کد خبر 15071
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۹

شايد بارها اين وقايع را بر سر منبرها و در کتاب‌ها خوانده‌ باشيم اما اثر اين فيلم بسيار خيره کننده هست. محتواي آن، طرز ساخت خوش آن، موسيقي‌ها و تيتراژ ابتدائي و انتهائي حقيقتا يک مجموعه از تلاش عاشقانه و مخلصانه است که لاجرم بر دل نشيند.

سيد احمد موسوي در مطلب اخير وبلاگ "روزنوشت" نوشت: عجب سکانسي بود که “مسلم عقيل” کوچه کوچه مي‌گذارند و در هر پيچ از او جماعتي کسر مي‌شدند… اين صحنه از ديشب تابحال همين‌طور در جلوي چشمم بازپخش مي‌شود…. با سرعتي که اين فيلم پيش مي‌رود، هجم? ظلمت و بيداد در اين سير، به شدت هولناک و رعب‌آلود است و اينگونه ادام? تماشاي اين مجموعه سخت‌تر و سخت‌تر مي‌شود و درست اين حس ايجاد مي‌شود که بايست چوبي لاي چرخ اين سريال گذاشت تا پيش نرود… حداقل داستان را کمي کش نداده‌اند تا در طول يک هفته قابليت هضم داشته باشد…
“مختارنامه” کاري است بسيار عميق که در هفت،هشت قسمتي که پخش شد، آنقدر ذهنم را درگير مي‌کند که بعد از اتمام هر قسمتش همين‌طور به تلويزيون زل مي‌زنم و در فکر فرو مي‌روم. چيزي که براي هيچ فيلم و سريالي برايم اتفاق نيافتاده است.
شايد بارها اين وقايع را بر سر منبرها و در کتاب‌ها خوانده‌ باشيم اما اثر اين فيلم بسيار خيره کننده هست. محتواي آن، طرز ساخت خوش آن، موسيقي‌ها و تيتراژ ابتدائي و انتهائي حقيقتا يک مجموعه از تلاش عاشقانه و مخلصانه است که لاجرم بر دل نشيند. خداوند عجب توفيقي به دست‌اندرکاران اين سريال داده است که در آن نقش بيافرينند و کار کنند. خوشا به حال آنها که اينگونه فرياد انبياء را در زمان مي‌دمند! حقيقتا اين سريال معادل يک منبر فعال در طول قرنهاي مظلوميت شيعه و يک روض? اهل بيت به فراخي صداي جهان است، تيتراژ ابتدائي‌اش را که هر چه بيشتر مي‌بيني، وابسته‌ترت مي‌کند…
تا آن‌جا که خوانده‌ام، شيعه هيچ‌وقت قدرت نداشته است که در پهن? جهان اينگونه عاشورا را فرياد بزند، و بعضي خصائص عصر حاضر ما و آنچه که رخ مي‌دهد حقيقتا در آرزوهاي تاريخي شيعه بوده است. تلاش در نظام فعلي دسترنج‌هاي متنوعي را عايد شيعه کرده است که هر يک به تنهائي ارزش بقاي نظام جمهوري اسلامي ايران را دامن مي‌زند، از جمله “حزب الله لبنان”، و اين حرکت نرم اعلامي از سوي قلب امت اسلامي، اين روزها در قالب چنين فيلم‌هائي غنچه مي‌دهد، به نظرم، اين زلزل? عظيمي است که برآيند تلاش هم? پيامبران است و خيل مأمومين با عشق به گرامي‌داشت امام خود آمده‌اند و در مسير وي مقاومند … و اين صدق آن عهد “من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه” است که امتي نبوده که جنم پيش‌برد آن را داشته باشد و باز هم بايد از اين بابت از ربّ‌يکتاي‌مان سپاسگزار باشيم و بر اين عهد استوار بوده و در طوفان‌هاي آتي قدمي از آن کوتاه نيائيم… و اين‌که در جنگ معاندين موضوع از جلب توجهات به منافع مکتب تشيع به مکاتب ديگر سوق داده مي‌شود اين است که فوايد نظام حاکم در ايران با عرق تشيع رابط? مستقيم دارد. در قسمت دوم يا سوم مختارنامه هم به اين انحراف توجه ويژه شده بود و “رنگرزها” به‌عنوان نماد نفاق به جنگ قومي و قبيله‌اي دامن زدند.
چند روز پيش اتفاقا به يک نوشته برخوردم با عنوان “آقاي ميرباقري! ما را معاف کنيد…” که اولش فکر کردم باز هم طبق عادت، تشر است و تمسخر، اما متن را که خواندم، ديدم درست همان حس بي‌قراري است که از ديدن اين سريال به من‌نيز دست مي‌دهد و نويسنده‌اش شکوه کرده بود که ما تحمّل تماشاي ادام? اين سريال را نداريم. با خواندنش آن‌چنان بي‌قرار شدم که حتي ديگر ادام? متنش را نخواندم. و اگر حالا هم بعد از چند هفته -با تاخير- در مورد “مختارنامه” چيزي مي‌نويسم بدان سبب است که عميقا اندر “خماري” آن غرقم و دستم براي نوشتن اين عظمت به کليد!(جديد قلم)، حرکت نکرده بود. دائم فکر مي‌کنم خدا مي‌داند چه آشوبي به پا خواهد شد اگر اين سريال بر سر جزيرة العرب پخش شود و هم? مردم اين منطقه آن را ببينند و لمس کنند.
جالب اينکه، دو فيلم و سريال “مختارنامه” و “ملک سليمان”، از سال‌ها پيش به دور از وقايع سال ???? آغاز به کار کردند اما گوئي که براي اين سال ساخته‌شده‌اند. شايد اگر اين دو فيلم در سال ???? عرضه مي‌شدند، اينقدر جذاب و شفاف نبودند.