کد خبر 148539
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۴

این بولتن که نسخه انتشار عمومی آن هم اکنون در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است در دو گفتار به بررسی و ارزیابی کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای" می پردازد.

به گزارش مشرق، کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای که به کوشش دکتر حسن روحانی نگارش شده، بازگویی خاطرات دکتر روحانی از مسائل و حوادث به وجود آمده در 678 روز مسئولیت وی و همکارانش (14/7/82 تا 24/5/84) حول موضوع انرژی هسته ای جمهوری اسلامی ایران و چالش های بوجود آمده توسط کشورهای غربی به خصوص آمریکا و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلیس است.

گفتار اول: نقد داخلی و خوش بینی به غرب

اثر فوق، اولین کتابی است که توسط یکی از مسئولین ارشد جمهوری اسلامی ایران نگارش شده است که زمانی به عنوان رئیس تیم مذاکره کننده هسته ا ی به وظیفه خود عمل می کرد. البته درباره موضوع هسته ای ایران کتب دیگری همچون کتاب خاطرات البرداعی، کتاب خاطرات یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق آلمان و کتاب خاطرات موسویان از اعضای اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای نیز منتشر شده است.
در کتاب فوق به تاریخچه فناوری هسته ای در کشور پرداخته شده است و از سوی دیگر، روند خوبی را در فرایند دستیابی کشور به چرخه سوخت هسته ای بازگو کرده است.
متن حاضر مي­كوشد تا در دو بخش در جهت معرفي، نقد و تكميل اين كتاب گام بردارد . از اين رو ابتدا به معرفي اجمالي نویسنده و كتاب مذكور مي پردازد و در بخش دوم برخي از انتقادات و پيشنهادات اصلاحي براي بهبود كتاب در چاپ­هاي بعد را، ارائه مي­ نمايد، شایان ذکر است که نقد فوق ناظر به چاپ اول کتاب است لکن چاپ دوم نیز با پاره ­ای از اصلاحات منتشر شده است.

  برای دانلود این بولتن بر روی تصویر آن کلیک کنید.

 
 
 بخش اول: معرفی
1- معرفی نویسنده:
حسن روحانی متولد سال 1327 دارای دکترای حقوق و سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم؛ نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده مجلس خبرگان رهبری از استان تهران، نماینده 5 دوره مجلس شورای اسلامی از ابتدا تا دور پنجم و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
ایشان همچنین به مدت ۱۶ سال و در دوره های ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی از سوی این دو به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده است.
دکتر روحانی از سال‌ 1364 تا 1366، ریاست‌ قرارگاه‌ مرکزی‌ خاتم‌الانبیاء(ص‌) را بر عهده‌ گرفت‌ و از همان‌ سال‌ (1364) تا پایان‌ جنگ‌، مسئولیت‌ فرماندهی‌ ستاد کل‌ پدافند هوایی‌ کشور را نیز عهده‌دار بود. دکتر روحانی‌ از سال‌ 1368 که‌ "شورای‌ عالی‌ امنیت‌ ملی" کشور تشکیل‌ شد، به‌ عنوان‌ نماینده‌ی‌ رهبر انقلاب‌ وارد شورا شد و از سال 1370 تا به حال عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است.
وی عضو هیأت امنای دانشگاه تهران و منطقه شمال از سال ۱۳۷۴ تا سال ۱۳۷۸ و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۲ از دیگر مسوولیت های وی در دوران پس از انقلاب بوده است.
2 - معرفی کتاب: 
کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای، در دوازده فصل و بخش پیوست ها در 999 صفحه نگارش شده است و به نظر می رسد فارغ از نکات مثبت و منفی موجود در چاپ اول کتاب، اولین کتاب نسبتا جامع در موضوع انرژی هسته ای ایران است که تا به حال در ایران منتشر شده است و در زمره کتب خاطرات شفاهی تاریخ معاصر انقلاب قرار می گیرد.
هر فصل کتاب خود شامل چندین قسمت دیگر می شود که به صورت اجمال به معرفی آنها می پردازیم:
فصل اول با عنوان انقلاب اسلامی و فناوری هسته ای (1382 - 1357)،شامل 7 زیرعنوان می شود که به طور کلی تاریخچه  و سیر تحول مسئله هسته ای ایران از ابتدای انقلاب تا زمان انتصاب دکتر حسن روحانی به عنوان مسئول پرونده هسته ای در شورای امنیت ملی را بیان می کند.
فصل دوم کتاب با عنوان چالش ها و ساختارها، شامل 18 زیر عنوان می شود که به دنبال معرفی ساختارها و نقد آنها به خصوص معرفی نهاد شورای امنیت ملی و چگونگی تصمیم گیری و تصمیم سازی در این نهاد و رابطه با دیگر نهادهای مسئول و مرتبط در کشور است.
در فصل سوم با عنوان شکل گیری تنش هسته ای و ضرورت های نوین (مرداد 81 - مهر 82)، شامل 7 زیر عنوان می شود که نویسنده در این بخش با تبیین نحوه قرار گرقتن پرونده هسته ای ایران در مار پیچ مشکلات آژانس و کشورهای اروپایی، فضای مسئله هسته ای ایران قبل از انتصاب خود به عنوان رئیس تیم هسته ای را شرح می دهد. 
در فصل چهارم کتاب به نام تهدیدزدایی از امنیت ملی (مهر 1382- آبان 1382) که خود به 18 بخش دیگر تقسیم می شود، بازگویی خاطرات شروع به کار مؤلف به عنوان رئیس تیم هسته ای در شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است که بنابر اظهارات نویسنده به آرام کردن و تهدیدزدایی از پرونده هسته ای و ارتباط برقرار کردن با طرف های درگیر همچون آژانس انرژی هسته ای و شخص البرادعی و سه کشور اروپایی گذشته است و همچنین فضای داخل و خارج، قبل و بعد از مذاکرات تهران نیز بررسی شده است.
در فصل پنجم کتاب تحت عنوان بحران جدید و تلاش های مضاعف، نویسنده به ماجرای کوتاه آمدن لیبی مقابل آمریکا و ضعیف شدن تیم مذاکره کننده غربی اشاره می کند که در 7 بخش مجزا به مشکلات بوجود آمده از اقدام لیبی می پردازد.
فصل ششم کتاب با عنوان دیپلماسی در بحران (مرداد 1383- آذر 1383)، مؤلف به تلاش آمریکا برای ارجاع پرونده ایران در سپتامبر 2004 بعد از خنثی سازی تلاش آمریکا برای ارجاع پرونده در سپتامبر 2003 می پردازد که در 7 زیر عنوان به تلاش های تیم هسته ای برای جلوگیری از این اقدام می پردازد.
 در فصل هفتم کتاب تحت عنوان توافق پاریس، در 9 عنوان مجزا به شرایط داخلی و بین المللی اشاره می کند و اینکه بعد از توافق پاریس، پرونده ایران از حالت اضطراری خارج شده و به شورای امنیت ارجاع داده نشده است و شرایط در حالت بهتری نسبت به قبل قرار گرفته است.
 فصل هشتم کتاب، نویسنده به چگونگی مذاکرات با روسای فرانسه و آلمان و همچنین نحوه انجام کارگروه های سه گانه تشکیل شده بعد از توافق پاریس می پردازد، از سوی دیگر مؤلف در این فصل با عنوان آغاز مذاکرات و زمینه ای برای ایجاد فرصت و تحت 6 زیر عنوان، به طور کلی شرایط ایران برای خروج از مذاکرات را شرح می دهد و اینکه شروع فعالیت های انتخاباتی در داخل کشور به عنوان چالشی مهم در روند پرونده هسته ای ارزیابی شده است.
در فصل نهم با عناون امیدهای نوو تحت 6 زیر عنوان، تحلیلی از وقت کشی اروپا در مذاکرات گروه های کاری ارائه و ابتکار عمل جمهوری اسلامی ایران در ارائه طرح چهار مرحله ای شامل غنی سازی صنعتی در اولین روزهای سال 1384 تشریح شده است. فشار آمریکا، تأثیرپذیری اروپا از آمریکا و تحولات داخلی در ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری که دست به دست هم داده و به روند تغییر استراتژی به صورت پلکانی سرعت بخشی در این فصل تشریح شده اند.
پیامدهای بین المللی تصمیم جمهوری اسلامی ایران برای راه اندازی کارخانه اصفهان(USF) از جمله نامه به وزیران اروپایی، تماس امبکی، کوفی عنان، چین و روسیه و توصیه آنها برای تأخیر در راه اندازی کارخانه اصفهان تا دریافت طرح نهایی اروپا و همچنین سفر به ژنو و آخرين مذاکرات با سه وزیر اروپایی.
 در  فصل دهم با عنوان بی اعتمادی و تردید در 10 زیر عنوان، تشریح شده است.
در فصل یازدهم، نویسنده بیشتر به تکرار تلاش های تیم هسته ای در طول مدت مأموریت خود می پردازد و از استراتژی سه وجهی نام برده و درباره آن توضیح می دهد، در این فصل همچنین به آغاز به کار مجدد  UCF اصفهان اشاره می شود، معرفی تیم جدید هسته ای و مقایسه بین آغاز و پایان مسئولیت تیم هسته ای در زمان مدیریت آقای روحانی از جمله موضوعاتی است که در این فصل با عنوان استراتژی سه وجهی و در 8 زیر عنوان نگارش شده است.
در فصل دوازدهم نیز نویسنده خلاصه ای از فصول گذشته را تبیین می کند، در این فصل نویسنده تحت عنوان دستاوردهای 678 روز تلاش و در 3 زیر عنوان به اهداف، راهبردها و دستاوردها هسته ای در زمان مدیریت آقای روحانی اشاره می شود.
 
   بخش دوم: نقد
متأسفانه در جامعه ما نقد ابزاري براي تخريب پنداشته مي شود و در عمل نيز گاه به همين منظور به كار گرفته مي شود، اما در اين مجال منظور از نقد، نه تخريب، بلكه تشخيص عيار است و هدف از آن نيز، تكميل اين اثر ، در حد توان اين قلم است. از اين رو ابتدا به برخي از نكات مثبت اين اثر اشاره مي شود تا خوانندگان به قوت هاي اين اثر پي ببرند و پس از آن برخي از كاستی ها و پيشنهاداتي براي اصلاح اثر مورد تذكر قرار مي گيرد، كه اميد است در تكميل آن مورد استفاده قرار گيرد.
نکات مثبت اثر
1.جامعیت نسبی طرح
از موارد قابل توجه و مثبتی که در این اثر می شود به آن اشاره کرد، جامعیت نسبی طرح نسبت به دیگر نگارش های موجود در بازار است، به نظر می رسد کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای آقای روحانی، اولین کتابی است که در زمینه انرژی هسته ای در ایران نگارش می شود و نگاهی تاریخی به حوادث بوجود آمده در مسئله هسته ای ایران دارد و جزئی از کتب تاریخ شفاهی معاصر انقلاب اسلامی محسوب می شود.
2.غنای متن از نظر نقل قول های مستقیم
از دیگر نکات مثبت کلی در این طرح، توجه نویسنده به نقل قول های مسؤلین ایرانی و غیر ایرانی در مذاکرات و جلسات داخلی و خارجی است.
اگرچه نویسنده در بخش هایی از کتاب تنها به استفاده از نقل قول بسنده کرده است و نامی از اشخاص (مسؤلین داخلی) به میان نیاورده است، لکن در بخش نقل قول هایی که از طرف مسؤلین اروپایی در کتاب دیده می شود، مؤلف توجه خاصی به ترجمه و عبارات استفاده شده داشته است و مخاطب در طول بازگویی روند مذاکرات مختلف در کتاب، مبهم گویی و دروغ گویی  طرف های غربی را به خوبی لمس می کند.
به عنوان مثال برای نمونه در صفحه 402 و در نقل قول ذکر شده از سوی "ژاک شیراک" رئیس جمهور اسبق فرانسه درباره پیشرفت هسته ای ایران می نویسد: "من به تاریخ و فرهنگ ایران احترام می گذارم و در مقابل بوش از ایران دفاع کردم، اما تولید سوخت از جانب شما را برنمی تابیم، نمی توان از این خط عبور کرد؛ انگلیس، روسیه، چین و اروپا هم حاضر نیستند این گام را بردارند که به ایران اجازه دهند تا سوخت هسته ای برای مصارف غیر نظامی تولید کند."
در این نقل قول به وضوح مخالفت غرب با بحث هسته ای جمهوری اسلامی ایران از زبان شیراک و از طرف دیگر کشورها مطرح می شود و آن اینکه پیشرف هسته ای ایران برای غرب غیر قابل تصور است، حال آنکه با توجه به قوانین  NPT و پروتکل الحاقی، غنی سازی اورانیوم برای سوخت هسته ای حق هر کشوری است، از سوی دیگر نویسنده در موارد گوناگونی از کتاب اشاره می کند که ایران برای اینکه درباره نیت صلح آمیز خود از غنی سازی و دستیابی به سوخت هسته ای اعتماد سازی کند، حاضر به همکاری و تلاش دو طرفه است (صفحات 408، 419 و 424 نمونه-ای از تلاش روحانی برای اعتماد سازی با طرف های غربی است و اینکه فتوای ولی فقیه درباره حرام بودن تولید، نگهداری و به کار گیری سلاح های کشتار جمعی بسیار مهم تر از ان پی تی و پروتکل الحاقی است)
در بخش نقل قول های مستقیم در جلسات و مذاکرات داخلی نیز، نویسنده روند خوبی را به کار گرفته است لکن نقاط ضعف های بسیاری وجود دارد که در ادامه نقد به آنها اشاره خواهد شد.
توصیه ها
منظور از توصيه ها بيان پيشنهاداتي است كه البته نه بيانگر ضعف اثر و نه بيانگر كاستي و خلأ در آن است؛ اما به كارگيري آنها مي تواند در استفاده هر چه بيشتر خوانندگان از اين اثر مفيد و موثر باشد.
1.تهیه خلاصه برای خوانندگان
از جمله اقدامات خوبي كه براي تكميل فايده اين كتاب می توان انجام داد ، اين است كه براي خوانندگان كتاب خلاصه ای از مطالب كتاب را فراهم آورد، اين كار مي تواند به صورت قرار گرفتن خلاصه در انتهای هر فصل، به خوانندگانی که نمی توانند به طور کامل از کتاب استفاده کنند کمک وافری بکند.
2.استفاده از عکس و سند متناسب
از جمله اقداماتی که می تواند به غنا و استحکام اثر منجر شود، استفاده به جا و مناسب از عکس های متناسب و اسناد قابل انتشار است تا خواننده با اطمینان بهتر و بیشتر با کتاب همراه شود.
وجود عکس از آن جهت به غنای اثر کمک می کند که خواننده با دیدن عکس متناسب می تواند تا حدودی با فضای نگارش ارتباط برقرار کند، به عنوان مثال نویسنده در قسمتی از کتاب (صفحه 185) به برداشت های نادرست از یک عکس اشاره می کند و می نویسد:"جک استراو به من گفت: بلر در بیمارستان است به او گفتم لابد نمی خواهی زود مرخص شود؟ که هر دو خندیدیم و عکاسی هم در حالی که هر دو می خندیدیم، عکس گرفت و همین عکس بود که در برخی سایت ها با زیرنویس موهومی منتشر شد و حتی عده ای در داخل کشور به آن حساسیت نشان دادند و ..."حال آنکه اگر نویسنده در کنار همین اظهارات عکس مورد نظر را هم منتشر می کرد، خواننده را با خود همراه می کرد.
3.افزودن يك جمع بندي به پايان گفتار
كتاب حاضر به علت تفصيلي و تحليلي بودن با اين مشكل مواجه است كه گاه خواننده در پايان هر گفتار نيازمند آن است كه حجم بالاي مطالب منتقل شده در آن گفتار را يكبار ديگر مرور نمايد تا بتواند به برداشتي جامع از مطالب آن گفتار دست يابد . به عبارت بهتر چون حجم داده‌ها و تفصيل مطالب در هر گفتار زياد است شايسته آن است كه در انتهاي هر گفتار نويسنده جمع بندي  از مطالب آن گفتار ارائه كنند؛ اين امر هنگامي ضرورت بيشتري پيدا كند كه بدانيم همه خوانندگان ما، الزاما، همه بخش ها و گفتارهاي كتاب را به طور كامل مطالعه نمي کنند؛ كه البته اين امر در مورد كتابي مفصل از اين دست طبيعي است .از اين رو بهتر است براي آنكه خوانندگان بتوانند به راحتي به جمع بندي مطالب ارائه شده در هر گفتار دست يابند، در انتهاي هر گفتار كتاب يك جمع بندي اضافه شود.
نقاط ضعف:
تقريبا هر اثري هر چند كه جامع و محققانه باشد، احتمال وجود نقاط ضعف در آن هست،  مهم آن است كه در بيان اين نقاط ضعف تلاش ناقد و منتقد بر اصلاح و تكميل اثر باشد كه ان شاء الله اكنون چنين است؛ براي بيان بهتر نقاط ضعف كوشش شده است كه اين موارد در چند دسته، تقسيم بندي شوند ؛ از اين رو ابتدا به خلاءهاي كتاب حاضر مي پردازيم، سپس به سراغ نقاط ضعف كلي كتاب می رويم و در نهايت نقاط ضعف جزئي را مورد توجه قرار مي دهيم.
1.خلاء ها:
منظور از خلاءها مسائلي است كه بايد در كتاب مورد بررسي قرار مي گرفته، ولي جاي آنها خالي است. به عبارت بهتر خلاءها مسائلي هستند كه جامعيت اثر منوط به وجود آنهاست و نبود آنها نوعي كمبود و كاستي براي اثر محسوب می شود، البته مشخص است كه از منظرهاي مختلف مي توان مدعي شد كه يك اثر واجد و يا فاقد برخي از خلاءهاست، اما به نظر مي رسد كه موارد زير از جمله مواردي هستند كه كتاب حاضر به وضوح داراي خلاء و نيازمند تكميل است.
1-1.یکی از خلاءهای موجود و اساسی در اثر فوق، نبود فهرست اعلام در این کتاب حجیم است، به نظر می رسد کتابی با این حجم از اطلاعات و نام های مختلف نیازمند فهرست اعلام است تا خواننده و محقق برای سهولت تحقیق خود به مشکل برخورد نکند، لذا در بخش آخر کتب و بعد از پیوست ها، وجود فهرست اعلام برای کتاب فوق از ضروریات محسوب می شود.
2-1.از دیگر خلاءهای موجود در کتاب، اختصاص ندادن بخش خاصی به اصطلاحات و مسائل فنی است تا خواننده از همان ابتدای بحث بداند نحوه دستیابی به چرخه سوخت هسته ای چگونه است و فرق میان اصطلاحاتی همچون UCF,UF4,UF6 ، کپسول P1یا P2 و آب سنگین برای خواننده مشخص شود تا در جای جای متن، خواننده بداند در چه مرحله ای از چرخه سوخت هسته ای قرار گرفته است.
از سوی دیگر، نویسنده می توانست در کنار همین بخش، به جای تکرار مکررات در بخش های مختلف کتاب که در ادامه به آن اشاره می شود، به صورت اجمالی سازمان ها و نهادها همچون آژانس بین المللی انرژی اتمی، شورای حکام و یا الفاظی همچون NPT یا پروتکل الحاقی را توضیح دهد تا خواننده فرق میان ان پی تی و پروتکل الحاقی را بداند و در فهم مطلب با ابهام روبرو نشود.
3-1.از دیگر مواردی که می توان در این کتاب به عنوان خلاء از آن نام برد، عدم استفاده مناسب و کافی از نمودار و جداول برای خلاصه کردن و نتیجه گیری مباحث و موضوعات است زیرا بسیاری از مطالب نیاز به نگارش متنی مطول و خسته کننده نداشته و با یک جدول یا نمودار خواننده به اصل مطلب و حتی نتیجه گیری پی می برد، البته نویسنده در چندین مورد محدود از نمودار و جدول استفاده برده است لکن با توجه به محتوای کتاب و نوع نگارش موردی موضوعات، نیاز بیشتری برای  استفاده از نمودار و جدول دیده می شود، به عنوان مثال: نویسنده می توانست دستاوردهای نظام در مذاکرات مختلف را به نمودار بکشد و یا ایشان می توانست به صورت کلی نمودار دستیابی به چرخه سوخت هسته ای را ترسيم کند تا خواننده بداند بحث درباره مسئله هسته ای ایران در کدام مرحله قرار داشته است و موارد دیگری که به فراخور کتاب و فصل های آن قابل ارائه در نمودار است.
 
