به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری انصار حزبالله ، «شکست و فقدان، پيامد شايع بسياري از عشقهاست و هزينهايست که بايد پرداخته شود... شکست عشقي ميتواند براي هر فردي ضربهاي بزرگ محسوب شود... با وجود اهميت اين موضوع و شيوع بالاي آن بين جوانان...»
اين بخشي از مقدمه يک گزارش است که محتواي مرموز آن تاکيد بر وجود انحرافات اخلاقي و شيوع فراوان شکستهاي عشقي در جامعه مسلمان ايران است. راهبردي نرم که دشمن براي تغيير سبک زندگي شيعي در جامعه ايران به آن دست يازيده است
جوزف ناي، پردازنده تئوري «قدرت نرم» در يکي از تعاريف خود پيرامون قدرت نرم ميگويد: من براي اينکه پول شما را بگيرم دو راه دارم. نخست آنکه با اسلحه شما را بکشم و پولتان را بردارم که اين کار با تبعاتي همراه است و راه دوم آنکه خودم را به عنوان يک کشيش مذهبي معرفي کنم که شما بايد براي سعادت دنيا و آخرتتان؛ پولي که داريد را به من بدهيد. اين راهي آسانتر و کمهزينهتر براي تصرف اموال شماست.
دشمن به صورت ويژه و از زمان پايان جنگ تحميلي؛ هنگامي که فهميد مقابله نظامي با جوانان حزباللهي جمهوري اسلامي ايران و فرزندان رشد کرده در دامان ولايت فقيه کاري ناممکن است، راهبرد ديگري را براي ساقط کردن جمهوري اسلامي ايران در دستور کار قرار دارد.
راهبردي که در آن مقطع توسط مقام معظم رهبري «شبيخون فرهنگي» ناميده شد و بعدها نيز توسط معظمله با عبارتهايي مثل «ناتوي فرهنگي»، «استعمار فرانو» و «جنگ نرم» مورد تاکيد قرار گرفت.
حافظه تاريخي ما اينطور ميگويد که دشمن براي اجراي صحيح اين راهبردها تلاشي همه جانبه را به کار گرفت. تلاشي که شيوه آن نسخهاي کپي شده از ماجراي تاريخي شهر «اندلس» و به سخن ديگر تغيير باورهاي مردم در جامعه اسلامي ايران بود.
دشمن از آن زمان تا کنون سعي کرده است با ورود به همه منصههاي فرهنگي اعم از هنر، سبک زندگي، باورهاي ديني و سياسي شيعه، واقعيتسازي، باورهاي اقوام ايراني و غيره... کاري کند تا شايد بتواند از دل جامعه اسلامي ايران، آدمهايي را پديد بياورد که در يک کلام با «سبک زندگي شيعي» و يا «سبک زندگي انقلاب اسلامي» بيگانهاند و در حالتي ديگر نسبت به آن متزلزلند.
پر واضح آنکه اين نسل دشمن ساخته که با سبک زندگي در ساحت اسلام ناب محمدي نيز ميانهاي ندارد؛ لاجرم نسبت به حفظ مباني آن در عرصههاي مختلف نيز التزامي در خود احساس نميکند و از سوي ديگر همانند مظروفي ميماند که به راحتي قادر به حمل خواستههاي اتاقهاي فکر دشمن است.
صحبت از پژمردن يک برگ نيست
آنها (دشمنان) براي تغيير سبک زندگي ما به اينصورت عمل ميکنند که در قالبهاي مختلفي مثل فيلم، رسانه، تبليغات تجاري مارکهاي روز دنيا، اسباب بازيهاي کودکان و هزاران هزار امکان ديگر به سمت باورهاي مختلف ما هجوم ميآورند.
آنها اگرچه ظاهراً در حال ارائه يک مفهوم يا کالا يا سرگرمي جديد به ما هستند اما در حوالي اين مفهوم جديد الزاماتي را مطرح ميکنند که نوک سمي پيکان در همين الزامات و الحاقات قرار دارد.
براي مثال آنها يک نوع تلويزيون هوشمند را تبليغ ميکنند که سعي شده است اين تبليغ مبتني با ارزشهاي يک جامعه اسلامي باشد.
