رفته بودم شیر خشک بخرم شک کردند به من فکر کردند امنیتیام، دوتا جوان بهم نگاه کردند به بقیه گفتند، ریختند سرم یکی با چاقو یکی با آجر...
رفته بودم شیر خشک بخرم شک کردند به من فکر کردند امنیتیام، دوتا جوان بهم نگاه کردند به بقیه گفتند، ریختند سرم یکی با چاقو یکی با آجر...