کد خبر 1450832
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۰۷:۴۹

مرحله آشوب به خط پایان خود می‌رسد. یک مرحله از پروژه‌ای که قرار بود هوشمندانه طراحی شود اما بیش از حد احمقانه به نظر رسید. حالا زمان آن است تمام اجزای صحنه را در کنار یکدیگر مشاهده کنیم.

به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: اینکه رسانه‌هایی که تا دیروز علیه اسلام، انقلاب اسلامی و بنیان‌گذار آن نفرت‌پراکنی می‌کردند اکنون به بازخوانی تحریرالوسیله حضرت امام(ره) برای تفسیر حکم اعدام محارب روی آورده‌اند و یا کانال‌هایی که ساخت کوکتل‌مولوتوف و خلع سلاح نیروی انتظامی را آموزش می‌دادند، به آموزش چگونگی پاسخ به سؤالات در جلسات بازجویی رسیده‌اند؛ بهتر از هر چیز دیگری نشان می‌دهد مرحله آشوب به خط پایان خود می‌رسد. یک مرحله از پروژه‌ای که قرار بود هوشمندانه طراحی شود اما بیش از حد احمقانه به نظر رسید. حالا زمان آن است تمام اجزای صحنه را در کنار یکدیگر مشاهده کنیم.

ماجرا در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با فوت ناگهانی یک دختر جوان آشکار شد اما هرگز در این تاریخ شروع نشد. شروع پروژه را شاید بتوان در فروردین ۱۴۰۱ (مارس ۲۰۲۲) جایی میان ملاقات «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا با «نفتالی بنت» نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی جست‌وجو کرد. وقتی وزیر خارجه آمریکا ناامید از تحمیل زیاده‌خواهی‌های واشنگتن به ایران در مذاکرات رفع تحریم‌ها، از مقامات اسرائیل خواست طرح جایگزین خود را ارائه دهند. طرحی که جزئیاتی از آن اعلام نشد اما می‌شد در میان اخبار و رویدادها

ردی از آن یافت. پیشتر وقتی «بنی گانتز» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از لزوم تدوین طرح جایگزین(طرح B) صحبت کرده بود، نایب‌رئیس اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا به خبرنگار الجزیره گفت: «به نظر می‌رسد آنچه که از آن به عنوان طرح‌جایگزین (طرح B) یاد می‌شود، همان طرح A اسرائیل است. اقدامات قهری که باعث می‌شود تعادل در منطقه به سمت اسرائیل تغییر کند» او قبلا نیز در موقعیتی مشابه طرح جایگزین رژیم صهیونیستی و اندیشکده‌های مرتبط با آن را این‌طور توضیح داده بود: «به نظر می‌رسد هدف آنها فروپاشی رژیم و هرج‌ومرج و بی‌ثباتی طولانی مدت در ایران باشد. به جز جنگ، تنها این می‌تواند توازن قوا در منطقه را به سمت اسرائیل تغییر دهد.» اکنون شاید بتوان ارتباط معناداری میان مجموعه‌ای از حوادث یافت. بیایید یک بار رویدادها را از ابتدا مرور کنیم. ترور شهید صیادخدایی (اول خرداد ۱۴۰۱)، خرابکاری در پارچین (اواخر خرداد ۱۴۰۱)، طراحی بمب‌گذاری در تأسیسات صنعتی اصفهان (مرداد ۱۴۰۱) و آغاز آشوب خیابانی (شهریور ۱۴۰۱)؛ این اقدامات البته چندان بی‌پاسخ به نظر نمی‌رسید، پرتاب ماهواره‌بر قائم و دستیابی به مدار ۵۰۰ کیلومتری زمین، انتشار خبر ساخت موشک‌های هایپرسونیک، غنی‌سازی ۶۰ درصدی در فردو، انفجار متوالی تأسیسات برق شهری و خاموشی‌های گسترده در اراضی اشغالی و بمبگذاری در قدس اشغالی؛ اینها اقدامات مشهودی است که در ماه‌های اخیر صورت گرفت و مسلما اگر از رخدادهای پنهان آگاهی داشتیم می‌توانستیم صحنه را با دقت بیشتری ترسیم کنیم. مشاهده همین رویدادها بود که کارشناس اندیشکده «شورای روابط خارجی اروپا» را به این نتیجه رساند: «شاید طرفین [بدون اینکه اعلام کنند] اکنون در طرح B هستند.»

فروپاشی یا تغییر نظام ایران اما برای آنها بیش از حد خوش‌خیالانه و دست‌نیافتنی بود. این را طراح خارجی از همان ابتدا می‌دانست و از همان روزهای آغازین مرحله آشوب خیابانی نیز به آن دل نبسته بود.

