به گزارش مشرق، در خرداد ماه ۱۴۰۲ وارد سی و پنجمین سالگرد رهبری آیت الله خامنهای شدیم. مدت زعامت ایشان و تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقهای و در برخی موضوعات جهانی، در تاریخ معاصر ایران کمنظیر و شاید حتی بینظیر باشد. اندیشه و عمل رهبر انقلاب در این سالها در حوزه های مختلف کشور را در یک تعادل سیاسی، اقتصادی و مدیریتی نگه داشته است و حمایت ایشان از جایگاه و نقش مردم، باعث حضور همه جانبه گروههای مختلف در عرصه عمومی کشور شده است. در سالیان اخیر مسائل زیادی درباره عملکرد و اندیشه رهبر انقلاب در حوزه های مختلف مطرح شده است که ما را بر آن داشت که این مسائل را با دو کارشناس خبره و ارشد این حوزه در میان بگذاریم.
آقای مهدی فضائلی که سالها سابقه فعالیت رسانه ای و تبیینی در دفتر مقام معظم رهبری دارند و آقای مسعود رضایی که در حوزه تاریخ معاصر کتابها و مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده اند و در حوزه اندیشه مقام معظم رهبری نیز تسلط دارند، دو مهمان این میزگرد بودند که بخش اول این گفت و گو سه شنبه ۲۴ مرداد ماه منتشر ( اینجا) شد.
بخش دوم این گفت و گو نیز در ادامه آمده است:
جلسه پیش به برخی از موضوعات مرتبط با عملکرد و مدیریت رهبر انقلاب طی ۳۴ گذشته پرداختیم. آقای رضایی بحث قانون اساس و جایگاه مردم و مردم سالاری را به صورت مفصل بحث کردند و آقای فضائلی نیز درباره نقش مردم، جایگاه ایران در منطقه و دیگر موضوعات از نگاه رهبر انقلاب نکاتی را مطرح کردند. به عنوان اولین سوال امروز میخواهیم درباره هویت ملی و انسجام اسلامی از نگاه رهبر انقلاب بحث کنیم. ایشان در سخنرانیهای مختلفی به وحدت بین ادیان و مذاهب و گروههای سیاسی اشارات فراوانی دارند و معتقدند که باید تمامی اقشار و مذاهب در جامعه فعالیت و جایگاه مناسبی داشته باشند. در حال حاضر در دنیا بحث اقلیتها به صورت جدی مطرح است و تلاش زیادی دارند که حقوق اقلیتها محفوظ بماند که الحمدلله و با مدیریت رهبری، ما مسئله زیادی با این موضوع نداریم و چه به لحاظ اعتقادی و چه به لحاظ سیاسی، تمامی گروهها اجازه و فضا برای فعالیت دارند. در بحث ادیان و مذاهب، رهبر انقلاب آنها را به رسمیت شناخته اند و سازمانهایی را نیز برای وحدت بین این ادیان و مذاهب به وجود آورده اند. به عنوان اولین سوال، بفرمایید که موضوع انسجامبخشی بین مذاهب و احزابها و تشکلها و گروههای سیاسی در سی و چند سال گذشته چگونه توسط مقام معظم رهبری مدیریت شده است؟
فضائلی: در این موضوعاتی که شما فرمودید نکات متعددی را میشود گفت. یکی نگاه و نظر رهبری درباره این موضوع است. از جمله چیزهایی که آقا حساسیت زیادی نسبت به آن دارند و شاید در یک جلسه واژه تعصب هم برای آن به کار بردند، موضوع «ایران» است. طبیعتاً کسی که یک عِرق خیلی جدی نسبت به ایران داشته باشد، انسجام اقوام مختلف و همه آن چیزهایی که در ایران است، برای او اهمیت دارد. از این منظر، رهبری نسبت به حفظ انسجام کل کشور حساسیت ویژهای داشته و دارند و هر جایی که احساس کنند به نحوی این انسجام آسیب دیده، وارد عمل شده و اقداماتی را انجام دادهاند. از آخرین نمونههایش اتفاقی بود که پاییز گذشته در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد و گزارشهایی خدمت آقا رسید که تیمی را به منطقه فرستادند و افرادی را که بیگناه کشته شدند، شهید حساب کردند و سعی کردند از خانواده قربانیان دلجویی کنند.
یک منظر دیگر این بحث نگاه تقریبی آقاست که این موضوع در نگاه رهبر انقلاب یک موضوع ریشهدار است و ایشان همیشه مروج این موضوع در کل جهان اسلام بودهاند و در بین اهل سنت نماینده داشته اند و بعضی از فتاوی نیز در حرمت بیاحترامی به بزرگان اهل سنت صادر کردند یا مسئله حرمت عیدالزهرا که همه اینها در حقیقت پیشگیری از ایجاد یک نقار و شکاف بین شیعه و سنی است.
