کد خبر 14498
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۱۷

آيا سخن گفتن از داستان غمناک مزار شهدا و انتقاد از تخريب آن، تنها افسوس خوردن بر گذشته است؟ يا برعکس، پيگيري اين بحث سودي به حال مان خواهد داشت؟ واقعيت اين است که بحث مزار شهدا، براي امروز و فرداي ما برکات و فوايدي دارد.

سيد محمد جواد ميري در جديدترين مطلب وبلاگ "پلخمون" نوشت: در ادامه پيگيري هاي دوستان مان در موضوع طرح يکسان سازي (يا به قول مسئولان: بهسازي، و به قول ما تخريب) مزار شهدا، نکاتي درباره اهداف اين حرکت مطالبه گرانه به ذهنم رسيد که در برنامه «قرارگاه» (هم انديشي خانواده شهدا، مسئولان و فعالان مردمي دفاع مقدس در مشهد، 4 مهر 89) هم به اين شرح مطرح شان کردم.
آيا سخن گفتن از داستان غمناک مزار شهدا و انتقاد از تخريب آن، تنها افسوس خوردن بر گذشته است؟ يا برعکس، پيگيري اين بحث سودي به حال مان خواهد داشت؟ واقعيت اين است که بحث مزار شهدا، براي امروز و فرداي ما برکات و فوايدي دارد، از جمله اين که:

1- آگاه سازي:
اين پيگيري بهانه بسيار خوبي براي آگاه سازي عمومي درباره اقدامات فرهنگي بي قاعده است. تخريب مزار شهدا نمونه روشني از اقدامات مديريت فرهنگي دولتي است که بدون توجه به ارزش هاي فرهنگي، مباني علمي و عقبه مردمي انجام مي گيرند. بازشدن داستان تخريب مزار شهدا و نقد فرايند برنامه ريزي و مديريتي اي که به چنين فجايعي مي انجامد، نيروهاي انقلابي و خانواده شهدا را نسبت به نظارت بر فضاي فرهنگي کشور، بيش از پيش حساس و آگاه خواهد کرد.
2- انسجام:
اين پيگيري بهانه بسيار خوبي است براي گرد هم آمدن و همراهي عملي بين فعالان فرهنگي دفاع مقدس، خانواده شهدا و مسئولان دلسوزي که معتقدند اهداف و آرمان هاي انقلابي را نمي توان بدون احياي همگي ظرفيت هاي مردمي و انسجام و همراهي بين آنان پيگيري کرد.
3- توقف:
تخريب مزار شهدا هنوز در بسياري از نقاط کشور اتفاق نيفتاده است. مثلاً شهر طرقبه که بحمدالله موج يکسان سازي از مشهد به آن نرسيده است. اعتراضات و مطالبات در موضوع تخريب مزار شهدا، مانع تکرار اين خيانت فرهنگي در اين نقاط دست نخورده خواهد شد.
4- معاقبه:
همان طور که مفاسد يا اشتباهات مديريتي در عرصه هاي اقتصادي و سياسي قابليت پيگيري مطالبه گرانه و حتي حقوقي و جزايي دارند، اقدام غلط اندر غلطي همچون تخريب مزار شهدا به بهانه ساماندهي آن نيز بايد زير ذره بين قرار گيرد و مقصران و خاطيان آن شناسايي شوند. راه پيگيري قانوني نيز براي خانواده شهدا باز است و هرچند يافتن و مجازات مقصران، شايد اين مشکل را حل نکند، اما مي تواند موجب پيشگيري از تکرار بسياري از خطاهاي اينچنيني گردد. به هر صورت ما در حال سخن گفتن از يک پديده متاخر هستيم، نه يک پديده ي به تاريخ پيوسته.
5- عدم تکرار:
پيگيري اين ماجرا مي تواند مانع تخريب مضاعف مزار شهدا شود. چه به خاطر اعتراضات و چه فارغ از آن، مسئولان امر ممکن است دوباره هوس کنند گلزارها را به سبک دلخواه خود و کارشناسانشان، بهسازي کنند! مثلاً الآن در مشهد بحث بازسازي مجدد مطرح شده. اگر اين دور بازسازي هم بخواهد همان فرايند غلط قبلي را تکرار کند باز ما با مشکلات مواجه خواهيم شد. بنابراين از حداقل فوايد پيگيري مردمي اين بحث، جلوگيري از بازسازي غلط دوباره است.
6- بازيابي:
گرچه سنگ ها و ويترين هاي مزار شهدا از بين رفته اند، اما تصاوير و خاطرات زيادي از آن ها به جا مانده است. اين بهترين فرصت است براي تبيين اهميت اين ميراث ها و جمع آوري، ثبت و بازخواني آن ها. هر کسي از اين سنگ مزارها و حجله ها، چيزي از قبيل عکس، فيلم، خاطره و ... دارد، بايد آن را سند مهمي در عرصه تاريخ نگاري انقلاب و جنگ و مردمشناسي دفاع مقدس به حساب بياورد. تجميع و تحليل علمي اين اسناد نيز رسالت متوليان و پژوهشگران اين حوزه است.
7- بهره برداري:
مناطق شهري و روستايي اي از قبيل همان طرقبه که هنوز دست نخورده باقي مانده اند، بايد مورد حراست و سپس بهره برداري فرهنگي قرار گيرند. مي توانيم نامش را بگذاريم منطقه حفاظت شده روايتگري. چه اردوهايي که با هدف روايت کردن دفاع مقدس براي جوان ها برگزار مي شود و چه پژوهش ها و تأملات پژوهشي در حوزه تاريخ و مردمشناسي جنگ با رويکردهاي مختلف –از معرفتي گرفته تا گرافيکي- بايد بر اين مزارهاي باقيمانده متمرکز شوند. شايد اين گونه، آخرين گلزارهاي زنده ي انقلاب و جنگ، نقطه توجه هميشگي دلدادگان به اسلام و انقلاب بمانند.