«آور هیلر» تحلیلگر نظامی رژیم صهیونیستی می‌گوید: «عصر چهارشنبه [۶ مهرماه] با مسئولان موسسه امنیتی اسرائیل صحبت کردیم می‌توانم بگویم که در نهاد امنیتی همه مقامات نسبت به موفقیت تظاهرات‌های ایران در ایجاد تغییر[نظام] در این کشور بدبین هستند.» دیدگاهی که در روزهای بعد نیز توسط دیگر مقامات آمریکایی و اروپایی تأیید شد. ۳آبان ۱۴۰۱، هنوز شرارت‌ها در ایران جریان داشت

که ۶ مقام دولت آمریکا به «پولیتیکو» گفتند بایدن و دستیارانش به دنبال تغییر رژیم ایران نیستند. یک مقام وزارت خارجه آمریکا به این نشریه گفت: «در این زمینه همه با هم اتفاق نظر دارند.» ۱۳ آبان ۱۴۰۱ تقریبا ۵۰ روز برای به اوج رساندن آشوب در ایران هزینه شده بود اما با این حال وقتی از «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید پرسیده شد آیا شواهدی از در آستانه سقوط قرار داشتن حکومت ایران وجود دارد؟ او پاسخ داد: «ما هیچ نشانه‌ای از چنین چیزی نداریم»

۲۰ آبان ۱۴۰۱ این «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه بود که خطاب به تعدادی از عناصر آشوب گفت: «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» البته مهم‌تر از «تمایل»، آنها «توان» این اقدام را هم نداشتند.

با این حساب هدف در طرح جایگزین تنها هرج‌ومرج و بی‌ثبات‌سازی بلندمدت ایران بود. گرچه طراحان خارجی از هیچ اقدامی برای ایجاد توهم سرنگونی نظام ایران در عوامل میدانی‌شان دریغ نمی‌کردند. برای این منظور یک ماشین رسانه‌ای توهم‌ساز از شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی گرفته تا شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه در خدمت پروژه بود و سعی می‌شد با رویدادسازی‌هایی مثل ملاقات فعالان خارجی آشوب با مقامات ارشد اروپا و آمریکا و تجمعات خارج از ایران، هیجان آشوب در ایران فروکش نکند. حجم عملیات روانی در این مدت بی‌سابقه بود اما با مشاهده خروجی آن در میدان واقعیت شاید اکنون طراحان خارجی نیز به این نتیجه رسیده باشند که عملیاتی شکست‌خورده را گران خریده‌اند. ۱۹ مهر ۱۴۰۱ کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی به شبکه آی۲۴ اسرائیل گفت: «از لحاظ کمیت فقط گروه سنی خاصی و آن هم با تعداد کمی در اعتراضات شرکت می‌کنند که نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.» سخنگوی دولت آلمان نیز تقریبا همین نظر را داشت و ۹ آبان ۱۴۰۱ به خبرنگار رویترز گفت: «این کشور وضعیت را در ایران تحت نظر دارد اما آن را در زمره خیزش‌ عمومی طبقه‌بندی نمی‌کند.» آشوبگران خیابانی در ایران نه تنها اکثریت نبودند بلکه تلاشی هم برای اکثریت شدن نداشتند؛ خشونت کلامی و رفتاری آنها شاید بارزترین نشانه برای این ادعا باشد. گردانندگان هر حرکت اعتراضی با حداقل فهم سیاسی می‌دانند برای جذب بدنه اجتماعی نباید در هفته دوم فعالیت، شعارهای‌شان را با فحاشی رکیک جایگزین کنند و یا به خشونت افسارگسیخته فیزیکی در خیابان دست بزنند؛ مهم‌تر از آن، نباید با افتخار به توزیع رسانه‌ای این خشونت عریان در شبکه‌های مرتبط با خود بپردازند. این اقدامات بیش از آنکه برای جذب اکثریت کارساز باشد برای ارعاب اکثریت طراحی شده بود. قرار بود با کم‌اثر شدن اهرم تحریم‌های خارجی بر اقتصاد ایران، این بار اقتصاد و معیشت مردم از داخل قفل شود. اصلی‌ترین کارکرد هرج‌ومرج بلندمدت در ایران همین بود.

با پذیرش چنین تصویری از وقایع ماه‌های گذشته، نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی باید از همین نقطه به طراحی رقیب ضربه می‌زدند؛ یعنی جمع کردن بساط هرج‌ومرج در کوتاه‌ترین زمان ممکن. اما به نظر می‌رسد برخی محاسبات غلط در برخی نهادهای تصمیم‌ساز به تئوریزه‌کردن مماشات و بی‌عملی انجامید و خواسته یا ناخواسته تبدیل به قسمتی از طرح کشدار شدن آشوب‌ها در ایران شد. شاید بتوان گفت قاطعیتی که از اوایل آذرماه در برخورد با عوامل داخلی آشوب کاملا ملموس شد، می‌توانست یک ماه زودتر در آغازین روزهای آبان خود را نشان دهد. این تأخیر یک ماهه خسارت‌هایی را به جامعه ایران تحمیل کرد که یک وجه آن می‌تواند تردید قشر خاکستری در توانایی حاکمیت برای ترمیم فوری امنیت آسیب‌دیده باشد. هزینه جبران این «تردید» اگر بیش از خسارت‌های مادی ایجاد شده در آشوب نباشد، کمتر از آن نیست.

طرح جایگزین(طرح B) آمریکا و متحدانش تا کنون سرنوشتی بهتر از طرح اصلی نداشته است. شاید اخلال در بازار ارز را بتوان مرحله‌ای جدیدی از این طرح دانست، بررسی این موضوع در صلاحیت کارشناسان اقتصادی است اما یک چیز قطعی است: طرح آن‌طور که پیش‌بینی می‌شد جلو نرفت و مقامات واشنگتن سال میلادی را با باخت به اتمام می‌رسانند. پرونده ایران برای آمریکا در سال ۲۰۲۳ مثل هیچ‌کدام از سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ نخواهد بود؛ آنها باید هزینه باخت خود را بپردازند و مسئولان ایران نیز ادبیات خود را متناسب با گفت‌وگو با یک بازنده اصلاح کنند.