2.نقاط ضعف كلي
منظور از نقاط ضعف كلي كتاب مواردي است كه اشكال وارده به يك صفحه و يا بخش خاص كتاب وارد نيست و براي رفع آن نيز لازم است كه شيوه و روند آن كار اصلاح شود؛ به همين منظور اين اشكالات و نقاط ضعف را از اشكالات و نقاط ضعف جزئي كه به يك صفحه و يا چند صفحه خاص محدود می شود جدا کردیم. البته شايد عنوان   "نقاط ضعف كلي" قدري غلط انداز و منحرف كننده باشد و كسي آن را به عنوان نقاط ضعف كل پروژه كتاب برداشت كند كه منظور چنين نيست؛ بلكه چنان كه ذكر شد منظور از اين نقاط ضعف نقاط ضعفي است كه فارغ از ميزان اهميت آنها در جاي جاي كتاب تكرار مي شوند و به صفحه و موضوع خاصي در كتاب محدود نمي گردند و عبارتند از: 
1-2.تکرار مکررات در بسیاری از بخش های کتاب
یکی از مشکلات اساسی کتاب فوق، تکرار مکرر در توضیحات غیر مهم در جای جای کتاب است به نحوی که اگر این تکرارهای بی مورد از کتاب حذف شود، حجم کتاب به مقدار قابل توجهی کاهش پیدا خواهد کرد.
از سوی دیگر، یکی دیگر از مشکلات در بحث تکرار مکررات، در فصول انتهایی کتاب به خصوص فصل دوازدهم به بعد است به گونه ای که در این فصول (انتهایی) موضوع و حرف تازه کمتر دیده می شود و به نوعی تکرار مکرر مطالب فصول اولیه است.
به عنوان مثال در فصل دوازدهم با عنوان دستاوردهای 678 روز تلاش، نویسنده به گونه ای دیگر اقدامات تیم هسته ای را بازگو می کند و این امر از عنوان فصل مشخص است زیرا از فصل اول تا فصل دوازدهم نویسنده به دنبال ارائه دستاوردهای 678 روز تلاش تیم هسته ای بوده است و غیر از اینکه این دستاورد را توضیح دهد هدف دیگری را دنبال نمی کرده است. البته باید به این مسئله اشاره شود که در فصل دوازدهم نیز موضوعات جدیدی مطرح شده است لکن در مقایسه با فصول گذشته کتاب، بسیار کاهش پیدا می کند.
به نظر می رسد سنگ بنای تکرار مکررات در فصل پنجم کتاب و در صفحه 265 با زیر عنوان تحلیل وضعیت و راهکارها در مقطع فرودین 1383 کلید می خورد و نویسنده با این عنوان دوباره از ابتدا شروع می کند به توضیح درباره اقداماتی که سازمان انرژی اتمی می بایست انجام می داده است در حالیکه تمامی توضیحات در صفحات و فصول گذشته تکرار شده است. به عنوان مثال نویسنده در ابتدای این صفحه می نویسد: " بحران هسته ای جمهوری اسلامی ایران در سال 1382 از مهم ترین بحران های سیاسی بین المللی به شمار می رفت که با تدابیر خاص مسئولین نظام تحدید و مهار شد ...
سازمان انرژی اتمی در جلسات کمیته فناوری های نوین متعهد شده بود که: پروژهUCFاصفهان در 12 فرودین 1380 به بهره برداری برساند ..."
عبارت فوق مشخص می کند که نویسنده از ابتدا شروع به توضیح مکررات مطالب قبلی می پردازد و این توضیح مکررات در فصل دوازده به بعدشکوفا می شود.
   نمونه هایی از تکرار مطالب در کتاب:
1.نویسنده در ابتدای صفحه 259 به بحث هفت سال عدم اقدام درباره نقشه P2 اشاره کرده و توضیحاتی ارائه می دهد در حالیکه در صفحه 257 همین مطلب را به صورت نسبتا کامل توضیح داده است!
2.در صفحه 533 تحت عنوان تصمیم تهران، نویسنده به گزارش خود در جلسه سران اشاره می کند که بازهم نگارش گزارش سران در کتاب، تکرار مطالبی است که نویسنده قبل از آن در خلال بحث های خود آورده است و در اینجا دوباره به آنها اشاره می کند و می توانست گزارش جلسه سران را به صورت پاورقی بیاورد و به تحلیل تصمیم نهایی بپردازد.
3.در انتهای صفحه 572 نویسنده به دیدگاه سه گروه درباره تعلیق و یا عدم تعلیق و حتی کنار گذاشتن موضوع هسته ای در کشور اشاره می کند در حالیکه این نظرات دقیقا در صفحه 321 به صورت مبسوط ذیل عنوان تصمیم سیاست مدارن آمده است.
4.در صفحه 633 ذیل عنوان تبدیل بحران به فرصت، نویسنده به توافقات چهارکشور معروف به بیانیه تهران و همکاری های بلند مدت بین سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) و ایران اشاره می کند در حالیکه مطالب خلاصه ای از مطالب گذشته است که در فصول قبل به آن اشاره شده است.
5.در ابتدای صفحه 657 نویسنده به بحث عدم شکسته شدن تعلیق نطنز، تا 8 ماه بعد از روی کار آمدن دولت نهم اشاره می کند، در حالیکه این مطلب چندین بار در توضیحات مربوط به شکسته شدن تعلیق غنی سازی در نطنز آمده است، به عنوان مثال در صفحات 453، 606، 608  نویسنده عینا به این موضوع اشاره کرده است.
6.در صفحه 663 و ذیل عنوان تثبیت حقوق ایران، نویسنده به موضوعات کلی اشاره می کند که از ابتدای کتاب تا بدان جا، بارها به این مسائل اشاره کرده است، به عنوان مثال هدف آمریکا و متحدانش مبنی بر محرومیت ایران از حق غنی سازی  و یا اشاره نویسنده به تلاش تیم هسته ای از مهر 82 تا مرداد 84 برای جلوگیری از الزام ایران در قطعنامه های بین المللی مبنی بر تعلیق غنی سازی و ... از موضوعاتی است که چندین بار در خلال مباحث کتاب به آنها اشاره شده است.
 
2-2.مبهم گویی در بیان مطالب و اشخاص
ابهام در اشخاص و مطالب نگارش شده، شاید از ضعف هایی است که بیش از دیگر نکات منفی به ذهن خواننده متبادر می شود، به عنوان مثال عدم نام بردن از اشخاص مهم  در جلسه سران و یا دیگر جلسات، ابهام گویی در مسائل داخلی و حزبی، ابهام در نام اشخاصی که علیه امنیت ملی و تنها در راستای منافع شخصی و حزبی قدم برداشته اند و یا ابهام در مطالب ارائه نگارش شده نمونه ای از انواع ابهاماتی است که در کل کتاب دیده می شود.
به نظر می رسد اگر نویسنده برای نام نبردن از اشخاص  و یا مطالب دلیل موجهی داشته است، می بایست به نحوی اعلام کند که از بردن نام اشخاص و یا مطالب معذور است چنانکه در بعضی از جاهای کتاب به این معذوریت اشاره کرده است و با توجه به طبقه بندی بودن مطالب از نظر نویسنده از انتشار آن خودداری کرده است (صفحه 359)، در حالیکه با توجه به کلیت کتاب، به نظر می رسد نویسنده به صورت سلیقه ای از بعضی اشخاص نام می برد و در جایی دیگر هم نام نمی برد؛ البته گاهی اوقات نیز به نظر می رسد نویسنده درگیر مسائل حزبی  وغیر ملی شده است و در آنجا نیز نامی از اسامی برده نمی شود که در ادامه به آنها شاره خواهد شد.
 
   نمونه هایی از  ابهام و حذف بی مورد نام اشخاص و مطالب
1.در صفحه 321 و ذیل عنوان تصمیم سیاستمدارن، نویسنده در نگارش نظرات اعضای کمیته عالی هسته ای در چندین جای مختلف تنها به ذکر  عبارت نظر یکی از اعضا اشاره می کند لکن در ادامه همین بخش به صورت واضح از وزیر امورخارجه وقت، رئیس سازمان انرژی اتمی وقت، وزیر اطلاعات وقت و یا آقایان هاشمی و خاتمی به عنوان اعضای جلسه نام می برد.
با توجه به محتوای مطالب ذکر شده در این بخش، به نظر می رسد نویسنده کاملا سلیقه ای از ذکر نام افراد خودداری کرده است!!!
همین روند در صفحه 535 نیز تکرار می شود، نویسنده بازهم از عبارت یکی از اعضا استفاده می کند در حالیکه نظر رئیس جمهور وقت و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس (آقای حداد عادل) را به روشنی بیان می کند.
2.یکی دیگر از محذوفات در ذکر اسامی افراد، اشاره نویسنده در صفحه 440 به عبارت برخی از نامزدهای انتخابات (ریاست جمهوری) به اروپایی ها است که بنابر ادعای نویسنده به اروپایی ها پیغام داده اند که ادامه مذاکرات را به دولت بعدی محول کنند، نویسنده این مسئله را به عنوان یکی از چالش های فراروی تیم هسته ای بیان می کند و در چندین جای کتاب به این مسئله اشاره می کند.
در صفحه 460 بار دیگر مؤلف به همین مسئله اشاره می کند و می نویسد: تردید انگلیس از اظهاراتی است که ادعا می کند برخی از نامزدهای ریاست جمهوری ایران، مطرح نموده اند و وعده داده اند که در صورت پیروزی، موضوع را به سرعت حل و فصل می کنند...
همین مسئله به بیان دیگری در صفحه 495 تکرار شده است و در آنجا عبارت جدیدی اضافه می شود، نویسنده می نویسد: در این مقطع، یکی از مشکلات ما همین پیام های برخی از نامزدها و یا اعضای ستاد آنها بود...
3.نویسنده در صفحه 598، نظر جک استراو درباره تیم های هسته ای ایران می نویسد: یکی از اساتید دانشگاه می گفت در زمستان 84  وقتی با جمعی از جمله جک استراو در یک جلسه غیر رسمی مشغول صرف ناهار بودیم، هنگامی که راجع به تیم هسته ای بحث شد، استراو گفته بود:در تیم قبلی، حرف های یکدیگر را می فهمیدیم ... ولی در تیم جدید نه ما می فهمیم آنها چه می گویند و نه آنها می فهمند که ما چه می گوییم.
اینکه نویسنده تنها از عبارت مبهم یکی از اساتید دانشگاه استفاده می کند، برای خواننده این سؤال پیش می آید که استاد مورد نظر ایرانی بوده است و یا خارجی؟ اگر استاد دانشگاه ایرانی بوده است در جلسه غیر رسمی با جک استراو چه می کند؟ (نویسنده هیچ پاسخی به این موارد نمی دهد)
4.یکی دیگر از نکات مبهم و حذف بی مورد، در مطالب نگارش شده و در ابتدای صفحه 414 دیده می شود، مؤلف در ابتدای این صفحه می نویسد: من در اینجا پنج راه مورد نظر را توضیح دادم که شیراک گفته بود بهترین راه حل، راه چهارم است...، نویسنده اگر چه در صفه 418  بار دیگر از این پنج راه حل سخن به میان می آورد، لکن در هیچ جای کتاب مشخص نمی شود که پنج راه حل چه بوده است؟
3-2.تعارض جدی در محتوای مطالب
از مواردی که در جای جای این کتاب دیده می شود، تعارضات تحلیل ها، اطلاعات و برداشت های مؤلف است و این تعارضات گاه از حد جزئی گذشته و به تعارض های بنیادی تبدیل می شود، تعارض هایی که گاه با اصول انقلاب و بیانات بنیان گذار انقلاب در تضاد است!!!
به نظر  می رسد نویسنده در نگارش کتاب دوره های مختلفی را طی کرده است و يا دو نويسنده در نگارش كتاب دخيل بوده‌اند و همین امر سبب تعارض های جدی در بعضی از مبانی شده است.
   نمونه هایی از تعارض های جدی در کتاب
1.یکی از مواردی که تعارض هایی در مطلب نویسنده دیده می شود، اشاره نویسنده به عدم تقوای سیاسی و حاکم نبودن اخلاق در سیاست است، وی در صفحه 27 از انتقام جویی ها و تسویه حساب ها می نالد و این اعمال را تقبیح می کند و ضد منافع ملی و آینده کشور معرفی می کند، اما خود نویسنده در چند جای کتاب اقدام به بی اخلاقی و انتقام گیری از دیگران می کند.
ایشان در صفحه 100 می نویسد: ما به لحاظ ذهنی و تجربی به این چارچوب عادت نکرده ایم، در نتیجه بحث ها پس از چند جلسه به دعوا و تخاصم کشیده می شود، هر دو طرف به یکدیگر نسبت خیانت، ساده لوحی، انفعال، مرعوب بودن و افراطی گری و بی تدبیری می دهند و بساط بحث و مذاکره برچیده می شود.
نویسنده در صفحه 73 و ذیل عنوان آرمان گرایی یا اسارت در توهمات می نویسد: متأسفانه گاهی در کشور توهمات، مبنای تصمیم گیری قرار می گیرد، مثلا این تفکر که غرب به فروپاشی کامل رسیده  و نظرات علمی اقتصادی و سیاسی غرب به بن بست رسیده و خود آنها فهمیده اند که دیگر راهی ندارند و راه نجات را ایران می دانند ... البته این گونه ادعاها آرمان نیست، بلکه توهمات ناشی از خود شیفتگی و کم تجربگی است!!!
یا نویسنده در  صفحه 93 می نویسد: ممکن است بخواهیم جهان را اصلاح کنیم، ولی آیا توانسته ایم مشکلات ایران و حتی تهران را حل کنیم؟ ...
در صفحه 95 نویسنده نسبت به کسانی که با روند مذاکرات تیم هسته ای مخالف بودند و نسبت به آن نقد داشتند به عنوان تندروهای جناح چپ و راست معرفی می کند و به راحتی به منتقدین لقب تندرو و افراطی می چسباند.!!!
ایشان همچنین در صفحه 104، کسانی که نسبت به بیانیه تهران اعتراض داشتند را با القاب ناپسندی خطاب می کند و می نویسد: تحرک نیروهای بی تجربه، قدرت طلبی عده ای جاه طلب، ترس از اینکه موضوع به نتیجه نهایی نرسد، همه و همه در ایجاد جو بوجود آمده تأثیرگذار بودند.
نویسنده نه تنها به صورت مبهم به این افراد، گروه ها و اقدامات آنها اشاره می کند بلکه به دلیل مخالفت آنها با  تیم مذاکره کننده هسته ای القابی همچون هوچی گر، تندرو، جاه طلب و ... را به آنها می چسباند و این با اظهارات نویسنده در ابتدای بحث در تعارض جدی است!!!
البته استفاده از این القاب در جاهای مختلفی به غیر از موارد اشاره شده نیز وجود دارد، صفحات 340، 439 نمونه  ای از این برچسب زنی هاست.  
2.از دیگر تعارضات جدی در کتاب، حمایت بی دلیل مؤلف از خوش بینی به غرب است و اینکه نباید نسبت به غرب همیشه بدبین بود زیرا بدبینی به غرب مشکل ساز  بوده است بلکه باید به اوضاع و شرایط توجه داشت، ایشان در صفحه 14 می نویسد: در واقع در همه موضوعات، نوعی پیش داوری از سوی هر یک از دو طرف نسبت به دیگری وجود دارد، آمریکا ایران را در تقابل با منافع منطقه ای و بین المللی خود می داند و ایران نیز آمریکا را بزرگترین دشمن خود تلقی می کند.
در صفحه 54 نیز می نویسد: گزارش اطلاعات کارشناسی به صورت ناقص به مسئولین رده بالا و بی اعتمادی به غرب و سازمان های بین المللی همواره مشکل آفرین بوده است!!!
در صفحه 66 کتاب می نویسد: همیشه در ذهن برخی از مسئولین، گویی نوعی اضطراب وجود دارد که دشمنان قوی پنجه مشغول توطئه و برنامه ریزی علیه نظام اسلامی هستند و همواره برای بقای نظام احساس خطر می کنند.
و در آخر در صفحه 68 می نویسد: در مسئله مهم هسته ای که به امنیت ملی و منافع ملی ما ارتباط دارد، این گونه تردید ها[بدبینی نسبت به غرب] نباید مورد توجه قرار گیرد، اینها هم مسائلی است که گاهی مشکل آفرین می شود.
نویسنده در این عبارات بدبینی نسبت به غرب را به طور کامل نهی می کند و تا جایی پیش می رود که تردید و بدبینی نسبت به غرب هنگام وسط آمدن منافع و امنیت ملی را غلط و مشکل ساز معرفی می کند!!!
حال به دیگر عبارت های متعارض مؤلف در جای جای کتاب توجه کنید: 
مؤلف در صفحه 90 و ذیل عنوان سازمان ملل و محیط بیرونی، به این واقعیت اعتراف می کند که سازمان های بین المللی عملا از ابتدای انقلاب به خصوص دوران جنگ و بعد از آن، نسبت به ایران عادلانه رفتار نکردند و همواره ضد ملت ایران تصمیم گیری کرده اند، نویسنده در صفحه 91 می نویسد: به طور کلی مصوبات سازمان ملل را غالبا غیر عادلانه دانسته و خود را مکلف به اجرای مصوبات آن نمی دانستیم، چه در جنگ ایران و عراق، چه در مسئله هسته ای و چه در بحث حقوق بشر، هیچگاه نپذیرفتیم که سازمان ملل داوری عادل و بی طرف است. شورای امنیت سازمان ملل با توجه به نحوه عملکرد و ترکیب اعضای آن و نفوذ آمریکا در آن همیشه از نظر ما فاقد عدالت و بی طرفی ارزیابی شده است!!!
نویسنده در دو صفحه 90 و 91 عملا با مبانی و برداشت های خود درباره خوش بینی نسبت به غرب، مخالفت کرده و تعارض جدی در این دو صفحه با نظرات گذشته نويسنده درباره خوشبینی به غرب دیده می شود، به نظر می رسد که نگارنده این دو بخش با یکدیگر متفاوت هستند و یا نویسنده از نظر فکری دچار تعارض درونی است!!!
فارغ از اشاره به تعارض های کتاب با اظهارات فوق، نقدی جداگانه به این نوع طرز فکر وجود دارد. قبل از ذکر سومین مورد از تعارضات محتوایی لازم است نگاه حضرت امام ( ره) و مقام معظم رهبری( مدظله العالی) در این خصوص تبیین گردد.
 
