کد خبر 150149
تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۵

اما کوتز چندین سال با کمپانی انیمیشن سازی پیکسار همکار بوده ، وی درآخرین انیمیشن آنها ، شجاع ، مسئول کشیدن بخشی از استوری‌برد‌ها بوده است.

به گزارش مشرق به نقل از کافه سینما، او اکنون عضو پیکسار نیست و به عنوان یک فیلمساز مستقل به فعالیت می‌پردازد. در چند ماه اخیر او درسهایی که از افراد داخل پیکساز یاد گرفته را روی صفحه ی توییترش ذکر کرده. در این مقاله 22 درس داستان‌گویی پیکسار را برای شما ترجمه و منتشر می‌کنیم.

1. شما شخصیت‌ها را برای تلاش‌هایشان تحسین می کنید نه برای موفقیت‌هایشان.

2. شما همواره چیزی که به عنوان مخاطب برای شما جذاب است، در نظر داشته باشید. نه چیزی که به عنوان نویسنده برای شما مفرح است. این دو با هم متفاوت اند.

3. تلاش برای ایجاد تم ( زمینه ) مهم است اما شما تا پایان مشخص نداشته باشید نمی‌توانید بگویید داستان دقیقا راجع به چه چیزی است. زمانی که پایان را مشخص کردید، شروع به بازنویسی کنید .

4. روزی روزگاری یک _____ بود. هرروز، _____. تا اینکه یک روز ______. در نتیجه _____ و به دنبالش ______. در نهایت هم ________.

5. شخصیت‌ها را ساده متمرکز و ترکیب کنید. از انحرافات ذهنی از مسیر داستان دوری کنید . شاید به نظر برسد که در حال از دست دادن چیز با ارزشی هستید. اما در حقیقت این شما را از محدودیت‌ها آزاد می‌کند.

6. نقطه ی قوت کاراکتر شما کجاست؟ با چه چیزی راحت است؟ متضاد این چیزها را در برابر شخصیت قرار دهید. آنها را به چالش بکشید. آنها با این چالش‌ها چگونه دست و پنجه نرم می‌کنند ؟

7. ابتدا پایان را مشخص کنید، سپس سراغ میانه قصه بروید . پایان، سخت ترین نقطه داستان است. شما باید برای آن زمینه‌چینی کنید.

8. داستانتان را تمام کنید و رهایش‌کنید حتی اگرعالی نباشد. فقط در یک دنیای ایده آل شما همه چیز را دارید. اما ادامه دهید. دفعه بعد بهتر عمل کنید.

9. زمانی که در داستان گیر می‌کنید و نمی‌توانید جلو بروید، لیستی از تمام چیزهایی که می‌دانید جلوتر، در داستان اتفاق نمی‌افتد تهیه کنید . چیزهایی ظاهر می شوند که شما را از گیر خلاقانه خارج می‌کند .

10. داستان‌هایی که دوست دارید تک تکه کنید و تکه‌های که دوست دارید پیدا کنید . این‌ها بخشی از شما هستند . این تکه‌ها را بشناسید، پیش از اینکه بتوانید از آنها در داستان خودتان استفاده کنید.

11. وقتی یک ایده را روی کاغذ بیاورید، می‌توانید آنرا درست کنید. اگر ایده در سرتان بماند، ایده ای عالی، شما هرگز آنرا با هیچکس در میان نخواهید گذاشت .

12. اولین راه حلی که به ذهنتان می‌آید را به حساب نیاورید. اجازه بدهید دومین و سومین و ... راه‌حل در داستان باشد. کلیشه‌ها و بدیهیات را دور بریزد. خودتان را شگفت زده کنید!

13. به کاراکترتان دیدگاه دهید. کاراکتر منفعل و منعطف شاید برای شما که نویسنده‌اید بهتر باشد، اما برای مخاطبان مانند سم است .

14. چرا شما باید این قصه را بگویید‌؟ اعتقادی که درون شما زبانه می‌کشد چیست که داستان از آن تغذیه می‌کند ؟ این قلب و بنیان داستان شماست.

15. اگر شما جای شخصیتتان بودید، در این وضعیت چگونه احساسی داشتید؟ صداقت شما باعث می‌شود به یک وضعیت باورنکردنی، اعتبار و حس واقعی بودن ببخشید.

16. قمار شخصیت اصلی بر سر چیست؟ به تماشاگر دلایلی بدهید که بتواند شخصیت را واکاوی کند. اگر شخصیت اصلی موفق نشود چه چیزی از دست می‌دهد؟ شانس را بر علیه آنها قرار دهید .

17. هیچ چیزی بلااستفاده نیست. اگر الان قابل استفاده نیست، آنرا کنار بگذارید. بعدا دوباره به کارتان خواهد آمد.

18. شما باید خود را بشناسید: بین تلاش حداکثری و ایراد‌ گرفتن بیهوده تفاوت است. داستان گویی یعنی آزمودن چیزهای نو، نه تصحیح کردن.

19. ایجاد تصادفی که منجر به مخمصه‌ای برای شخصیت شود خوب است. ایجاد تصادف برای خارج کردن شخصیت از مخمصه یعنی تقلب!

20. تمرین: در ذهنتان آجرهای سازنده فیلمی که دوست ندارید را بردارید. اگر شما بودید آنرا چگونه می‌چیدید تا فیلم خوبی شود؟

21. شما باید وضعیت و شخصیتهای داستانتان را مشخص کنید. نمی‌توانید فقط بنویسید "به راحتی" . مشخص کنید که چرا باید نوشت "به راحتی".

22. عصاره‌ی داستان شما چیست؟ مقتصدانه ترین روش برای گفتن آن چیست؟ اگر این‌ها را می‌دانید، می‌توانید ساخت داستانتان را از همین‌جا شروع کنید.