کد خبر 146405
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۱

بزرگ مرد سازنده فوتبال کشورمان که ریشه سازندگی در فوتبال را با مکتب راه آهن بنیان نهاد، توانست در طول بیش از شصت سال سازندگی، بزرگانی همچون رضا و بیوک و طنخواه، بهمن نوروزی، کرم نیرلو، علی جباری، نصراله عبدالهی، عزت جان ملکی، دکتر رضا اسدی، جهانگیر کوثری، امیر قلعه نوعی فرشاد پیوس، علی، امیر و پرویز ابوطالب، علی گیوه‌ای، رضا حسن‌زاده، حافظ طاحونی، داریوش مصطفوی، ابراهیم آشتیانی، فرهاد کاظمی، محمد دادگان، مسعود و فریدون معینی، جمشید وطن دوست و... صد‌ها شاگرد دیگر تحویل و تقدیم قیمت‌های بزرگ باشگاهی و ملی نماید.

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق                  ثبت است در جریدۀ عالم دوام ما»

مشرق - اینکه در فوتبال کنونی کشورمان که تولد دوازدهمین دورۀ لیگ برترش که در حال حرفه‌ای شدن است و نام زیبای خلیج همیشه فارس را به یدک می‌کشد، پول و درآمد میلیاردی برای بازیکنان و پرداخت‌های چندصد میلیونی برای مربیان حرف اول و آخر را می‌زند، واژه‌ای به نام عشق هر روز کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود.

در این برهه از زمان، عشق در فوتبال مخصوص هواداران و تماشاگران معصوم و مظلوم است که متأسفانه، نه فدراسیون و نه باشگاه‌ها قدر آن‌ها را می‌دانند و نه بازیکنان برای خوشحال کردن این عزیزان از جان مایه می‌گذارند بلکه فقط مراقب پاهای خویش هستند تا آسیبی به وسیله امرار معاش آنها نرسد. مسئولان فوتبال کشورمان نیز به جای افزون کردن امکانات رفاهی و فرهنگی، به بهانۀ تورم اقتصادی در کشورمان، قیمت‌های بلیت مسابقات را افزایش داده‌اند.

حال با این اوصاف، دیگر عشقی برای فوتبال نمی‌ماند. اما بهتر است با توجه به مطالب فوق و هم زمان شدن پنجمین لیگ بر‌تر در دورۀ دوازدهم با هفدهمین سالگرد درگذشت یکی از معلمان بزرگ و مربیان سازندۀ این مرز و بوم که صد‌ها ملی پوش تقدیم فوتبال کشورمان کرد، یادی از عشق واقعی بکنیم.

آری در سالیان دور که فوتبال تهران و باشگاه‌هایش عظمت خاصی داشتند و همیشه ورزشگاه‌هایش را پر از تماشاگر مشتاق می‌دید، نه از پول خبری بود و نه از افادۀ فوتبالیست‌ها و نه از بازار گرمی برای بستن قراردادهای آنچنانی، بلکه هرچه بود احترام به معلم، تماشاگر و مردم بود. تعصب به باشگاه‌ها آنقدر ارزش داشت که بسیاری از بازیکنان نامدار به خاطر همین تماشاگران راضی نمی‌شدند که به تیم‌های خارجی ترانسفر شوند.

بله در آن دوران باشگاه‌ها حرفه‌ای نبودند، اما صداقت و همدلی و غیرت، حرف اول و آخر فوتبال بود. در آن روز‌ها هر کدام از باشگاه‌ها بیشتر بازیکنانش را از زمین‌های خاکی محلات توسط مربیان و بزرگانی که پیکره تراش‌های فوتبال بودند انتخاب می‌کردند و سپس به باشگاه می‌آوردند و توسط مربیانی مکتبی و خاص که پایبند اصول اخلاقی و سازندگی بود، در سطح اول فوتبال مطرح می‌کردند تا پشتوانه‌ای مناسب برای تیم ملی باشند. یکی از مکاتب سازنده فوتبال در ایران، باشگاه راه آهن بود که در میدان راه آهن و در جنوب شهر تهران، مکانی بود برای رشد و نمو استعدادهای پایین شهری و بی‌بضاعت فوتبال تهران.