در کنار اين تلويزيون هوشمند، خانوادهاي نشان داده ميشود که از حجاب برخوردارند. اما زنان اين خانواده با حجاب!، آرايشهاي غليظ دارند يا مثلا مردان و کودکان اين تبليغ اسلاميزه شده لباسهاي مارکدار پوشيدهاند.
مثالهايي از شليک مفاهيم ناخوب
اين قبيل «شليکهاي مفهومي» به صورتي ناخواسته اينطور به مخاطبان القا ميکند که داشتن آرايشهاي غليظ براي زنان و يا پوشيدن لباسهاي مارکدار براي مردان يک ضرورت است و واقعيت هم چيزي غير از آن نيست. در اين زمينه ميتوان به مثالهاي عيني تري هم اشاره کرد.
اخيرا يک نشريه اصلاحطلب گزارشي رابا عنوان «سوگواري طبيعي و غير طبيعي براي عشق از دست رفته» منتشر کرد و در آن ضمن پرداختن به بحثي به نام «شکستهاي عشقي» اينطور مدعي شد که شکستهاي عشقي در ميان جوانان ايراني شيوع فراواني دارد و بايد براي آن فکري کرد!
اين رسانه اصلاحطلب در بخشي از مقدمه اين گزارش مينويسد: «شکست و فقدان، پيامد شايع بسياري از عشقهاست و هزينهايست که بايد پرداخته شود... شکست عشقي ميتواند براي هر فردي ضربهاي بزرگ محسوب شود... با وجود اهميت اين موضوع و شيوع بالاي آن بين جوانان...»
همينطور در بخشي از اين گزارش، از مصاحبه شونده سوال ميشود: «چه موقع شخص ميتواند يک رابطه جديد را شروع کند؟ به نظر ميرسد بعضي افراد هيچوقت نميتوانند تنها بمانند و فورا از يک رابطه! به رابطه بعدي ميروند و خود اين برايشان مشکلساز ميشود.»
مصاحبه شونده نيز پاسخ ميدهد: «اين موضوع بستگي دارد به اينکه رابطه چقدر جدي و عميق و عاطفي بوده! مسلّم است وقتي کسي دو سال رابطهاش را ادامه داده و قرار بوده ازدواج! کند قطع آن برايش مثل اين است که پدر يا مادرش را از دست داده باشد...»
بايد به ياد داشت که ما در حال زندگي به سبکي هستيم که در امتداد آن مقولاتي مثل جهاد، ايثارگري، کمک به همنوع، شهادت و رعايت حريمهاي ديني تعيين شده براي زنان و مردان مطرح است.
اين در حالي است که در کنار مفاهيم اشاره شده در اين نشريه اصلاحطلب به هيچ وجه نميتوان به دنبال چنين مفاهيمي گشت. چه اينکه اولا در سبک زندگي غيرشيعي جايي براي طرح ايثار، فرهنگ انتظار و... نيست و انسانها زندگي دنيوي را نوعي چراگاه ميدانند و ثانياً اساس تقلّاها و تمنّاها براي تغيير و اضمحلال سبک زندگي شيعي نيز بر اين استوار شده است که دشمن بتواند فضاي عملياتي را فراهم کند که در آن امکان پيشبرد راهبردهايي مثل «براندازي از درون»، «فتنه» و يا «انقلابهاي مخملي» و... وجود داشته باشد.
دشمن در کمين
در ماجراي فتنه و اغتشاش اوباش در سال ۸۸ نکتهاي که به چشم ميخورد، پررنگ نشان دادن روابط دختر و پسر در اين اغتشاشات بود. تصوير دختران و زنان بزک کرده حاضر در اين اغتشاشات بود که بلافاصله مورد توجه رسانههاي غربي قرار ميگرفت و به عنوان عکسهاي اول منتشر ميشد.
جالب آنکه برخي سايتها و وبلاگهاي معاند نيز در داخل کشور، به صورتي ناخودآگاه از همين نکته پيروي ميکردند و تصاوير و نوشتههايي را از اين اغتشاشها منعکس ميکردند که پررنگ سازي رابطه دخترها و پسرها گويي جزو لاينفک آنها بود.
