور هستند تلفات کرونایی ایران را با تلخترین و سیاهترین حالت پوشش گسترده بدهند اما موفقیت بزرگ ایران در تولید چند نوع واکسن کرونا و مهار بیماری در کشورمان همزمان با ادامه تلفات فراوان در کشورهای غربی را سانسور کنند.
باید گفت در داخل کشور برخلاف داشتن ابتکار عمل و دست برتر در بخش نظامی، علمی و حتی اقتصادی، در عرصه جنگ روایتها و جنگ تبلیغی و روانی برخی کمکاریها یا کمتوجهیها، غفلتها یا خیانتها و سوءتدبیرها باعث ایجاد فضای مناسبی برای دشمن شده است و آنها هم متوجه این نقطه ضعف شدهاند و قصد ندارند سرمایهگذاری و فعالیت در این زمینه را رها کنند.
نمونه تشدید یافته این فعالیتها و جنگ روانی و روایتها را در ماجرای اغتشاشات اخیر میتوان به وضوح دید.
دستور رهبر معظم انقلاب درخصوص جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف را میتوان در این فضا بهتر تحلیل کرد. اینکه ایشان چرا برای موضوع تبیین از لفظ معنیدار جهاد استفاده کردهاند یا اینکه چرا جریان تحریف را با جریان تحریم همراه دانسته و زیان و خسارت آن را گوشزد میکنند، نشان از اهمیت موضوع و البته توجه دادن به کمکاریهای گذشته است.
اینکه امروز برخی یا بسیاری از مردم و جوانان و نوجوانان ما در جریان جزئیات و ابعاد بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای کشور نباشند و یا از دشمنیها و خباثتهای تاریخی و امروزی دشمن اطلاع کافی نداشته باشند یعنی کمکاری در داخل و دادن فرصت به طرف مقابل و رسانههای پرآبوتاب و متنوع آن برای پر کردن ذهن خالی از اطلاعات درست و حقیقی مردم و جوانان. امروز دشمن با انواع ابزار رسانهای و بهخصوص فضای مجازی در اثرگذاری بر ذهن نوجوانان و جوانان ما بهشدت فعال است، اما آیا در داخل به همان میزان برای این موضوع کار شده است؟
آیا جوان و نوجوان عزیز ما که این روزها و در حوادث اخیر درخصوص احتمال فریبخوردن برخی از این فرزندان ایران سخن فراوان گفته شد، اساساً شناخت کافی از دشمن و ماهیتش دارد تا متوجه قصد و نیت سوء و زبان چرب و فریبندهاش باشد؟
آیا به میزان کافی و مبتنی بر اصول کاربردی و نه رفع تکلیفی در دوران تحصیل دانشآموزان و دانشجویان اطلاعات و اسناد جنایتهای دشمن در حق ملت ایران به آنها داده شده است تا در بزنگاهها بتواند دوست و دشمن را تشخیص دهد؟
رهبر انقلاب چندبار درخصوص معرفی صحیح دشمن به دانشآموزان و دانشجویان سخن گفتهاند. ایشان در آبانماه ۹۵ فرمودند: « بعد از آنکه جوانهای ما رفتند و این مرکز (سفارت آمریکا) را تسخیر کردند و با زحمت زیاد توانستند کاغذهایی را که خرد شده بود (مدارکی را که در کاغذخردکن ریخته شده بود) گردآوری کنند و بهصورت کتاب دربیاورند، آنوقت معلوم شد که چه توطئههایی در طول این مدت در داخل سفارت آمریکا وجود داشته است. این کتابها حدود ۷۰ جلد است؛ شماها خواندهاید اینها را؟ چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده این کتابها در مجموعه مدارس ما، دبیرستانهای ما، دانشگاههای ما نیست؟ چرا؟ این یکی از اعتراضهای من است. وزیر محترم آموزش و پرورش؛ چرا اینها را داخل کتابهای درسی قرار نمیدهید؟ چرا نمیگذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با اینجا چه کرده است و چه توطئههایی زیر سر داشته؟»
کمتوجهی و تعلل در عمل به این دستور راهبردی باعث شد تا ایشان در جریان دیدار هفته گذشته خود با دانشآموزان با گلایه از کمتوجهیها بگویند: «حادثه سوّم هم که یک سال بعد از آن حادثه است ـ بعد از پیروزی انقلاب ـ هجوم دانشجویان به سفارت آمریکا است و پیدا کردن اسنادی در آنجا که این اسناد، توطئههای آمریکا علیه ملّت ایران را نشان میداد؛ هفتاد هشتاد جلد شده. شماها که وقت نمیکنید بخوانید این کتابها را، [امّا] من یک وقتی به آموزش و پرورش گفتم مضامین این کتابها را در کتابهای درسی بیاورید، متأسفانه نکردند. این [اسناد] نشان میدهد که آمریکاییها در این مدتی که در ایران حضور داشتند ـ یعنی مثلاً از حدود سال ۲۸ و ۲۹ ـ چه کارهایی در ایران کردند، چه توطئههایی و چه خیانتهایی انجام دادند.»
