آشنا گفت: ورشکستگی رسانه‌ای از نظر من سه حوزه مشخص دارد. اولین بحث در حوزه اعتبار است، یعنی حوزه شهرت و برند، اثربخشی و قیمت تمام شده محصول در رقابت با محصولات مشابه. شهرت صداوسیما در این مدت افزایش پیدا کرده یا کاهش داشته است؟ بعید می‌دانم ‌کسی در صداوسیما بتواند ادعا کند برند صداوسیما امروز از سال 87 معتبرتر است.

به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، گفت‌وگو با حسام‌الدین آشنا اصلاً مشکل نیست، چرا که به آنچه می‌گوید ایمان دارد؛ اگر قرار است دفاع کند، با استدلال دفاع می‌کند و اگر قرار است نفی کند، دلایل محکمی می‌آورد. بعد از ظهری در ماه مبارک رمضان که خیابان‌ها خلوت‌ترند و دانشگاه‌ها خلوت‌تر، به بهانه طرح اداره سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در مجلس شورای اسلامی با او در دفترش در دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) هم‌کلام شدیم.

او سازمان صداوسیما را به‌خوبی می‌شناسد؛ هم با این سازمان همکاری کرده و هم انتقادهای جدی به عملکرد و آنچه «انحصارگرایی» این سازمان می‌خواند، وارد می‌کند. عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) می‌گوید صداوسیما در مقابل ماهواره دچار ورشکستگی شده است و ریزش مخاطبان رسانه ملی جدی است. انتقادهای او به وضع صداوسیمای فعلی و راهکارهای توسعه فضای رسانه‌ای تلویزیونی و رادیویی از زاویه نگاه او را در این مصاحبه می‌توانید بخوانید.

شما با صداوسیما همکاری کرده و گاهی هم انتقادات تندی از آن را مطرح می‌کنید. این رفتار دوگانه را چگونه توجیه می‌کنید؟
صداوسیما ملک شخصی نیست. وظیفه ما حمایت از اصل و مبارزه با آفات است.
 

آقای دکتر! آیا صداوسیما در مقابله با ماهواره واقعاً دچار ورشکستگی شده است؟
(می‌خندد) این را چه کسی گفته است؟
 

نقل به مضمون است از وبلاگ شما.
ورشکستگی معانی مختلفی دارد، خیلی از شرکت‌های دولتی در عمل ورشکسته هستند اما به دلیل اینکه به یک منبع ملی وصل هستند، ورشکستگی‌شان اعلام نمی‌شود. صداوسیما اگر نگوییم بالفعل ورشکسته است ولی در شرایط بحرانی قرار دارد و این شرایط بحرانی ناشی از یک دوره غفلت طولانی است. از زمان تصویب قانون مربوط به ممنوعیت خرید، فروش و نگهداری تجهیزات مربوط به دریافت ماهواره که در سال 1373 تصویب شده و آیین‌نامه‌ اجرایی آن در سال 1384 به تصویب ‌رسیده، تا الان که در سال 1391 قرار داریم، به مدت 18 سال صداوسیما یک فرصت تاریخی داشته است برای اینکه بتواند جاذبه‌های کافی را برای کاهش استقبال مردم از ماهواره ایجاد کند. حتی ماده پنج این قانون تصریح می‌کند که سازمان صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (‌مؤسسه رسانه‌های تصویری) می‌توانند نسبت به ضبط و پخش آن دسته از ‌برنامه‌های ماهواره که مغایر با ارزش‌ها و مبانی فرهنگ اسلامی و ملی نباشد، اقدام کنند. اما تا زمان همه‌گیر نشدن دریافت برنامه‌های ماهواره‌‌ای فارسی، صداوسیما به‌طور جدی به فکر نیافتاده و در این راستا تأخیر دارد. نتیجه‌ این تأخیر اقدامات عجولانه‌ایست که امروز اتفاق می‌افتد که می‌توان از آن جمله به تأسیس و راه‌اندازی شبکه‌های به شدت تأمینی و دم‌دستی اشاره کرد. بعضی افراد در صداوسیما تصور نابه‌جایی دارند و فکر می‌کنند اضافه کردن کانال‌های تلویزیونی موجب کسب مخاطب می‌شود. این فرضیه‌ایست که باید اثبات شود. اگر نتوانیم نشان دهیم در دو سال گذشته که رویکرد اضافه کردن شبکه‌های دیجیتال دنبال شده، تعداد کل افرادی که به تلویزیون رجوع می‌کنند بالاتر رفته، از دید اقتصاد کلان رسانه می‌توان گفت که اتفاق بزرگی نیافتاده است.
 

می‌خواهیم تعریف ورشکستگی را از دید شما بدانیم.

ورشکستگی رسانه‌ای از نظر من سه حوزه مشخص دارد. اولین بحث در حوزه اعتبار است، یعنی حوزه شهرت و برند، اثربخشی و قیمت تمام شده محصول در رقابت با محصولات مشابه. شهرت صداوسیما در این مدت افزایش پیدا کرده یا کاهش داشته است؟ بعید می‌دانم ‌کسی در صداوسیما بتواند ادعا کند برند صداوسیما امروز از سال 87 معتبرتر است.
 