اين نکته حتي بعدها در اعترافات برخي از اغتشاشگران و عوامل دخيل در فتنه نيز شنيده شد که «بايد زمينه را براي حضور بيشتر دختران و جذب پسران در خيابانها فراهم کرد.»
اما ماجرا وقتي جالبتر ميشود که اين ردّپا را هم اکنون نيز و در برخي از رسانههاي و پايگاههاي اينترنتي کشور مشاهده ميکنيم.
يکي از پايگاههاي اطلاعرساني منتسب به اصولگرايان اخيرا طي مطلبي در ستون طنز و کاريکاتور خود، شعري طنز با عنوان «چند دوبيتي براي دخترها!» منتشر کرد که در توضيح اين مطلب اينگونه ميآورد: «اين دوبيتيها اگرچه با مضمون دخترهاي امروزي نوشته شده اما نيم نگاهي هم به برخي حوادث جاري جامعه بويژه در حوزه اجتماعيات و معاشرتهاي همينطوري(! ) و دلدادگيهاي -آه در يک نگاه-دارد.»
در ادامه اين مطلب نيز چند شعر به اصطلاح طنز! منتشر شد. کمين دشمن البته شامل شعبههاي بسياري است.
يکي از نشريات اصلاحطلب چندي قبل نيز با چاپ ويژهنامهاي با موضوع روشهاي تربيت کودکان ايراني، عکس دختر و پسري را بر روي جلد ويژه نامه خود قرار دارد که در حال بازي با يک سگ هستند.
در واقع آنها در نقاب بررسي شيوههاي تربيتي براي دختران و پسران جامعه ايراني اينطور القا کردند که بازي کردن با سگها براي بچههاي ايراني يک مسئله پذيرفته شده است و هيچکس هم در قبال آن اعتراضي ندارد. و نکته خطا همينجاست.
جامعهاي که سگباز جلوه داده شود و هيچ اعراضي از نجاستهاي ديني در آن نباشد قطعا جامعهاي است که مطلوب دشمنان ايران اسلامي خواهد بود و ميتواند ظرفي براي حمل مولفههاي يک براندازي باشد.
مدتي قبلتر نيز يک رسانه آمريکايي گزارشي را با عنوان «برشي از زندگي در ايران» منتشر کرد که طي آن عکسها و توضيحاتي از جامعه ايراني منتشر شده بود.
عکسهايي مثل رقصيدن يک پسر در يک گردش خانوادگي، حضور يک دختر در يک کلاس موسيقي خصوصي، احترام ايرانيان به استيو جابز اسطوره فناوريهاي نوين آمريکايي و...
در واقع و در حالتي بدون تعارف، ميتوان به صورت کامل اين خط را رصد کرد که استکبار جهاني و افراد مسخ شده توسط فرهنگ استکباري، تلاش دائمي دارند براي مخدوش کردن سبک زندگي شيعي ما و زدودن رفتارها و باورهايي که پرافتخارترين بخش از تاريخ زندگي ايرانيان مسلمان و غير مسلمان را نقش زده است و آنان را از يوغ طاغوتها رهانيده است. مسئله اشاره شده، در فيلمهاي سينمايي کشور ما نيز نمود ويژهاي دارد.
براي مثال در فيلم «يه حبه قند» ساخته سيدرضا ميرکريمي مشاهده ميشد که چگونه خانوادههاي يک طايفه بدون رعايت حريم محرم و نامحرمي با يکديگر تعامل ميکنند. چگونه مردان در مقابل زنان نامحرم ميرقصند و يا چگونه نام ائمه اطهار(ع) فقط در زماني مطرح ميشود که يک پيرمرد در فيلم ميميرد.
و از سوي ديگر نيز طرح روابط غلط ميان زن و مرد، زندگي در نوع زندگيهاي غربي و آمريکايي، گم شدن خدا، عدم توجه به عبادتهايي که يک مسلمان در جامعه ايران اسلامي بهصورت روزانه انجام ميدهد و... نيز مثنوي غمگنانهاي است که به صورت خواسته و احتمالا ناخواسته در هم افزايي با پروژه شوم «کمرنگ سازي و تغيير نوع زندگي شيعي» عمل خواهد کرد.