آری در آن زمان که زمین‌های خاکی، تبدیل به آپارتمان‌های سر به فلک کشیده نشده بود، مکانی بود برای هنرنمایی هزاران جوان آینده دار که در محلات خویش همچون گود شهرزاد، چهارصد دستگاه، زمین میلان، گود میثاق، گود معصومی، زمین تعاون، سبلان، هاشم آباد شهرری و... بدون هیچ امکاناتی به فوتبال بپردازند.

همۀ زمین‌های خاکی و همه بچه‌های قدیمی فوتبال این مرز و بوم، مرحوم رسول مددنوعی ملقب به آقا مدد را خوب می‌-شناختند که چگونه این پیر دیر عشق با آن همه سوابق ارزنده سازندگی و روشن فوتبالی‌اش به زمین‌های خاکی سر می‌زد و استعدادهای فوتبال را کشف می‌کرد. آقا مدد در سرما و گرما، بچه‌های ریز و درشت را کنار هم جمع می‌کرد و از اسرار توپ گرد برای آن‌ها می‌گفت و آن‌ها را تشویق می‌کرد به جای ولگردی در دوران طاغوت و تلف کردن اوقات فراغت به ورزش فوتبال در سطح باشگاهی روی بیاورند و ضمن به دست آوردن سلامتی، از آلودگی‌ها دور شوند و همیشه در جمع ورزشکاران و پهلوانان سیر و سلوک کنند.

آقا مدد خیلی بی‌ریا و بی‌غل و غش و بدون اینکه با توجه به تمام موقعیت‌هایی که داشت، در فکر جمع آوری مال دنیا باشد در فکر سلامت بخشیدن به جامعه و سازندگی فوتبال پایه در کشور بود. مردی که در عین تنگ دستی و زندگی در یک اتاق در کنار زمین راه آهن در جنوب شهر، در عین سازندگی در فوتبال پایه و خوش نامی در ورزش کشور، دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد و جالب اینکه توانست از برکت خدمت به جوانان این مرز و بوم، فرزندانی در حد سه پسر دارای تحصیلات دکترای فوق تخصص و جراح در نیویورک و یک دختر که از مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش شد، تحویل جامعه بدهد.

آری در فوتبال امروز که هر کسی به بهانه آموزش دیدن در خطر سوء استفاده مالی و شیادی افراد فرصت طلب با گرفتن مبالغ میلیونی قرار می‌گیرد، آیا امثال مرحوم آقا مدد‌ها دیگر وجود دارد که پاک سرشتی و سازندگی بی‌ادعا را داشته باشد؟

به یاد دارم که روزی یکی از فرزندان این مرد سازنده تاریخ فوتبال کشورمان به یکی از بزرگان کشور در حاشیه مراسم شب هفت آن مرحوم می‌گفت: ما در عین شهرت و معروفیت پدرمان برای تهیه کتاب‌های درسی، دانشگاهی کشورمان مجبور شدیم یواشکی شیر آب سرد و گرم منزل پدرمان را باز کنیم و بفروشیم تا بدون کتاب نمانیم. حال باید معروض داشت که آن مرحوم اگر از مادیات دنیوی بهره‌ای نبرد و تا پایان عمر در یک منزل چهل متری زندگی می‌کرد، اما خدمات ارزنده‌اش در تاریخ فوتبال این مملکت باعث شده است، هر جا که نامش آورده می‌شود، همه با هم می‌گویند خدایش بیامرزد.

 آری به یاد داریم که در برنامه‌ای تلویزیونی، دکتر دادگان با احترام ویژه‌ای گفت که اگر در آن روز جمعۀ خاص ایشان به زمین میلان در دوراهی قپان نمی‌آمد و مرا نمی‌دید هیچ‌گاه پای من به باشگاه پرسپولیس نمی‌رسید و یا اینکه داریوش مصطفوی نیز همین گونه مطالب را در کتاب تاریخ سرداران پا به توپ دربارۀ ایشان برای ثبت در تاریخ عنوان کرده است.