بر چه اساسی این ارزیابی را مطرح می‌کنید؟

این مطلب در جلسه اخیری که در مرکز تحقیقات صداوسیما با حضور برخی استادان ارتباطات برگزار شد، مورد تصریح قرار گرفت. دومین مطلب که بسیار مهم است، مربوط به اثربخشی است. اثربخشی یا کارآمدی سازمان معمولاً در قالب میزان یا درجه‌ای که در آن یک سازمان اهدافش را به‌دست می‌آورد، تعریف می‌شود. اگر شما شرکتی باشید که همه توان خود را در فعالیت‌ها به‌کار گرفته است اما در فروش با کاهش مواجه شده باشد، تحلیل شما چیست؟ صداوسیما قرار نبوده درآمد به آن معنا داشته باشد اما موضوع مهم، بحث ریزش مخاطب است؛ مسأله این است که اگر سرجمع ساعات مصرف رسانه‌ای مردم بالاتر رفته، این ساعات اضافه شده کجا رفته است؟ ببینید من دو مسأله مهم را مطرح می‌کنم: یکی اینکه مسلم است مصرف رسانه‌ای مردم بالا رفته و دوم اینکه واضح است مخاطب صداوسیما کاهش پیدا کرده است. نتیجه مشخص است: یعنی مصرف رسانه‌های دیگر بالا رفته است.

 

چه رسانه‌هایی؟
مصرف رسانه‌ای ماهواره بالا رفته است.

 

مطبوعات چطور؟
بیچاره مطبوعات. نخیر، مطبوعات نیستند.

 

آمار دارید؟

از قول ریاست سازمان در 12 آبان 1386 اعلام شد میزان استفاده از ماهواره در ایران 32.5 درصد است و دو سال بعد در 23 آبان 1388 از قول قائم مقام وقت سازمان در همایش بین‌المللی غدیر اعلام شد 40 درصد مردم به ماهواره روی آورده‌اند. در 14 دی 1390 یکی از مسؤولان پژوهشی وزارت ارشاد در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ با موضوع «بررسی محتوای شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و نقش روشنگری مبلغان» در مرکز همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم یادآور شد: «متأسفانه بر اساس تحقیقات دقیقی که صورت گرفته، در سال گذشته 55 درصد مردم ایران دارای گیرنده‌های ماهواره‌ای بودند و 50 درصد مردم بیننده شبکه‌های فارسی‌زبان بوده و با دقت آنها را مشاهده و دنبال می‌کنند». این آمار در تهران خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. این بدان معناست که ما حدوداً در هر سال 7.5 درصد رشد مصرف ماهواره‌ای را تجربه کرده‌ایم. اگر این به معنای شکست در اثربخشی نیست، پس چیست؟

بیاییم از زاویه‌ای دیگر و در یک شرکت دولتی، ورشکستگی را تعریف کنیم. سهم سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران از لایحه بودجه سال 1391 مبلغی معادل 1622 میلیارد تومان است. مبلغ 628 میلیارد تومان آن از محل درآمد یا منابع داخلی صداوسیما (تبلیغات و...)، 840 میلیارد تومان آن به صورت کمک (از محل منابع عمومی بودجه برای جبران زیان صداوسیما) و 153.8 میلیارد تومان آن از محل طرح تملک دارایی‌های سرمایه‌ای (از محل منابع عمومی بودجه) تأمین خواهد شد.

از منظر قیمت تمام شده هم می‌توان صداوسیما را ارزیابی کرد؛ میزان بودجه و ساعات برنامه‌های تولیدی صداوسیما مشخص است. وقتی مقدار بودجه را به تعداد ساعت برنامه‌های تولیدی تقسیم می‌کنیم، می‌بینیم صداوسیما یکی از گران‌ترین تولیدکننده‌های تلویزیونی حتی به قیمت دلار آزاد است؛ یعنی در واقع هزینه تمام‌شده محصول رسانه ملی بسیار بالاست.

منظر دیگر، هزینه برای خانوار است. 1622 میلیارد تومان را بر 20 میلیون خانوار تقسیم کنید؛ سهم هر خانوار 81 هزار تومان در سال است. صداوسیما 30 سال است که حاضر نشده بودجه‌اش را بر مبنای یک هدف‌گذاری مشخص طلب کند، بلکه بر این مبنا درخواست بودجه می‌دهد که می‌گوید من این مقدار برنامه تولید می‌کنم، دقیقه‌ای فلان‌قدر و این دو را در هم ضرب می‌کند و می‌گوید این رقم را بدهید. اگر ما برای صداوسیما حسابداری واقعی هزینه تمام‌شده انجام دهیم، اعداد خیلی عجیب خواهند بود. بله، من می‌گویم صداوسیما یک شرکت زیان‌ده است که ورشکستگی‌اش را اعلام نمی‌کند. من معتقدم صداوسیما هیچ‌گاه اجازه ارزیابی مستقل از خودش را به کسی نداده است...
 

این به دلیل مصلحت بوده است؟
نه،‌ به دلیل اینکه سازمان قدرتمندی است. ‌این ناشی از یک انحصار است، نه مصلحت.

 

اما این انحصار را قانون به او داده است.
نخیر، خودش تلاش کرد که این انحصار را قانونی کند.‌
 

چگونه؟
این انحصار از تفسیر دو اصل 44 و 175 قانون اساسی ناشی می‌شود. در اصل 175 در آن روزهای بازنگری و تغییر قانون اساسی (9/3/1368)، حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و مسؤولان عالی‌رتبه نظام از جمله آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس‌جمهور) و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، با سپردن صداوسیما به رهبر (حتی امام خمینی(ره)) کاملاً مخالف بودند و به صراحت و شفافیت مفاسد آن را بیان می‌کردند.