اين بخشي از مقدمه يک گزارش است که محتواي مرموز آن تاکيد بر وجود انحرافات اخلاقي و شيوع فراوان شکستهاي عشقي در جامعه مسلمان ايران است. راهبردي نرم که دشمن براي تغيير سبک زندگي شيعي در جامعه ايران به آن دست يازيده است
جوزف ناي، پردازنده تئوري «قدرت نرم» در يکي از تعاريف خود پيرامون قدرت نرم ميگويد: من براي اينکه پول شما را بگيرم دو راه دارم. نخست آنکه با اسلحه شما را بکشم و پولتان را بردارم که اين کار با تبعاتي همراه است و راه دوم آنکه خودم را به عنوان يک کشيش مذهبي معرفي کنم که شما بايد براي سعادت دنيا و آخرتتان؛ پولي که داريد را به من بدهيد. اين راهي آسانتر و کمهزينهتر براي تصرف اموال شماست.
دشمن به صورت ويژه و از زمان پايان جنگ تحميلي؛ هنگامي که فهميد مقابله نظامي با جوانان حزباللهي جمهوري اسلامي ايران و فرزندان رشد کرده در دامان ولايت فقيه کاري ناممکن است، راهبرد ديگري را براي ساقط کردن جمهوري اسلامي ايران در دستور کار قرار دارد.
راهبردي که در آن مقطع توسط مقام معظم رهبري «شبيخون فرهنگي» ناميده شد و بعدها نيز توسط معظمله با عبارتهايي مثل «ناتوي فرهنگي»، «استعمار فرانو» و «جنگ نرم» مورد تاکيد قرار گرفت.
حافظه تاريخي ما اينطور ميگويد که دشمن براي اجراي صحيح اين راهبردها تلاشي همه جانبه را به کار گرفت. تلاشي که شيوه آن نسخهاي کپي شده از ماجراي تاريخي شهر «اندلس» و به سخن ديگر تغيير باورهاي مردم در جامعه اسلامي ايران بود.
دشمن از آن زمان تا کنون سعي کرده است با ورود به همه منصههاي فرهنگي اعم از هنر، سبک زندگي، باورهاي ديني و سياسي شيعه، واقعيتسازي، باورهاي اقوام ايراني و غيره... کاري کند تا شايد بتواند از دل جامعه اسلامي ايران، آدمهايي را پديد بياورد که در يک کلام با «سبک زندگي شيعي» و يا «سبک زندگي انقلاب اسلامي» بيگانهاند و در حالتي ديگر نسبت به آن متزلزلند.
پر واضح آنکه اين نسل دشمن ساخته که با سبک زندگي در ساحت اسلام ناب محمدي نيز ميانهاي ندارد؛ لاجرم نسبت به حفظ مباني آن در عرصههاي مختلف نيز التزامي در خود احساس نميکند و از سوي ديگر همانند مظروفي ميماند که به راحتي قادر به حمل خواستههاي اتاقهاي فکر دشمن است.
صحبت از پژمردن يک برگ نيست
آنها (دشمنان) براي تغيير سبک زندگي ما به اينصورت عمل ميکنند که در قالبهاي مختلفي مثل فيلم، رسانه، تبليغات تجاري مارکهاي روز دنيا، اسباب بازيهاي کودکان و هزاران هزار امکان ديگر به سمت باورهاي مختلف ما هجوم ميآورند.
آنها اگرچه ظاهراً در حال ارائه يک مفهوم يا کالا يا سرگرمي جديد به ما هستند اما در حوالي اين مفهوم جديد الزاماتي را مطرح ميکنند که نوک سمي پيکان در همين الزامات و الحاقات قرار دارد.
براي مثال آنها يک نوع تلويزيون هوشمند را تبليغ ميکنند که سعي شده است اين تبليغ مبتني با ارزشهاي يک جامعه اسلامي باشد.