نگاه بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران به  جهان استکبار
در جامعه اسلامی چهار نوع طرز فکر درباره استکبار وجود دارد، گروه اول، استکبار را به طور کامل معاند و استعمارگر می داند و هیچ نقطه روشنی در جهان استکبار نمی بیند و حتی اگر استکبار عوض شود دید این گروه نیز عوض نخواهد شد، گروه دوم بسیار خوشبینانه به غرب نگاه می کنند و ظلم استکبار به دیگران را همواره توجیه می کنند، گروه سوم به شکل سلیقه ای گاهی نگاه سیاه و سفید (بدبینانه) و گاهی نگاه رنگی (خوشبینانه) به موضوع استکبار و قدرت های استعمارگر دارند و گروه چهارم نیز به صورت منطقی به رفتار استعمار نگاه می کنند و تا استعمار چهره درست و قابل قبولی ارائه نکند، نگاه منفی خود را نسبت به استعمار تغییر نخواهند داد.
 
امام خمینی (ره) درباره نظام استکبار می فرمایند:
سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است؛ و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی‌رسند. [صحیفه نور، ج 12، ص 144]
آمریکا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریکا بدتر شوروی از هر دو بدتر همه از هم بدتر همه از هم پلیدتر اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست با آمریکاست. [صحیفه نور، ج 1، ص 105]
آمریکا این تروریست بالذات، دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده، و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می شود که قلم ها از نوشتن و زبان ها از گفتن آن شرم دارند.[صحيفه نور، ج 21،وصيتنامه سياسي الهي امام خميني (ره)]
دشمن اصلی اسلام و قرآن کریم و پیامبر عظیم الشأن   صلی الله علیه و آله و سلم _ ابرقدرت ها، خصوصاً آمریکا و ولیده فاسدش اسرائیل است.[صحيفه نور، ج 19،ص 46]
آمریکا شماها را برای نفتتان می خواهد، شما را برای این می خواهد که بازار درست کند، که نفتتان را ببرد و بنجل ها را بیاورد به شما بفروشد. [صحيفه نور، ج 17،ص 405]
با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد. [صحيفه نور، ج 19، ص 95]
 
مقام معظم رهبري نيز درباره نظام استكبار، مي‌فرمايند:
من معتقدم، آن كساني كه فكر مي‌كنند ما بايد با رأس استكبار  يعني آمريكا  مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده‌ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي‌خورد. اصلاً استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است. مذاكره، يعني چه؟ صرف اين كه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مي‌شود؟ اين طوري كه نيست.[سخنرانى در ديدار با گروه كثيرى از معلمان و مسؤولان امور فرهنگى كشور و جمعى از كارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى كارگر، 12/2/69]
ابرقدرتها كه دشمنان سوگندخورده‌ى انقلاب اسلاميند، هرگز علت دشمنى خود با جمهورى اسلامى را به صراحت بيان نكرده‌اند و نخواهند كرد. اگر امريكا اعتراف كند كه انگيزه‌ى دشمنى او با ايران، دشمنى با اسلام است، يك ميليارد مسلمان جهان را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف كند كه انگيزه‌ى او از اين دشمنى آن است كه ايران اسلامى خواسته است مستقل و آزاد و به دور از دخالت امريكا زندگى كند، همه‌ى آزادگان و آزادي خواهان عالم را در برابر خود قرار خواهد داد. [پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره)، 10/3/69]
اين توطئه‌هائى كه در اين سى سال عليه نظام جمهورى اسلامى از سوى دشمنان گوناگون البته در رأس آنها آمريكا و خبيث‌ترين آنها انگليس  انجام دادند، به خاطر اين است كه اينها مرعوبند؛ از حركت اسلامى، از بيدارى اسلامى، از به خود آمدن دنياى اسلام مي‌ترسند. [بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير، 15/9/88]
به نظر می رسد عبارت های فوق از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبري گویای اين واقعیت است که نباید به آمریکا ساده لوحانه نگاه کرد و خوشبین بود بلکه می بایست در ارتباط با این مستکبرین جهان چه مستقیم و چه غیر مستقیم، انجام هرگونه توطئه ای را پیش بینی کرده و جوانب احتیاط را بسیار جدی گرفت و هيچ خوش بيني نسبت به اين قدرت هاي استكباري نداشته باشيم.
 
- ادامه تعارضات محتوایی
3.از دیگر تعارض های جدی در این کتاب، نگاه نویسنده به نیت و تلاش غرب درباره محرومیت ملت ایران از حق غنی سازی هسته ای است، ایشان در ابتدای صفحه 454، دیدگاهی را که می گوید: اعتمادسازی با اروپا و کار با آژانس فایده ای ندارد چون همه اینها پشت پرده با هم یکی هستند که نگذارند غنی سازی آغاز شود را، به عنوان نظر تند معرفی می کند.
در کنار این اظهار نظر نویسنده، در چند جای مختلف مؤلف نظر خود را با نقل قول هایی که از طرف غربی می آورد، نقض می کند.
ایشان در صفحه 402 به نقل از شیراک می آورد:من به تاریخ و فرهنگ ایران احترام می گذارم و در مقابل بوش از ایران دفاع کردم، اما تولید سوخت از جانب شما را برنمی تابیم، نمی توان از این خط عبور کرد؛ انگلیس، روسیه، چین و اروپا هم حاضر نیستند این گام را بردارند که به ایران اجازه دهند تا سوخت هسته ای برای مصارف غیر نظامی تولید کند.
در صفحه 418 به نقل از شرودر می نویسد: صحیح ترین راه این است که از غنی سازی چشم پوشی کنید، انصراف از غنی سازی ما را از تمامی مشکلات بعدی نجات می دهد.
نویسنده در جای دیگری از کتاب، خود به هدف غرب اعتراف می کند، وی در صفحه 457 می نویسد:اروپایی ها مایل اند شرط حل و فصل مسائل ایران در آژانس و کشیده نشدن موضوع به شورای امنیت را توقف برنامه هسته ای ایران قرار دهند.
در صفحات 473، 474، ابتدای صفحه 518، نظر استراو در مورد غنی سازی در صفحه 522 و صفحه 527 نمونه ای از نظرات غرب مبنی بر تعلیق غنی سازی اورانیوم برای همیشه است.
نویسنده در صفحه 570 و در تعارضی جدی با آنچه که در صفحه 454 به عنوان دیدگاه تند می خواند، درباره هدف غرب می نویسد: هدف اول اروپا، تعلیق، سپس گسترش دامنه تعلیق و بالاخره طولانی کردن زمان تعلیق و هدف نهایی آنها توقف برنامه غنی سازی بود، ما نیز از هدف آنها به خوبی آگاه بودیم.
4-2.آشکار سازی سیاست های نظام
یکی از مشکلات اساسی کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای، افشا و آشکار کردن راهبردها، نظرات، دغدغه ها و تذكرات سران  و شاید نقاط ضعف نظام در برهه ای از تاریخ انقلاب بوده است.
همواره درباره نگارش موضوعات مهمی که پاي مسئله امنیت ملی و منافع عمومی در وسط است، مسئولین می بایست با احتیاط و تعقل بیشتری قدم بردارند و از سوی دیگر بر مبنای " هر راست نشاید گفت"، الزامی برای مطرح کردن تمامی موضوعات و حواشی مسائل امنیتی وجود ندارد.
از سوی دیگر آقای روحانی در ابتدای کتاب و درباره نگارش این موضوع در صفحه 21 می نویسد: می دانم که خوانندگان فهیم می دانند که همه اتفاقاتی که درآن برهه کوتاه کمتر از دوسال به وقوع پیوسته، در این کتاب گفته نشده است. موضوع این کتاب که شرح پرونده هسته ای کشور است، هنوز در پیچ و تاب تهدیدات قدرت ها و مذاکرات سیاسی است و بدیهی است که تا سال ها و به ویژه تا زمانی که این پرونده در جریان باشد، مصلحت کشور و نظام ایجاب می کند که از پرداختن به برخی جزئیات و ذکر برخی مسائل اجتناب شود.
جالب است که جناب آقای روحانی خود بر این مسئله معترفند که پرونده هسته ای کشور در حال حاضر نیز در جریان است و کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا به دنبال هر نقطه ضعفی برای شکست دادن جمهوری اسلامی ایران و ضربه زدن به کلیت نظام است و اطلاعات به دست آمده از حریف بیش از 95 درصد از اطلاعات آشکار به دست می آید، حال معلوم نیست با چه توجیهی نسبت به انتشار این کتاب، اقدام شده است. 
   نمونه هایی از مطالبی که انتشار آنها عجيب به نظر مي رسد
1.نویسنده در صفحه 39، در باره موافقان تمدید معاهده NPT، می نویسد: موافقان طرح NPT همچنین می گفتند که اگر با تمدید NPT موافقت نکنیم، روس ها هم ممکن است نیروگاه بوشهر را رها کنند، و حتی تأمین سوخت رآکتور تهران هم احتمالا با مشکل مواجه می شود و هرگونه فعالیت هسته ای ما ازجمله قراردادهای منعقده با چین هم ممکن است دچار مشکل شود، در نتیجه نه تنها در بحث هسته ای به ما فشار می آورند، حتی در مسیر اعتماد سازی با همسایگان نیز دچار مشکل می شویم...
در صفحه 77 کتاب مؤلف به بحث اهم و مهم اشاره کرده و می نویسد: البته در شرایطی که اینگونه حمایت ها (حمایت از آرمان ها مقابل منافع ملی)، بهای آن را به حدی افزایش دهد که برای اصل نظام خطرناک باشد، دیگر حاضر نیستیم آن را ادامه دهیم، اینجا بحث اهم و مهم است و همانگونه که امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است.
در صفحه 125 به نقل از نماینده ایران در آژانس (صالحی) می نویسد: ظاهرا همه این نگرانی را درک کرده بودند تا حدی که نماینده ایران در آژانس هشدار داده بود که کشف آلودگی سطح بالا در نطنز سبب خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.
در صفحه 129، نویسنده ادعا می کند به دلیل ترس از حمله آمریکا به ایران مانند حمله به عراق، ایران با اروپا مذاکره می کرد، ایشان می نویسد: از سوی دیگر، چون حمله به عراق در واقع به بهانه سلاح کشتار جمعی صورت گرفت، تشابه اتهامات علیه ایران با عراق، نگرانی هایی را به وجود آورده بود.
تمام نمونه های ذکر شده یک پیام را به مخاطب مخابره می کند و آن تشدید فشار بر نظام اسلامی به  خاطر امتیاز گیریست.
البته تمام نمونه های ذکر شده، تحلیل ها و برداشت های نویسنده است و قطعا نظام اسلامی با تهدید و زور و تحت فشار قرار دادن، میدان را خالی نکرده و امتیاز نخواهد داد، کما اینکه در هشت سال جنگ تحمیلی به کل نظام استکبار و همه جهانیان فهماند که ایران، زیر بار حرف زور نمی رود و ظلم به خود را به صورت مستقیم تلافی خواهد کرد.
البته نباید این مسئله را کتمان کنیم که گاهی میان مسئولان نظام اسلامی، افرادی پیدا می شوند که با کمترین تهدید و بحرانی قافیه را باخته و مقابل دشمن کوتاه می آیند مانند محتوا و معناي نامه نماینده سابق ایران در آژانس (صفحه 125)، لکن جاری ساختن این استثنا درباره همه مسئولان نظام جفای آشکاری به مسئولان کشور است.
   از دیگر مسائل مطرح شده در این کتاب، بحث اقتصادی و ارتباط برقرار کردن با موضوع هسته ای است، نویسنده در صفحه 139 می نویسد: به یاد دارم آن روز که سه وزیر اروپایی به تهران آمدند و توافقی حاصل و قفل اقتصاد باز شد، آیت الله مهدوی کنی از قول تعدادی از بازاریان تهران گفتند که بعد از چند ماه، تازه قفل اقتصاد کشور باز و بسیاری از دلهر ه ها و نگرانی ها رفع شده است.
   نویسنده همچنین در صفحه 144 و ذیل عنوان شرایط اقتصادی می نویسد: در آن مقطع روابط اقتصادی ما با جهان به ویژه با غرب، دچار مشکل شده بود، اگر وامی می خواستیم یا پروژه مهمی داشتیم، انجام آن منوط به این بود که پروتکل الحاقی را بپذیریم. وزرای اروپایی به وزیر امور خارجه ایران گفته بودند اگر پروتکل الحاقی را نپذیرید، روابط اقتصادی ما با ایران متوقف می شود، ژاپنی ها به صراحت اعلام کردند که وام و طرح های نفت  و گاز ما با ایران متوقف می شود ... مردم پس از قطعنامه شهریور 1382 و تبلیغات غرب نگران شده بودند.
   همین دو مورد برای جهان استکبار کافی است که به نتیجه انحرافی برسد و تحریم های سنگین تر اقتصادی را سبب کوتاه آمدن ایران مقابل خواست غرب بپندارد.
آیا گره زدن بحث اقصادی و نگرانی افکار عمومی به قطعنامه های شورای امنیت و بحث هسته ای در این زمان، صحیح است؟
   نویسنده در صفحه 608 و زمان روی کار آمدن دولت نهم و خبر شکستن تعلیق نطنز می نویسد: در واقع پس از ارجاع پرونده به شورای امنیت مجبور شدند تا نطنز را راه اندازی کنند، نه اینکه برای راه اندازی آن برنامه ریزی کرده باشند.
5-2.نقد بی پرده رئیس جمهور کشور
يكي از ديگر از موارد منفي كتاب، اهانت مؤلف به آقاي احمدي‌نژاد است، به نحوي كه وي گاهي به صورت مستقيم و گاهي غير مستقيم افكار و نظرات رئيس دولت نهم و دهم را توهمات ناشي از خودشيفتگي و كم تجربگي معرفي مي‌كند، به عنوان مثال ايشان در صفحه 73 تحت عنوان آرمان گرایی یا اسارت در توهمات می نویسد: متأسفانه گاهی در کشور توهمات، مبنای تصمیم گیری قرار می گیرد، مثلا این تفکر که غرب به فروپاشی کامل رسیده  و نظرات علمی اقتصادی و سیاسی غرب به بن بست رسیده و خود آنها فهمیده اند که دیگر راهی ندارند و راه نجات را ایران می دانند ... البته این گونه ادعاها آرمان نیست، بلکه توهمات ناشی از خود شیفتگی و کم تجربگی است!!!
مؤلف در كنار اهانت به رئيس دولت نهم و دهم، ناپختگي، بي تجربگي و عدم آشنايي احمدي‌نژاد با نظام استكبار را به دور از اخلاق و تقواي سياسي نگارش كرده است، ايشان در صفحه 591 و تحت عنوان اولين و آخرين ملاقات كاري با رئيس جمهور جديد، به جلسه خود با احمدي‌نژاد اشاره كرده و نظر رئيس جمهور درباره تشكيل جلسه اضطراري شوراي حكام را اينگونه بيان مي‌كند:  [احمدي‌نژاد گفت]: آژانس حق ندارد چنين كاري بكند چون ما كار خلافي نكرده‌ايم، خوب است با البرادعي تلفني صحبت كنيد، گفتم اين طور نيست كه مدير همه كاره باشد، اعضاي شوراي حكام آژانس، سفراي 35 كشور هستند كه بر اساس گزارش مدير كل تصميم مي‌گيرند... [احمدي نژاد پرسيدند چرا آژانس تحت نفوذ غرب است]، گفتم براي اينكه هم بيشتر بودجه آژانس را آنها مي‌دهند و هم بر اكثر كشورهاي عضو، نفوذ دارند، ايشان گفتند هزينه‌هاي آژانس در سال چقدر است؟ گفتم نمي‌دانم، مثلا چند صد ميليون دلار، گفتند شما همين حالا به البرادعي زنگ بزنيد و بگوييد ما كل مخارج آژانس را مي‌دهيم، گفتم اولا آژانس نمي‌تواند بپذيرد چون براي مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتي وجود دارد و ثانيا ما هم چنين حق و اختياري نداريم چون اگر به جايي بخواهيم كمك بلاعوضي كنیم، مجلس بايد تصويب كند، گفتند [احمدي‌نژاد] من به شما مي‌گويم، شما چه كار داريد؟
يا نويسنده در صفحه 596 و تحت عنوان تيم جديد با رويكردي جديد، پايان عملي مسئوليت خود در موضوع هسته‌اي را اينگونه بيان مي‌كند: عملا از روز يكشنبه 16/5/84 پس از ملاقات با آقاي احمدي‌نژاد و پيشنهاد پرداخت كل هزينه آژانس، پايان مسئوليت من شكل گرفت.
به نظر مي‌رسد اين نحو بيان درباره اشخاص آن هم مسئولين ارشد دولتي، خلاف اخلاق و تقواي سياسي است و اين با اظهارات نويسنده مبني بر نياز كشور به اخلاق و تقواي سياسي در كارها منافات دارد.
3.نقاط ضعف جزئی
منظور از نقاط ضعف جزئي اشكالاتي است كه فارغ از ميزان اهميت و ميزان تكرار آنها در كتاب به موضوع و يا صفحه و يا مطلب خاصي مربوط مي شوند و براي اصلاح آنها نيز نياز به اصلاح آن موضوع يا مطلب و يا صفحه خاص است. برخي از اين اشكالات عبارتند از:
 
3-1.تعارض در متن
1- نویسنده در صفحه 47 به فقر دستگاه سانتریفیوژ فعال در سال 1381 در کشور اشاره می کند و می نویسد: تنها یک دستگاه سانتریفیوژ  وارداتی فعال بود، لکن در صفحه 114 می نویسد: کشور در  این سال (1381) با انجام غنی سازی توسط چند دستگاه سانتریفیوژ، موفق به غنی سازی اورانیوم شد، در این فرایند یک آبشار کوچک ده تایی برای غنی سازی فعال شد و ...!!!
2- در صفحه 478 و در سطر دوم شماره 3، مؤلف می نویسد: پایان تعلیق نمی تواند دیرتر از پاییز 1384 باشد ...، اما در صفحه 479 در بند شماره 3، می نویسد: باید انبارهای زیر کوه و زیر زمین نطنز آماده شوند، که دستیابی به تمامی این موارد تا زمستان سال 1384، به طول خواهد انجامید. 
 