آقای هاشمی چنین استدلال کرده است:

1ـ نظارت همیشه از بالا به پایین است، وقتی مدیر عامل سازمان را امام نصب می‌کند، سه قوه چگونه نظارت کنند بر چیزی که مسؤول اصلی آن رهبری است؟ در این صورت نظارت بر صداوسیما امکان‌پذیر نخواهد بود، یعنی همه باید نگاه بکنیم و چیزی هم نتوانیم بگوییم! این اشکال واقعاً جدی است. اگر رهبر فردا مدیرعاملی نصب کند و اشکالاتی پیش آید، کسی واقعاً نمی‌تواند چیزی بگوید. این را مطمئن باشید تا مدیرعامل مورد اعتماد رهبر باشد، کسی نمی‌تواند انتقاد کند و اگر مدیرعامل کسی را هم به آنجا راه نداد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، یک قدرت بسیار نیرومندی در صداوسیما به‌وجود می‌آید.

 

2ـ صداوسیما یکی از وسائل توجیه مردم است، از وسائل جاانداختن مسائل کشور است، شما می‌خواهید همه این کارها را به پای رهبر بنویسید!؟ اگر صدا‌وسیما بخواهد توجیه‌گر باشد، رهبر شده توجیه‌گر همه نظام!

 

3ـ اگر مدیرعامل فقط از طرف رهبر باشد، ارتباطش با مسؤولان کشور بسیار ضعیف خواهد شد.

 

آقای هاشمی در پایان اضافه کردند که چند سال پیش که ما در صداوسیما مشکل پیدا کردیم، من رفتم خدمت امام؛ ایشان فرمودند: «من نظرم این است که سران سه قوه باید مدیرعامل را تعیین کنند» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص 560).

 

در شورای بازنگری پس از آنکه برخی از اعضای جامعه مدرسین بر انتصاب مدیرعامل از سوی رهبری اصرار داشتند، آیت‌الله خامنه‌ای در نفی دخالت رهبری در نصب مدیرعامل سازمان افزودند: «اگر رهبر در رأس (سازمان) باشد، اگر اشکالی باشد، ما از چه کسی مؤاخذه کنیم؟ دستگاه قضائی یا دستگاه مقننه که حق نظارت بر همه امور را دارند، باید سرکشی کنند، از کی مؤاخذه کنند؟ از رهبر مؤاخذه کنند که چرا صداوسیما اشکالاتی دارد؟ چنین چیزی ممکن است؟ با این کار سیئات صداوسیما دامن رهبر را خواهد گرفت، این را چیز کمی نگیرید، به‌هر حال سوءتفاهم‌هایی در مردم هست. یک وقت غفلتی پیش می‌آید، همه مردم را به رهبری بدبین می‌کند که این، هیچ به مصلحت نیست» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص 569).

 

درباره این اصل متأسفانه شورای نگهبان در تقابل با تندروی‌های مجلس ششم چنان تفسیر موسعی از صدر و ذیل اصل 175 در رابطه با رهبری ارائه کرد که عملاً مجلس را در اجرای وظیفه قانون‌گذاری محدود کرد.

 

چه کسی تقاضای تفسیر کرد؟
آقای دکترلاریجانی، رئیس سازمان صداوسیما و آیت‌الله یزدی.

 

یعنی اگر دیگری هم سؤال می‌کرد، چون مرجع پاسخگویی باز هم شورای نگهبان است، پاسخ همانی بود که داده شد.
نه، در شرایط دیگر شاید پاسخ متفاوت بود. می‌توانست سؤال و جواب جور دیگری باشد. شیوه سؤال کردن و تفسیر جواب هم بسیار مهم است.

 

یعنی امکان تجدیدنظر در این تفسیر وجود دارد؟
امکان تجدید وقتی است که صداوسیما نتواند انحصارش را ادامه دهد. مگر شما در اصل 44 چه کار کردید؟ اصل 44 تصریح دارد که چه چیز دولتی است‌ اما بنا به فرمان رهبری بسیاری امور تغییر کرد. در واقع مصلحت اقتضا می‌کند که ما انحصار صداوسیما را بشکنیم.


پس شما مدافع سرسخت انحصارزدایی از رسانه ملی هستید؟
من مدافع انحصارزدایی از تصدی‌گری سازمان صداوسیما هستم.

 

توضیح می‌دهید؟
من صداوسیما را بیشتر حاکمیتی می‌دانم، نه تصدی‌گر؛‌ مثل اینکه وزارت ارتباطات را تصدی‌گر نمی‌دانم بلکه حاکمیتی می‌دانم. من سازمان صداوسیما را حاکمیتی می‌دانم و به شدت اعتقاد دارم که ما احتیاج داریم یک سازمان رگولاتوری و مقررات‌گذار در این بخش داشته باشیم که اسم آن سازمان، ‌سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است.

 

در حوزه تولید یا پخش؟
در حوزه خیلی چیزها؛ ‌مقررات‌گذاری حتی در بخشی از موضوعاتی که وزارت ارشاد مجوز می‌دهد تا پخش برنامه‌ها و استانداردهای تلویزیون‌هایی که وارد ایران می‌شوند.