این مسئله یک بعد سیاسی هم دارد که این بعد ماجرا به نظر من قابلتوجهتر است و میتوان آن را به صورت تفصیلی تر بحث کرد. نکته این است که آقا قبل از دوران رهبری- در دوران ریاست جمهوری- به دلیل پایهگذاری حزب جمهوری و حضور در جامعه روحانیت مبارز به طور طبیعی در دستهبندی دهه ۶۰ جزو جریان راست محسوب میشدند و به جهات مختلف این را ابراز کردهاند و جریان مقابل، در دوران ریاست جمهوری آقا، تعامل خوبی با ایشان نداشتند، اما آقا در یک جلسه ای به صراحت فرموده اند که همه آن چیزایی که بین ما بوده تمام شده و ما از این به بعد پا به یک دوره جدیدی میگذاریم.
در دفتر آقا شاید عدهای تصور میکردند که اگر آقا رهبر بشوند، فلان فرد یا فرد دیگری رئیس دفتر آقا میشوند، ولی آنها نشدند. اما آقا افرادی را به عنوان مسئولین دفتر گذاشتند که تقریبا هیچ گرایش سیاسی به دستهبندیهایی که در کشور رایج بود، نداشتند؛ خود این یک پیام بسیار معناداری داشت.
رهبرانقلاب هم از آقای ناطق و هم از آقای خویینیها در دفتر خودشان استفاده کردند
در انتصاباتی نیز که در سالهای اول در دفتر داشتند، از طیفهای مختلف دیدیم. سال ۶۹ آقا به آقای ناطق نوری حکم مسئولیت دفتر بازرسی را میدهند، همان روز- اگه اشتباه نکنم- حکم آقای موسوی خویینیها را به عنوان مشاور سیاسی میزنند و آقای موسوی خویینیها چند ساختمان آن طرفتر از دفتر آقای ناطق مستقر شدند. آقای موسوی خویینیها از آقا سوال کرده بودند که من افرادی را میخواهم بیاورم و آقا گفته بودند هر کسی را شما میخواهید بیاورید که همین آقای محمد صدر که الان عضو مجمع تشخیص است، رئیس دفتر آقای خویینیها در دفتر مشاور سیاسی شده بود. چند سالی آقای خویینیها بودند و بعد خودشان رفتند و آقا ایشان را از عنوان مشاور سیاسی برکنار نکردند.
نقل قولی از ایشان وجود که میگویند: من هرچیزی میگفتم رهبری آن موضوع را دیده بودند یا میدانستند و ایشان جلوتر از ما بودند.
فضائلی: بله بنده هم همین را شنیدهام. میخواهیم بگویم بالاخره آنها هم در دفتر رهبری بودند و تیمی که میخواستند را آوردند و هیچ وقت هم آقا ایشان رو از آن سمت برنداشتند؛ کما اینکه آقای ناطق را هم از سمتشان برنداشتند و خودشان رها کردند. افراد دیگری هم هستند، اما چون شاخص نیستند من اسم نمیآورم که به لحاظ نوع نگاه و گرایشها با برخی دیگر از اعضای دفتر متفاوت بودهاند.
آقای موسوی حتی بعد از فتنه نیز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود
درباره استفاده از آقای میرحسین موسوی نیز در دوران رهبری آقا این موضوع صدق میکند. با اینکه آقا در دوران ریاست جمهوری اختلافات زیادی در اداره کشور با ایشان داشتند، در حدی که در دوره دوم ریاست جمهوری میخواستند آقای موسوی نخست وزیر نباشند، اما باز هم در شوراها و برخی مجامع مهم کشوراز ایشان استفاده میکردند. بگذریم از اینکه اساساً آقا ایشان را در بحث سیاسی کشور و عضویت در شورای انقلاب وارد کردند.
در آن حلقه اولی که برای شورای انقلاب تشکیل شده بود، قرار شده بود افرادی اضافه شوند و هر فردی یکی دو نفر را معرفی میکند که آقا هم یکی از افرادی که معرفی کردند، مهندس موسوی بود؛ یعنی ایشان اصلاً با معرفی آقا وارد صحنه سیاسی کشور میشوند با اینکه قبل از انقلاب هم سابقه ویژه و مطرح سیاسی نداشتند؛ هرچند یک شخصیت متدین و مومنی بودند.
