به گزارش مشرق، ترویج وحدت عملی نیاز به تبیین اصول عملی دارد تا با سرلوحه قراردادن آنها قطار پیشرفت ایران در مسیر شکوفایی و عدالت اسلامی حرکت کند.
در زمانی هستیم که تجلی وحدت بین مذاهب در اسلام در کشور بهترین تکیهگاه برای پاسخگویی به تلاش معاندان و تفرقهاندازان است. لیکن آنچه که مغفول مانده ترویج رویکردی است که بتواند موجب تجلی هر جه بیشتر این پتانسیل شود.
هر چند ما شهدای معروفی در حوزه وحدت عملی، همچون شهید نورعلی شوشتری داریم؛ ولی در میان مذاهب اسلامی در ایران نیز افراد برجستهای همچون شهید ماموستا محمد شیخالاسلام یا به تعبیر مقام معظم رهبری شهید مظلوم کردستان را نیز داریم که زندگی و شهادت آنها برای تحقق وحدت مذاهب گره خورده است.
از این جهت به سراغ ماموستا عبدالسلام کریمی، مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی رفتیم تا از زاویهای متفاوت به این موضوع بپردازیم.
برای موضوع وحدت با چند خاطره از شهید ماموستا محمد شیخالاسلام شروع کنیم؟
پسرش یکبار نقل میکرد: در خانه نشسته بودیم و مقام معظم رهبری (در تلویزیون )سخنرانی میکرد. پدر را دیدم داشت گریه میکرد. رفتم نزد پدر و گفتم: پدر چرا گریه میکنی؟ گفت به خاطر ایشان... گفتم: برای اسلام؟! گفت: نه، خیلی مظلوم و تنهاست.
در جایی دیگر شهید شیخالاسلام میگفت: ایشان (رهبری) مصداق اولوالامر است. اطاعتش واجب است.
خاطره دیگر، وقتی به مسجد میرفت، اول سلام میکرد. دنبال و منتظر سلام کردن مردم نبود. مغازهدارها تعریف میکنند وقتی ایشان میآمد، سلام میکرد و میپرسید خوبید؟ جنسهای شما چه جوریه؟ گران شده؟ ارزان شده؟ انشاءالله ارزانی میآید؟ یعنی دغدغه معیشت مردم را هم داشت. اینها را میپرسید که گزارش بدهد مردم از گرانی ناراحتند.
ایشان خیلی مهربان بود. الان بگویم خوشبختانه یا متأسفانه، چندین بار به ایشان گفتند: محافظ داشته باشید. شیخالاسلام گفتند: نه، محافظ من خدا است. سال ۱۳۸۸، ماه رمضان بود، به مسجد میروند، چون امام جماعت مسجد سید قطب بودند، اذان میدهند، با مقداری آب افطار میکنند و نماز را به جماعت میخوانند. بیرون که میآیند دم در مسجد شهیدش میکنند. ضاربان با موتور میزنند و فرار میکنند.
چگونه میشود این وحدت عملی را ترویج کرد؟ موانع کدام هستند و رویکرد چه باید باشد؟
همه ما موظفیم قانون اساسی را رعایت کنیم. این یعنی در قانون اساسی حقی که به فردی داده شده را من نگیرم. و یا مدام شیعه و سنی نکنم. نه این شیعه است نه آن سنی است. قانون اساسی گفته است فرقی ندارد، من هم فرقی نگذارم. اگر من فرق بگذارم یعنی از قانون بالاترم. من باید تابع نظام باشم، تابع رهبر باشم.
در انتخاب بخشدار هم شیعه و سنی نکنیم. بخشدار باید یک فرد متخصص و معتقد به نظام و خدمتگذار مردم باشد، اگر وی را طبق قانون اساسی تأیید کنند و ما هم طبق قانون اساسی عمل کنیم، مشکلی ایجاد نمیشود. بعضی از مشکلات ما مشکل قانون اساسی نیست. پس مشکل برای وحدت عملی اولاً عدم اجرای کامل قانون اساسی، ثانیاً عدم اجرای توصیههای مقام رهبری است.
امام یعنی چه؟ امام یعنی باید تابع باشید. اگر قبول نکنی یعنی من امام هستم، تو امام نیستی. پس ما باید در عمل هم تابع امام و رهبر باشیم. اگر گفت کریمی اینجا برو، نگویم: نه قربان اینجور و آنجور و یک سری ملاحظات کنم. این ولی و اما گفتنها خطرناک است. باید تابع رهبر و قانون بود تا این نظام قوی و مقتدر شود. همچنین باید نظام از همه اقشار باشد.
دولت پیغمبر (ص) را نگاه کنید. هیأت دولت پیغمبر، یک خارجی، غیر مهاجر و انصار، به اسم سلمان میآید، هیأت دولت پیغمبر (ص) میشود. تازه عضو اهل بیت پیغمبر (ص) هم میشود. «سَلمانُ منّا أهل البَیت». ولی ابولهب چه میشود؟ «تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ». سلمان یکی مثال است. دومین مثال صهیب رومی است. سوم بلال حبشی است. چهارم جابان کردی است. اینها یعنی فرقی نمیکند. فرقی بین رنگ سفید و پوست سرخ نیست. ما نباید تمایز قائل شویم. هر کسی دل در گرو ایران دارد و تابع نظام است و معتقد به قانون اساسی باید در این مملکت و نظام شریک، سهیم و دخیل باشد؛ طبق تخصص خودش و نه بیشتر.