به گزارش مشرق، متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید | نماز جمعه تهران ۱۳۶۳/۷/۲۰
در آن هنگامی که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز چهارم محرم ظاهراً وارد کربلا شد. یک مدتی، چند روزی بین امام حسین و عمر سعد هی گفتگو میشد. چند بار عمر سعد بلند شد، آمد توی خیمهی امام حسین، نشستند با هم صحبت کردند. در یکی از این صحبتها، خطاب به عمر سعد جملهی حضرت، جملهی طلبکارانه است، به عمر سعد میگوید، حالا اینجا ببینید شما تصور وضع را بکنید، امام حسین یک کسی است که قیام کرده و حالا آمده توی این بیابان به حسب ظاهر گیر افتاده و محاصره شده، ظاهر قضیه این بود دیگر. حضرت با یک مشت زن و بچه با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند.
با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جوری توی این بیابان ماندند، اطرافشان هم چند هزار مرد مسلحی که پول گرفتند آمدند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهای وحشی، همان عُسلانالفلوات که خود حضرت در مکه فرمودند همانند گرگهای درندهی گرسنهی صحرائی؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهای بازشان را منتظر طعمههای امیرعبیدالله قرار دادند. یک عده اینجوری امام حسین را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلی اینجا گیر افتاده دیگر، در یک چنین وضعی شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم فرماندهی همان لشکری که علیالظاهر پیروز هست آمده توی خیمهی امام حسین، صحبتی که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند، آقا چرا آمدی؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده یک کاری بکنیم، فلان. میبینیم درست به عکس است.
وقتی میآید توی خیمهی امام حسین، امام حسین سؤال میکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستی که با ما حرکت کنی، قیام کنی؟ او میگوید که من بچههایم در آن جایند و گیر میافتند. حضرت میگویند برو پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدالله سر باز بزن. میگوید نمیتوانم، میترسم، به من حمله میکنند، مالم را میگیرند. یعنی حضرت او را در موضع انفعال قرار میدهد. به او اعتراض میکند و او در صدد عذرخواهی از امام حسین برمیآید. یک چنین روحیهی قوی و محکمی.