آغاز زلزله
غروب شنبه بود که موبایلم به لرزه درآمد و پیامکی از خبرگزاری فارس برایم رسید «زلزلهای 6،2 ریشتری مناطقی از شمالغرب را لرزاند» با مشورت همسنگران جهادیام تصمیم گرفتیم به میزان توان خود به یاری زلزله زدگان بشتابیم.
پس سحر روز یک شنبه پیامکی را به تمامی یاران جهادیمان ارسال کردیم «کاروان کمکهای مردمی چهارشنبه عازم مناطق زلزله .....» و ظرف کمتر از 48 ساعت 5 میلیون تومان پول نقد جمع آوری کردیم.
تداوم زلزله
پیامکها بود که پشت سر هم میآمد و حکایت از پس لرزههایی بود که گاه به 5 ریشتر می رسید. 4 صبح چهارشنبه به همراه 2 نفر از رزمندگان خاکریز عکاسان به تبریز و از آنجا به روستاهای جیغه – ولیلو- شهسوار- کویج- مشیرآباد و .... از توابع ورزقان و هریس اعزام شده و از نزدیک ویرانههای باور نکردنی آن دیار غیرت مندان آذری را مشاهده کردیم که چگونه در مقابل تخریب کامل خانه و کاشانه همچون کوه استوار ماندهاند. واقعیتش به تجربه زلزله های دیگری که سالهای قبل از نزدیک مشاهده کرده بودم، توقع شیون و زاری داشتم اما وارد هر روستایی که شدیم با خوش آمد گویی و میهمان نوازی گرم آذری های قهرمان مواجه شدیم. تمجید و تعریف آقا از آذریها را به عینه در رفتار بزرگ منشانه آنان مشاهده کردم.
حتی آن جوان بیست و سه سالهای که در خانه ویرانهاش می گشت و در حالی وسایل خانه را در دست میگرفت که باران سیل آسای چشمانش از ده ها متر آن طرف تر کاملا نمایان بود و در حالیکه همسر جوان باردارش را به همراه پدر و مادر و خواهر خود از دست داده بود اما از حضور ما قدردانی می کرد ... اینجا بود که معنای «غیرت» را فهمیدیم.
زلزله دلها
آخرین پیامک را چهارشنبه شب دریافت کردم:
رهبر انقلاب: «ملت ایران، داغدار و دردمند حادثه تلخ زلزله است... امیدوارم خدای متعال به مسئولین کشور و مردم عزیز کمک کند تا بتوانند از رنج های زلزله زدگان آذربایجان بکاهد» ( افطار با آزادگان)
اینگونه بود که عزم خود را بیش از پیش جزم کردیم تا بتوانیم فهرستی از نیازمندیهای مردم، نحوه کمکرسانی و نقاط ضعف و قوت را احصاء کنیم:
نقطه قوتی همچون ورود به موقع سپاه و بسیج در همان دقایق و ساعات اولیه، توزیع چادر توسط هلال احمر و...
و نقاط ضعفی مانند عدم مدیریت صحیح در توزیع کمک ها و...
8 صبح روز پنجشنبه بود که وارد روستای « زغن آباد » شدیم اما نمیدانم چرا آن روز حال و هوای عجیبی داشتم؟ پس از یک ساعتی گپ و گفت با مردم و عکسبرداری، حرکت کردیم اما آرام آرام، به گونه ای که دلهای مان قصد خروج نداشت.
همین حال و هوا باعث شد که آن روستا را یکی از نقاط خدمت رسانی برای گروه های جهادی بسیج سازندگی در نظر بگیریم. از روستا به هر سختی که بود جدا شدیم و به حرکت مان ادامه دادیم و قصد ورود به روستای « مرتنلو» را داشتیم اما دلمان نمیآمد برویم و در آخر، به حرف دل گوش سپردیم و بازگشتیم.
دو ساعتی گذشت و ما در روستا بودیم که معنی این احساس را متوجه شدیم. 8 خودرو وارد روستا شدند امام جمعه و استاندار و فرمانده سپاه استان و مسئولین استانی بودند و ما همچنان در حال تماشا که امروز چه خبر است.
آری، چهره مهربان و صمیمی مولایمان بود. باورمان نمیشود، انگار هیچکس باورش نمیشد اما این بهت و شگفتی نتوانست مقابل پاها قد علم کند چرا که تمامی اهالی را که تا آن لحظه حتی یک نفرشان نیز نمیدانست قرار است میهمانی بیاید (چه رسد به شخص اول جهان اسلام) به دویدن واداشت، زن و مرد- پیر و جوان- همه دویدند...
کنترل اعضاء و جوارحم را از دست داده بودم و آنگاه که خورشید خراسان، قدوم مبارک را بر زمین آذربایجان نهادند من نیز به سمت آن نور آسمانی چنان دویدم که متوجه گل و لای زمین نشده بودم. فقط میخواستم کنار مولایم باشم.
مصیبت زدگان آذری پروانه وار، گِرد شمع وجودی سیدعلی به پرواز درآمده و « ره بر » را به این سو و آن سو بر بال خویش میگرداندند تا شاید باورشان آید که آقا واقعا در روستای آنان حضور یافته، روستایی که شاید هیچ مسئولی در آن گام ننهاده است حال قدمگاه نایب المعصوم گردیده بود؛ او را می بوسیدند و می بوئیدند تا تسکین قلب های عزادارشان باشد.
من که در همان 2روز بارها پس لرزه ها را دیده بودم، با ورود مولا به هر روستایی چنان ولوله و هیاهویی مشاهده کردم که گویا عظیم ترین زلزله تاریخ رخ داده است که این خیل عظیم بدون توجه به هر چیزی که اطرافشان هست با لرزه ای به بزرگترین ریشترها در عمق جان و دلشان؛ طواف کعبه دل را انتخاب کرده و زیباترین صحنه ها را خلق کردند...
پس لرزههای خورشید
حضور پربرکت مولا یقینا برکات بی منتهایی دارد که تهدید این زمین لرزه را به فرصتی بی بدیل برای عمران و آبادانی آن دیار مبدل خواهد کرد و سرعت سازندگی را به صدها برابر افزایش خواهد یافت که یکی از نتایج ملموس انوار تابناک حضور آقا؛ اعزام 30گروه جهادی بسیج دانشجویی به آن مناطق است و استقبال دهها گروه جهادی دیگر. و در این عرصه خدمت؛ 5 روستایی که آقا حضور یافتند اصلی ترین نقطه هدف جهادگران بسیج سازندگی انتخاب گردید تا طعم شیرین خاطره حضور معظم له در این مناطق، پس لرزههایی خورشید آسمان ولایت باشد برای شکوفایی روستاهای هریس و ورزقان و اهر.
و آخر:
گروه های جهادی – هیئات مذهبی- مراکز و پایگاهها و حوزه های بسیج مساجد، ادارات، دانشگاهها و... اگر قادر به اعزام نیستند حداقل کاری که میتوانند انجام دهند جمع آوری هدایای نقدی و غیر نقدی (پتو/ وعدههای غذایی قابل پخت مانند. برنج، بادمجان، ماکارانی، رشته آش، روغن، لپه، لوبیا و عدس / پیک نیک و وسایل پخت و پز/ وسایل و اثاثیه منزل و...) و ارسال آنها به بسیج سازندگی استان آذربایجان شرقی است تا مستقیما به زلزله زدگان تقدیم شود...