3-2.ابهامات فراوان در کل کتاب
از دیگر نقاط ضعف این کتاب که می توان آن را به عنوان نقطه ضعف کلی کتاب مطرح کرد، وجود نکات فراوان و مبهم در کتاب است، ابهاماتی که مؤلف هیچ توضیحی درباره آنها نداده است و تنها به ابهامات خواننده افزوده می شود؛ ابهاماتی چه در محتوا، چه در الفاظ و چه در اشخاص. نمونه هایی از ابهامات کتاب عبارتند از:
   مؤلف در صفحه 64 و ذیل عنوان آسیب شناسی تصمیم گیری به شیوه های تصمیم گیری در ایران اشاره کرده و می نویسد: مقایسه شیوه ها و شکل کار در ایران در زمینه تصمیم سازی و تصمیم گیری با سایر کشورها امری ضروری است، برای نمونه بررسی نظام تصمیم گیری در کشورهایی همچون هند، مالزی و برزیل و کشورهای صنعتی در مقایسه با نظام تصمیم گیری ایران، پیش و پس از انقلاب لازم و مفید است.
فارغ از ادعای نویسنده مبنی بر ضروری بودن و لازم بودن مقایسه و استفاده از شیوه های تصمیم گیری در دیگر کشورها، مؤلف در اینجا به کشورهایی اشاره می کند که معلوم نیست چرا باید نظام تصمیم گیری در این کشورها مورد مطالعه قرار بگیرد؟
   در صفحه 66 مؤلف می گوید: هنگام تصمیم گیری در مسائل مهم، گاهی از اصول و روش علمی پیروی نمی شود، دست کم از انقلاب تا کنون، در برخی از موارد چنین بوده است.
بازهم معلوم نیست منظور نویسنده از اصول و روش علمی چیست و چگونه باید از اینها استفاده کرد؛ از سوی دیگر، نویسنده به انطباق مسائل تاریخی بر مسائل معاصر خرده گرفته و این روش را غیر علمی معرفی می کند!!!
   یکی دیگر از نکات مبهم و جالب کتاب، نتیجه گیری  مؤلف از آیه قرآن است، ایشان در صفحه 78 به آیات 65 تا 66 سوره مبارک انفال اشاره کرده و می گوید: خود قرآن در زمانی که وضع مسلمانان از لحاظ روحیه عالی بوده، می گوید 1 به 10، یعنی اگر دشمنان شما ده برار بودند می توانید بجنگید، اما اگر  مثلا بیست برابر شما بودند، دیگر حق حمله را ندارید.
بر اساس این نتیجه گیری مبهم و در خور توجه نویسنده، عملا نهضت عاشورا مخالف بیان آیه قرآن بوده است و سپاه امام حسین (ع) نباید وارد جنگ می شده است زیرا نسبت سپاه امام به دشمن 1 به 10 نبوده است!!!
   يكي از موضوعاتي كه توجه خواننده را به خود جلب مي‌كند، استفاده مؤلف براي توجيه و مشروعيت بخشي به تمامي اقدامات خود است و در اين راه بيشترين استفاده را از نقش ولي فقيه و استفاده كلي از بيانات مقام معظم رهبري در تأييد كارهاي خود است، لكن آنچه سبب ابهام در متن مي‌شود بعضي از جملات كلي نويسنده است كه هيچ مبنايي براي آن ارائه نمي‌كند، به عنوان مثال ايشان در صفحه 85 و تحت عنوان گفتمان‌ها و رويكردهاي مختلف، به اين مسئله اشاره مي‌كند كه تمامي تصميم سازي‌ها و تصميم گيري‌ها بر اساس گفتمان مقام معظم رهبري، رئيس جمهور و اكثريت مردم بوده است، حال آنكه گفتمان اكثريت مردم گاهي اوقات با تصميم‌هاي تيم هسته‌اي در آن زمان متفاوت بوده است.
   بحث تحركات نظامي آمريكا و آماده شدن اين كشور براي عمليات نظامي يكي ديگر از موارد مبهمي است كه نويسنده در آن به اطلاعاتي اشاره مي‌كند كه خواننده مبنايي براي آنها پيدا نمي‌كند و دليل اينكه اين مطالب منتشر مي‌شود هم معلوم نيست؛ نويسنده درباره اين موضوع مي‌گويد: مثلا اگر آمريكا بخواهد به ما حمله كند تحولات پايگاه ديه‌گو گارسيا، ناوگان خليج فارس، تحركات سياسي كنگره، وضع رسانه‌ها و بقيه علائم و قرائن مي‌تواند به ما كمك كند تا از تصميم واقعي پنتاگون با خبر شويم!!!
   يكي ديگر از نكات مبهم در محتواي كتاب، اشاره نويسنده در صفحه 93 به تغيير روابط با كانون‌هاي قدرت بين‌المللي از مخاصمه به رقابت است!!!
معلوم نيست منظور تغيير مخاصمه به رقابت در چه حوزه‌اي است؟ به عنوان مثال آيا ايران مي‌بايست در تخريب اسلام و شيعه با آمريكا و انگليس رقابت داشته باشد؟ آيا ايران مي‌بايست در ظلم كشورهاي مستكبر همچون آمريكا با اين كشور رقابت داشته باشد؟ اصولا رقابت زماني مطرح مي‌شود كه دو طرف اهداف مشتركي داشته باشند حال آنكه هر عقل سليم و منصفي با تحليل رفتار كانون‌هاي قدرت همچون آمريكا به اين نتيجه مي‌رسد كه هيچ هدف مشتركي ميان جمهوري اسلامي ايران و كانون‌هاي قدرت وجود ندارد.
   از ديگر نكات مبهم كتاب، تفسير خاصي از معناي عزت در كلام مؤلف است، به عنوان مثال در صفحه 96 نويسنده به ماجراي حمله تركيه با هلي‌كوپتر به يكي از روستاهاي ايران اشاره مي‌كند و مي‌گويد: برخي مي‌گفتند كه ما هم مقابله به مثل بكنيم ولي ما مخالف بوديم و مي‌گفتيم در اين مرحله تنها اعتراض و كار سياسي بايد انجام گيرد؛ اگر مؤثر نبود، بعدا مي‌توانيم تصميم حادي اتخاذ كنيم ... به هر حال در ماجراي تركيه با عزت عبور كرديم.
اينكه مؤلف چه معنايي از عزت را مد نظر قرار داده است، بسيار مبهم است زيرا در اين ماجرايي كه نويسنده به آن اشاره مي‌كند هيچ نشانه‌اي از عزت ديده نمي‌شود.  
3-3.استفاده از واژه جهان سوم برای ایران
در صفحه 102، نویسنده به بحث ساختار و کارگزار در کشورهای مختلف اشاره می کند و می نویسد: در کشورهای پیشرفته این اثرات چشمگیر نیست و تغییر افراد تأثیر چندانی ندارد، مگر اینکه سیاست های کلی حکومت دستخوش تحولات و تغییرات بنیانی شود، اما در جهان سوم آثار تغییرات بیشتر مشاهده می شود، در کشور ما هم می توان اختیارات و مسولیت های تیم هسته ای را در تئوری ساختار - کارگزار مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
3-4.تعارض محتوایي با اصول اسلامي
در ابتدای صفحه 77، نویسنده به بحث بقا و ارتباط آن با سیاست خارجی اشاره می کند و می نویسد: بقا اصل اساسی شکل دهنده به سیاست خارجی کشورهاست؛ ما هم به دنبال بقا هستیم، پس در برخی موارد، سیاست خارجی ما تفاوت ماهوی با سیاست خارجی دیگر کشورها ندارد.
این اظهارات نویسنده، با اصول اسلام و انقلاب تعارض جدی دارد، در آیه مبارکه 169 سوره آل عمران می خوانیم "وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ " - هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند، از سوی دیگر این اظهار نظر نویسنده با فلسفه حادثه عاشورا نیز کاملا در تضاد است.
3-5.بی توجهی به نوشتار
نویسنده در انتهای صفحه 127، به نقل از البرادعی می نویسد که ایران بر سر یک دوراهی قرار گرفته است، لکن با توجه به توضیحات نویسنده، دو راهی تبدیل به سه راهی می شود، مؤلف می نویسد: شما بر سر یک دو راهی قرار دارید. بدین معنی که اروپا بر غنی سازی و آمریکا بر همه فعالیت  هسته ای شما متمرکز شده اند، یا باید از طریق تعامل با اروپا، نقشه آمریکا را خنثی کنید، یا با آمریکا مذاکره کنید و یا اینکه همه چیز را از دست بدهید.
3-6.استفاده از مثال‌ها، تحليل‌ها و اطلاعات مبهم، بدون پشتوانه و بعضا غلط
مؤلف در صفحه 69 و تحت عنوان مديريت بحران، ايجاد معضل در نظام اسلامي و عدم توانايي مديران كشوري براي حل بحران را به چند دليل ذكر مي‌كنند، نويسنده مي‌گويد: به لحاظ ساختاري احتمال وجود چند دليل براي بروز چنين اتفاقاتي در كشور وجود دارد، نخست اينكه نظام از هر كنش اجتماعي نگران است و به سرعت در بالاترين سطح، واكنش نشان مي‌دهد، ...
فارغ از اينكه اين تحليل نويسنده صحيح يا غلط است، انتشار اين دست تحليل‌ها و مثال‌ها در كتاب به عنوان افشاي اطلاعات و تحليل‌هاي طبقه بندي شده محسوب مي‌شود و نبايد بدين صورت منتشر شود.
و يا در جاي ديگري نويسنده در صفحه 54 و 55 ذيل عنوان چالش‌هاي تصميم‌گيري و اينكه عده‌اي مي‌توانند حرف غلط خود را با هياهو، جنجال و تبليغات و يا به واسطه ارتباط با افراد مختلف حرف خود را به كرسي بنشانند و تصميم‌گيري را براي مسئولين نظام سخت و محدود كنند، به بحث پذيرش قطعنامه از سوي امام خميني (ره) و يا ماجراي گروگان‌گيري اشاره كرده و مي‌نويسد: براي نمونه در داستان گروگان‌گيري سفارت آمريكا، در مقطعي مسئولين تصميم داشتند اين مسئله را حل كنند، ولي كسي جرئت نمي‌كرد پاي پيش گذارد، جوي در داخل درست كرده بودند كه بايد شاه را به ما تحويل دهند كه او را محاكمه كنيم يا گروگان‌ها را محاكمه كنيم كه در نهايت از طرف امام (ره) موضوع به تصميم نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي واگذار شد.
در مورد جنگ نيز كسي نتوانست تصميم بگيرد، تا جايي كه شرايط به گونه‌اي شد كه به ناچار امام خود در شرايط سختي مجبور به تصميم گيري شدند.
اين دو مثال مؤلف در اين مورد نه تنها اشتباه و غلط است بلكه بي احترامي به امام خميني (ره) و در تعارض با واقعيت تاريخي است، در ماجراي گروگان‌گيري شخص امام خميني (ره) يك روز بعد از  ورود دانشجويان به داخل سفارت با سخنراني خود در جمع دانشجويان اين مسئله را تأييد كرده و از اين اقدام دانشجويان تمجيد كرده و اين اقدام را به انقلاب دوم تعبير كردند، در ماجراي جنگ نيز امام تحت هيچ محدوديت و فشاري قرار نگرفته وتنها بر اساس مصلحت مسلمين و نظام اسلامي و با توجه به اطلاعات واصله از سوي مسئولين جنگ تصميم گيري كردند و مولف نيز به اين واقعيت معترف است و در صفحه 76 در تعارض با اين ادعاي قبلي خود مي‌نويسد: مثلا چرا جنگ با عراق خاتمه داده شد؟ با اينكه امام (ره) چند هفته پيش از آن بيانيه داده و فرموده بودند هر كس به فكر صلح باشد، مبارزه با رسول الله است، امام محكم ايستاده بودند اما به محض اينكه ايشان با نامه‌هايي از فرماندهان سپاه و مقامات دولتي مواجه شدند و ديدند كشور در شرايطي است كه ادامه جنگ ممكن است نظام را با خطر مواجه سازد، بلافاصله نظر ايشان تغيير كرد، .... اين تصميم امام درس مهمي از شجاعت و واقع‌نگري براي همه مسئولين است.
 
7-3.پذیرفتن بی مبنای سخن غربی ها
مؤلف در صفحه 101، به نقل از غربی ها درباره نگرانی آنها نسبت به حقوق مردم ایران می نویسد: مثلا اروپایی ها در مذاکرات خصوصی به اعضای تیم هسته ای گفته بودند که روند ایران برای ما مهم است، نگرانی آنها نسبت به آینده این بود که نظامی ها کاملا بر کشور مسلط شوند و به زعم آنها نقش مردم کم رنگ  بشود.
آیا واقعا غرب نسبت به حقوق مردم ایران نگران است؟ کدامین تلاش غرب از ابتدای انقلاب تا به حال، در راستای احقاق حقوق مردم ایران بوده است؟ آنچه از ظاهر و حتی پشت پرده ماجرا به نظر می رسد آن است که غرب به طور معمول به دنبال حقوق مردم ایران نبوده است، اینکه چرا نویسنده به این راحتی چنین حرف نپذیرفتنی را می پذیرد، جای تأمل دارد.
8-3.توجیه و دفاع غلط مؤلف از سه کشور اروپایی
مؤلف در صفحه 259، در جواب به یکی از مسئولین در جلسه سران که قول های اروپایی ها را در ابهام می بیند، جواب نادرستی می دهد که هم دفاع نابجا از غرب است و هم جواب غلطی است، ایشان به نقل از ان مقام مسئول می نویسد: شما (تیم هسته ای ایران) تعهد روشنی از طرف ایران به غرب داده اید، اما تعهد اروپا مبهم است، آنها می گویند "ما تلاش می کنیم" ولی شما "همکاری کامل می کنید"، موضوع جدید کشف نشود و تعلیق را نشکنید، همه اینها را شرط می کنند که هر سه شرط هم عملی شود، ولی آنها می گویند ما تلاش می کنیم تا پرونده بسته شود ... توضیح من  (مؤلف) این بود که سه کشور اروپایی نمی توانند از طرف 32 کشور دیگر به ما قول قطعی بدهند!!! آنها می توانند بگویند ما تلاش می کنیم، غیر از عبارت ما تلاش می کنیم نمی توانند عبارت دیگری به کار ببرند!!!
9-3.توجیه خیانت و خطر مجلس ششم
مؤلف در صفحه 169 و ذیل عنوان مسائل پیش  در آستانه مذاکرات تهران، به تلاش مجلس ششم مبنی بر تقدیم طرح سه فوریتی برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی اشاره می کند که سبب تضعیف نظام و تیم هسته ای شده بود و مؤلف نیز تا حدی با این طرح مخالف است که تهدید به استعفا می  کند، لکن در صفحه 170 با توجیه خیانت مجلس ششم، می نویسد: به دلیل وجود نگرانی در کشور، همه صادقانه میخواستند کاری کنند که مشکل حل شود، ولی گاهی نتیجه این اقدامات، تضعیف موقعیت مذاکره کنندگان بود. 
حال آنكه ايشان در صفحه 661 به خطر مجلس ششم اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: اگر در سال 1382 پرونده به شوراي امنيت ارجاع داده مي‌شد، مجلس ششم احتمالا آمادگي كامل از ادامه فعاليت هسته‌اي را نداشت و كشور دچار مشكل مي‌شد، نامه حدود 100 تن از نمايندگان مجلس ششم به مقام معظم رهبري، براي توقف فعاليت هسته‌اي در سال 1382، مؤيد اين نظر است.
10-3.برداشت و ترجمه غير دقيق از كلام اميرالمومنين (ع) 
از ديگر نكات منفي در كتاب، برداشت و ترجمه غير دقيق از خطبه 216 نهج البلاغه در بحث اعتراف به هرگونه اشتباه و قصور است، مؤلف در توجيه ادعاي خود مبني بر عدم انتقاد پذيري و ترس مسئولين مبني بر اعتراف به گناه از اين خطبه استفاده كرده و مي‌گويد: بزرگترين شجاعت پذيرش اشتباه و خطا از طرف مسئولان نظام است، بايد فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را مدنظر قرار داد كه مي‌فرمايد: من در حدي نيستم كه خطا نكنم و يا از استماع نظرات ديگران بي نياز باشم.
درباره اين عبارت و استفاده مؤلف چند نكته ضروري به نظر مي‌رسد كه نياز به تبيين آن است.
اصل متن عربي عبارت: فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَلَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی
ترجمه: پس، از گفتن حق، از مشورت در عدالت خوددارى نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمى‏دانم، مگر آن که خداوند
( کسیکه به من از خودم مالک تر است)  مرا حفظ فرماید. [ نهج البلاغه عبده، ج2، ص201، خطبه216؛/ الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی، ج8، ص356، تحقیق و تصحیح وتعلیق علی‌أکبر الغفاری، ناشر: دار الکتب الإسلامیة - طهران، الطبعةالرابعة،1362 هـ.ش]
در واقع معنای کلام امام علیه السلام این می‌شود: روشن است که امیرمؤمنان علیه السلام و نیز تمامى انبیاء همانند انسان‌هاى دیگر داراى دو قوه عقل و شهوت هستند. آن‌ها نیز همانند ما قادر هستند که اشتباه کنند و یا مرتکب گناه شوند؛ اما تفاوتى که آن‌ها با بقیه مردم عادى دارند، در این است که لطف خداوند همیشه شامل حال آن‌ها است، پس امام علیه السلام در این خطبه،‌ نه تنها خود را معصوم مى‌داند؛ بلکه سر منشأ این عصمت را نیز لطف خداوند مى‌داند.
این گفته امیرمؤمنان علیه السلام دقیقا بر طبق همان تعریفى است که شیعه از عصمت دارد؛ یعنى آن‌ها قدرت بر انجام گناه را دارند؛ اما لطف خداوند همیشه شامل حال آن‌ها است و آن‌ها را از گناه و خطا باز مى‌دارد؛ چنانچه تعریف عصمت از زبان شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه این چنین است: العصمة لطف یفعله الله تعالى بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة وترک الطاعة مع قدرته علیهما. 
ترجمه: عصمت، لطفى از جانب خداوند است که شامل حال مکلف مى‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز مى‌دارد؛ با این که آن شخص قادر به انجام آن‌ دو است. [الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، النکت الإعتقادیة و رسائل اخری، ص37، تحقیق: رضا مختاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ - 1993 م. ]
عملا نويسنده از اين عبارت  نه تنها برداشت اشتباهي كرده است بلكه با ناقص آوردن عبارت و ترجمه غلط، سبب كج فهمي از اين عبارت مي‌شود، زيرا در اين عبارت اميرالمؤمنين هيچ اعترافي به خطا و اشتباه نكرده است.
اگر کسى فقط نگاهش به صدر کلام امیر المؤمنین علیه السلام باشد و به ذیل آن  توجهی  نکند، مثل این است که صدر آیه شریفه 110 سوره کهف را بخواند که مى‌فرماید: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ و ذیل آیه را کنار بگذارد: یُوحَى إِلَیَّ،آیا این نظر، نظر ظلم و جفا نگرى نیست!؟
11-3.پيوند دادن بدون دليل اعتراضات دانشجويي به جريانات حزبي كشور
از ديگر نكات قابل توجه در كتاب، اشاره نويسنده به چند اعتراض دانشجويي است يكي در تهران و در خلال مذاكرات سعدآباد و ديگري در دانشگاه شاهرود، بنابر نظر نويسنده، اعتراض دانشجويي در تهران توسط دانشجويان دانشگاه امام صادق (ع) بوده است ولي اعتراض در دانشگاه شاهرود توسط عده‌اي از دانشجويان بوده است، مؤلف در صفحه 556 مي‌نويسد: تعدادي از دانشجويان دانشگاه امام صادق هم تظاهراتي به راه انداخته و به خيابان سعدآباد آمده بودند كه اينها را تندروهاي راست، سازمان دهي مي‌كردند!!!
مولف در صفحه بعد به ماجراي دانشگاه شاهرود اشاره كرده و مي‌گويد: سالن پر از جمعيت بود و مجموعا حدود 2000 دانشجو در سالن اجتماع كرده بودند ... تعدادي ده، پانزده نفر از تندروها وسط صحبت من سرو صدا راه انداختند، دانشجويان مي‌خواستند با آنها برخورد كنند، نگذاشتم و گفتم بگذارید حرفشان را بزنند، يكي از آنها را به پشت تريبون دعوت كردم، پشت ميكروفون گفت شما چرا در برابر فشار غرب تسليم شديد و من مودبانه در پاسخ به او گفتم برادر عزيز اشتباه مي‌كنيد ... آنجا بود كه متوجه شدم تظاهرات دانشجويان امام صادق، كاري برنامه ريزي شده بوده است!!!؟
 