این همه تعلل و فرار از عمل به یک وظیفه مهم در حالی است که فراموش نمیکنیم در همان دولت قبل که به این دستور و توصیه مهم کمتوجهی کرد، با سرعت و عجلهای عجیب موضوع تعهد و پیوستن ایران به برنامه اجرای سند مخرب ۲۰۳۰ که استعمار فرهنگی و تغییر ریشهای در سبک زندگی ایرانی اسلامی دانشآموزان ما را دنبال میکرد به تصویب رسید و ابلاغ شد و اگر نبود روشنگری دلسوزان و رسانههای انقلابی و دستور صریح رهبری برای توقف آن معلوم نبود چه اتفاقات تلخی رقم میخورد. عجیب آنکه رئیس دولت قبل تا پایان مسئولیتش حاضر به لغو رسمی آن نشد! و در نهایت با روی کار آمدن دولت سیزدهم مصوبه اجرای سند ۲۰۳۰ رسماً لغو شد.
در سایه این کم کاریها و فرار از مسئولیتهاست که بسیاری از نوجوان و جوان ایرانی وقتی اسم انگلیس را میشنوند در ذهنشان نه جنایتهای بزرگ این دولت استعماری علیه ایران از جمله ماجرای قحطی بزرگ منجر به مرگ چندین میلیون از مردم کشورمان یا تحمیل سلسله پهلوی و... بلکه لیگ برتر جزیره و ترکیب چلسی و منچستریونایتد و منچسترسیتی و... خطور میکند.
چرا بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی وقتی نام آمریکا را میشنوند به جای اینکه به یاد کودتای ۲۸ مرداد و حمایت آمریکا از رژیم پهلوی در کشتار انقلابیون و کمک به صدام در جنگ تحمیلی یا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرانی بیافتند نام «تام کروز» و «برد پیت» و فلان فیلم هالیوودی در ذهنشان تداعی میشود؟
آیا نوجوان و جوان ما از جزئیات جنایت منافقان و ترور چندهزار نفر از مردم بیگناه ایران به دست آنها و همکاریشان با صدام خبر دارند؟
آیا مطمئن هستیم که همه دانشجویان ما از مناسبت ۱۶ آذر و علت نامگذاری این روز به نام روز دانشجو یعنی کشتار دانشجویان معترض به سفر معاون رئیسجمهور آمریکا در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ در صحن دانشگاه تهران توسط رژیم پهلوی اطلاع دارند؟
بیشک اگر رسانه ملی و همه رسانهها و بهخصوص آموزش و پرورش بر روی مسئله دشمنشناسی و معرفی ماهیت کسانی که این روزها ماهیت پلیدشان را مخفی کرده و ژست دلسوزی برای مردم ایران گرفتهاند درست عمل کرده و نوجوان و جوان و دانشجو و اقشار مختلف مردم جامعه به درستی و بهطور کامل از کارنامه این گرگهای رفته در پوستین میش مطلع باشند هرگز فریب این نقاب دوستانه را نخواهند خورد و خود به بزرگترین مدعی و طلبکار از آنها تبدیل میشوند.
ورود مستند و جذاب و به روز جنایتهای دشمن به کتب درسی و یا انتشار نشریات دانشآموزی و دانشجویی با زبان نسل امروز با محتوای دشمنشناسی در کنار تولیدات قوی هنری نیاز مهمی است که دیگر نباید از آن غفلت کرد.