 

پس شما با داشتن تلویزیون خصوصی به معنای اینکه رسانه ملی نقش رسانه سیاست‌گذار داشته باشد، موافق نیستید.
واژه من، دقیق است. می‌گویم شبکه‌های غیرصداوسیمایی. من اجمالاً می‌خواهم بگویم که وظیفه تصدی‌گری از کانال‌داری و به اصطلاح شبکه‌داری بزرگ‌تر است‌.‌ لزوماً قانون اساسی این را واگذار نکرده، حتی پخش را هم واگذار نکرده.‌ ما سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی را داریم که وظایفش را قانون مشخص می‌کند. قانون می‌تواند وظایف دیگری مشخص کند. ‌ما از سال 1368 به بعد عملاً قانونی برای اداره صداوسیما نداریم و هنوز در قانون صداوسیما، این سازمان سرپرست دارد، نه رئیس. بعد از اینکه قانون اساسی تغییر کرده، ما عملاً قانون صداوسیما نداریم. صداوسیما قانون اداره مصوب مطابق قانون اساسی مصوب 1368 را ندارد؛ قانونی که اقتضائات فعلی رسانه‌ای جهان امروز را هم در ایران بتواند تکفل کند. قانون صداوسیما در حال تغییر است.‌ الان این قانون کجاست؟ در مجلس است. بحث ما در اصل ضرورت تصویب قانون جدید صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است.


که باید مجلس اقدام کند.
بله. صداوسیما خودش یک پیش‌نویس مفصل در این خصوص داده که در آن همین انحصار را 10 برابر می‌کند، یعنی یک ورودی برای تدوین قانون، ‌ورودی خود صداوسیماست که می‌گوید من برای اینکه متکفل همه امور رسانه‌ای حوزه خودم بشوم، چه چیزهایی کم دارم. بر این اساس، یک قانون درست می‌کند که این حلقه را تکمیل کند. خود را از تمام مشکلاتی که تا کنون با شهرداری‌ها و دیگر دستگاه‌های عمومی داشته رها می‌کند و انحصار را تا پخش اینترنتی و فیبر نوری و... توسعه می‌دهد.

 

آقای دکتر! چه عواملی باعث شده که صداوسیما این خواسته‌ها را داشته باشد؟
انحصار و تداوم انحصار. صداوسیما قدرت خیلی بزرگی است. صداوسیما می‌تواند یک رئیس‌جمهور را به زمین بزند و او را محبوب یا نامحبوب کند.

 

ما یاد گرفتیم وقتی بحث جدی می‌شود، بحث مصلحت به میان می‌آید. این گفته‌ها به این معنی است که صداوسیما مصلحت جامعه را به مصالح خصوصی خود ترجیح نمی‌دهد؟ این را هم که می‌گوییم، عملاً به مدیران صداوسیما برمی‌گردد.
نه، ببینید، اشتباه نکنید. صداوسیما مصلحت کشور را مصلحت خودش می‌داند و خودش را مساوی کل مصلحت تلقی می‌کند.

خوب، این خیلی اشکال دارد.
ما هم همین را به آنها می‌گوییم. ‌به همین دلیل است که می‌گوییم باید قانونی وجود داشته باشد که صداوسیما را محدود کند، نه اینکه انحصار آن را بیشتر کند. ما به قانونی احتیاج داریم که موضوع رسانه را در کشور تقویت کند نه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را. سازمان صداوسیما که به لحاظ فنی هیچ‌گاه از وزارت ارتباطات مهم‌تر نبوده. زیربخش‌های وزارت ارتباطات خصوصی شده است اما در صداوسیما این امکان وجود ندارد. چرا؟ ‌چه آسمانی به زمین می‌آید که صداوسیما اعلام کند که من 10 شبکه خودم را به مزایده می‌گذارم و شرایط شرکت در مزایده را اعلام کرده و یک دفترچه 400 صفحه‌ای هم تولید کند که شرایط پخش، تولید و... را در آن توضیح داده باشد و هرکسی هم بخواهد شبکه داشته باشد، بگویند اول یک وثیقه 100 میلیون تومانی بگذارید و هر کس خطایی مرتکب شد، جریمه میلیونی پرداخت کند؟

بحث همان اصل 44 است که خودتان مثال زدید. در مورد اصل 44، خیلی‌ها سالیان دراز می‌گفتند نباید این صنایع دولتی باشند و باید از مالکیت دولتی بیرون بیایند اما تا زمانی که مقام معظم رهبری تأیید نکردند و صنایع مشمول واگذاری مشخص نشدند، این حرف‌ها شنیده نشده و به آنها عمل نشد.
چطور ماجرا به اینجا رسید؟ یعنی قبل از این فرمان، همه خواب بودند؟ نه، آن‌قدر موضوع گفته شد و آن‌قدر ناکارآمدی‌ها نشان داده شد تا سرانجام پیدا کرد.

 

سؤال همین است. چرا باید این‌قدر گفته شود تا تصمیمی گرفته شود؟ برخی مسائل مثل روز روشن است.

نه، مثل روز روشن نیست، ‌چون پرده خیلی مهمی مثل انحصار وجود دارد.

 

این انحصار مگر فسادآور نیست؟ وقتی فسادآور است، پس مثل روز روشن است.
نه، این فسادش مثل آن فساد نیست؛ فسادی است که در قالب قدرت خودش را نشان می‌دهد.