همین آقای مهندس موسوی که در دوران ریاست جمهوری اختلافات جدی با آقا در اداره کشور داشتند، وقتی که آقا رهبر میشوند از مهندس موسوی در شوراهای مهم مشورتی استفاده میکنند و تا سال ۸۸ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و حتی بعد از فتنه نیز که ایشان مشغول فتنه بود ولی در عین حال عضو مجمع هم بودند، دعوت میشدند و کسی هم ایشان را برکنار نکرد.
حتی آقا به ایشان پیشنهاد ریاست بنیاد مستضعفان را هم کرده بودند.
فضائلی: بله، به ایشان پیشنهاد شد که ریاست بنیاد مستضعفان بشوند که حکم آقا مدتدار بود و ایشان نپذیرفتند.
یا مثلاً آقای کروبی که بعد از انتخابات مجلس هفتم که لیست جناح چپ رای نیاورد، آقا از ایشان دعوت کردند و ساختمانی در اطراف دفتر تهیه کردند و مشغولیتهایی برای ایشان درست کردند. یا افرادی که آقا به عنوان عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت منصوب کردند که در جلسه قبل آقای رضایی اشاره کردند یا اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و امثالهم. همه اینها بیانگر این است که آقا این نگاه را داشتهاند.
در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی، آقا به آقای خوئینیها و آقای خاتمی گفته بودند که اگر جریان شما نبود، من امروز چنین جریانی را ایجاد میکردم تا بین نگاه آقای هاشمی و شما تعادل برقرار شود یا مثلاً بعد از حوادث سال ۷۸ آقا مجموعه دیدارهایی را به صورت جداگانه با طیفهای مختلف سیاسی برگزار کردند که گروههایی مثل جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون، کارگزاران سازندگی، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و ... بودند که چهار جلسه بوده که آقا مفاهیم مشترکی را در این جلسات مطرح میکنند و آن هم ایستادگی و اشتراک نظر بر روی چهار اصل اسلام، انقلاب، امام خمینی (ره) و رهبری بود.
همه اینها به نظر من، نشانههای بسیار بسیار مهمی است که وسعت نظر و سعه صدر آقا را نسبت به جریانهای مختلف سیاسی نشان میدهد. فکر میکنم در دیدار مجمع روحانیون یا دیدار دیگری، بعضی از افراد مجمع اشاره میکنند که آقا، آن جریان میخواهد شما را مصادره کند و بگوید رهبری از ماست که آقا هم میفرمایند که شما هم بگویید رهبری از ماست، من که انکار و تکذیب نمیکنم. اینها نشان میدهد که نوع مراودات و ارتباطات آقا به نحوی نبوده که بخواهند همیشه حامی یک جریان سیاسی باشند.
اکنون هم یک عده اینطور وانمود میکنند- که خطا هم هست- که آقا با یک جریان سیاسی ارتباط ویژه دارد یا آقا با جریان سیاسی دولت ارتباط دارد. در صورتی که آقا در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی با او هر هفته جلسه داشت، با آقای احمدینژاد هم همینطور و با آقای رئیسی هم هر هفته جلسه دارند. یک روز رئیس مجلس آقای کروبی بود، یک روز آقای قالیباف و یک روز آقای ناطق نوری و آقا با همه این افراد رابطه خوبی داشتند؛ یعنی اینگونه نیست که آقا با جریان اصولگرا بخواهد جلسات ویژهای داشته باشد، هیچ وقت اینطور نیست. مشاورین آقا هم اگر شما نگاه کنید با سلایق مختلف هستند: آقای لاریجانی مشاور آقا هستند، آقای شمخانی هم هستند و افراد مختلف دیگر؛ یعنی طیف مشاورین هم یک تنوع نسبی دارند.
آقا در دوره خاتمی خودشان شورای عالی اشتغال را تشکیل دادند
یک نکته هم درباره دولتها بگویم که آقا و امام تأکید ویژهای بر حمایت از تمامی دولتها داشتهاند، چون بار اصلی اداره کشور بر دوش دولتهاست و طبیعتاً آنجاهایی که اختلافاتی پیش میآید بیشتر آقا طرف دولت را میگیرند، مگر اینکه یک نکته ویژهای در طرف مقابل باشد، ولی به عنوان قاعده و منطق فرقی نمیکند که دولت آقای خاتمی است یا دولت آقای احمدینژاد یا آقای رئیسی؛ یعنی به رغم اختلاف سلایق و دیدگاه و نگاههایی که این دولتها داشتهاند، آقا قاعده را رعایت کردند و چه بسا برای دولتی مثل آقای خاتمی این خیلی پررنگتر هم بوده، خیلی جدیتر هم بوده؛ یعنی آقا مثلاً در دوره آقای خاتمی خیلی تاکید داشتند که بالاخره فقط مسائل سیاسی مطرح نشود، مسائل اقتصادی کشور، مسائل حقوقی کشور هم مطرح و فعال شود، حتی در یک موضوعی مثل شورای عالی اشتغال که آقای خاتمی تشکیل نمیدادند، آقا خودشان این شورا را تشکیل دادند و این کمکی به دولت آقای خاتمی بود.