حال جاي اين سؤال باقي است و بايد مؤلف پاسخ دهد كه چگونه از اين دو حادثه، اعتراض دانشجويان امام صادق (ع) در تهران و عده‌اي دانشجو در دانشگاه شاهرود، به اين نتيجه رسيده است كه اعتراض دانشجويي دانشجويان امام صادق (ع) از سوي جناح راست برنامه‌ريزي و هدايت شده است؟ 
 
   نكات قابل توجه در كتاب
در كنار تمام نقاط مثبت و منفي كتاب و نقدها وارده به آن، نكات قابل توجهي نيز در خلال مباحث كتاب مطرح مي‌شودكه به آن اشاره مي‌شود:
     تعجب رئيس تيم مذاكره كننده از اهميت رسانه‌اي مسئله هسته‌اي ايران و عدم همكاري و تعامل سازنده تيم مذاكره كننده هسته‌اي با رسانه‌ها، يكي از مسائلي كه خواننده در كتاب با آن روبرو مي‌شود، به عنوان مثال در صفحه 515 كتاب، مؤلف تحت عنوان آخرين مذاكرات با سه وزير، مي‌نويسد: جلسه با وزراي سه كشور به عنوان آخرين مذاكرات با سه وزير، در تاريخ چهارم خرداد 1384 در ژنو برگزار شد، از نظر تبليغاتي، بازتاب‌هاي اين جلسه در سطح جهاني كمي تعجب برانگيز بود!!!
از شخصي در سطح آقاي روحاني بعيد و دور از انتظار است كه از اهميت رسانه‌اي موضوع هسته‌اي ايران و تجمع رسانه‌ها در محل مذاكرات اينگونه اظهار تعجب كند، البته با توجه به محتواي كلي كتاب خوانده به اين نتيجه مي‌رسد كه نقش رسانه و مطبوعات از نظر مؤلف مغفول واقع شده است و در 678 روز مسئوليت در پرونده هسته‌اي عملا تعاملي با رسانه‌ها ديده نمي‌شود و از سوي ديگر، مجموعه تيم مذاكره كننده هيچ برنامه‌اي براي استفاده از رسانه‌هاي داخلي و مقابله با رسانه‌هاي خارجي نداشتند. 
    از ديگر نكات قابل تأمل در كتاب، عدم اشاره مؤلف به بحث نسبت دادن و اتهام به جاسوسي آقاي موسويان بوده است، نويسنده در چند جاي كتاب به صورت كلي از تيم مذاكره كننده حمايت مي‌كند ولي اين مسئله كه از كنار چنين موضوع مهمي بدون كوچكترين اشاره‌اي عبور كرده است، جاي تأمل و سؤال دارد، جالب‌تر آنكه چند هفته بعد از انتشار كتاب امنيت ملي و ديپلماسي هسته‌اي در ايران، كتاب خاطرات موسويان (متهم به جاسوسي) درباره موضوع هسته‌اي ايران نيز در آمريكا رونمايي و منتشر شده است.
    يكي ديگر از نكات قابل توجه در كل كتاب، كم ظرفيتي مؤلف نسبت به انتقاد مطبوعات و رسانه‌هاي داخلي از نحوه عملكرد تيم مذاكره كننده و نتايج به دست آمده است، به نظر مي‌رسد مؤلف طاقت هيچگونه انتقادي را نداشته و اگر كسي يا رسانه‌اي از ايشان و تيم مذاكره كننده انتقاد كرده، دروغ پرداز و مغرض بوده است (صفحه 656) و نبايد هيچ انتقادي در داخل نسبت به نحوه مذاكرات انجام مي‌شده است و هرجا انتقادي انجام مي‌شود گلايه و آه و فغان مؤلف نيز بالا مي‌رود.
     از ديگر نكات قابل توجه در كتاب، اشاره‌هاي مؤلف به رابطه نزديك ميان وي و آقاي هاشمي رفسنجاني است به طوريكه در صفحه 215 مي‌نويسد: در مجموع از آنجا كه سفر به مسكو نظر، نظر خودم بود و آقاي هاشمي رفسنجاني هم توصيه مي‌كردند كه روسيه و چين را كنار سه كشور اروپايي داشته باشيم، تصميم گرفتيم كه تعليق را در مسكو اعلام كنيم.
    بحث جاسوسي در موضوع هسته‌اي ايران از مسائلي است كه بايد نگاه دقيق‌تري به آن داشته باشيم لكن در اين كتاب به نكته‌اي اشاره شده است كه نشان از جاسوسي بازرسان آژانس و يا همدستان ايشان در موضوع هسته‌اي ايران دارد، به عنوان مثال در صفحه 233، نويسنده مي‌گويد: آژانس هم مي‌گفت كه مي‌داند گزارش پلونيوم يا چشمه نوتروني در كدام ساختمان و در كدام اتاق و در كدام كشوي سازمان موجود است.
 
 
 
جمع‌بندي:
كتاب امنيت ملي و ديپلماسي هسته‌اي نوشته آقاي حسن روحاني اگرچه اولين كتاب منتشر شده و نسبتا جامع درباره موضوع هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران است، لكن انتقادات فراواني را هم شامل مي‌شود.
شايد يكي از نكات قابل توجه به كليت كتاب، تلاش نويسنده براي جمع آوري خاطرات و انتشار آن در زماني است كه هنوز موضوع هسته‌اي ايران از حساسيت‌هاي فراواني برخودار است و تيم مذاكره كننده در حال مذاكره و دفاع از حقوق اساسي مردم شريف ايران است.
از سوي ديگر، انتشار اين كتاب در فضاي فعلي كه نگاه همه به سمت موضوع هسته‌اي است و سؤال‌هاي بسياري در اذهان مردم و نخبگان وجود دارد، سبب مي‌شود تا حدودي مردم با فضاي مذاكرات و نيت غرب و در رأس آنها آمريكا براي جلوگيري از حقوق مردم ايران آشكار شود، لكن همين حساسيت سبب مي‌شود كه طرف غربي هم به اين كتاب توجه خاصي داشته باشد و در لا به لاي مطالب كتاب به دنبال استفاده اطلاعاتي و تبليغاتي خود باشد.
از مسائلي كه در اين كتاب به آن توجه نشده است، بحث طبقه بندي اطلاعات و عدم آشكار كردن راهبردها براي همگان در زماني است كه پرونده هسته‌اي ايران از حساسيت بسيار بالايي برخودار است، لكن نويسنده بي مهابا بسياري از راهبردها و اطلاعات ذي‌قيمت نظام را بدون هيچ محدوديتي افشا كرده است. (ص 39، 77، 125)
به عنوان مثال اشاره نويسنده به مشكلات اقتصادي و گره زدن آن به مسئله هسته‌اي (ص 139، 144)، اشاره به نگراني مردم ايران از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و حمله آمريكا به ايران، اشاره نويسنده به ترس بعضي از مقامات از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و شوراي حكام آژانس انرژي اتمي، افشاي دغدغه، نظرات و راه حل‌هاي مسئولان و سران ارشد نظام در بحث هسته‌اي گوشه‌اي (ص 125، 129، 330) از بي احتياطي‌هاي اساسي اين كتاب است كه جاي تأمل بسياري دارد و اينكه مؤلف با چه توجيهي و با چه هماهنگي اقدام به انتشار اين اطلاعات كرده است؟
از ديگر نكات منفي اين كتاب، تكرار مكررات و توضيح چندباره مطالب قبلي است به گونه‌اي كه در فصول انتهايي به خصوص فصل دوازدهم عملا مطلب جديدي به چشم نمي خورد و مطالب گذشته به نحوي با دسته بندي‌هاي ديگري دوباره نگارش شده است.
عدم توجه نويسنده به اخلاق و تقواي سياسي در خلال نگارش كتاب يكي ديگر از مواردي است كه مخاطب با آن روبرو مي‌شود به نوعي كه خواننده به اين نتيجه مي‌رسد هر جايي كه از نويسنده انتقاد شده است، نويسنده بدون هيچ تأملي برچسب‌هاي سياسي مانند افراطي‌گري، تندرو، هوچي‌گر، نا آگاه و مغرض را به آنها نسبت مي‌دهد (ص 104) لكن در ابتداي كتاب مؤلف خود از فضاي بي اخلاقي و نبود تقواي سياسي ناله كرده و از آن انتقاد مي‌كند. (ص 27 - 100) 
از ديگر نكات منفي و قابل توجه در كتاب، خوش‌بيني مؤلف نسبت به نيت غرب مبني بر نگراني غرب از پايمال شدن حقوق مردم ايران است و در چندين جاي كتاب نويسنده از فضاي بدبيني و منفي نسبت به غرب انتقاد كرده و  تا جايي پيش مي‌رود كه مي‌گويد بدبيني و منفي‌نگري نسبت به غرب خيلي اوقات مشكل‌‌آفرين شده است (ص 68 )، البته ذكر اين نكته لازم است كه نويسنده در كنار انتقاد از بدبيني به غرب، بارها اعتراف مي‌كند كه غرب هيچگاه به دنبال حقوق مردم ايران نبوده است و همواره عليه منافع جمهوري اسلامي ايران عمل كرده است (ص 90).
يكي ديگر از نكات كتاب، اهانت مستقيم و غير مستقيم نويسنده به آقاي احمدي‌نژاد رئيس جمهور دولت نهم و دهم است به گونه‌اي كه در جايي افكار و نظرات ايشان را به عنوان توهمات ناشي از خودشيفتگي و كم تجربگي معرفي مي‌كند و در جاي ديگري با ذكر خاطره‌اي از رئيس جمهور، ناپختگي و بي تجربگي رئيس جمهور را به خواننده القاء مي‌كند. (ص 71 - 591)
 از ديگر موارد قابل ذكر، ابهامات نويسنده در ذكر برخي از مطالب و اطلاعات است به گونه‌اي كه در نام بردن از اشخاص به صورت سليقه‌اي و گزینشی عمل كرده است، از سوي ديگر، ابهامات فراواني در محتوا، مثال‌ها و اطلاعات داده شده در جاي جاي كتاب وجود دارد كه بدون هيچ تبييني رها شده است و سبب افزوده شدن بر ابهامات خواننده مي‌شود. 
از ديگر نكات كتاب، مقايسه ميان سه تيم مذاكره كننده هسته‌اي در زمان آقاي روحاني، آقاي لاريجاني و جليلي است و اينكه در هر دوره چه قطعنامه‌هايي از سوي شوراي امنيت صادر شده است كه مقايسه موفقيت در موضوع هسته‌اي با تكيه بر قطعنامه‌هاي سياسي شوراي امنيت سازمان ملل، مسئله‌اي نادرست و بي مبنايي است كه نويسنده اين مقايسه را انجام داده است (ص 654).
در كل كتاب امنيت ملي و ديپلماسي هسته‌اي در كنار نقاط قوت و جامعيت نسبي از نقاط ضعف قابل توجهي هم برخوردار است،در اين كتاب گاهي عقلانيت و احتياط رعايت نشده است و بسياري از راهبردها و نظرات سران نظام فاش شده است، نويسنده نگاه خوش بينانه خود نسبت به غرب را در جاي جاي كتاب تسري داده است حال آنكه لا به لاي مطالب كتاب، خود معترف به دروغگويي و بد نيتي غرب است. 
 
گفتار دوم: دیپماسی هسته ای بدون در نظر گرفتن امنیت ملی
سید جواد حسینی
   مقدمه
کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای" علاوه بر قرار گرفتن در زمره ی کتب خاطرات سیاسی، در بر گیرنده نکات و ملاحظات فراوانی در حوزه تصمیم سازی و تصمیم گیری افراد و نهادهای امنیتی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی است که گزارشی از فراز و فرودهای پرونده هسته ای ایران و همچنین رفتار و عکس العمل های طرف مقابل مذاکره را نمایان می سازد. همانطور که خود نویسنده این موضوع را اذعان داشته:مدتی در این اندیشه بودم که نکاتی رادرباره دوره مسئولیتم در مورد پرونده هسته ای بیان کنم و کم و کیف تصمیمات مهم هسته ای از ابتدای دوره مسئولیتم تا پایان آن را که عمدتا در جلسات سران قوا و مسئولین عالی رتبه نظام و تحت نظارت عالی رهبری معظم انقلاب اسلامی اتخاذ شده است به تصویر بکشم، که امید است این کتاب آن آرزو را بر آورده نموده باشد. کتاب پیش رو شرحی است از رویدادها و حوادث آن روزها... در این کتاب سعی وافر نموده ام تا رویدادهای آن روزها را صادقانه و بی پیرایه بیان کنم. اما با توجه به ادامه ماجرای هسته ای، به ناچار این کتاب با ملاحظات فراوان نگارش یافته است...(ص 16)
نویسنده این کتاب سال ها به عنوان رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس و سپس دبیری شورای عالی امنیت ملی در بطن مسائل کلان نظام بوده و همین مسئله باعث می شود تا تحلیل های وی از منظر امنیتی و سیاسی برای پژوهشگران ایرانی و ناظران بین المللی مهم و قابل توجه باشد. 
همچنین باید بیان داشت همانطور که کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی در لایه سیاسی تحلیلی و جریان شناسی قرار می گیرداین کتاب نیز در زمره کتب سیاسی امنیتی قرار گرفته و بسیاری از محورهای امنیتی را در خود جای داده است که در برخی از موارد باعث بروز و افشای مرزهای امنیتی شده است که در بخش نقد کتاب بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
 
   معرفی نویسنده
حسن روحانی پس از کسب مدرک کارشناسی حقوق قضایی از دانشگاه تهران توانست مقطع کارشناسی ارشد حقوق عمومی را با موفقیت بگذراند و مدرک دکترای حقوق اساسی را از دانشگاه گلاسکو دریافت نماید. وی در سطح تحصیلات حوزوی نیز دروس خارج فقه و اصول رادر محضر اساتیدی چون آیات عظام سید محمد محقق داماد، شیخ مرتضی حائری و سید محمدرضا گلپایگانی و سطوح عالی را نیز با اساتیدی چون آیات عظام سلطانی(ره)، فاضل لنکرانی (ره) و شیخ محمدشاه‌آبادی گذرانده است.دکتر حسن روحانی با اینکه عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز به عنوان پایگاه سنتی اصول گرایان بوداما در زمان دولت اصلاحات ارتباط نزدیکی با سید محمد خاتمی داشت. روحانی در دولت سید محمد خاتمی توانست به دلیل داشتن روحیه تعاملی با دولت، دبیری شورایعالی امنیت ملی را به توصیه هاشمی رفسنجانی بر عهده بگیرد.
وی در نقل خاطرات خود پیرامون اجماع مسئولین نظام در مورد مسئولیتش درباره ی پرونده ی هسته ای اشاره می کند:من با تصمیم جلسه سران نظام و مسئولین عالی رتبه، با حکم رئیس جمهور و باتأکید مقام معظم رهبری، از 14 مهرماه سال 1382 مسئولیت مستقیم تیم مذاکره کننده هسته ای ایران را بر عهده گرفتم؛ 678 روز به همراه همکاران پر تلاشم کوشیدم تا خطر را از میهن اسلامی دور کنم و حافظ دستاوردهای بزرگ در زمینه فناوری هسته ای باشم...(ص 16)
طیف فکری حسن روحانی به هاشمی رفسنجانی بسیار نزدیک است به نحوی که در مجالس چهارم و پنجم نیز به عنوان نائب رئیس مجلس در کنار هاشمی رفسنجانی قرار گرفت.در بخش های ابتدایی کتاب، نویسنده به رابطه و همکاری خود در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی اشاره دارد: آقای هاشمی رفسنجانی در تابستان 1368 پیش از دوران ریاست جمهوری، به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی در سفری به مسکو که من هم عضو هیئت هماره بودم، در زمینه هسته ای مذاکراتی اجمالی با گورباچف انجام دادند...(ص 30) همچنین نویسنده در میان بسیاری از سطور خاطرات خود نسبت به هاشمی رفسنجانی ارادت داشته و از بروز آن ابایی ندارد. (1)
نویسنده در انتهای مسئولیت خود دلیل کناره گرفتن از دبیری شورای عالی امنیت ملی را عدم وجود اعتماد بین خود و رئیس جمهور جدید یعنی دکتر محمود احمدی نژاد بیان داشت و از فضای اعتماد بین خود و دو رئیس جمهور قبلی می گوید: من 15 مرداد 84 خدمت مقام معظم رهبری رسیدم وازایشان خواستم که از دبیری شورای عالی امنیت ملی کناره‌گیری کنم. به ایشان گفتم من دردولت آقای هاشمی اگرتوانستم کارکنم به این علت بودکه بین من وآقای هاشمی اعتماد صد درصد بود. دردولت آقای خاتمی نیز در روزهای اول اعتمادی بالای 90 درصدی وجود داشت و خیلی زود اعتماد ایشان به من صد درصدی شد. آقای خاتمی نمی‌آمد به من بگوید که داری چه‌کار می‌کنی با کی مذاکره کردی، چی گفتی؟ چرا این کار را نکردی و چرا این کار را کردی؟ اعتماد صد درصد داشت. خدمت ایشان گفتم که من هیچ شناختی نسبت به آقای احمدی‌نژاد ندارم. ایشان نیز قاعدتاً نسبت به من هیچ شناختی ندارد و کار بسیار سخت جلو می‌رود. بعد از این استدلالات، آقا نیز پذیرفتند و گفتند که من نیز همین‌جور می‌بینم. گفتم خوب است برای دبیر شورای امنیت فرد دیگری مسئول شود). 
 
   معرفی کتاب
این کتاب دارای جهت گیری مشخص درعرصه سیاست خارجی بر مبنای رویکرد تعاملی می باشد.نویسنده کتاب با تقسیم رویکردهای موجود در وزارت امورخارجه و سیاست خارجی ایران خود را مصداق جهت گیری و طیف فکری جریان تعاملی می داند:در بحث هسته ای، از آغاز بحران در سال 1381 شاهد دو جریان فکری در کشور بودیم که هنوز هم ادامه دارد: جریان تعامل با جهان با درایت و حوصله و جریان تقابل و سرعت عمل. جریان تعامل با جهان، مراحل مختلفی را در نظر داشت: نخست، رفع اتهام و دفع خطر؛ دوم، دیپلماسی برای حل و فصل مسأله؛ سوم، تلاش برای پیشبرد برنامه هسته ای بر مبنای ظرفیت داخلی و چهارم، ایجاد فرصت برای تأمین منافع ملی و از جمله ارتقای روابط با کشورهای صنعتی). (ص 53)
بدیهی است که این کتاب را می توان از منظرهای مختلف شکلی، ساختاری، محتوایی، اسنادی، تاریخی و ... معرفی و بررسی نمود. کتاب امنیت ملی و سیاست خارجی در 999 صفحه که شامل یک مقدمه و دوازده فصل و پنج پیوست می باشد، تدوین شده است. موضوع هریک از فصل ها با توضیح مختصر در مورد هر یک از فصول در مطلب ذیل بیان شده است.
 