 

تبعات منفی‌اش که مشخص است؟

نه، به خاطر اینکه تبعات منفی‌اش را هم باید خود آن سازمان گزارش کند که نمی‌کند. شما یک سازمانی دارید که خود گوید و خود خندد. خودش دارد می‌گوید که این سریال من 89 درصد بیننده دارد و 87 درصد رضایت داشتند! حاضر نیست متدولوژی‌اش را ارائه کند. حاضر نیست اطلاعاتش را بیرون بریزد. شما بروید مرکز تحقیقات صداوسیما. از دم در راهت نمی‌دهند. حتی اگر راه بدهند، از آنها اطلاعات خام و ‌آخرین پژوهش‌شان را بخواه. ‌چرا منتشر نمی‌کنند؟ به سایت مرکز تحقیقات مراجعه بکنید، از هیچ سنجش آماری مربوط به سازمان حتی یک چکیده ارائه نمی‌کند. نظرسنجی‌هایی که رشد را نشان می‌دهند را تبلیغ می‌کنند، پس نظرسنجی‌هایی که ریزش را نشان می‌دهند، کجاست؟ بحث مهم، نظارت بر یک سازمان است. ما نظارت بیرونی بر این سازمان را می‌خواهیم.

 

مگر شورای نظارت بر سازمان صداوسیما وظیفه‌ای جز نظارت بر عهده دارد؟
ضعیف‌ترین نظارتی که در کشور شاهدش هستیم از سوی این شورا اعمال می‌شود. من یک بار هم این را گفتم. می‌توانند به اعضای شورای نظارت بگویند از فردا کارت سازمان شما شارژ نمی‌شود و شما را به سازمان راه نمی‌دهند. اصلاً ساختمان شورای نظارت را بیرون جام‌جم گذاشته‌اند. من الان می‌خواهم از سازمان صداوسیما شکایت کنم. سازوکارش چگونه است؟ به سایت سازمان بروید. یک خط در این خصوص نوشته نشده است. بنده با دکتر اسماعیلی به برنامه «دیروز، امروز، فردا» رفته بودیم. در خصوص عملکرد صداوسیما در پرداختن به حواشی بازی پرسپولیس- داماش اعتراض کردم. گفتم نباید این‌گونه نشان می‌دادید، برنامه خبری هم نباید به آن می‌پرداخت. هفته بعد از آن، «صرفاً جهت اطلاع» اخبار بیست‌وسی، دو دقیقه و نیم به آن پرداخت و من را رسماً با عکس و چهره مسخره کرده و حرفم را هم عوض کرد. حالا من می‌خواهم شکایت کنم. شما راهنمایی کنید کجا باید بروم؟ از چه کسی باید شکایت کنم؟

 

اما شکایت از مطبوعات، خیلی راحت است.
چون که سازوکار شکایت از مطبوعات بسیار راحت شده که هرکسی می‌تواند این کار را انجام دهد. ساختار صداوسیما چون دولتی دیده شده، مصونیت آهنین دارد، چون حاکمیت آن طرف است، در حالی که تمام موضوع رسانه این است که رسانه وسط حاکمیت و مردم است. اگر خودش را خیلی بالا کشید و به حاکمیت چسباند، همه ضعف‌هایش، ضعف حاکمیت می‌شود و اعتباری برایش نمی‌ماند. آقای احمدی‌نژاد رییس‌جمهور است. رابطه صداوسیما با احمدی‌نژاد اول دوره ریاست‌جمهوری با آخر دوره دوم ریاست‌جمهوری چرا فرق دارد؟ چرا دو سال اول ریاست‌جمهوری از او فقط گل و بلبل گفته می‌شود اما آخر دوره ریاست‌جمهوری می‌توان به‌شدت از او انتقاد کرد؟ این همان زیر سلطه قدرت بودن است. وقتی آقای رییس‌جمهور حرف زد، آقای مشایی حرف زد، آقای وزیر حرف زد، گفتیم «وزیر می‌گوید...»، یعنی گردن خودش؛ «وزیر ادعا کرد ما 2000 کیلومتر راه‌آهن کشیدیم». وظیفه رسانه است برود ببینید که این کار را کرده است یا خیر.

 

اول و آخر دوره ندارد.
بله، اما وقتی خودش را به حاکمیت چسباند، از مزایای حاکمیت استفاده می‌کند. همین سپر آهنینش است اما از طرف دیگر، چیزهای دیگری را می‌بازد.
 

بحث این است که کسی نمی‌تواند او را از حاکمیت جدا کند. حاکمیت باید این را از خودش‌ رها کند.
این هوش حاکمیت است که ما امیدواریم این اتفاق بیافتد که به رسانه ملی بگوید مسؤولیتش با خودش است.

 

آقای دکتر! شما مخالف داشتن رسانه توسط حاکمیت هستید؟
من مخالف این هستم که رسانه حاکمیت داشته باشد. مثلاً دولت «روزنامه ایران» را دارد. از اول تا آخر معلوم است که این روزنامه متعلق به دولت است. بقیه‌اش رعایت اصول و راهبردهای کلان حاکمیت است که همه باید داشته باشند. بحث دیگر این است که رسانه رقیب داشته باشیم یا نه؟ چرا نداشته باشیم؟ اصلاً وقتی رسانه رقیب داریم، رسانه ما خودش را درست می‌کند. بنده حرفم این است اگر این تلویزیون‌های رقیب نبود، تلویزیون ما قاب‌های تصویرش را هم درست نمی‌کرد. یعنی رقیب است که صداوسیمای ما را تکان داده است. شما وقتی رقابت را حذف کنید، کیفیت را از بین می‌برید.