نکته دیگر درباره دو روزنامه کیهان و اطلاعات است. در کیهان نماینده آقا از دهه هفتاد آقای شریعتمداری هستند و در روزنامه اطلاعات از ابتدای انقلاب آقای دعایی بودند بعد از فوت مرحوم دعایی، آقای دکتر صالحی انتخاب شدند که نگاههای ایشان بسیار با نگاههای آقای شریعتمداری متفاوت بود.
چپیها در دهه شصت سخنرانی مخالفان خودشان را بهم میریختند
نمونه دیگرش اتفاقاتی بود که در دهه هفتاد رخ داد مثل بهم زدن مراسمات و بعضی از نشستها و سخنرانیها مثلا جلسات آقای سروش که تعدادی از نیروهای حزباللهی میرفتند و جلسه ایشان را بهم میریختند که بارها رهبری از این کار نهی کردند و گفتند که مثلاً سروش و دیگران اگر حرفی میزنند شما فردا بروید خودتان یک تجمع مستقل داشته باشید و حرف خودتان را بزنید و تجمعات آنها را برهم نریزید.
همان ایام آقا در مشهد سخنرانی داشتند که توصیه میکنند و میفرمایند- مضمون فرمایش آقا این بود- که بهم زدن این جلسات را نمیپسندم و من دلم میخواهد که اگر یک آقایی میآید و حرفی میزند که دیگران قبول ندارند، چهل یادداشت و مقاله در نقد صحبتهای او بنویسد؛ یعنی نوع نگاه آقا بهم ریختن و برخوردهای این شکلی هیچوقت نبوده و نیست و اتفاقا آنها پایهگذار این حرکتها بودند.
ما در دهه شصت در دانشگاهها نمونههایی را داریم که دفتر تحکیم وحدتِ آن زمان اجازه برگزاری هیچ نشست و تجمعی از سوی مخالفان خودش را نمیداد و اگر چند نفر دانشجو پیدا میشدند که می خواستند کاری کنند، اینها با دانشجویان برخورد میکردند و جلسه را برهم میزدند و برق را قطع میکردند و حتی درب مسجد دانشگاه تهران را میبستند. آقا هیچکدام از این رفتارها را نمیپسندیدند و نهی صریح داشتند.
اگر در سطح دیگری بخواهیم بحث بکنیم، تلاش آقا برای انسجام بین قوا و ایجاد یک تعامل بین آنهاست. بالاخره طبق اصل ۵۷ قانون اساسی قوا زیر نظر رهبری هستند و هماهنگی بین قوا یکی از کارویژههای است که بسیار مهم است. آقا هر موقع مشاهده میکردند که یک قوهای دارد زیادهروی و تندروی میکند بهلحاظ اخلاقی مثل رفتاری که مجلس هشتم با آقای احمدینژاد داشت و ایشان را هو کردند و با ایشان برخورد کردند که آقا جلسهی فوری تشکیل دادند و به نمایندگان مجلس نهیب زدند و آنها را بازخواست کردند یا رفتارهایی که با آقای لاریجانی در قم شد و مُهرپرانی کردند که آقا بهشدت نسبت به این رفتار ناراحت شدند و تذکر دادند و پیگیریهایی برای این موضوع انجام شد.
همچنین توازن بین قوا که مجلس مانع کار دولت نشود، اگرچه جایگاه قانونیاش نظارت است، اما مانع کار دولت نشود و سنگاندازی نکند و دولت هم تلاش نکند که مجلس را دور بزند، همه اینها را آقا مدیریت کردند و در ادوار مختلف با گرایشهای مختلفی که در مجلس و دولت وجود داشته و اختلافاتی که با هم داشتند، آقا سعی کردند که روابط بین قوا را تنظیم کنند تا فضای کشور به تشنج کشیده نشود که این فوقالعاده مهم بود. بهخصوص اگر کسانی پشت صحنه این مسائل بدانند که چه تلاشهایی صورت میگیرد که این روابط مدیریت شود و این هنرمندی آقاست که با نگاه کلان و جامع روابط بین قوا را مدیریت میکنند.