در کنار اين تلويزيون هوشمند، خانوادهاي نشان داده ميشود که از حجاب برخوردارند. اما زنان اين خانواده با حجاب!، آرايشهاي غليظ دارند يا مثلا مردان و کودکان اين تبليغ اسلاميزه شده لباسهاي مارکدار پوشيدهاند.
مثالهايي از شليک مفاهيم ناخوب
اين قبيل «شليکهاي مفهومي» به صورتي ناخواسته اينطور به مخاطبان القا ميکند که داشتن آرايشهاي غليظ براي زنان و يا پوشيدن لباسهاي مارکدار براي مردان يک ضرورت است و واقعيت هم چيزي غير از آن نيست. در اين زمينه ميتوان به مثالهاي عيني تري هم اشاره کرد.
اخيرا يک نشريه اصلاحطلب گزارشي رابا عنوان «سوگواري طبيعي و غير طبيعي براي عشق از دست رفته» منتشر کرد و در آن ضمن پرداختن به بحثي به نام «شکستهاي عشقي» اينطور مدعي شد که شکستهاي عشقي در ميان جوانان ايراني شيوع فراواني دارد و بايد براي آن فکري کرد!
اين رسانه اصلاحطلب در بخشي از مقدمه اين گزارش مينويسد: «شکست و فقدان، پيامد شايع بسياري از عشقهاست و هزينهايست که بايد پرداخته شود... شکست عشقي ميتواند براي هر فردي ضربهاي بزرگ محسوب شود... با وجود اهميت اين موضوع و شيوع بالاي آن بين جوانان...»
همينطور در بخشي از اين گزارش، از مصاحبه شونده سوال ميشود: «چه موقع شخص ميتواند يک رابطه جديد را شروع کند؟ به نظر ميرسد بعضي افراد هيچوقت نميتوانند تنها بمانند و فورا از يک رابطه! به رابطه بعدي ميروند و خود اين برايشان مشکلساز ميشود.»
مصاحبه شونده نيز پاسخ ميدهد: «اين موضوع بستگي دارد به اينکه رابطه چقدر جدي و عميق و عاطفي بوده! مسلّم است وقتي کسي دو سال رابطهاش را ادامه داده و قرار بوده ازدواج! کند قطع آن برايش مثل اين است که پدر يا مادرش را از دست داده باشد...»
بايد به ياد داشت که ما در حال زندگي به سبکي هستيم که در امتداد آن مقولاتي مثل جهاد، ايثارگري، کمک به همنوع، شهادت و رعايت حريمهاي ديني تعيين شده براي زنان و مردان مطرح است.
اين در حالي است که در کنار مفاهيم اشاره شده در اين نشريه اصلاحطلب به هيچ وجه نميتوان به دنبال چنين مفاهيمي گشت. چه اينکه اولا در سبک زندگي غيرشيعي جايي براي طرح ايثار، فرهنگ انتظار و... نيست و انسانها زندگي دنيوي را نوعي چراگاه ميدانند و ثانياً اساس تقلّاها و تمنّاها براي تغيير و اضمحلال سبک زندگي شيعي نيز بر اين استوار شده است که دشمن بتواند فضاي عملياتي را فراهم کند که در آن امکان پيشبرد راهبردهايي مثل «براندازي از درون»، «فتنه» و يا «انقلابهاي مخملي» و... وجود داشته باشد.
دشمن در کمين
در ماجراي فتنه و اغتشاش اوباش در سال ۸۸ نکتهاي که به چشم ميخورد، پررنگ نشان دادن روابط دختر و پسر در اين اغتشاشات بود. تصوير دختران و زنان بزک کرده حاضر در اين اغتشاشات بود که بلافاصله مورد توجه رسانههاي غربي قرار ميگرفت و به عنوان عکسهاي اول منتشر ميشد.
جالب آنکه برخي سايتها و وبلاگهاي معاند نيز در داخل کشور، به صورتي ناخودآگاه از همين نکته پيروي ميکردند و تصاوير و نوشتههايي را از اين اغتشاشها منعکس ميکردند که پررنگ سازي رابطه دخترها و پسرها گويي جزو لاينفک آنها بود.