 

می‌خواهم برگردم به بحث قبلی. صاحبنظران زیادی در خصوص تبعات انحصار صداوسیما صحبت کرده‌اند و نقدها کاملاً جدی است. آیا آقای ضرغامی صحبت‌های شما را نشنیده و نخوانده است؟
شما نباید از کسی که در بطن این ماجراست انتظاری داشته باشید. کسی که داخل این قضیه است، نمی‌بیند.

 

واقعاً نمی‌بیند؟


نمی‌بیند یعنی نمی‌پذیرد. برای اینکه خودش همان چیزی است که مورد بحث است. بحث شخص آقای ضرغامی نیست.

ما مدیریت صداوسیما را می‌گوییم که الان به عهده آقای ضرغامی است.

ما شش ماه قبل از اینکه آقای لاریجانی رئیس صداوسیما شود -آن زمان وزیر ارشاد بود- به دیدن ایشان رفتیم. صحبت از رابطه ارشاد و صداوسیما و ناکارآمدی شد. ایشان خیلی با ما همدلی کرد. آن موقع تلویزیون دو شبکه داشت. گفت یعنی چه محمد هاشمی دو شبکه دارد و هیچ‌کس نباید کار دیگری کند، چرا دانشگاه امام صادق(ع) شبکه نداشته باشد؟ چرا حوزه علمیه قم نباید شبکه داشته باشد؟و.... ما خیلی خوشحال شدیم. شش ماه بعد ایشان رییس صداوسیما شد. ما برای عرض تبریک پیش ایشان رفتیم. آن زمان فرمودند مگر می‌شود در مملکت هر کسی شبکه بزند؟

این حرف‌ها اقتضای موقعیتی است که در آن قرار می‌گیرید. صداوسیمای ما یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های رسانه‌ای دنیاست. اراده جراحی چنین سازمان بزرگی از درک بسیاری از مدیران صداوسیما بالاتر است. کسی نیامده صداوسیما را مؤثرتر کند، همه آمده‌اند صداوسیما را توسعه بدهند.

تا اینجا شما چاره را این می‌دانید که مسائل گفته شود، اساتید در موردش صحبت کنند و رسانه‌های دیگر به آن بپردازند تا اینکه حاکمیت به این نتیجه برسد که باید اتفاق خاصی در صداوسیما بیافتد و قوه مقننه قانون‌گذاری کند و جلسات کارشناسی گذاشته شود.


تعبیر من راجع به صداوسیما این است: صداوسیما یک بچه‌ای را بغل کرده و فشارش می‌دهد. بچه گریه می‌کند و صداوسیما بیشتر او را فشار می‌دهد. به او می‌گویند اصلاً مشکلی نیست، صداوسیما تصورش این است که کانال زیاد کند، مشکل حل می‌شود. تولید جدیدی نیز ندارد و در این شبکه‌های جدید فقط برنامه‌هایی را که شاید قبلاً مردم ندیده‌اند یا نخواسته اند ببینند برایشان دوباره پخش می‌کند. آنها خوشحال‌ هستند که مردم IFILM می‌بینند، اما به جای چه چیزی این شبکه را نگاه می‌کنند؟ به این سؤال جواب نمی‌دهند. من می‌گویم به جای شبکه یک، IFILM را نگاه می‌کنند. باید بررسی شود آیا IFILM از بینندگان ماهواره کم کرده یا مخاطب را از شبکه یک که عصا قورت داده است، می‌دزد؟ یعنی برای کسی که ماهواره ندارد و تلویزیون ایران را می‌بیند، IFILM تحمل‌پذیرتر از شبکه یک است. آیا تحمل‌پذیرتر بودن به معنی دلپذیرتربودن است؟

 

برخی بر این باورند که محدودیت‌هایی که در جمهوری اسلامی در نمایش برخی برنامه‌ها وجود دارد، مردم را به سمت شبکه‌های ماهواره سوق می‌دهد.
اینها شوخی‌های بزرگیست. شبکه پنج برنامه‌ای پخش کرد به نام «مثلث شیشه‌ای» که در زمان خودش بیشترین مخاطب را داشت. این برنامه چه چیز خاصی داشت؟ اما توانست مخاطب جذب کند. شما مسأله‌محور برنامه بسازید، مردم می‌بینند. مگر کسی از جمهوری اسلامی توقع دارد که سکس پخش کند؟ مگر موضوع این است؟

 

نه، این موضوع نیست اما به این بهانه حاضر نیستند تولید را به بخش خصوصی بدهند....
نه، شما اگر قوانین را به بخش خصوصی بدهید، رعایت نمی‌کنند؟ مگر قهوه تلخ سکس دارد؟ نه، ولی خیلی فروخت. چه‌کار کرد؟ یک مقدار سلایق مسؤولان صداوسیما را نادیده گرفته است. من حرفم این است که ما بیاییم و بگوییم مسأله بزرگمان چیست؟

یعنی در پس مدیریت، خواست‌ها و سلیقه‌های شخصی خودمان، می‌آییم مهم‌ترین مسائل کشور را...