بله. جایی ممکن است آقا از مجلس بخواهند که برای حفظ انسجام، استیضاحی انجام نشود و بعضی که از بیرون نگاه میکنند با تحلیل دم دستی و سطح پایین به این مسائل نگاه میکنند، ولی نگاه کلان اداره کشور در این تلاطمات عجیبوغریب، توسط رهبری انجام میشود و دشمنان نظام اسلامی با تمام توان دارند تلاش میکنند برای اینکه در داخل کشور وضعیت را بهم بریزند.، اما نگاه کلان رهبری باعث شده که انسجام بین خود ما حفظ شود و به جایگاههای قانونی نهادها نیز توجه شود.
اگر امکانش هست نگاه آقا نسبت به جریانها و احزاب مختلف سیاسی را برای ما توضیح دهید.
بحث تحزب هم من فکر میکنم نگاه آقا و امام به هم نزدیک است. تحزب به معنای آن چیزی که در غرب رایج است؛ یعنی شکلگیری جریانهایی که همه همت و تلاششان تصاحب قدرت و دعوت به خودشان است، امام برنمیتابیدند و آقا هم هیچ وقت از این تحزب استقبال نکردند و شاید یکی از صریحترین بیانهای آقا در بحث تحزب در سفر ایشان به کرمانشاه مطرح شد که آقا میفرمایند تحزب به معنای کانالکشی- قریب به این مضمون- برای اینکه تفکر انقلاب در کشور جاری و اصول انقلاب تبیین بشود، امر پسندیده و خوبی است، اما اینکه جریانها بخواهند یک رقابتی را در تصاحب قدرت داشته باشند این خیلی پسندیده نیست، البته آقا اشاره میفرمایند که در مسیر تبیین اصول انقلاب و حمایت از اصول انقلاب ممکن است یک جریان بیشتر از یک جریانی یا پررنگتر از جریان دیگری مورد توجه مردم قرار بگیرد که آن مورد هیچ اشکالی ندارد ولی اینکه اساساً هدف از تشکیل حزب این باشد که برویم کاری کنیم که به هر قیمت قدرت بگیریم، این چیز ممدوحی در اندیشه آقا نیست.
در سال ۷۸ حزب اعتدال و توسعه میخواهد شکل بگیرد و آقای هاشمی قصد دارد مسئولیت حزب و دبیرکلی آن را به آقای روحانی بدهد. ظاهرا آقای روحانی دیداری با آقا دارند که آقای هاشمی در خاطراتشان این دیدار را نقل کرده و گفته- قریب به این مضمون- برداشت آقای روحانی از دیدار این بود که نظام حزب مطیع میخواهد. به نظر شما این ادعا درست است؟
فضائلی: این را قطعاً آقای رضایی بیشتر اطلاع دارند، ولی من عرض کنم ملاک رهبری چارچوب انقلاب و رعایت تنوع صلاحیت و سلایق در چارچوب انقلاب است و معتقدند که اساساً یکسان شدن دیدگاهها در عرصه سیاسی نه به صلاح است و نه مطلوب.
در جلسه قبل هم در ذهنم هست که جناب آقای رضایی اشاره کردند که در بحث شکلگیری کارگزاران، آقا با اصل تشکیل کارگزاران مخالفتی نکردند، ولی چون برخی از وزرا در شکل گیری کارگزاران حضور داشتند، منعی برای این افراد گذاشتند که وزرا عضو حزب نباشند، ولی آقا با اصل تشکیل حزب مشکلی ندارند.
رضایی: من ابتدا میخواهم درباره وحدت به عنوان یک مفهوم کلی صحبت کنم. ما در بررسی مسئله وحدت و همبستگی در داخل کشور چه در حوزه ادیان و چه در حوزه احزاب قبل از اینکه به این بپردازیم که رهبری در این زمینه چه اقداماتی کردند، باید به این نکته خیلی مهم توجه کنیم که چه کسانی و چه نیروهایی در بیرون و داخل کشور درصدد برهم زدن وحدت بوده و هستند و در ادامه هم خواهند بود.
