به گزارش مشرق، رسیدگی به این پرونده از مرداد سال ۱۴۰۱ با گزارش یک تصادف میان دو خودروی سمند، پراید و یک دستگاه موتورسیکلت در مسیر شمال به جنوب خیابان یوسفآباد تهران آغاز شد. پس از آن با حضور پلیس راهور در محل تصادف و بررسیهای اولیه مشخص شد که راکب ۲۷ ساله موتورسیکلت به نام بهروز در محل سانحه فوت کرده است. با فوت بهروز مأموران انتظامی نیز راهی محل شدند و تحقیقات را با پرسوجو از رانندههای دو خودرو پی گرفتند.
راننده سمند که زن جوانی بود، در توضیح ماجرا گفت: در حال رانندگی بودم که خودرو پراید با سرعت زیادی که داشت، ابتدا به ماشین من زد و بعد هم به موتورسیکلت خورد. بعد از آن کارشناسان پلیس راهور هم اظهارات راننده سمند را تأیید کردند و گفتند: صحنه تصادف نشان میدهد که راننده خودرو پراید با سرعت زیاد و بدون استفاده از ترمز به موتورسیکلت برخورد کرده و راکب آن را حدود ۱۰ متر روی زمین کشانده است. به این ترتیب از آنجایی که به نظر میرسید تصادف عمدی باشد، راننده پراید که جوانی به نام خسرو بود، برای انجام تحقیقات تکمیلی بازداشت شد.
در این میان پدر بهروز با حضور در اداره پلیس از خسرو شکایت کرد و گفت: خسرو دوست صمیمی پسرم بود اما با پسرم اختلاف داشتند. آنها مدتی همخانه بودند و فکر نمیکردم اختلافشان تا حدی باشد که بخواهد پسرم را بکشد. پسرم در مغازهای که من در بازار دارم، کار میکرد. خسرو هم گاهی به ما سر میزد و متوجه شده بودم با دختر جوانی به نام میترا که در مغازهام کار میکرد، وارد رابطه شده است. به همین خاطر از این موضوع ناراحت بودم و عذر میترا را خواستم و اخراجش کردم.
همین موضوع سبب شد تا خسرو از من کینه به دل بگیرد. یک ماه بعد مادر خسرو برای تحقیقات درباره میترا به مغازهام آمد و عنوان کرد که خسرو قصد دارد با او ازدواج کند. بهروز هم به خاطر رفاقتی که با خسرو داشت و از سر دلسوزی به مادرش گفت، میترا مناسب ازدواج با پسر شما نیست. از آن روز به بعد خسرو با بهروز اختلاف شدیدی پیدا کردند و او به صورت پیامک یا تلفنی پسرم را تهدید به مرگ میکرد. حالا هم مطمئنم به خاطر کینهای که از من و پسرم داشته، پسرم را در تصادف کشته است. با اظهارات پدر بهروز، خسرو تحت بازجویی قرار گرفت اما ادعا کرد بهروز دوستش بوده و عمدی در کارش نبوده است.
با تکمیل تحقیقات و نظر کارشناسان پلیس راهور مبنی برعمدی بودن تصادف، برای خسرو کیفرخواست قتلعمد صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر و مادر بهروز درخواست قصاص کردند. در ادامه خسرو به جایگاه رفت و گفت: من و بهروز دوست صمیمی بودیم و من او را عمدی نکشتم. مدتی قبل با او خانهای اجاره کرده بودیم اما قرارداد اجاره تمام شد و من شبها به خانه پدر و مادرم میرفتم. تا اینکه بهروز به من زنگ زد و گفت خانه را تحویل داده و باید برویم و وسایلمان را از آنجا برداریم. روز حادثه به آنجا رفتیم و پس از برداشتن وسایلمان او با موتور جلو رفت و من با ماشینم پشتش بودم تا اینکه در خیابان یوسفآباد به خاطر سراشیبی تند خیابان، کنترل ماشین از دستم خارج شد و اول به یک سمند خوردم و بعد هم ناخواسته به موتور بهروز برخورد کردم. قاضی از متهم پرسید: بررسی پیامکهایی که برای بهروز ارسال کرده بودی، نشان میدهد تو بارها علاوه بر فحاشی، او را تهدید به مرگ کرده بودی. چه توضیحی برای کارت داری؟
متهم جواب داد: ما دوستمان صمیمی بودیم و مشکلی نداشتیم و این حادثه عمدی نبوده است. با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.