آنها که این‌گونه نمی‌گویند. می‌گوید کشور را من دارم اداره می‌کنم. حرف من این است که راست می‌گویند. اینها راهبردی‌ترین ژنرال‌های نظام هستند اما آیا ما در حال بردن جنگ هستیم؟ آنها هر روز درجه‌هایشان بالاتر می‌رود. در عمل چه اتفاقی افتاده است؟ بعد از همه این سال‌ها عرض می‌کنیم آمار می‌گوید که 50 درصد ماهواره می‌بینند. ما همه کار هم کردیم، حتی به پشت‌بام‌های مردم رفتیم اما نتیجه چه شد؟ به نظر جنابعالی، الان که المپیک پخش می‌شود، ما کاهش آمار ببیندگان ماهواره را داریم یا افزایش؟ فکر می‌کنید خرید دیش و رسیور در این دو هفته چقدر بوده؟

آمار دارید؟
بله، حدود 20 درصد فقط در این ایام رشد کرده است.

ترجیح می‌دهند از ماهواره ببینند. این 50 درصد سبد مصرف رسانه‌ای خود را تعریف کرده‌اند و در آن بخشی از ساعات خود را به دعای سحر، بخشی را به تماشای مسابقات المپیک، بخشی را به تماشای فلان سریال ترکیه‌ای، قدری را به تماشای خبر BBC، سهمی را به خبر بیست‌وسی، بخشی را به دکتر کپی شبکه من‌وتو و... اختصاص می‌دهند. این‌ اتفاقیست که افتاده. در واقع رژیم مصرف رسانه‌ای تغییر کرده است. حالا عرضه‌کننده‌ها زیاد هستند و هر کس برای خودش یک رژیم مصرفی را تعریف کرده است. نتیجه همه انحصار ما چیزی بیشتر از این رژیم مصرف انتخابی که نبوده است. ما آن را به رسمیت نشناخته‌ایم ولی در عمل انجام شده. این نتیجه کل عملکرد صداوسیماست. سؤال بسیار جدی من این است که چرا ما باید هزار میلیارد تومان از جیب این ملت را به یک عده‌ خاص بدهیم؟ صریح می‌گویم، به 20 ‌هزار نفر. حرف تندیست اما باید به آن پرداخته شود. ما در آموزش و پرورش دو، سه میلیون معلم داریم و یک بودجه‌ای برای آن در نظر گرفته شده است که آن را به آنها می‌دهیم اما واقعیت این است که 1200میلیارد تومان را به 20 هزار نفر در صداوسیما می‌دهیم. این چه توزیع پول بیت‌المالی است؟

دو مفهوم داریم؛ سیاست‌گذاری و اجرا. در این فرصت‌سوزی صداوسیما در کدام بخش ضعیف‌تر عمل شده است؟
هر دو، ما یک سیاست گذاشتیم، یک قانون گذاشتیم و دیگر تمام، دنبالش را نگرفتیم. صداوسیما در مواجهه با جامعه باخته است نه در مواجهه با ماهواره.

 

در خصوص همان مثال ورزش که شما گفتید، چرا المپیک را از ماهواره می‌بینند اما از شبکه‌های خودمان نمی‌بینند؟
برای اینکه شما ظرفیت ندارید و نباید اینجا مقابله کنید. نباید بپذیرید که 10 شبکه بزنید. چنین بودجه‌ای را ندارید.

 

یعنی باید بگذاریم از ماهواره المپیک را تماشا کنند؟
بحث این است که شما چه سامان‌دهی‌ای می‌توانید انجام دهید که مردم احساس نکنند کار غیرقانونی می‌کنند و واقعاً هم کار خلافی انجام ندهند. در مجلس دوره قبل، سعید ابوطالب طرحی آورد که شبکه کابلی کشور را گسترش دهیم و شرکت‌هایی پیدا شوند که برنامه‌های ماهواره‌ای را گزینش و پخش کنند. حرف بدی نبود. چرا انجام نشد؟ مگر دولت برق و گاز را نیاورده تا در منزل شما؟ همان موقع که گاز می‌کشید، می‌توانست فیبر نوری را هم بکشد و تمام کند.

 

ما با آقای هاشمی رفسنجانی مصاحبه کرده‌ایم، می‌گوید من حتماً باید هر روز BBC گوش کنم. آدم‌های معمولی زیادی هم هستند که می‌گویند باید هر روز BBC را گوش کنند. آیا شبکه کابلی ما با این مشخصاتی که امروز داریم صحبت می‌کنیم، می‌تواند خبری مثل BBC تولید کند؟