بزرگ مرد سازنده فوتبال کشورمان که ریشه سازندگی در فوتبال را با مکتب راه آهن بنیان نهاد، توانست در طول بیش از شصت سال سازندگی، بزرگانی همچون رضا و بیوک و طنخواه، بهمن نوروزی، کرم نیرلو، علی جباری، نصراله عبدالهی، عزت جان ملکی، دکتر رضا اسدی، جهانگیر کوثری، امیر قلعه نوعی فرشاد پیوس، علی، امیر و پرویز ابوطالب، علی گیوه‌ای، رضا حسن‌زاده، حافظ طاحونی، داریوش مصطفوی، ابراهیم آشتیانی، فرهاد کاظمی، محمد دادگان، مسعود و فریدون معینی، جمشید وطن دوست و... صد‌ها شاگرد دیگر تحویل و تقدیم قیمت‌های بزرگ باشگاهی و ملی نماید.

چه جمعۀ تلخی بود؛ مرحوم آقا مدد پس از دیدن رقابت‌های امید باشگاه‌های تهران در ورزشگاه شهید شیرودی در روز ۲۷ مرداد سال ۱۳۷۴همراه شاگردش پرویز ابوطالب، مدرس خوش نام و پیش-کسوت نامدار فوتبال ایران به دیدن بازی فینال جام حذفی باشگاه‌های کشور به استادیوم آزادی رفت. پس از پایان بازی در حالی که می‌خواست از عرض خیابان مقابل درب غربی استادیوم عبور کند در سن ۸۷ سالگی و آن هم در کنار استادیوم ورزشی و در سلامت جسمی کامل و بدون داشتن هیچ گونه بیماری با یک ماشین که از مسیر خارج شده بود تصادف کرد و به دیدار باقی شتافت و پیکر مطهرش در فردای آن روز در زمین فوتبال راه آهن در حضور جامعۀ فوتبال تشییع شد.

 در آن زمان، یکی از نکاتی که باعث شگفتی جامعه ورزش شد، بی‌مهری مسئولین وقت باشگاه راه آهن پس از درگذشت ایشان بود و در این میان جوانمردی داریوش مصطفوی یک شاگرد قدر‌شناس متجلی شد و هزینه کفن و دفن را پرداخت و یک دوست قدیمی به نام حاج رمضان حصاری، که تولیدکننده قدیمی و نام آشنای پوشاک جامعه ورزش است هزینه مراسم سوگواری را تقبل کرد.

بله، درست است؛ جمعه بیستم مرداد ماه، مصادف است با هفدهمین سالگرد درگذشت مرحوم رسول مدد نوعی پدر فقید فوتبال پایه ایران، روحش شاد و یادش گرامی و اما چند پرسش؟

آیا فوتبال کنونی ما، امثال آقا مدد‌ها وجود دارد؟ آیا مسئولین فدراسیون فوتبال پیکره تراشانی همچون ایشان را که هنوز سلامت هستند و عاشق خدمت می‌شناسند؟ چرا به راستی در این فوتبال با توجه به سوابق درخشان و تحویل صد‌ها شاگرد به تیم ملی، کسی سراغ از پرویز ابوطالب، بهمن نوروزی، امیر ابوطالب، محمود چهره، جمشید وطن دوست، بابک خرّم، قاسم پناه گیر، نایب رویین دل، حسین لطفی، ماشاء الهه حسنی، حسین خرمی، عباس پناهی، اصغر تقی بیک، عمران عزّتی، رحیم حدادزرین، علی میرزاپور، علی توپال و... نمی‌گیرد؟ چرا این عزیزان که همه تحصیل کرده و دارای مدارک متعدد مربیگری و سابقه سازندگی هستند، باید خانه نشین شوند؟

آیا واقعاً در فدراسیون فوتبال کسی هست که سراغی از این مربیان زحمت کش و سازندۀ قدیمی بگیرد و از تجربیات چند دهۀ این عزیزان تحصیل کرده و عاشق بخواهد در ارتقای سطح موفقیت تیم‌های پایۀ ملی و حتی گسترش طرح استعدادیابی ملّی استفاده کند؟

این مطلب را در ۱۷ سالگرد مرحوم آقا مدد یادآور شدیم تا بلکه توانسته باشیم تلنگری به ذهن عزیزان تصمیم گیرنده در ورزش و فوتبال بزنیم و بتوانیم در زنده بودن این مربیان بزرگ و پیش کسوت سازندۀ بی‌ادعا به سراغشان برویم و با بهره-گیری مناسب از همۀ توانمندی‌هایشان به رشد فوتبال در این مرز و بوم خدمت کنیم.

روحش شاد و یادش گرامی/ انشاءالله

ستایش راد مهر (تابناک)