کد خبر 1505451
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۱

ما گرفتار یک فرهنگ خرافی در هواداری هستیم که فراتر از علقه‌های طرفداری و هیجان ساده است؛ این فرهنگ زیربنای اصلی سلبریتی‌سازی‌ است.

به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: یک بازیکن به‌خاطر پول بیشتر می‌خواهد از پرسپولیس به استقلال منتقل شود و همین موضوع، موجی سهمگین از مخالفت‌های خشن و متعصبانه را به‌راه انداخته است که چه نشسته‌اید؛ آنکه پرسپولیسی بود امروز یاغی شده و استقلالی.

از این خبر بگذریم، اما ما گرفتار یک فرهنگ خرافی در هواداری هستیم که فراتر از علقه‌های طرفداری و هیجان ساده است؛ این فرهنگ زیربنای اصلی سلبریتی‌سازی‌ است و مقوم چرخه دکانداری در این صنعت و از همه بدتر موجد یک دوقطبی توهمی که سرریز آن دامن فرهنگ و سیاست و حتی خانواده را هم گرفته است.

هواداری امری مذموم نیست؛ به شرط اینکه به آدابش وفادار باشیم. هواداری جایی تقبیح می‌شود که دچار تعصب کور و تعطیلی ذهن و عقل شود.

هواداری وقتی از طرفداری یک ارزش پا فراتر گذاشته و تبدیل به هویت اجتماعی فرد شود، دیگر عقل‌گریز است. شکست یا پیروزی تیمش باعث جابه‌جایی عزت‌نفس او می‌شود و همین موضوع به‌شدت او را هراسان از تحولات می‌کند.

این سبک هواداری یک حس سرخوشی و قدرت موهوم درست می‌کند و فرد از هر نوع عقلانیتی گریزان می‌شود؛ چون برهم زننده این خلسه خیال‌انگیز است.

این سبک هواداری را دست‌کم نگیرید. بسیار هم درونی‌شده و در فرهنگ ما ریشه دوانده است. این سبک هواداری بنای اصلی ساخت صنعت سلبریتی و همه آسیب‌های پس از آن است. این فرهنگ هواداری است که سلبریتی‌ها را قدرت سیری‌ناپذیر داده و موجب مسئولیت‌ناپذیری آنها می‌شود.

همین اغتشاشات گذشته را مرور کنید؛ چه بسا سلبریتی‌هایی که تحت‌تأثیر مخاطب دست‌ساز و سازماندهی‌شده، از سر ناچاری مواضع شاذ و حیرت‌انگیز گرفتند و البته بعدا پشیمان شدند.

ریشه کجروی سلبریتی‌ها را باید در همین هواداری بیمارگونه دانست؛ به همین دلیل است که بسیاری از سلبریتی‌ها فارغ از مواضع علنی‌شان در زندگی شخصی نیز دچار مشکلات عدیده ناشی از فرهنگ هواداری‌ هستند.

اما انحراف این سبک هواداری تنها منحصر به سلبریتی‌سازی‌ نیست. در همین ماجرای یاغی فوتبالی، اگر این سبک هواداری وجود نداشت، اساسا این میزان دستمزدهای نجومی رد و بدل نمی‌شد و بلکه بدتر زمینه اقتصاد زیرزمینی و انحرافات مالی و پولشویی را فراهم نمی‌کرد.

ماجرا به دکانداری در سلبریتی‌سازی‌ نیز ختم نمی‌شود. ثمره نهایی این دست هواداری‌ها، دوقطبی‌های توهمی است؛ دوقطبی‌هایی که هیچ ریشه عقلانی ندارند و صرفا موجب رقابت‌های خشن و کینه‌توزانه می‌شوند و فرهنگی می‌سازند که در ورزش منحصر نمی‌شود و به سیاست و حتی اخلاق شخصی نیز منتقل می‌شود.

این مدل دوقطبی‌ها، سیاست را نیز استقلال-پرسپولیسی می‌کنند و فرد را دچار کوررنگی و ندیدن اشکالات. هرکس با او همراه شود، به او عشق می‌ورزد و هرکس او را نقد کند، از او متنفر می‌شود.

نکات مثبت رقیب را نمی‌بیند و به کمتر از تکفیر او فکر نمی‌کند. برای او کل کل بسیار جذاب‌تر و دلنشین‌تر از گفت‌وگوست. با کل‌کل رجز می‌خواند و خود را به رخ می‌کشد و تلاش می‌کند قدرتش را تحمیل کند.

افراد با هواداری‌شان، همدیگر را یافته و حس قدرت مشترک پیدا می‌کنند؛ حسی فراتر از حس فردی. بغض جمعی، حیرت جمعی، لذت جمعی، نفرت جمعی و... حس مشترک جمعی، قدرتی فراتر از حس فردی دارد؛ حسی شبیه موج‌های مکزیکی در فوتبال. نترسید نترسید ما همه با هم هستیم به‌خاطر حس مقاومت جمعی است که فراتر از حس تاب‌آوری فردی است.

کارکرد اصلی حس مشترک جمعی این است که فرد خود را از فکر کردن بی‌نیاز می‌بیند و ماموریت فکر کردن را به جمع می‌سپارد و هرکاری جمع انجام می‌دهد، برایش مشروع می‌شود؛ مثلا برای معناداری و روایت یک خبر به کامنت‌ها نگاه می‌کند و با همراه شدن با نظر اکثریت، حس برتری و قدرت پیدا می‌کند.

در نهایت نیز چنین فردی، زندگی‌اش گرفتار همین دوقطبی‌های خیالی می‌شود و ناخواسته قضاوتش از پیرامون، برآمده از همین خلق و خوی دوقطبی زده و استقلال- پرسپولیسی است و امان از این خلق‌وخوها که ریشه نزاعات بی‌اساس و بداخلاقی‌های بی‌پایان اجتماعی است.