ما در یک وضعیت استثنایی قرار داریم. مثلاً؛ در اسپانیا یک ایالت واگرا در آنجا وجود دارد و کسانی هم هستند که در آنجا در این زمینه فعالیت میکنند، اما اینها معمولاً و قطعاً از خارج شارژ نمیشوند و مشکلی که هست درون خودشان است یا مثلاً فرض کنید در کانادا یک واگرایی در برخی مناطق وجود دارد یا مثلاً در انگلیس یا آن چیزی که خودشان مدعی هستند؛ یعنی بریتانیای بزرگ که گفته میشود متشکل از انگلیس، ایرلند، اسکاتلند و ولز هست، آنجا هم ما میبینیم که واگراهایی وجود دارد، ولی کشور دیگری نمیآید بحث رژیم پادشاهی یا جمهوری و یا جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا را مطرح کند و یا آمریکا نمیآید یک کار رسانهای یا یک کار امنیتی-اطلاعاتی بکند و آنها را تحریک کند که به خیابان بریزند و خرابکاری کنند و نیروهای انتظامی و پلیس را مورد حمله قرار بدهند و ساختمانهای دولتی را آتش بزنند. فرانسه نمیآید یک همچین کاری بکند. اصلاً از این حرفها آنجا مطرح نیست، حالا یک حرفایی بین خودشان هست که یک عده میگویند پادشاهی ادامه پیدا بکند، عدهای هم میگویند ادامه پیدا نکند.
شبکه شیاطین تمام تلاششان را کردند که شکافهای اجتماعی را در ایران فعال کنند
شرایط ما در این زمینه یک حالت استثنایی دارد. واقعاً من نمونهای را سراغ ندارم که حملات همهجانبهای علیه یک کشور انجام بشود، برای اینکه وحدت و انسجام درونی را بهم بریزند، جامعه را دو تکه یا چند تکه بکنند، حالا چه از لحاظ سیاسی، فرهنگی و غیره و از هر چیزی و هر نکتهای استفاده بکنند که وضعیت اتحاد و هماهنگی و همبستگی آن کشور را بهم بزنند. پس ما اینجا با یک همچنین وضعی مواجه هستیم؛ یعنی هر مسئلهای که اتفاق میافتد، با تمام توان من نمیگویم با ۹۹ درصد توان، بلکه با ۱۰۰ درصد توان در کشور آشوب و اغتشاش ایجاد میکنند.
از ابتدای انقلاب همین جور بوده است. از همان روز اول که انقلاب شد، یک هفته بعدش ما در کردستان غائله داریم یا در ترکمن صحرا و اینها شروع به اغتشاش و آشوب کردند و اینها همه از بیرون تقویت و حمایت میشد و حمایتهای تبلیغاتی و مسلحانه آنها تا امروز ادامه دارد بهگونهای که یک جبهه قویِ متحد از سوی دشمن در مقابل ایران شکل گرفته است که من اسم آن را «شبکه شیاطین» میگذارم که تلاش کردند که همه شکافها و گسستهایی که میتواند به یک اغتشاش تبدیل بشود را فعال کنند.
۴۵ سال هست که دارند فعالیت میکنند و امروز که ما داریم صحبت میکنیم، الحمدالله آنها از این که ایران را به آن نقطهای که دلشان میخواهد، برسانند، ناتوان بودند. چه به لحاظ جدایی بخشی از جغرافیای ایران و چه به لحاظ اغتشاشاتی که در این سالها به راه انداختند، علی رغم اینکه ما در داخل کشور با مسائل زیادی مواجه بودیم. مثال واضح دیگر در این زمینه، اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ بود که شاهد بودیم تمام توان خودشان را گذاشتند و به تعبیری شاید بیش از ۱۰۰ درصد توان خودشان برای این کار گذاشتند، اما امروز ما میبینیم که آنها موفق نشدند و ایران همچنان ایران یکپارچه است و قدرت خودش را در تمام دنیا ثابت کرده است.
درباره نقش و مدیریت رهبری در این موضوع باید عرض کنم که شما درباره موضوع شیعه و سنی فرمودید، بیانات مقام معظم رهبری درباره موضوع تحریم هرگونه اقدام یا سخنی که منجر به ایجاد تنش و تشنج بین تشیع و تسنن در ایران و در کل جهان بشود، یک تدبیری بود که ایشان داشتند و این موضوع را حرام اعلام کردند و به شدت در این زمینه موضعگیری کردند. بیانات ایشان در این زمینه موجود هست و میتوانید به آنها مراجعه کنید. در طرف دیگر، یک جریانی با حمایت انگلیسیها عمدتاً و دیگر کشورها به راه میافتد که تمام هدفشان این است که شیعه و سنی را به جان همدیگر بیاندازند. طرفداران آنها به شیعه بدگویی میکنند و طرفداران اینها به اهل تسنن بدگویی میکنند و همه آنها هم تحت حمایت شبکه شیاطین قرار دارند. مقابله با اینها کار آسانی نبود.