فصل اول: انقلاب اسلامی و فناوری هسته ای (1357ـ1382)
تعداد صفحات: 23
محورهای فصل: 
1.انقلاب اسلامی و انرژی هسته ای
2.دوران بازسازی و ضرورت های نوین
3.امید و تکاپو
4.تمدید NPT و امضای CTBT
5.توسعه ی فناوری هسته ای، اولویت ملی
6.تنش زدایی در سیاست خارجی
7.فناوری هسته ای، نمادی ملی
 
 
فصل دوم: چالش ها و ساختارها
تعداد صفحات: 59
محورهای فصل:
1. چالش های نابهجار
2. ساختارها و سازمان پیشرفت
3. نقش شورای عالی امینت ملی در
تصمیم گیری ها
4. آسیب شناسی تصمیم گیری
5. مدیریت بحران
6. آرمان گرایی یا اسارت در توهمات
7. الزامات سیاست خارجی اسلامی
8. ساختار دبیرخانه شورای عالی
9. گفتمان ها و رویکردهای مختلف
10. سازمان ملل و محیط بیرونی
11. الزامات سیاست امنیت زا
12. تصمیمات ملی و مسأله افکار عمومی
13. مراحل مختلف تصمیم گیری
14. مسئولیت پذیری
15. آستانه تحمل در گفتگو
16. شورای عالی امنیت ملی و پرونده  
هسته ای
17. مدیریت متمرکز و پرونده هسته ای
18. تصمیم سازی و تصمیم گیری در موضوع
 هسته ای
 
فصل سوم: شکل گیری تنش هسته ای و ضرورت های نوین
تعداد صفحات: 32
محورهای فصل:
1. گسترش تهدیدات و نگرانی ها
2. پیامدهای نخستین قطع نامه آژانس
3. ضرورت های نوین ملی
4. ورود شورای عالی امنیت ملی
5. بررسی وضعیت در آستانه پذیرش مسئولیت
6. پیش بینی پیچیدگی های پرونده هسته ای
 
فصل چهارم: تهدید زدایی از امنیت ملی
تعداد صفحات: 76
محورهای فصل:
1. استراتژی و تحدید حوزه های چالش
2. بسترسازی برای تغییر وضعیت
3. سفر البرادعی به تهران
4. مذاکرات مقدماتی با مدیران کل سه کشور
5. مسائل پیش رو در آستانه ی مذاکرات تهران
6. چارچوب مذاکرات تهران
7. مذاکرات تهران
8. واکاوی مذاکرات و بیانیه تهران
9. ارزیابی نتایج مذاکرات تهران
10. دیپلماسی فعال برای شورای حکام نوامبر 2003
11. سفر به مسکو و مذاکره با پوتین
12. سفر به بروکسل و مذاکره با سه وزیر اروپایی
13. قطعنامه نوامبر 2003
14. اقدامات پس از اجلاس نوامبر
 
فصل پنجم: بحران جدید و تلاش های مضاعف
تعداد صفحات: 36
محورهای فصل:
1. ماجرای لیبی و اتهامات جدید علیه ایران
2. بروکسل و کنترل بحران
3. نخستین سفر به پاریس
4. مشکلات پیش رو در اجلاس مارس
5. توافق بروکسل
6. نقض توافق بروکسل
7. تحلیل وضعیت و راهکارها در مقطع فروردین 1383
 
فصل ششم: دیپلماسی در بحران مرداد 1382 تا آذر 1383
تعداد صفحات: 22
محورهای فصل:
1. سپتامبر بحرانی
2. قطعنامه سپتامبر
3. قهر دیپلماتیک
4. توافق مهم با رئیس جمهور آفریقای جنوبی
5. تبادل طرح ها
6. مذاکرات پاریس و خطوط قرمز
7. تحلیل وضعیت و راهکارها در مقطع آبان 1383
 
فصل هفتم: توافق پاریس
تعداد صفحات: 54
محورهای فصل:
1. بازگشت دیپلماسی
2. متن توافق پاریس همراه با توضیحات
3. نامه به سه وزیر در زمینه توافق پاریس
4. تصمیم سیاستمدراران
5. تصمیم نهایی در مورد توافق پاریس
6. احضار سفرای سه کشور
7. امضای توافق پاریس در تهران
8. تحولات پس از توافق پاریس
9. تحلیل وضعیت و راهکارها در مقطع آذر 1383
 
فصل هشتم: آغاز مذاکرات و زمینه ای برای ایجاد فرصت
تعداد صفحات: 61
محورهای فصل:
1. سفر بروکسل و چالش های مذاکره
2. مشکلات دوران مذاکره
3. ارزیابی پیشرفت کارگروه ها در اوایل بهمن1383
4. تحلیل وضعیت و راهکارها
5. مذاکرات مهم با رهبران شرق و غرب
6. تحلیل وضعیت و راهکارها
 
فصل نهم: امیدهای نو
تعداد صفحات: 59
محورهای فصل:
1. طرح چهار مرحله و آغاز روند جدید
2. ارائه طرح چهار مرحله ای
3. تحلیل جامعی از وضعیت و راهکارها
4. در آستانه اجلاس لندن
5. دیدار سرنوشت ساز
6. لندن و رنگ باختن امید
 
فصل دهم: بی اعتمادی و تردید
تعداد صفحات: 50
محورهای فصل:
1. اردیبهشت و تنش جدید
2. پیام سه وزیر
3. پذیرش درخواست اروپا
4. آخرین مذاکرات با سه وزیر
5. جمع بندی مذاکرات ژنو
6. تصمیم تهران
7. سفر به کشورهای عربی منطقه
8. شرایط حاد تیر 1384
9. سفر به آفریقای جنوبی
10. چالش ها و شکاف در حوزه قدرت
 
فصل یازدهم: استراتژی سه وجهی
تعداد صفحات: 57
محورهای فصل:
1. مثلث تنش در دیپلماسی
2. اهداف و استراتژی سه وجهی
3. تغییر در خطوط قرمز و آغاز استراتژی جدید
4. آغاز به کار مجدد UCF اصفهان
5. تیم جدید با رویکرد جدید
6. مقایسه ای بین آغاز و پایان مسئولیت
7. سیاست و مسئولیت
8. رویکرد تیم جدید هسته ای
 
فصل دوازدهم: دستاوردهای 678 روز تلاش
تعداد صفحات: 30
محورهای فصل:
1. اهداف
2. استراتژی
3. دستاوردها
 
