کد خبر 1512005
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۷

به گزارش مشرق، علیرضا زادبر در کانال خود در ایتا متنی را در پاسخ به این پرسش که آیا هند همسر یزید، مدتی خادم خانه امام علی(ع) بود و اینکه آیا حقیقت دارد که خود یزید و اعضای خانواده او از شهادت امام حسین(ع) و یارانش اندوهناک بودند، را با بهره گیری از منابعی مانند انساب الاشراف و بحار الأنوار منتشر کرد:

بنابر منابع تاریخی؛ «هند» دختر «عبد الله بن عامر بن کریز» همسر «یزید بن معاویه» بود، که به او «ام کلثوم» نیز می‌گفتند، اما در منابع معتبر و قابل استناد چنین چیزی نیافتیم که او خادم خانه امام علی(ع) بوده باشد.

درباره بخش دوم پرسش باید گفت:

گرچه برخی گزارش‌ها حاکی از حُزن و ناراحتی یزید دارد، امّا هرگز این فرد خبیث در اعماق دلش ناراحت نبود و گرنه برخی رفتارها از او سر نمی‌زد، اما گاه مصلحت را در آن می‌دید که تظاهر به ناراحتی و بی‌تقصیر بودن کند.

گزارش‌هایی وجود دارد که برخی افراد موجود در کاخ یزید دلسوزی‌هایی داشتند؛ مانند هند همسر یزید که بنابر برخی از گزارش‌ها، وی از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش و نیز اسارت اهل بیت آن‌حضرت ناراحت و محزون بود.

از ابو مخنف چنین نقل شده است:

ابن زیاد؛ زنان و بچه‌های امام حسین(ع) را در حالی که بر گردن علی بن الحسین(ع) غل و زنجیر بسته شده بود، با مخفر بن ثعلبه عائذی [قرشی] و شمر بن ذی الجوشن [به طرف شام] فرستاد. آن دو، اسراء را به شام‌ بردند و وارد مجلس‌ یزید شدند. وقتی سر حسین(ع) و اهل بیت و اصحابش، پیش روی یزید نهاده شد، یزید با زبان شعر این معانی را گفت:

این شمشیرها سران مردانی را شکافتند که برایمان عزیز بوده‌اند، اما در عین [عزّت] ستمگری کرده و قطع رحم نموده‌اند.

در این هنگام‌ یحیی بن حکم برادر مروان بن حکم زبان به اعتراض گشود و با اشعاری به این مضمون‌ گفت:

سری که در کناره طفّ [کربلا] بریده شد، از ابن زیاد، آن برده کم شرافت به ما نزدیک‌تر بود. [با این کار] نسل سمیّه به اندازه ریگ‌ها افزایش یافت و حال آن‌که دختر رسول خدا(ص) بی نسل گردید!

یزید بن معاویه [از این سخنان برآشفت و] به سینه یحیی بن حکم زد و گفت: ساکت شو! آن‌گاه به مردم اجازه ورود داده شد، در حالی که سر حسین(ع) پیش روی یزید بود و با چوب‌دستی خود بر لب [مبارک آن‌حضرت] می‌زد. أبو برزه أسلمی - از اصحاب رسول خدا(ص) - از این حرکت یزید ناراحت شد و خطاب به او گفت: آیا با چوب‌دستی‌ات به لب حسین می‌زنی!؟ مگر نمی‌دانی که چوب‌دستی‌ات بر جایی می‌خورد که بارها دیده‌ام رسول الله(ص) آن‌جا را می‌مکیده است!؟...