در حوزه احزاب سیاسی هم ما، باید به این نکته توجه داشته باشیم که خود آیت الله خامنهای در همان ابتدا به همراه آقای بهشتی، آقای موسوی اردبیلی، آقای باهنر و آقای هاشمی دور یکدیگر جمع شدند و حزب جمهوری را راه انداختند و در بُن فکری خودشان به تحزب اعتقاد دارند و آن را یک مسئله مهم برای کشور میدانند، اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که احزاب سیاسی باید چارچوب قانونی را حفظ کنند.
در هیچ کشوری، اجازه نمیدهند که یک حزبی با عنوان فعالیت سیاسی، چارچوبشکنی بکند، حتماً قوانینی هست، مقرراتی و ضوابطی هست که جلوی این قضیه را میگیرد؛ در ایران هم همین است. احزاب در چارچوب قانون و قواعد نظام باید عمل بکنند. احزاب آزادند و این امر هم به خوبی نشان داده شده که احزاب آزادی فعالیت دارند، اما باید در چارچوب قانون فعالیت کنند.
اما آنچه شما فرمودید که آقای روحانی به آقای هاشمی گفته که من احساس کردم نظام حزب مطیع میخواهد، این البته برداشت و بیان آقای روحانی است و البته باید به این توجه داشته باشیم که آقای هاشمی برداشت خودش را از سخنان طرف مقابل نوشته و چه بسا برداشتهای آقای هاشمی در آن زمان این باشد، اما اصل ماجرا این است کما اینکه در همه نظامها اعضا باید در چارچوب قانون فعالیت کنند، قطعاً رهبری هم گفته باید در همین چارچوب فعالیت کنید و اگر نه این طبیعی است که به لحاظ قانونی با مشکل مواجه خواهند شد.
نکته دیگری هم که باید در این مسئله عرض کنم و در نظر گرفت که همانطور که دشمن در مسائل فرهنگی و اجتماعی ورود میکند و در حال تلاش برای بهم زدن اوضاع و احوال کشور هستند، بعضی از دشمنان ما هم در حوزه احزاب سیاسی فعالیت میکنند و حتماً قصد نفوذ در احزاب را دارند، البته احزاب سیاسی ما حتماً نسبت به این موضوع حساسیت دارند و خودشان آگاه هستند، اما به هر حال این را باید در نظر داشت که بالاخره اگر با بعضی از احزاب برخورد قانونی شده دلیلش این بوده که به هر دلیل آنها پای خود را از چارچوب قانونی فراتر گذاشتهاند و اینکه یک حزب سیاسی بیاید و بگوید که ما بعضی از اصول قانون اساسی را قبول نداریم، هیچ جای دنیا این را تحمل نمیکند.
از ۱۷۰ حزب رسمی ثبت شده، حدود ۶۰ حزب اصلاح طلب و حدود ۶۰ حزب اصولگرا هستند
سیاست و رویه حضرت آقا را که نگاه میکنیم به نظر من تدابیر ایشان به گونهای بوده که از فعالیت احزاب مختلف حمایت کنند و آنها را در صحنه نگه دارند، با تذکرات خودشان تلاش کردند که اینها را در یک نقطه تعادل و نقطه قانونی نگه دارند؛ یعنی در کشور ما در برهه دوم خرداد و دوره اصلاحات شاهد بودیم که مطبوعات زیادی هم شکل گرفت و بعضی از این مطبوعات یک تصورات غلطی را ترویج کردند و به هر دلیلی اینگونه به نظرشان رسید که شاید میتوانند چارچوبهای داخلی را زیر سوال ببرند و این مطبوعات هم وابسته به احزاب مختلف بودند که البته با بعضی از این مطبوعات هم برخورد شد. اعتقاد من این است که این برخوردها برای این بود که اوضاع و احوال سیاسی کشور در یک نقطه مشترک قرار بگیرد و اینکه از تشنجهای اجتماعی جلوگیری بشود.
اینها فکر میکردند که هرچه بخواهند میتوانند بنویسند و هر مسیری را که بخواهند میتوانند بروند، بدون توجه به اینکه بخش دیگری از جامعه هستند که موافق اینگونه تندرویها نیستند و اگر از لحاظ قانونی با این تندرویها برخورد نشود، آن وقت برخوردها به سطح جامعه میآید و اگر جامعه به صورت دو پارچه شکل بگیرد و برخوردهای شدید اجتماعی صورت بگیرد، یک فاجعه اجتماعی در کشور شکل خواهد گرفت، البته شبکه شیاطین خیلی دنبال این ماجرا بود و خیلی ماجرا را پیگیری میکرد.
در بعضی موارد، مسائل اجتماعی هم به وجود آمد و ما شاهد این بودیم که این برخورد و تنشها به گونه ای شدید بود که همه و حتی عقلای طیف اصلاح طلب هم احساس خطر کردند؛ آنهایی که بالاخره از سلامت نفس برخوردار بودند و نمیخواستند در چارچوب دشمن کار بکنند، خود آنها هم احساس خطر و عقب نشینی کردند.