اين نکته حتي بعدها در اعترافات برخي از اغتشاشگران و عوامل دخيل در فتنه نيز شنيده شد که «بايد زمينه را براي حضور بيشتر دختران و جذب پسران در خيابانها فراهم کرد.»
اما ماجرا وقتي جالبتر ميشود که اين ردّپا را هم اکنون نيز و در برخي از رسانههاي و پايگاههاي اينترنتي کشور مشاهده ميکنيم.
يکي از پايگاههاي اطلاعرساني منتسب به اصولگرايان اخيرا طي مطلبي در ستون طنز و کاريکاتور خود، شعري طنز با عنوان «چند دوبيتي براي دخترها!» منتشر کرد که در توضيح اين مطلب اينگونه ميآورد: «اين دوبيتيها اگرچه با مضمون دخترهاي امروزي نوشته شده اما نيم نگاهي هم به برخي حوادث جاري جامعه بويژه در حوزه اجتماعيات و معاشرتهاي همينطوري(! ) و دلدادگيهاي -آه در يک نگاه-دارد.»
در ادامه اين مطلب نيز چند شعر به اصطلاح طنز! منتشر شد. کمين دشمن البته شامل شعبههاي بسياري است.
يکي از نشريات اصلاحطلب چندي قبل نيز با چاپ ويژهنامهاي با موضوع روشهاي تربيت کودکان ايراني، عکس دختر و پسري را بر روي جلد ويژه نامه خود قرار دارد که در حال بازي با يک سگ هستند.
در واقع آنها در نقاب بررسي شيوههاي تربيتي براي دختران و پسران جامعه ايراني اينطور القا کردند که بازي کردن با سگها براي بچههاي ايراني يک مسئله پذيرفته شده است و هيچکس هم در قبال آن اعتراضي ندارد. و نکته خطا همينجاست.
جامعهاي که سگباز جلوه داده شود و هيچ اعراضي از نجاستهاي ديني در آن نباشد قطعا جامعهاي است که مطلوب دشمنان ايران اسلامي خواهد بود و ميتواند ظرفي براي حمل مولفههاي يک براندازي باشد.
مدتي قبلتر نيز يک رسانه آمريکايي گزارشي را با عنوان «برشي از زندگي در ايران» منتشر کرد که طي آن عکسها و توضيحاتي از جامعه ايراني منتشر شده بود.
عکسهايي مثل رقصيدن يک پسر در يک گردش خانوادگي، حضور يک دختر در يک کلاس موسيقي خصوصي، احترام ايرانيان به استيو جابز اسطوره فناوريهاي نوين آمريکايي و...
در واقع و در حالتي بدون تعارف، ميتوان به صورت کامل اين خط را رصد کرد که استکبار جهاني و افراد مسخ شده توسط فرهنگ استکباري، تلاش دائمي دارند براي مخدوش کردن سبک زندگي شيعي ما و زدودن رفتارها و باورهايي که پرافتخارترين بخش از تاريخ زندگي ايرانيان مسلمان و غير مسلمان را نقش زده است و آنان را از يوغ طاغوتها رهانيده است. مسئله اشاره شده، در فيلمهاي سينمايي کشور ما نيز نمود ويژهاي دارد.
براي مثال در فيلم «يه حبه قند» ساخته سيدرضا ميرکريمي مشاهده ميشد که چگونه خانوادههاي يک طايفه بدون رعايت حريم محرم و نامحرمي با يکديگر تعامل ميکنند. چگونه مردان در مقابل زنان نامحرم ميرقصند و يا چگونه نام ائمه اطهار(ع) فقط در زماني مطرح ميشود که يک پيرمرد در فيلم ميميرد.
و از سوي ديگر نيز طرح روابط غلط ميان زن و مرد، زندگي در نوع زندگيهاي غربي و آمريکايي، گم شدن خدا، عدم توجه به عبادتهايي که يک مسلمان در جامعه ايران اسلامي بهصورت روزانه انجام ميدهد و... نيز مثنوي غمگنانهاي است که به صورت خواسته و احتمالا ناخواسته در هم افزايي با پروژه شوم «کمرنگ سازي و تغيير نوع زندگي شيعي» عمل خواهد کرد.