کد خبر 145097
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۴

رضا مهماندوست سرمربی برکنارشده تیم تکواندو گفت: «من از یکسال قبل گفته بودم دو مدال طلا برای ایران در المپیک می گیرم و شک نکن اگر بودم این کار را می کردم.»

به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، رضا مهماندوست بی شک بزرگترین غایب کاروان ایران در لندن است، نبودش مهمتر است از نبود غلام محمدی یا دیگرانی که با تصمیمات مسئولان ورزش از حضور در بازی ها محروم شدند.

رضا مهماندوست که باید بنای تکواندوی ایران می شد حالا المپیک را از خانه تماشا می کند چون اصرار داشته حق و حقوقش را کامل بگیرد. او می خواسته حقوقش تنها برای 11 ماه فقط همان 7.5 میلیون تومان باشد اما فدراسیون اصرار داشت این رقم باید 5 میلیون باشد و این کش و قوس، رضا مهماندوست را خانه نشین کرد تا در روزی که بازی های مهم تکواندو در المپیک برگزار می شود رضا مهماندوست به زمین کشاورزی دوستش در هشتگرد رفته تا پمپ آب این زمین کشاورزی را تعمیر کند؛ «بیل در دستم است و داریم یک پمپ آب خراب را تعمیر می کنیم. آمده ایم به هشتگرد به زمین کشاورزی یکی از دوستانم. فعلا که اینجا هستیم دیگر!»

* بازی های باقری معتمد را دیدید؟
- بله از همان بازی اول نشستم و بازی هایش را دیدم. راستش باید بگویم خدا یک مدال نقره به ما هدیه داد. واقعا لجم در آمده بود. هنوز هم باورم نمی شود که چطور باقری معتمد ما این طور دفاعی و محتاط بازی می کند. چه اتفاقی در این 6 ماه برای او افتاده؟ محمد که 6 دقیقه مدام حریفانش را می زد چرا باید این قدر با ترس رقابت کند. واقعا سخت است ببینی معتمدی که همه حریفانش را با فنون سر و صورت و چرخشی زمین گیر می کرد چرا باید بایستد وسط زمین و دلخوش به آبدولیوچاگی های یک امتیازی باشد. بازی هایش را از همان رقابت اول بررسی کنیم. برابر حریف کامرونی هم محمد آن طراوت همیشگی را نداشت. یک بازی محتاط و نزدیک برابر حریفی که اصلا قواره اش با محمد یکی نیست. بعد رسید به بازی با حریف افغانستانی. شاید این جا شانس با ما بود. خدا به دادمان رسید که برای ضربه های سر و صورت حریفش داوران امتیازی در نظر نگرفتند. در بازی با حریف برزیلی هم الان اگر این را بگویم شاید باعث دلخوری باشد اما ضربه ورزشکار برزلی 4 امتیاز داشت. حالا خدا را شکر، او هر طور بود یک مدال نقره گرفت و باید برای این مدالش خوشحال باشیم.

* معتمد گفته حریف ترکی که بازی را از او برده، گربه سیاهش است؟
- این حرف ها حرف های خوبی نیست. نباید از این بهانه ها بیاوریم. محمد توانایی اش از همه در این وزن بیشتر است. او آن محمدی که من می شناختم نبود. مگر یک عمر نمی گفتند لوپز گربه سیاه ماست؟ چطور برای کسب سهمیه، یوسف کرمی خونین و مالینش کرد، این قدر کتکش زد در زمین. این ها دیگر توجیه است. البته این ورزشکار مقصر نیست. او تازه باید ناراحت باشد از اینکه به حقش نرسیده. به هر حال بچه ها سعی می کنند باعث دلخوری نشوند.

* واقعا چه اتفاقی برای محمد افتاده بود که این قدر محتاط رقابت می کرد؟
- ببینید محمد 4 سالی بود که با تمرینات من خو گرفته است. به هر حال سبک تاکتیک و تکنیک یک مربی در تمریناتش با نفرات دیگر تفاوت دارد. ما همیشه تمریناتی را برای بچه ها در نظر می گرفتیم که در زمان مسابقه در بهترین شرایط باشد. شاید این بچه ها در نبود من تمرینات پر فشارتری را پشت سر گذاشته باشند اما مهم این بود که سیستم های انرژی را باید طوری چید که روز مسابقه به اوج برسند. این خودش یک هنر است که مربی بازیکنش را روز مسابقه به اوج برساند. نمی دانم چه بلایی بر سر او آورده بودند. محمدی که فستیوالی از هنر بود مثل یک آماتور رقابت می کرد. از دیشب تا حالا خیلی از کارشناس های تکواندو از ایران و خارج از کشور به من زنگ زدند که چه بلایی سر محمد معتمد آمده بود واقعا خیلی دلم برای محمد سوخت و حسابی نشستم برایش گریه کردم. این را می توانید از همسرم بپرسید که پا به پایم نشسته بود و حالم را می دید.