BBC اصلاً در مورد داخل توان خبری ندارد. BBC در ایران خبرنگار ندارد و خبرهایش از همان رسانه‌های خود ماست و فقط بسته‌بندی اخبارش فرق می‌کند. من می‌توانم از دانشگاه امام صادق(ع) روزی دو خبر تولید کنم که همه گوش کنند. خود صداوسیما یک باشگاه خبرنگاران جوان زد که واحد مرکزی خبر به این بزرگی را به چالش کشید. بعد گفتند این زیربخشی از واحد مرکزی است و تمام شد. شما سایت خبرآنلاین را ببینید. ضریب نفوذ خبرآنلاین در سایر رسانه‌های تحت وب تکان‌دهنده است. حالا اگر به این خبرآنلاین امکانات تصویری هم بدهید، نمی‌تواند خبرهای تصویری خوبی تولید کند حتی جذاب‌تر از BBC و بیست‌وسی؟ چرا که نه؟ تمام استدلال‌های صداوسیما عمدتاً در بحث خبر است، آن‌هم چون انحصار دارد. صداوسیما باید پاسخ بدهد که تاکنون چه تصویری از رهبری نظام ارائه داده است. ما رهبری را در تلویزیون نزدیک به مردم می‌بینیم، با مردم می‌بینیم یا دور از مردم؟ شما فکر می‌کنید فیلمی را که BBC در مورد مقام معظم رهبری ساخت، نمی‌توان با ساخت 10 فیلم دیگر پاسخ داد؟ چرا کاری نکرده است؟

آقای دکتر! شما به عنوان استاد دانشگاه، نگرانی‌ای برای بچه‌هایتان در استفاده از این رسانه‌های جدید داشته‌اید؟
من دو پسر در خانه دارم و 150 فرزند در دانشکده و 1500 بچه در دانشگاه. نگرانی اصلی این است که ما فرزندانمان را به گونه‌ای تربیت رسانه‌ای کردیم که مردم از ما انتقاد نکنند، بنابراین در برابر ماهواره بسیار آسیب‌پذیرند، زیرا یاد نگرفتند که هر چه نشان می‌دهند نباید دید و خوب نیست. صداوسیما عشقش این است که مردم 10 ساعت بنشینند و برنامه‌هایش را نگاه کنند، یعنی مخاطب منفعل می‌خواهد. اگر مخاطب منفعل تربیت کرده باشد، این مخاطبان در مقابل ماهواره منفعل‌تر هستند، چون جذاب‌تر است. اگر کسی سیگاری شد، مهم نیست که چه سیگاری می‌کشد، مسأله این است که سیگار برای او اولویت پیدا کرده است. مفهومی به نام تلویزیون‌های بین‌المللی و مفهومی دیگر به نام تلویزیون‌هایی فارسی‌زبان داریم که صرفاً برای ایران کار می‌کنند. تلویزیون بین‌المللی دیدن بد نیست، مثل خارج رفتن است، مثل کتاب خواندن است. اصلاً صداوسیمای جمهوری اسلامی هم بخواهد، نمی‌تواند تمام نیازهای خبری من را تأمین کند، نمی‌تواند نیازهای سرگرمی من را فراهم آورد.

شبکه‌هایی که روی نیازهای تخصصی و خاص مخاطبان سرمایه گذاری می‌کنند، می‌توانند تولید شوند. چرا نشوند؟ به چه مجوزی ما می‌رویم و از جیب این ملت پول می‌دهیم تا مردم 24 ساعته فیلم و سریال ببینند؟ به این دلیل من می‌گویم شبکه کابلی راه حل است تا هر کسی می‌خواهد مصرف رسانه‌ای داشته باشد، پولش را بدهد. آن موقع شما ماهواره را جمع کن، چرا؟ برای اینکه می‌گویید ماهواره به شما اجازه دریافت برنامه‌هایی را می‌دهد که پولش را نداده‌اید.
 

البته الان به این دلیل که غیرقانونی نیست؟
نه،‌ من می‌گویم به این دلیل باید غیرقانونی باشد. در انگلیس غیرقانونی نیست؟ چرا غیرقانونیست. چه کسی غیرقانونی می‌کند؟ ناحیه شهرداری غیرقانونی می‌کند. علتش چیست؟ زیبایی شهر. شما برای اینکه دیش داشته باشید، باید عوارض دیش داشتن بدهید. منطق دارد. در آمریکا چرا دیش نمی‌بینید؟ به این موضوع باید یک مقدار فکر کرد، زیرا باید شما پول به شبکه کابلی بدهید. یعنی نظام سرمایه‌داری یک جور ماهواره را محدود می‌کند، ما اینجا یک جور دیگر و هزینه‌اش را هم نظام می‌پردازد. آخرش هم نمی‌توانیم محدود کنیم. آن کشوری که می‌گوید من در زمینه ماهواره آزادم، استفاده از آن را به‌شدت محدود می‌کند و اعمال هم می‌شود اما ما که می‌گوییم محدود می‌کنیم، نمی‌توانیم اعمال کنیم.

شما طرفدار آزادی ماهواره هستید با شروطی که سطح حاکمیتی...
من طرفدار تلویزیون کابلی هستم با ممنوعیت تلویزیون ماهواره‌ای.

می‌گویند در ماه رمضان مردم بیشتر سریال‌های تلویزیونی را نگاه می‌کنند.
به دلیل سریال‌های تلویزیون نیست، بلکه سر افطار فیلم پخش می‌کنند و مردم هم نگاه می‌کنند، چون ماهواره خیلی تکرار زیاد دارد و می‌توانند الان نبینند، بعد تکرارش را ببینند. خیلی فرق است بین اینکه ما می‌گوییم تلویزیون روشن است، پس می‌بینم و اینکه بگوییم نه من می‌خواهم این را ببینم.

انتقادات وسیعی در مورد اطلاع‌رسانی رسانه ملی از زلزله اخیر شد. نظر شما چیست؟
صداوسیما چشم بیدار ملت نبود، دست کوتاه سیاست‌ورزانی شد که نگران بازتاب طرح‌های زودبازده بودند.