به گزارش مشرق، مهدی جمشیدی در کانال خود در ایتا متنی را با عنوان «عاشورا و امروز؛ الهامها و امدادها» منتشر کرد:
مکتب، دارای «شخصیّت» است و باید آن را همانند یک انسان تصوّر کرد و برایناساس، به آن صفات «زندگی» و «مردگی» را نسبت داد. در دو حالت، مرگ یک مکتب اتّفاق میافتد؛ یکی در حالتی که مکتب، «توان کارکردی» خود را از دست میدهد، یعنی در تحقّق فلسفۀ وجودیِ خود، دچار ناتوانی میشود. هر مکتبی آماده است به سؤالاتی پاسخ دهد و خلأهایی را پُر کند، امّا اگر در مقام عمل نتوانست این کارکردها را ایفا کند، مردم از او رویگردان میشوند و بهاینترتیب، مکتب در زندگی مردم میمیرد.
حالت دوّم این است که مکتب، «توانِ رقابتِ کارکردی» خود را از دست بدهد؛ به این معنی که مکتب همچنان کارکردهایی که وعده داده است را ایفا میکند، امّا مردم توانستهاند رقیبی برای آن پیدا کنند که بهتر از مکتب کنونی میتواند احتیاجاتشان را برطرف کند.
خصوصیّت احیاکنندگیِ محرم و صفر، عَرَضی است؛ چون محرم و صفر، پارهای از زمان هستند و زمان هم در ذات خودش فضیلتی ندارد و همیشه چیزی بیرون از زمان به آن - در مقایسه با زمانهای دیگر - اعتبار و ارزش میدهد.
در نتیجه، خصوصیّت زندهکنندگیِ محرم و صفر را باید به اتّفاقهایی که در این ماهها افتادهاند، نسبت داد و آن عبارت است از قیام امام حسین(ع) که قیامی اصلاحی بود. اگر مکتب در ذهن و زندگی مردم، دچار اختلال و نابسمانی شود، نیازمند «برخاستن» و «شوریدن» یک مصلح است که پرچم اصلاح را بلند کند؛ چنانکه امام حسین هم میفرمایند: من هدفی از قیام ندارم به جز اصلاح امّتِ جدّم. اصلاح امّتِ جدّم یعنی اصلاحِ دینداری و سبکِ زندگیِ مردمی که پیرو رسول اکرم(ص) بودند.
تعظیم امام حسین، تعظیم قیام امام حسین است و تعظیم این قیام، تعظیم پرچم اصلاحیای است که ایشان برافراشتهاند. این تعظیم، «دلالت عملی» دارد و اینطور نیست که یک امر «باطنیِ محض» یا «تشریفاتی» باشد. ما با تعظیم قیام امام حسین، به «حرکت اصلاحی» در درون جامعۀ اسلامی، اعتبار میبخشیم و تکریم و بزرگداشت ماه قیام امام حسین، خودبهخود حرکتهایی از جنسِ امام حسین را بازتولید و بازسازی میکند.
اینکه محرم و صفر، اسلام را «زنده» نگه داشتهاند، به این معنی است که در برابر هر نوع مفسدهای که در جامعۀ اسلامی به وجود آمده است، این نوع «حرکتهای اصلاحی»، ورق را بهنفع اسلام و حقایق آن برگردانده و از مرگ اسلام، جلوگیری کرده است.
انقلاب اسلامی، ریشه در عالمِ معناییِ عاشورا داشت؛ از اساس شکلگیری که از هیئتهای مؤتلّفه و نیروهای مذهبی برآمد و بعد هم که بهتدریج از طریق همین شبکههای اجتماعی در دل مناسبات و مراسم محرم و صفر تداوم یافت و تا سال آخر که عظیمترین تظاهرات انقلابی در مراسم عاشورا و تاسوعا برگزار شد.
اینها بیانگر آن است که حرکت انقلابیِ سال پنجاهوهفت، وابستگی جدّی به عالمِ معناییِ عاشورا داشت و این حقیقت در آن، نقشِ «مولّد» و «محرّک» را ایفا کرد. پس از انقلاب، در هشت سال دفاع مقدّس نیز عظیمترین انگیزهای که توانست مردم را در خطّ مقدّم نگه دارد و از تودههای مردم، بسیج اجتماعی بیافریند حماسۀ عاشورا بود؛ چنانکه پُرتکرارترین واژه در وصیّتنامههای شهدا، نام مبارک امام حسین(ع) است. آنچه فتنۀ سال هشتادوهشت را نیز برانداخت، چیزی نبود جز راهپیماییِ نهم دی که آن راهپیمایی هم ریشه در عاشورا داشت.
این بدان معنی است که وقایعِ تاریخیِ پیدرپی، همه از «آبشخور عاشورا» تغذیه میکنند و این عاشوراست که در بزنگاههای تاریخی به سراغ جامعه میآید و آن را از ورطۀ سقوط، نجات میدهند.
یکی از نتایجی که از این بحث میتوان گرفت این است که «هیئتهای سکولار»، خصوصیّت حیاتبخشی ندارند؛ چون به نوعی سوگواریِ «شخصیشده» و «باطنیشده» متمایل هستند که هیچ مخالفی ندارد و تغییری را در جامعه رقم نمیزند و کاری با آنچه در بستر جامعه رخ میدهد ندارد.
این در حالی است که قیام امام حسین به این دلیل «حیاتبخش» بود که در برابر عواملِ مرگآفرینِ اسلام ایستاد و آنها را برانداخت. اگر هیئتها، این خصوصیّت را نداشته باشند، منجر به احیای اسلام نخواهند شد، بلکه حتّی باید گفت هیئتهای سکولار، تحریفگرِ عاشورا نیز هستند؛ زیرا هستۀ مرکزیِ قیام عاشورا را میگیرند و صورتی تحریفشده و تقلّبی از آن ارائه میدهند که کارکرد و ثمری ندارد.
اگر «هیئتهای سکولار» در برابر جوهر و هویت عاشورا ایستادهاند، «هیئتهای غیرانقلابی» نیز چنین حکمی دارند؛ این دو، لبههای یک قیچی هستند که یکی «سیاست» را میراند و دیگری «سیاستبازی» را فرامیخواند.
سکولارها، حسین را از «حکومت» تهی میکنند و غیرانقلابیها، از «انقلاب». یکی از حسین، «عارف عزلتنشین» میسازد و دیگری «سیاستمدار اقتضایی».
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.