توجه به عنوان فصل ها و همچنین میان تیترهای هر فصل، مهم و قابل دقت است و می توان از این رهگذر به نوع نگرش نویسنده نسبت به مقاطع مختلف زمانی در پرونده ی هسته ای پی برد و همچنین رویکرد وی را در فراز و فرودهای پرونده ی هسته ای متوجه شد. همچنین توجه به درون مایه و محتوای کلی هر فصل که به صورت اختصارآمده می تواند ما را برای رسیدن به یک جمع بندی از هدف نویسنده از انتشار این کتاب رهنمون باشد.
   بررسی و نقد:
1.همانطور که در بخش مقدمه اشاره شد این کتاب در زمره ی کتبی قرار می گیرد که محتوای سیاسی ـ امنیتی داشته و در بسیاری از موارد بر روی خطوط قرمز امنیتی نظام حرکت کرده و شاید بتوان گفت که اشخاص دقیق و خبره می توانند استفاده های خود را از این کتاب برده و بسیاری از طرح ها را دریافته و نقشه اصلی این کتاب را تکمیل کنند: می دانم که خوانندگان فهیم می دانند که همه اتفاقاتی که درآن برهه کوتاه کمتر از دوسال به وقوع پیوسته، در این کتاب گفته نشده است. موضوع این کتاب که شرح پرونده هسته ای کشور است، هنوز در پیچ و تاب تهدیدات قدرت ها و مذاکرات سیاسی است و بدیهی است که تا سال ها و به ویژه تا زمانی که این پرونده در جریان باشد، مصلحت کشور و نظام ایجاب می کند که از پرداختن به برخی جزئیات و ذکر برخی مسائل اجتناب شود.(ص 21)
2. نویسنده صراحتا از تردید و شک در انتشار کتاب اشاره کرده است: برای من نه تنها نوشتن این کتاب که حتی تصمیم گیری درباره ی آن آسان نبود. هر زمانی که می خواستم قلم را بر کاغذ به گردش در آورم احساس می کردم ماجرایی را می خواهم بنویسم و ترسیم کنم که ناچار نسبت به بخش مهمی از آن سکوت اختیار کنم. چنین نگارشی را همانند چیدن میوه ی نارس می دیدم. ولی مدتی بود که احساسی به من دست می داد که گویا تکلیف و وظیفه ای بر دوشم سنگینی می کند که برای ادای آن راهی جز گفتن و نوشتن در پیش رو ندارم؛ آن هم در زمانی که واقعیات به راحتی قلب و خلاف گویی عین فضیلت می شود. شاید سکوت در چنین شرایطی مصداق «دم فرو بستن به وقت گفتن» باشد. از سوی دیگر برای من سخت آزار دهنده بود که نتوانم و یا نخواهم تجربیات و دانسته های خود را که در حساس ترین برهه تاریخ کشور به دست آورده ام در اختیار نسل پویای امروز و فرزندان آتی این مرز پر گهر قرار دهم..( ص 20)
3. هر چند نویسنده به بررسی برهه های تاریخ هسته ای کشور در بعد از انقلاب تا بروز پرونده هسته ای می پردازد اما در مورد سال های 1360 تا 1366 سکوت شده است که می تواند مهمترین دلیل آن را دفاع مقدس دانست که نظر مسئولین نظام را متوجه این اولویت اول کشور ساخته بود. البته در بیان نویسنده اوج و شروع فعالیت هسته ای در بعد از انقلاب اسلامی، از ابتدای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی است که که با توجه به اتمام جنگ و دفاع مقدس و شروع دوران سازندگی طبیعی به نظر می رسد: باتوجه به اهمیت تکنولوژی هسته ای برای توسعه کشور، دولت آقای هاشمی نخستین دولتی بود که پس از مباحث تئوریک و سیاسی دولت آقای موسوی در زمان حضرت امام (ره) با شتاب مناسبی در پی دستیابی به این تکنولوژی برآمد. ایشان نسبت به تکمیل نیروگاه بوشهر و تولید سوخت در داخل کشور، مصمم بودند و به شدت آن را پیگیری می کردند. در واقع توانمندی فنی نسبت به اصل این فناوری، در دولت ایشان به دست آمد. در زمان آقای هاشمی، قرارداد تکمیل نیروگاه بوشهر با روس ها امضاء شد و با چینی ها چند قرارداد منعقد گردید و چند صد سانتریفیوژ به کشور وارد و تلاش برای ساخت آن در کشور آغاز شد، که البته همگی آنها گام های نخستین در راه هسته ای شدن کشور محسوب می شدند. در زمان ایشان حتی در زمینه ی لیزر هم پیشرفت مناسبی داشتیم. در مجموع در دوران 8 ساله ریاست جمهوری آقای هاشمی، به تدریج کشور به اصل فناوری غنی سازی و امکانات لازم، دسترسی پیدار کرد. (ص 37)
4. بیان این نکته نیز مهم به نظر می رسد که نویسنده در جای جای مختلف کتاب خود به نقد سازمان انرژی اتمی پرداخته است که این مطلب یعنی نقد در صفحات متعدد کتاب مشهود است. در صفحه ی 35 کتاب در مورد انعقاد قرارداد تأسیس نیروگاه 300 مگاواتی در ایران توسط چینی ها، نویسنده بیان می دارد: در اواسط دهه ی 70 شمسی سازمان انرژی اتمی برای تأسیس یک نیروگاه 300 مگاواتی در ایران، با چینی ها وارد مذاکره شد. چینی ها موافق ایجاد آن در دارخوین بودند که در آن شرایط با ادامه ی دشمنی های صدام و نزدیکی این مکان به مرزهای عراق، محل مناسبی برای این اقدام به نظر نمی رسید ... متأسفانه سازمان انرژی اتمی به جای تصمیم گیری نسبت به مناطق جدید، تنها بر منطقه دارخوین اصرار داشت و آنقدر وقت تلف کرد که با تغییر شرایط سیاسی، چین دیگر آمادگی امضای قرارداد را نداشت..(ص 35) این متن به خوبی کنایه و طعن نویسنده به سازمان انرژی اتمی و مسئولین وقت این سازمان را نمایان می سازد. در جای دیگر کتاب نویسنده دوباره زبان به نقد مدیریت سازمان انرژی اتمی پرداخته و گفته: دوران اتهام که از تابستان 1381 آغاز شده بود، در شهریور 1382 منجر به صدور قطعنامه شدیدی علیه ایران شد. در این دوران که سازمان انرژی اتمی مسئول ابعاد داخلی و خارجی پرونده بود، به بخش دیپلماسی اهمیت لازم داده نمی شد؛ نماینده ی ایران در آژانس هم از سوی سازمان انتخاب و منصوب می شد وزارت امورخارجه در جریان جزئیات تحولات آژانس و حتی تدوین پروتکل الحاقی که در زمان مذاکرات آن در آژانس، در سال های میانی دهه ی 70 شمسی به طرح 93 به اضافه 2 معروف بود، قرار نداشت. لذا می توان این دوره را، دوره مسئولیت سازمان انرژی اتمی نام گذاری کرد. ... (ص53) این نوشته به روشنی بیان می دارد که نویسنده تلاش دارد تا دوران اتهام را متوجه سازمان انرژی اتمی نموده و از خود سلب مسئولیت نماید.
5. از دیگر مواردی که در بررسی و نقد این کتاب باید مد نظر قرار داد آن است که نویسنده نسبت به بوروکراسی موجود در ساختار نظام نقد داشته و گزارش هایی از برخی منابع را مانع پیشرفت کار پرونده قلمداد نموده است. نویسنده برخی گزارش ها را ناقص و فاقد وجاهت همراه با اعمال نظر می داند که باعث می شد تا برخی تصمیمات با تأخیر و همراه با از دست دادن فرصت باشد: هر زمان که گزارش دهی به مسئولین رده ی بالا به طور دقیق انجام نشده، این امر به چالش بزرگی در کشور انجامیده است. در حوزه سیاست ایران دست کم در دهه های اخیر، بر اثر این چالش، تصمیم گیری های مهمی به تأخیر افتاده و یا موجب از دست رفتن فرصت شده است. از سوی دیگر، به دلیل عدم اعتماد و اطمینان و بدبینی های داخل کشور به غرب در مسائل بین المللی، برخی از تصمیمات با تأخیر و یا با از دست دادن فرصت اتخاذ شده است. در ماجرای هسته ای هم بحث مسائل سیاست داخلی، گزارش اطلاعات کارشناسی به صورت ناقص به مسئولین رده بالا و بی اعتمادی به غرب و سازمان های بین المللی همواره مشکل آفرین بود. در نتیجه در تاریخ ما طی دهه های اخیر این نوع چالش ها مرتب تکرار شده و این مشکل چندین ساله حوزه دیپلماسی ایران است.( ص 54)
6. از جمله نکات قابل نقد در این کتاب بیان بحث ها و اختلاف نظرهایی بوده که در جلسات شورای عالی امنیت ملی از سوی مسئولین نظامی، امنیتی، سیاسی و ... ارائه می شده است. گاهی اوقات بیان و انتشار این موارد خالی از اشکالات امنیتی نیست. در فصل اول کتاب نویسنده در بحث بررسی معاهده ی CTBT تمامی بحث ها و اختلاف نظرها و همچنین ادله ی مخالفین و موافقین را ذکر کرده که در برخی موارد باعث بروز بسیاری از اطلاعات شده است.  به این نمونه توجه کنید: امضای CTBT بر عکس تمدید NPT مخالفان جدی در شورا داشت. استدلال مخالفین این بود که با آمدن دستگاه های لرزه نگار در ایران هر نوع موشکی که در کشور مورد آزمایش قرار گیرد، دیگران بلافاصله مطلع می شوند و بنابراین تمام آزمایش های نظامی ما ثبت می شود. حتی هر بمب معمولی را که آزمایش کنیم، این دستگاه ها قادر به ثبت آن هستند. آنان بر مبنای حفاظت اطلاعات نظامی می گفتند که وجود این دستگاه ها، وسیله ای برای کسب اطلاعات نظامی توسط غرب خواهد شد. از سوی دیگر، موافقان هم می گفتند تست هر موشک بالستیک توسط ماهواره های جاسوسی غرب ثبت می شود، کما اینکه در هر موردی که قبلا آزمایش کرده ایم، آنها موارد را اعلام کرده اند... (ص 41) در ادامه نویسنده بیان می کند که چگونه این اختلاف نظرها به جمع بندی رسیده است: به هر روی در جمع بندی این نظرها در شورای عالی، در مجموع دو نظر وجود داشت: مقامات نظامی و امنیتی مخالف و بقیه تقریبا موافق بودند. البته نکات فنی و از جمله محل استقرار دستگاه ها در کمیته ای که با حضور نمایندگان نیروهای مسلح در وزارت امور خارجه تشکیل می شد، مورد توافق قرار گرفته بود. وزارت امور خارجه استدلال می کرد که اگر امضا نکنیم، متهم می شویم و فشار روی ما زیادتر می شود؛ از سوی دیگر چون کشورهای هند و پاکستان آن را امضاء نخواهند کرد و حتی آمریکا هم مخالف آن است و به آن ملحق نخواهد شد، این معاهده هرگز اجرایی نخواهد شد، زیرا برای الزامی شدن معاهده، تصویب آن توسط 44 کشور مشخص از جمله این سه کشور، لازم است. در استراتژی کلان دیپلماسی دولت سازندگی هم هر مسأله ای که مانع توسعه و سازندگی ایران می شد، طبعا نگران کننده بود. روسای دو قوه دیگر هم به دلیل اعتماد به وزیر امور خارجه، مخالفتی نداشتند. اما زمانی که یک دستگاه لرزه نگار در ایران نصب شد، مخالفت هایی با نصب این دستگاه ها شروع شد و بنابراین موضوع استقرار دستگاه های لرزنه نگار در دستور کار شورای عالی امنیت ملی قرار گرفت، که شورا با ادامه کار و نصب دو دستگاه دیگر مخالفت کرد و تصویب نمود که دستگاه نصب شده هم باید خاموش باشد و فعالیتی نداشته باشد و تنها سالی چند روز جهت تست دستگاه روشن شود و در بقیه سال خاموش بماند... (ص 42) به روشنی مشخص است که در این معضل شورای عالی امنیت ملی با همفکری توانسته هم از فشار غرب بر علیه خود کم کند هم مجرای درز اطلاعت نظامی به غرب را بپوشاند اما ذکر این خاطره باعث می شود تا دشمنان به راحتی در بسیاری از موارد حاضر به معامله نشده و منفذهای احتمالی را بپوشانند.
7. در انتهای فصل دوم نویسنده از بیان خاطرات که مقصود اصلی کتاب بوده است قدری دور شده و به تحلیل فضای سیاسی، بین المللی، اقتصادی و اجتماعی در دو دولت هاشمی و خاتمی پرداخته است: ... سیاست های منطقه ای و بین المللی کشور در دوران آقای خاتمی تا شهریور 1382، بیشتر بر مبنای تنش زدایی و اعتماد سازی قرار داشت. این سیاست در غرب و در جهان اسلام موفقیت هایی کسب کرده و نگاه ها به ایران تا حدی مثبت شده بود. دولت با کشورهای منطقه نیز رابطه خوبی برقرار کرده بود. برای نمونه در آن دوره با عربستان تفاهم نامه امنیتی مهمی به امضا رسید ...) (ص 49) ... قرار بود آقای هاشمی از طرف اصول گرایان به مجلس بروند تا مجلس را متعادل کنند، اما عملا این اتفاق نیفتاد. جامعه مدرسین و علما از اینکه روند مسائل فرهنگی و اجتماعی به سمت تساهل و تسامح پیش می رفت، نگران بودند. نیروهای امنیتی، پس از واقعه ی 18 تیر نگرانی هایی داشتند، اما شکاف عمیقی وجود نداشت و شاهد گسست اجتماعی نبودیم. رونق اقتصادی مانند زمان آقای هاشمی نبود، ولی در مجموع اوضاع اقتصادی نیز نگران کننده ارزیابی نمی شد. در اوایل دولت آقای خاتمی حرکت های چشمگیر اقتصادی به چشم نمی خورد، اما در ادامه کم و بیش همان روند اقتصادی دولت آقای هاشمی ادامه یافت. (ص 51) این سطور به روشنی بیان می دارد که علاوه بر ارائه تحلیل سیاسی ـ اقتصادی از دولت های قبل و شرایط آن، باعث می شود تا خواننده کتاب در ذهن خود مقایسه ای بین دولت موجود ـ با توجه به زمان انتشار کتاب که پاییز سال 1390 ـ با دو دولت های قبل داشته باشد. همان طور که بیان شد ارادت نویسنده کتاب به رؤسای جمهور قبلی و نزدیکی فکری به آنها نیز به عیان مشخص است.
8. در فصل دوم کتاب نویسنده میان تیتری با عنوان چالش های تصمیم گیری دارد که درصدد است تا بیان کند که در کشور گاهی اوقات به دلایلی هیاهوی پیش آمده از سوی برخی از افراد بوده که این افراد با استفاده از تبلیغات و جنجال های رسانه ای و همچنین به دلیل داشتن انتساب و ارتباط با مسئولین، روند تصمیم گیری را مختل می سازند: رقابت گروه های سیاسی و قدرت با هم از یک سو و اینکه عده ای می توانند حرف غلط خود را با هیاهو و جنجال و تبلیغات و یا به واسطه ارتباط با افراد مختلف به کرسی بنشانند از سوی دیگر، در کشور وجود داشته و دارد. گاهی مسیر حرکت، مسیر درستی است، ولی چون زمان بر است، مخالفین آن را مورد شک و تردید قرار می دهند و کاری می کنند که مسئولین نتوانند تصمیم مناسب و دقیقی اتخاذ نمایند. تصمیم گیری مسئولین نیز هنگامی که مرتبط به مسائل اجتماعی داخلی باشد، تا حدودی پیچیده می شود. (ص 54) اما به نظر می رسد نویسنده علت انتقادهای فزاینده در دولت خاتمی بر سر پرونده هسته ای ایران تنها ناشی از هیاهو های تبلیغاتی نبوده بلکه ظرفیت داخلی دولت و سیاست خارجی دولت هفتم و هشتم که بر مبنای گفتگو و تعامل بوده در بسیاری از موارد به ورطه انفعال رسیده بود که باعث انتقادهایی در فضای داخلی کشور شده بود. 
9. از جمله چالش های تصمیم گیری در کشور از منظر دکتر حسن روحانی مسأله اجتناب از بر عهده گرفتن مسئولیت اتخاذ تصمیم در مواقع حساس است که علت آن هجمه افراطی ها به دلیل اتخاذ تصمیم است. ایشان جریان گروگان گیری سفارت آمریکا و اتمام جنگ را از جمله مصادیق تاریخی این معضل در کشور می داند و نتیجه می گیرد: اینها همگی نشان از آن دارد که قدرت چالش تصمیم گیری برخی مسئولین در مسائل بسیار حساس و مهم، گاهی محدود شده و کمتر کسی حاضر است مسئولیت سنگین تصمیم گیری ملی را بر دوش بگیرد، زیرا می داند بعدا عده ای بی مسئولیت، شیپور سرزنش و تهمت را به صدا در می آورند و به اعتماد مردم نسبت به نظام ضربه می زنند؛ بنابراین چالش دیگر، چالش مسئولیت تصمیم گیری و مسأله هراس تاریخی از آن است.. (ص 55) آنچه که باید بیان داشت آن است که هیاهو سازی تبلیغاتی برای منحرف ساختن افکار عمومی امری مذموم است اما باید دانست که تصمیمات مسئولین باید همواره مورد بررسی قرار گیرد تا نقاط قوت و ضعف آن مشخص شود و اگر فردی در حادثه ای سرنوشت ساز تصمیم گرفته که اثرات آن در سال های بعد تأثیر خود را داشته است نمی توان آن فرد را مبرا از نقد دانست. علاوه بر این مسائل باید مد نظر داشت که تصمیمات شورای عالی امنیت ملی به دلیل شورایی بودن این نهاد بر عهده فرد خاصی نیست، و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند در جریان پرونده هسته ای عقل جمعی حاکم بوده است (2) لذا نمی توان شخص خاصی را مورد نقد قرار داد همچنین لازم به ذکر است که دبیر شورا مجری تصمیمات شورا است و لذا ایشان نمی باید بسیاری از انتقادات را نسبت به خود تعبیر می کردند.
10. نویسنده ی کتاب از جمله محورهای انتقادی خود در مبحث چالش های تصمیم گیری را چالش اجماع ملی می داند و نسبت به این معضل در کشور انتقاد دارد و معتقد است به دلیل عدم اجماع ملی در کشور، روند تصمیم گیری در بسیاری از تحولات کند بوده است. اما این بیان چندان نزدیک به واقعیت نیست چرا که در همین کتاب نویسنده به موارد مختلفی از اجماع ملی در شورای عالی امنیت ملی اشاره نموده و معتقد است است تصمیم گیری سریع در این حوزه باعث شده تا وجهه ایران تغییر یابد. برای مثال در جریان حمله عراق به کویت وی معتقد است که این تصمیم گیری سریع در منطقه باعث ترفیع جایگاه ایران شد. بنابراین اینگونه نبوده که اجماع ملی به طور کلی در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور دیریاب باشد: چالش دیگر در کشور، چالش اجماع ملی است که مسأله مهم و قابل توجهی به شمار می رود. به ویژه در موضوعی مانند مسأله هسته ای که اهداف مورد نظر، تنها شامل حل فرصت و ایجاد تحول مثبت و ارتقای جایگاه ایران در صحنه بین المللی را نیز شامل می شود. به همین دلیل موضع هسته ای جزو مهم ترین مسائل ملی به شمار می آید. از همین رو ایجاد و حفظ وفاق ملی و پرهیز از جناح گرایی و برخوردهای غرض آلود و احساسی و بی منطق و عدم استفاده از این مسأله برای تسویه حساب های شخصی و سیاسی، ضرورتی ملی است. گرچه اهمیت این امر نباید و نمی تواند مانع بروز انواع سلیقه ها و اظهار نظرهای مختلف باشد. (ص 56) همین مسئله نفس وجود ساختار شورای عالی امنیت ملی و ضرورت وجود چنین ساختاری در بازنگری قانون اساسی را نشان می دهد که مسئولین این خلأ را در فرآیند تصمیم سازی درک نموده و در صدد حل معضل بر آمده اند. این استدلال در کلام نویسنده نیز مشهود است: ...اما تصور این بود که با مرکزیت شورای عالی امنیت ملی، می توان اختلاف ها را مرتفع و دستگاه ها و ارگان های کشور را هماهنگ نمود و از این رهگذر اعتماد لازم را نیز در جامعه ایجاد کرد. از سوی دیگر کم و بیش این خبر در میان مسئولین منتشر شده بود که استراتژی اصلی هسته ای در بالاترین سطح کشور اتخاذ می شود و دستگاه های مهم کشور نیز از این امر مطلع بودند. پس خود این مسأله می توانست به سیر مناسب اجماع سازی کمک کند... (ص 59). گفتنی است مقام معظم رهبری در دیدار با  حسن روحانی و همکارانش در پایان دوره مسئولیت به این نکته اشاره دارند که ضرورت نهاد شورای عالی امنیت ملی در جهت تصمیم گیری سریع احساس می شده و می شود. (2) شاهد مثال دیگر آنکه نویسنده در جریان فروپاشی شوروی خاطره ای بیان می کند که نشان از رصد اوضاع شوروی از سوی مسئولین نظام دارد که این رصد پیوسته منجر به رسمیت شناختن سریع کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی شد که این خود نشان از تصمیم گیری سریع و اجماع ملی در ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور دارد: ... اختلاف نظرهایی هم در مورد پیش بینی حوادث همسایه شمالی وجود داشت؛ مثلا وزارت امورخارجه، فروپاشی شوروی را قریب الوقوع نمی دانست، ولی بر عکس وزارت اطلاعات معتقد بود، به زودی تجزیه شوروی صورت خواهد گرفت. ارگان های نظامی هم نظرات مختلفی داشتند. نظر دبیرخانه پس از بحث های فراوان این بود که فروپاشی به زودی رخ خواهد داد... بسیاری از این کشورها هنوز هم در ملاقات ها می گویند که ایران نخستین کشوری بود که ما را به رسمیت شناخت(ص63) در جریان واقعه 11 سپتامبر نیز نویسنده خاطراه ای از اجماع سریع مسئولین در واکنش به این حمله تروریستی را بیان می کند.  ... بعد هم، حمله به پنتاگون اعلام شد. غروب با مقام معظم رهبری قرار ملاقات داشتم و به طور طبیعی راجع به این حادثه هم با ایشان صحبت کردم. پس از ملاقات با مقام معظم رهبری، تلفنی با آقای خاتمی صحبت کردم که در نهایت قرار شد اطلاعیه ای در این زمینه بدهیم و این عمل تروریستی را محکوم کنیم، که همان شب این اطلاعیه تنظیم و در صداو سیما پخش شد. آن ماجرا با اینکه غیر مترقبه بود و خبری از پیش نداشتیم، ولی سرعت عمل ما بسیار خوب بود. در این گونه موارد دبیرخانه شورایعالی با همه مسئولین مربوط ارتباط لازم را برقرار می کرد و می توانست سریع به تصمیم ملی برسد....) (ص 64) و علاوه بر این موارد بعد از مسئولیت آقای روحانی و در جریان مذاکرات استانبول نیز بر اساس همین اجماع ملی تیم هسته ای ایران توانست در نشست استانبول به موفقیت برسد.
همچنین استناد به تحولات داخلی که بستگی به نوع فعالیت جریان های سیاسی و آرای مردم دارد به عنوان معضل چالش ملی چندان قابل قبول نیست. از سوی دیگر «آقای هاشمی قرار بود از طرف اصول گرایان به مجلس (ششم) برود تا مجلس را متعادل کند اما عملاً این اتفاق نیافتاد( (ص 51) وی این مسائل را ناشی از فقدان اجماع در دیپلماسی ملی می داند و معتقد است از آغاز بحران هسته ای ایران در سال 81 دو جریان فکری در سیاست خارجی ایران وجود داشته که هنوز ادامه دارد: جریان «تعامل» با جهان و جریان «تقابل« با جهان که توضیح آن بیان شد. نویسنده کتاب با اشاره به تصمیم گیری در تاریخ ایران و اسلام مانند: صلح حدیبیه، صلح با عراق و پذیرش قطع نامه 598 و پایان بحران گروگان گیری آمریکایی ها در ایران به این نکته اشاره می کند که «همه کشورهای بزرگ دنیا در شرایط حساس مجبور به تصمیم گیری هستند» (ص 55) از نظر روحانی دلیل آنکه در ایران تنها امام خمینی (ره) بود که می توانست گروگان ها را آزاد کند یا 598 را امضا کند این است که ایران فاقد نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری است و روحانی از این بحران با عنوان «چالش اجماع ملی» یاد می کند که همانطور که بیان شد استنادات نویسنده محکم و قابل قبول نیست.
11. از نکات قابل بررسی در این کتاب سخنان متناوب و متعدد نویسنده در بیان مسأله اختلاف مسئولین در موارد مختلف بوده است. از جمله این اختلافات از نظر ایشان اختلاف بر سر پیامدهای غنی سازی بود: ... از همین رو در این مقطع با نظرات متفاوتی مواجه می شدیم. پس از فشارهای سیاسی و تبلیغی، شاهد نظرات متفاوت کارشناسی سازمان انرژی اتمی و وزارت امور خارجه بودیم؛ بنابراین نخستین جرقه اختلاف نظر در سطح ارگانی، پس از شروع بحران آغاز شد. در این شرایط ابتدا بین وزارت امور خارجه و سازمان انرژ ی اتمی بر سر پیامدهای بین المللی اقدامات سازمان انرژی اتمی، اختلاف بروز کرد. پس از سفر البرادعی به ایران، پیش بینی وزارت امورخاجه این بود که مسأله هسته ای به سمت بحران پیش می رود. در مقابل، سازمان انرژی اتمی بدون اطلاع دادن به آژانس، فعالیت غنی سازی را شروع کرده بود. بحث دوم پیامدهای این عدم اطلاع بود. روشن نبود که چه تبعاتی در پی خواهد بود و به علاوه مسئولیت آن با چه کسی است؟ سازمان انرژی اتمی معتقد بود مسأله مهمی نیست و پیامدهای چندانی ندارد و در مقابل، وزارت امورخارجه معتقد بود پیامدهای شدیدی خواهد داشت .... (ص 58) به نظر می رسد باید این دو منظر را از هم جدا نمود. در     خاطره ای که بیان شد مشخص است اختلاف نظر این دو نهاد مسئول از دو جنبه قابل توجه است. وزارت امور خارجه از بعد سیاسی و دیپلماسی و سازمان انرژی اتمی از نقطه نظر فنی؛ از این نظر اختلاف نظر در این گونه موارد امری مذموم نیست و با تعیین وزن هر دستگاه می توان از تبعاتش اجتناب کرد.
12. همچنین القای عدم درک درست مسئولین از شرایط محیطی و منطقه ای در میان سطور خاطرات نویسنده مشهود است که با بخش های دیگر خاطرات همخوانی ندارد: ... در این میان، مسأله اشغال عراق و سقوط بغداد هم اذهان همه را به خود مشغول کرده بود. کسی فکر نمی کرد رژیم صدام ظرف سه هفته سقوط کند. بیشتر مسئولین نظامی معتقد بودند، صدام به این زودی ها شکست نمی خورد و بر این باور بودند که آمریکا باید شش ماه تا یکسال با ارتش عراق بجنگد تا به کاخ صدام برسد. امریکایی ها با جنگ روانی و توان هوایی، قدرت نمایی کرده بودند و لذا عده ای مسحور قدرت نظامی به ویژه قدرت هوایی آمریکا شده بودند و تصور می کردند آمریکا به هر کشوری حمله کند، ظرف چند هفته می تواند حکومت آنجا را به سقوط بکشاند. از سوی دیگر وقتی آمریکا در عراق پیروز شد، فشارهای خود را نسبت به مساله هسته ای ایران تشدید کرد. صهیونیست ها هم فعال تر شدند و در صحنه تبلیغاتی و سیاسی به این مسأله دامن می زدند. نگرانی هایی در کشور شروع شد؛ به گونه ای که اقتصاد ما گام به گام به رکود نزدیک تر می شد. (ص 58) این خاطره در کنار خاطراتی نظیر حمله عراق به کویت، به رسمیت شناختن کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی، واقعه 11 سپتامبر و ... که نویسنده در این خاطرات به واکنش و تصمیم گیری سریع ایران می پردازد؛ نشان می دهد که اینگونه نبوده که مسئولین کشور از شرایط بین المللی آگاه نبودند و تحلیلی دور از واقع داشتند.
13. همچین در صفحه 59 کتاب، نویسنده یکی دیگر از ساز و کارهای امنیتی عبور از بحران را افشا می کند که بروز این مسأله می تواند در معضلات بعدی با توجه به باز بودن پرونده ای هسته ای باعث فشار بیشتر به ایران شده و منفذهای مدیریت مسأله را دچار مشکل سازد: در بحث لیزر، تیم مذاکراتی هسته ای سه کلمه (At times higher) را در متن گزارش سازمان اضافه کرده بودند و همین سه کلمه باعث شد که از مشکل عبور کنیم... (ص 59) همچنین نویسنده در بیان خاطراتی از این دست بر روی مرز درز اطلا عات امنیتی حرکت نموده است: نخسیتن جرقه در مذاکره با پاکستانی ها در سال 1366 زده شد. آنها به مقامات ایرانی گفته بودند در زمینه غنی سازی، خوداتکا هستند. (ص 32) پاکستانی ها به طور رسمی به ایران کمک نکردند، اما دلالی پاکستانی به نام طاهر به ایران تعدادی سانتریفیوژ فروخت که: فرض سازمان انرژی اتمی این بود که سانتریفیوها نو و دست اول هستند. متاسفانه اکثر سانتریفیوژها دست دوم بودند و تمامی گرفتاری های بعدی ما در زمینه آلودگی سطح بالا نیز از همین مساله ناشی شد. فروشندگان، این سانتریفیوژها را تمیز کرده و داخل جعبه به صورت نو بسته بندی کرده بودند. (ص 32) نویسنده از این دست خاطرات بسیار بیان داشته است: رئیس جدید سازمان انرژی اتمی آقای آقازاده به مسوولین اعلام کرد که با سیستم بروکراتیک موجود نمی تواند کاری انجام دهد ... در نهایت در پاییز سال 1377 کمیته ای تحت عنوان شورای عالی فن آوری های نوین با اختیاراتی ویژه تشکیل شد. اولین جلسه این شورا در نهم آذر ماه 77 برگزار و پس از آن هر دو هفته یک بار به ریاست خاتمی رئیس جمهور وقت موضوعاتی چون بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوری اطلاعات، هوافضا و از همه مهم تر تکنولوژی هسته ای را در دستور قرار می داد که راه اندازی تاسیسات UCF اصفهان در این شورا تصویب شد. نخستین طرح تاسیس مرکزی برای غنی سازی بود که در آن مرکز، 54 هزار سانتریفیوژ نصب و فعال شوند تا بتوان غنی سازی مورد نیاز را انجام داد و حداقل سوخت یک نیروگاه نظیر بوشهر را تامین نمود.» در همین شورا بود که برای پشتیبانی نظامی نیروگاه بوشهر، تامین سامانه دفاعی موشکی S300 با خریداری از روسیه تصویب شد. (ص 44) با توافق تهران، بازرسان آژانس به بازدید از سایت های کلاهدوز، لشگرآباد، و کالا الکتریک پرداختند. کالا الکتریک نخستین مکانی بود که در آنجا غنی سازی با سانتریفیوژ انجام شد و به آژانس گزارش نشده بود. (ص 207)
همچنین در جریان درز اطلاعات هسته ای توسط لیبی نویسنده مواردی بیان می کند که بی شک از موارد امنیت بوده است: یک باره قذافی تمام تاسیسات هسته ای و تمام اطلاعات هسته ای اش که شامل دلال مشترک ایران و لیبی می شد را به غرب داد و در حالی که ایران به آژانس گفته بود نقشه سانتریفیوژهای P2 را از اینترنت به دست آورده، این اطلاعات باعث شد آژانس پی ببرد ایران از دلال خریداری شان کرده است و البته اطلاعات بدتری نیز لو رفت: البرادعی گفت تنها این مورد نیست. شما پلونیوم را هم نگفته اید، همان چشمه نوترونی که کار برد های دیگری دارد. (ص 230) 
14. همچنین می توان به این مسأله اشاره نمود که مشخص نبودن حوزه های کاری هریک از نهادهای مسئول در پرونده هسته ای که مسئول مستقیم آن دبیرخانه ی شورای عالی امنیت ملی به عنوان نهادی ستادی بوده است باعث مشکل آفرینی در روند پیشرفت پرونده هسته ای شد:
 تیم هسته ای ایران از دو گروه تشکیل شده بود. گروه نخست، متشکل از مدیران با سابقه وزارت امور خارجه که مسئول مذاکرات بودند و گروه دوم از تعدادی از کارشناسان وزارت امورخارجه، سازمان انرژی اتمی و دیگر سازمان های ذی نفع تشکیل شده بود که در مقام ارائه مشورت فنی به گروه نخست و سایر مسئولین بودند. گاهی دخالت های گروه فنی که اغلب از احاطه کافی به مذاکرات سیاسی برخوردار نبودند، ولی در عین حال دسترسی خوبی به مسئولین سیاسی در تهران داشتند، باعث فشار به تیم مذاکراتی و خنثی شدن ابتکارات آنها می شد. اینها همگی چالش هایی جدی بود که در گیر و دار مسائل دیگر پنهان می شدند و بعدا هم پیگیری نمی شدند. این گونه معضلات ساختاری همچنان در روند تصمیم سازی کشور وجود دارد. (ص 60)
 همچنین بیان خاطراتی از این دست که نوعی ضعف را به مدیران کشور نسبت دهد در قالب انتشار کتاب به نظر می رسد امری مطلوب نبوده و مسئولین را در معرض انتقادات نه چندان مشفقانه قرار می دهد: نقاط اولیه نقشه هسته ای به جز نیروگاه بوشهر عبارت بودند از UCF اصفهان، سانتریفیوژهای تهران و تاسیسات نطنز. نطنز همان محل مناسبی بود که بتوان 54 هزار دستگاه سانتریفیوژ را در آنجا راه اندازی کرد. جای امن که اگر در شرایطی دشمنی آنجا را بمباران کرد، خسارت نبیند.(ص 47) مکان یابی برای چنین جایی از سال 1379 شروع شده بود و در شورای عالی سه پروژه تصویب شد: راه اندازی اصفهان در 12 فروردین 1380، پایان تاسیسات نطنز در سال 1380 و آغاز غنی سازی در سال 1381. در آن زمان با توجه به آنکه غنی سازی زیر 20 درصد را نیز می بایست 180 روز پیش از آغاز غنی سازی به آژانس بین المللی انرژی اتمی اطلاع داده می شد، غنی سازی توسط سازمان انرژی اتمی بدون اطلاع به آژانس انجام شد و این عدم اطلاع دادن به آژانس که روحانی آن را از «ضعف اطلاعاتی حقوقی و سیاسی سازمان انرژی اتمی» در آن دوران می داند، مسئله ساز شد.) (ص 48) در جریان درز اطلاعات هسته ای توسط لیبی نویسنده کنایه و نقدی نیز به سایر مسولین دارد که نشان از اختلاف نظر بوده و عملکرد مدیران را در معرض نقد قرار می دهد، نقدی که در غیاب شخص نقد شونده و حق دفاع از خود بیان شده است. روحانی می گوید از ماجرای P2 بی خبر بوده است که این عدم اطلاع را اروپاییان باور نمی کنند و علت این عدم اطلاع نیز به عقیده ی روحانی به آقازاده رئیس وقت سازمان انرژی  اتمی باز می گردد که خود را مرجع تشخیص این مسأله می دانسته و تمامی اطلاعات را به روحانی انتقال نمی داده است: برخی معتقد بودند که اگر به آژانس اطلاع می دادیم که نقشه P2 را از دلال خریده ایم، آنها احتمال می دادند که نقشه بمب را هم خریده ایم، چون ظاهراً لیبی نقشه بمب را هم خریده بود. (ص 233)
15. نویسنده بیان می دارد «در مرداد 1382 برای اولین بار سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در مصاحبه ای ادعا کردند که نطنز و اراک مراکزی هستند که ایران در آنها مشغول تولید بمب اتم است» (ص 57) این در حالی است که علت اصلی بحران سازی در مسأله هسته ای نطق پیش از دستور نماینده ی اصفهان در مجلس ششم بوده است که به عنوان چراغ سبزی از داخل نظام برای طرف های غربی محسوب شده و فشار را بر نظام بیشتر ساخته است. نویسنده از فشارهای جریان های اصلاح طلب برای کوتاه آمدن در حق هسته ای ایران صحبتی نمی کند و در برخی از موارد فقط از تند روی هایی که مسیر مذاکره را دچار خدشه می کردند انتقاد می کند. حرکت هایی که به نظر نویسنده تندروی شمرده می شوند، فعالیت هایی بوده که مجلس هفتم در جهت اثبات حق هسته ای ایران بر آن تأکید داشته است. 
16. همچنین نوع نگاه نویسنده و سبک بیان روایت او گهگاه به نظر می رسد دور از واقع باشد. به خاطره نویسنده در بیان و روایت توافق نامه ی سعدآباد توجه کنید: مذاکرات تنها ساعت 9 صبح 29 مهرماه 1382 شروع شد و تا ساعت 2 بعدازظهر ادامه یافت. ایران نمی خواست حق غنی سازی را به صورت نامحدود از دست بدهد و طبق توافق سران نظام تنها با عبارت «تعلیق فعالیت غنی سازی آن گونه که آژانس تعریف کرده است» موافقت می کرد. سرانجام با تاکید بر داوطلبانه بودن بودن تعلیق در بیانیه تهران، مذاکره به فرجام رسید و ایران از دو کشور دارای حق وتو (فرانسه و بریتانیا) این قول را گرفت که مانع ارجاع پرونده به شورای امنیت شوند «آنها هم در آن شرایط اصولاً نمی خواستند پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت برود و آمریکا همه کاره ماجرا شود و به فکر حمله نظامی باشد.» )(ص 185) به اعتقاد روحانی با این تعلیق داوطلبانه ایران به برنامه هسته ای خود پشت پا نزده است: تعلیق را محدود کردیم به بخشی که فن آوری آن کامل شود اما در مورد بخش های ناقص برنامه هسته ای آن را نپذیرفتیم و در نتیجه در فرصت 1382 و سال بعد فن آوری ها را مثل UCF اصفهان و آب سنگین اراک تکمیل کردیم.) و در همان روز، (بعد از مصاحبه مطبوعاتی (وزرای سه کشور اروپایی در تهران) به ما گفتند تعدادی از دانشجویان بیرون ساختمان سعدآباد جمع شده و شعار می دهند. آقای خرازی به جک استراو گفت ببینید چقدر کار سختی است. دانشجویان بیرون کاخ تظاهرات می کنند. استراو در پاسخ گفت چقدر به آنها پول داده اید؟!) (ص 185) وی در پاسخ به منتقدان سعدآباد عنوان می کند: قرار ما در جلسه سران نظام این بود که اگر اروپایی ها به تهران نیایند یا اگر مذاکرات به شکست منجر شود، بلافاصله طی بیانیه ای همه موارد را یک طرفه و بدون اینکه تضمینی از اروپایی ها گرفته باشیم، اعلام کنیم، در آن صورت نه تضمین عدم ارجاع به شورای امنیت مطرح بود و نه تضمین کمک اروپا به ما در آژانس (ص 186) و در واقع از منظر نویسنده توافق نامه سعدآباد یک موفقیت بوده نه یک توافق ننگ آمیز.
همچنین نوع روایت نویسنده از قطع نامه سال 2004 به گونه ای است که ذهن مخاطب به سمت دلیل داخلی می رود تا فشار و کینه توزی های غرب علیه پیشرفت ایران؛ نویسنده بیان می کند در سال 2004 و در زمانی که به خاطر اطلاعات منتشره، پرونده ایران به سمت شورای امنیت سازمان ملل در حرکت بود، روحانی در قامت دبیر شورایعالی امنیت ملی به دیدار شیراک می رود. در دوره ای که فرانسه می خواست در کنار آمریکا در خاورمیانه نقش آفرین باشد. ایران در این دیدار برای جلب نظر فرانسوی ها به تعهدنامه سست  بروکسل تن داد: موارد اعلام شده از سوی جمهوی اسلامی ایران کلیه موارد ضروری بر اساس پادمان بوده و سایر موراد مطابق با پروتکل الحاقی اعلام خواهد شد. اما پرونده ایران با این توافقنامه نیز در آژانس بسته نشد چرا که عدم بازی دادن آمریکا در مذاکرات باعث شد، آمریکا با ارائه پیش نویس تندی به شورای حکام مانع از بسته شدن پرونده هسته ای در آژانس بشود و از آن سو نیز آقازاده بعد از قعطنامه نوامبر 2003 اصرار داشت کارخانه UCF اصفهان راه اندازی شود که به راه اندازی در فروردین 83 و یک هفته پس از توافق بروکسل منجر شد این دو عامل به نظر روحانی باعث شد تا قطع نامه بعدی علیه ما صادر شود. 
17. همچنین بیان برخی از اطلاعات در قالب و به بهانه خاطرات باعث تضعیف نظام می شود. روحانی البته معتقد است که به جز لیبی، درزهای جدی و سوراخ های اساسی در حوزه اطلاعات هسته ای ایران وجود داشته است: تردیدی نیست که در سازمان انرژی اتمی ایران جاسوس هایی فعالیت داشتند که اعترافات آنها موجود است. از سال ها قبل این جاسوسان تمامی تحولات سازمان را به آمریکایی ها گزارش می دادند، از این بدتر وزارت اطلاعات به ما می گفت چند نفر دیگر هم هستند که نتوانسته ایم دستگیر کنیم! (ص 233)
18. به نظر روحانی اروپا با آمریکا متفاوت بوده و ایران می توانست با اروپاییان در مسأله هسته ای به توافق برسد اما خود نویسنده به این نکته هم اذعان دارد که اروپایان خود معتقد بودند پرونده هسته ای ایران بدون حضور امریکا قابل حل و فصل نیست: یک‌بار آقای البرادعی به واشنگتن رفته بود، بعد از آنجا برگشت و به من تلفن کرد. فروردین 83 بود گفت که می‌خواهم به تهران بیایم. خیلی سریع آمد. تعجب کردم چرا با این عجله به ایران آمده. ظاهر کار این بود که برای مسائل خودمان و ادامه کار آژانس به ایران آمده است. اما بعد به من گفت که می‌خواهم خصوصی با شما صحبت کنم در آن جلسه خصوصی گفت من هفته پیش آمریکا بودم به بوش گفتم شما هم بیایید وارد مذاکرات هسته‌ای بشوید تا این مسئله هسته‌ای ایران حل و فصل شود. بوش در جواب گفت که چرا مسئله هسته‌ای؟ چرا ما تمام مسائل بین خودمان را حل نکنیم؟ بوش در ادامه گفته بود «من خیلی آشنا نیستم که در ایران قدرت‌های مطرح چه کسانی هستند ولی یک نفر با اختیار تام از ایران به آمریکا بیاید. از طرف آمریکا نیز خودم مذاکره می‌کنم تا همه مسائل ما لاینحل نماند. البرادعی به روحانی گفته بود الان فرصت بسیار خوبی پیش آمده و آمریکایی‌ها پا پیش گذاشتند و داوطلب هستند یک نفر نیز از ایران با اختیار تام برود آنجا و تمام کنید این مسائل را. بالاخره در منطقه نیز این همه مشکلات وجود دارد و حل مسائل منطقه در گرو حل مسائل شما با آمریکاست. روحانی با بیان اینکه در آن مقطع تصمیم بر این بود که با آمریکا مذاکره نکنیم، افزود: برای آمریکا بسیار سخت بود که یک مسئله مهم بین‌المللی توسط اروپایی‌ها حل و فصل شود آنها خود را کدخدای دنیا می‌دانند خود اروپایی‌ها نیز قبول داشتند که آمریکایی‌ها باید به نوعی توافق کنند از طرف دیگر اسرائیل و عرب‌ها نیز فشار می‌آوردند و کارشکنی می‌کردند.
19. نویسنده خاطرات اواخر دوره مسئولیت خود را با نقد گفتمان دولت نهم به پایان می برد. نویسنده معتقد بود که هاشمی و خاتمی در بسیاری از مسائل نظرات واحدی داشتند. همان فکری که آقای هاشمی نسبت به روابط دنیا داشت آقای خاتمی نیز همان فکر و برنامه را داشت. این دولت‌ها در این جهت تفاوتی نداشتند. اما دولت نهم کاملاً رفتارش با دولت‌های گذشته متفاوت بود. این تفاوت را نیز ما نمی‌گوییم. خود آنها بیشتر اعلام و اظهار می‌کردند. دولت نهم به صراحت می‌گفت که تفکر ما با دولت‌های گذشته متفاوت است. حتی می‌گفتند که این راهی که ما انتخاب کرده‌ایم راه درست است: متاسفانه گاهی در کشور توهمات، مبنای تصمیم گیری قرار می گیرند. مثلاً این تفکر که غرب به فروپاشی کامل رسیده و نظرات علمی، اقتصادی و سیاسی غرب به بن بست رسیده و خود آنها هم فهمیده اند تنها ایران می تواند راه حل بدهد! یا این سخنی که ما می خواهیم جهان را اداره کنیم... این گونه ادعاها آرمان نیست، بلکه توهمات ناشی از خودشیفتگی و کم تجربگی است. (ص 73) هیچ گاه در نظام جمهوری اسلامی چنین تفکری حاکم نبوده که ما چطور جهان را اداره کنیم. این افراد تنها با کلمات بازی می کنند... آرمان گرایی فعلی شعاری و عوام فریبانه است. (ص 74) همچنین نویسنده با نقد گفتمان آرمان خواهی دولت نهم معتقد است آرمان گرایی واقعی ما بازگشت به روش های انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) است: ما می خواهیم فلسطین بر رژیم صهیونیستی پیروز شود... اما دسترسی به تمام آرمان ها یک شبه میسر نیست... امام (ره) فرمود حفظ نظام اوجب واجبات است، اگر روزی ببینیم پی گیری هدف جایی، نظام را با تهدیدی مواجه می کند، حتماً باید آنها را رها کنیم. در جنگ تحمیلی هم آرمان آزادی مردم عراق برای ما مهم بود ولی اولویت حفظ نظام اسلامی بود و سبب شد تا قطعنامه را بپذیریم و آرمان درجه دوم را فدای آرمان درجه اول کنیم... می توانیم به جنگ رژیم صهیونیستی برویم اما در حال حاضر هیچ کس تجویز نمی کند این کار انجام شود در حالی که سقوط رژیم صهیونیستی آرمان ماست. همواره در آرمان خواهی، آرمان برتر، حفظ نظام است. (ص 75)
20. از جمله مباحث قابل بررسی و نقد در کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی مبحث مدیریت بحران است. نویسنده به طور کلی با بیان چند عامل مدیریت بحران در کشور را دارای اشکالات دانسته است. این عوامل و معضلات عبارتند از:
 1. نخست اینکه نظام از هر کنش اجتماعی نگران است و به سرعت در بالاترین سطح واکنش نشان می دهد.
 2. مسئولین رده های میانی، نگران پیامدهای تصمیم های خود هستند و برای استحکام     می خواهند آنها را به تأیید مقامات رده بالا برسانند.
3. در نظام ایران اصولا در هر تصمیمی برای مشروعیت یابی بیشتر تلاش می شود تا به تأیید بالاترین رده تصمیم گیری برسد و همین امر هم موجب سلب مشروعیت رده های پایین تر می شود.
 4. غوغاسالاری سیاسی است که می تواند نظام مدیریت کشور را فلج کند تا سیاست زدگان از هر تصمیمی برای از میدان به در کردن حریف بهره گیرند.
 5. نداشتن تجربه و تخصص لازم برخی افرادی است که در رده های مختلف مسئولیت قرار دارند. 6. عدم گزارش دهی صحیح است.
 7. اینکه گاهی از افرادی که به آنها مسئولیت می دهیم، حمایت کافی نمی کنیم. (صص 69-71) تمامی موارد بیان شده از آن نظر که نویسنده 16 سال در مقام تصمیم گیری سیاسی و امنیتی برای حوادث کشور بوده است قابل توجه و بررسی می باشد. هر چند محورهای بیان شده خالی از نقد نیستند اما در مجموع می توان این نکات را در استراتژی کلان امنیتی و سیاسی مد نظر قرار داد.
 
