کد خبر 1440793
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۴۶

حتی برخی دست‌اندرکاران دولت قبل معتقد بودند ترور فخری‌زاده با هدف ایجاد مانع داخلی بر سر راه احیای برجام بود. برجام در ذهن آنان آن‌قدر بزرگ شد چنین عملیات‌های سنگینی را هم به آن متصل می‌کردند.

به گزارش مشرق، روزنامه رسالت نوشت: دو سال پیاپی. دو شخصیت فوق برجسته. هر دو به وسیله کمین. هر دو توسط ترور دولتی؛ تروری که نه به دست یک گروهک با اسم و عقاید و روش‌های عجیب و غریب؛ بلکه از سوی یک دولت که در سازمان ملل پرچم و کرسی و نماینده خود را دارد صورت گرفته است.

هر دو ترور با نوعی توحش و عقده‌گشایی صورت گرفته است؛ نه با یک بمب یا انتحاری؛ بلکه با روش‌هایی که در خود نوعی قدرت‌نمایی دارد.

هر دو ترور برنامه‌ریزی‌های اطلاعاتی پیچیده‌ای دارد و در هر دو ترور اهداف روانی نقش زیادی دارند. هر دو ترور توسط جریان‌ها تندروتر دو رژیم رجیم، آمریکا و رژیم اشغالگر صورت گرفت.

سلیمانی و فخری‌زاده دو نام بزرگ برای دشمن بود. دو نامی که به دشمن می‌فهماند ایرانی بودن می‌تواند چقدر مفهوم خطرناکی باشد. این دو نام، هر دو برای ایرانی‌ها گمنام بود. اکثر مردم ایران تقریبا تا اواسط دهه نود، یا حاج‌قاسم را نمی‌شناختند یا از جایگاهش درک دقیقی نداشتند.

همچنین اکثر قاطعی از مردم تنها وقتی شهید حاج‌محسن فخری‌زاده ترور شد نام او را شنیدند و آرام آرام به جایگاه او پی بردند.

حاج‌قاسم تنها در اسم و عنوان سردار نبود؛ بلکه وقتی به او می‌گفتند ژنرال؛ همه دل‌ها این عنوان را تصدیق می‌کرد. فرمانده‌ای که ابهت نظامی خاصی داشت و لفظ سردار برایش یک لفظ حقیقی و نه تنها حقوقی بود.

شهید فخری‌زاده نیز از پا تا به سر، یک دانشمند بود. عبارت دانشمند هسته‌ای هم مثل عبارت سردار، قدری مستعمل شد و باری حقوقی پیدا کرده است.

با احترام به تمام نظامیان رشید و دست‌اندرکاران صنعت هسته‌ای کشور؛ نه کسی که پیراهن سبز سپاه را به تن کند و بر دوش، تعداد مشخصی ستاره داشته باشد حقیقتا می‌شود سردار و نه کسی که قدم به سایت‌های هسته‌ای بگذارد حقیقتا واجد عنوان دانشمند می‌شود.

فخری‌زاده اما مرد علم بود و دانشمند برایش، عنوانی با مسما. خاکریزهای علم را قدم به قدم گشت می‌زد همچنان که حاج‌قاسم بر فراز خاکریزهای جبهه قدم می‌زد. مسئله فخری‌زاده، خود علم بود. به همین دلیل در معرفت‌شناسی و فلسفه نیز غور می‌کرد.

رشته اصلی‌اش فیزیک هسته‌ای بود؛ اما پروژه فکری و زیستی‌اش، علم و فناوری نوین. تأسیس مؤسسه سپند نیز با هدف وارد کردن ایران به عرصه علوم و فناوری‌های نوظهور رخ داد. در زمانی که ایران موشک می‌خواست؛ او در صنعت موشکی فعال بود و در زمان کرونا، واکسن ساخت.

فخری‌زاده وقتی ترور شد، که ترورش بار روانی داشته باشد. قتل حاج‌قاسم و شهید فخری‌زاده، هر دو در درجه نخست یک انتقام بود بیش از آنکه یک اخلال باشد. یعنی مسیری طی شده و گروهی به قله رسیده بودند، حالا دشمن اقدام به ترور رأس گروه می‌کند.

ترورهای پیشین با هدف ضربه مستقیم به صنعت هسته‌ای و خدشه‌دار کردن اراده فعالان این صنعت بود؛ اما این ترور یک انتقام بود و در وهله بعد؛ می‌خواست پیامی به ملت ایران القا کند.

این پیام، نوعی ناامیدی، سرخوردگی و حس از دست دادن طلائیه‌داران سپاه بود و هدف این بود که در اذهان، شبیه به چنین جمله‌ای نقش ببندد: «نکند دیگر کار تمام است؟». دشمن می‌خواست ملت احساس کند دشمنش دارد قدم به قدم جلوتر می‌آید. حال آنکه محسن فخری‌زاده از دهه هشتاد در لیست تحریم و ترور رژیم اشغالگر بوده است.

حتی برخی دست‌اندرکاران دولت قبل معتقد بودند ترور فخری‌زاده با هدف ایجاد مانع داخلی بر سر راه احیای برجام بود. برجام در ذهن آنان آن‌قدر بزرگ شد چنین عملیات‌های سنگینی را هم به آن متصل می‌کردند.

حال آنکه خط مشی ایران پس از خروج بی‌قیدانه آمریکا از برجام؛ از حالت رها و همراه با اغماض پیشین خود درآمده بود و دیگر کسی مذاکره با دست پایین را قبول نمی‌کرد. تضمین و عدم عقب‌نشینی؛ مطالبه‌ای بود که لگد ترامپ به برجام و شهادت سردار سلیمانی آن را اجتناب‌ناپذیر کرد و شهادت دانشمندی چون حاج‌محسن فخری‌زاده را باید در چارچوب گسترده‌تری بررسی کرد.