* یوسف چطور. او همان دور اول به گارسیا باخت.
- من که گفته بودم اگر یوسف هم مثل محمد کار کند همان بازی اول کارش تمام می شود چون گارسیا حریف سرسختی است و فنون بالا را خیلی خوب می زند. بچه ها اصلا آنی نبودند که باید باشند. این یوسف همانی بود که در 3 سال گذشته همه را خونین و مالین از شیاپچتنگ بیرون می کرد. واقعا باید بگویم غیر از خوردن افسوس، کاری نمی شود کرد.

* فکر می کنید این ناکامی تقصیر فریبرز عسگری است؟
- نه. فریبرز تمام زحمتش را کشیده اما تمام توان او همینی است که دیدیم. نباید از او انتظار کار خارق العاده داشت. الان باید رئیس فدراسیون جای او بیاید و جواب بدهد که چطور حق مرا خورد و باعث این اتفاق شد. من از یکسال قبل گفته بودم دو مدال طلا برای ایران در المپیک می گیرم و شک نکن اگر بودم این کار را می کردم.

* خیلی ها می گویند نفرین شما پشت سر تیم بوده؟
- من تیم و شاگردانم را نفرین نکردم. 4 سال برای این بچه ها از زندگی ام گذشتم. چطور می توانستم نفرین شان کنم؟ من فقط گفتم از پولادگر نمی گذرم که با خودخواهی اش هم به این بچه ها ضربه زد و هم به من و هم خودش. او حق بچه های بیمار و همسر من را پایمال کرد و مدیون آنهاست. اگر به نفرین من قرار باشد این اتفاق ها بیفتد که سنگ روی سنگ بند نمی شود. ما با این بچه ها خوب کار نکردیم این هم حاصل کاری است که کردیم. آنها به زن و بچه من ظلم کردند اما ظلم بزرگتر این اتفاقی بود که برای 4 سال زحمت بچه های تکواندو افتاد. مگر نمی گفتند من کارایی ام از هوگوهای الکترونیکی کمتر است؟ آنها که سهمیه های شان را هم برای المپیک بدون هوگوی الکترونیکی گرفته بودند ، چرا اینجا این خسگرها باعث نشدند بچه ها طلا بگیرند؟ واقعا چه اتفاقی افتاد؟ چه جوابی الان دارند که به مردم بدهند؟ وقتی یک رئیس فدراسیون نمی تواند ببیند به مربی تیمش می گویند بهترین مربی دنیا، نتیجه اش این می شود.

* الان چه حسی دارید از اتفاقاتی که افتاده؟
- چه حسی باید داشته باشم؟ فکر می کنی خوشحالم؟ به قرآن این طور نیست. این حاصل عمر من بود، 4 سال کارم که سوخت و تباه شد. من قول داده بودم 2 تا طلای المپیک می گیرم. اما حالا فقط باید خوشحال باشیم که خدا در شب قدر یک مدال نقره به باقری معتمد هدیه داد.
 

* راستی حال بچه های تان چطور است؟
- افتضاح هستند. حتی آسایشگاه هم جواب شان کرده. یکی که ریه هایش پر از آب است و هیچ چیز را متوجه نمی شود و تقریبا در حالت بی هوشی است. آن یکی هم کم کم دارد هوشیاری اش را از دست می دهد. ولش کن. علاقه ای ندارم درباره آنها چیزی بگویم. دوست دارم الان از آقای هادی ساعی بپرسم، شما آمدی در المپیک هم حاضر شدی. حالا از کاری که کردی راضی هستی پسر؟ من یک عمر برایت زحمت کشیدم، آخرش اینی شد که دیدی. الان چه حرفی داری که بگویی؟ همه کار کردید که در راس کار باشید، الان هستید اما حالا که هستید و مدال های مان سوخت شده از کارتان راضی هستید؟
 

* رضا مهماندوست با همه مشکلاتی که داشت چرا به پیشنهادهای خارجی که داشت، پاسخ مثبت نداد تا در المپیک باشد؟
- ترسیدم. از این ترسیدم که بگویند به خاطر پیشنهاد خارجی و به خاطر پولدوستی جنجال را انداخته. من هم از انگلیس پیشنهاد داشتم و هم از تایپه و چند کشور دیگر. ماندم تا متهم نشوم. 7 تا پیشنهاد را رد کردم تا حرف و حدیثی برایم ایجاد نکنند. نشستم و حالا باید افسوس بچه هایم را بخورم. چه می شد اگر می گذاشتند من هم مثل بنا بمانم و کارم را بکنم؟ البته اگر می توانستند بنا را هم به المپیک نمی بردند. مگر او را هم فراری ندادند. به بنا با این همه زحمتی که کشیده می گویند حاضری خور. انتظار داری به من رحم کنند؟