   جمع بندی:
کتاب خاطرات حسن روحانی تنها کتاب خاطرات نیست. خاطره، تحلیل، سیاستگذاری، نقد، توصیه، پیوست و مباحث فراون امنیتی را نیز در خود جای داده است. از این رو نمی توان این کتاب را تنها از نقطه نظر خاطرات سیاسی بررسی و نقد نمود. به طور کلی نویسنده در کتاب محورهای ذیل را بیان می دارد:
1. فقدان استراتژی در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور.
2. عدم شناخت تفاوت های تاکتیکی و استراتژی در سیاست خارجی.
3. جنبه حیثیتی نظام تصمیم گیری و اینکه فکر می کنیم پذیرش هرگونه اشتباه به معنای پذیرش شکست خواهد بود.
4. تلقی تاریخ گرایانه از سیاست
5. غلبه ی شعار بر عمل 
6. تئوری توطئه در ذهن مسئولین.
7. تسویه حساب سیاسی از طریق تصمیم های سیاست خارجی 
8. کمبود اطلاعات سیاسی و حقوقی در برخی لایه های تصمیم گیر 
9. بیان سیستم تصمیم سازی و تصمیم گیری نظام جمهوری اسلامی ایران
10.  بیان و تشریح فراز و فرودهای پرونده ی هسته ای ایران 
11. بیان بسیاری از مذاکرات پشت پرده در جلسات شورای عالی امنیت ملی.
12. بیان نقاط قوت و ضعف سیستم وزارت امورخارجه، شورای عالی امنیت ملی و سایر نهادهای مسئول.
13. تلاش برای میان رو و معتدل نشان دادن طیف و جریان فکری خود.
14. نقد سیاست خارجی دولت نهم و دولت دهم
15. تلاش برای اثبات این مدعا که استراتژی هسته ای در دولت خاتمی بهترین گزینه ی پیش رو بوده است.
 
   پی نوشت ها:
1. رجوع شود به متن سخرانی هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی در مراسم تودیع وی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و معارفه ی دکتر علی لاریجانی.
2.  رجوع شود به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دبیرخانه ی شورای عالی امنیت ملی به مناسبت پایان مسئولیت حسن روحانی.

منبع: دیدبان