به گزارش مشرق، دیر زمانی است که مام میهن در عین اقتدار و مظلومیت توأماً، صحنه هجمهها و ترورها و خونریزیهای عناصر گوناگون است. اوج این وقایع نیز همزمان بود با مهمترین بازه انقلاب اسلامی یعنی سال و دهه شصت، هنگامی که یاران خمینی کبیر یکی یکی زیر چنگالهای نظام سلطه سفاک جان میدادند و صف آسمانیان جبهه انقلاب را پررونق میکردند.
بر هیچ کس پوشیده نیست که نظام ادراکی مردم مسلمان و انقلابی ایران بایستی با مجموعهای از اخبار و اطلاعات درست هرچند ناخوشایند پرورش یافته و در تلاقی مصایب و بحرانهای گوناگون درخت بصیرت و تحلیل نیز در بین مردم به مرور رشد کرده و بالنده شود. از این رو مردم در هنگامی که روزنامهها دو شیفته نیز کار میکردند سعی داشتند در دل حوادث باشند و آگاهی خویش را تکمیل کنند تا بتوانند در حرکات بعدی تصمیم و کنش متناسب را اتخاذ کنند. که باز نمونه بارز آن حمایت علنی و پرشکوه ملت از شهید مظلوم آیتالله بهشتی است.
بین آگاهیبخشی و اطلاعرسانی به هنگام و حرفهای و دمیدن به چرخه خشونت _از طریق بازتاب اخبار و اطلاعات خشونتآمیز و ناخوشایند که در هیچ کارگروه و مجمع مشورتی مورد ارزیابی و اثرسنجی در جامعه قرار نگرفته است_مرز باریکی است که به رغم تأکید آگاهان و دلسوزان همچنان مورد غفلت دستگاههای متولی بوده و نسبت به آن به صورت زنندهای تجاهل العارف صورت میگیرد.
نمونه بازتاب حمله مسلحانه به رژه ارتش در اهواز توسط خبرگزاری دولتیِ ایسنا، یا بازتاب صحنههای قتل آیتالله سلیمانی و یا صحنههای ناخوشایند از واقعه متروپل همه و همه نشانگر نوعی فقدان قدرت تمییز توسط دستگاههای متولی است.
جمعبندی
قضاوت در مورد چرایی و کیفیت قتل آیتالله سلیمانی هنوز زود است و باید منتظر اعلام نتایج از سوی دستگاههای ذی ربط باشیم اما آنچه در درجه اول بسیار ضروری است، لزوم سیاستگذاری قاطع جهت مقابله با منتشرکنندگان رسمی یا شخصیِ صحنههای ناخوشایند و غیرضروری است. باشد که معاون امور مطبوعاتی ارشاد و سایر نهادهای مسئول به فکر بیفتند تا این مرض قدیمی را درمان کنند که به بهای چند فالوئر بیشتر، با روان یک ملت مقاوم و دارای تابآوری بالا خدشه نکنند.
مصطفی آقاجانی، پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)