این را باید توجه داشته باشیم که به هیچ وجه راه حضور روزنامههای جدید و احزاب جدید بسته نشد و سیاست نظام بر این نبود که یک طیف سیاسی را به لحاظ مطبوعاتی و به لحاظ حزب و تشکلهای سیاسی از صحنه حذف کند. دلیل ادعای من، تعداد احزابی است که الان در خانه احزاب رسماً عضو هستند و فعالیت میکنند. آماری که من دارم این است که درحالحاضر ۱۷۰ حزب در خانه احزاب بهصورت رسمی عضو هستند که حدوداً ۶۰ مورد از آنها اصلاحطلب هستند و ۶۰ مورد اصولگرا و باقیمانده که حدود ۵۰ حزب است، مستقلین هستند.
احزاب در کشور فعالیت میکنند، اما اینکه جامعه ما نسبت به احزاب چقدر گرایش دارند، چقدر حزبی فکر میکند و چقدر حزبی عمل میکند، بحث دیگری است. ما مثلاً حزب جمهوری اسلامی را ابتدای انقلاب داشتیم که استقبال بسیار زیادی از این حزب شد، در شهرها و شهرستانهای مختلف و حتی در روستاها دفاترش دایر شد و جمعیت بسیار زیادی به حزب پیوستند و به لیست حزب در انتخاباتهای مختلف رأی میدادند که البته آن زمان شرایط خاصی داشت که آن اتفاقات افتاد و بعد هم که حزب جمهوری اسلامی سال ۶۶ به تعبیر خودشان فتیلهاش رو پایین کشیدند.
اگر امروز میبینیم شیعه و سنی در کنار همدیگر علیرغم همه تلاشهایی که کردند و میکنند که آنها را دچار تنش و چالش کنند در کشور و در کنار همدیگر زندگی میکنند؛ علیرغم همه تلاشهایی که کردند برای اینکه احزاب ما را به مسیرهای مختلف بکشانند و بههرحال مسائلی هم در طول این ۴۰ سال بهوجودآمد، همچنان تعداد بسیار زیادی حزب و تعداد بسیار زیادی روزنامه و مطبوعات و نشریات در کشور فعال هستند و باید عرض کنم که اگر آن دسته از تدابیر رهبری که با هدف کنترل شرایط اتخاذ میشد و اجرا میشد، نبود؛ چهبسا که ما در طول این سالها درگیر تشنجات و درگیریهای شدید مذهبی و قومی و سیاسی میشدیم و امروز واقعاً در یک شرایط بسیار متفاوتی به سر می بردیم.
نکته دیگر احکامی است که آقا برای ائمه جمعه صادر کردند که برخی ظاهرا به لحاظ سیاسی با نگاه های آقا همراهی نداشتند، اما آقا تقریبا تمامی احکام دوران امام را تمدید کردند و حتی در حال حاضر هم برخی از ائمه جمعه هستند که ممکن است با نگاه سیاسی آقا کاملا موافق نباشند.
فضائلی: تقریباً بنای آقا بر این بود که منصوبین امام را تغییر ندهند مگر علت خاص و ویژهای داشته باشد و این تنوع وجود داشته ولی بعضی خودشان استعفا دادند و بعضی به رحمت خدا رفتند.
رضایی: من یک جمله عرض کنم. آقا طرفدار حضور احزاب هستند، طرفدار حضور شخصیتهای مختلف هستند، طرفدار تکثر مطبوعات هستند البته با یک چارچوبی یعنی اینجور نیست که یک چک سفید امضایی مثلاً به یک حزبی داده شود که بتواند هر کاری دلش خواست انجام بدهد. شرط و شروط این مسئله حفظ چارچوبهای قانون اساسی و منافع ملی کشور و حفظ چارچوبهای اصلی نظام است.
در این چارچوب، هر گونه فعالیت و اظهار نظر دیدگاههای مختلف اقتصادی، دیدگاههای مختلف سیاسی، دیدگاههای مختلف فکری و در حوزه اجتماعی و در حوزه فرهنگ اشکالی ندارد و حتی آقا تاکید داشتند که کرسیهای آزاداندیشی شکل بگیرد، اتاقهای نظریهپردازی و اتاقهای فکر شکل بگیرد و بعدها ایشان گلایه کردند که چرا این موارد تشکیل نشد.
فضائلی: نکته دیگر تشکلهای دانشجویی است. در آن دوران چندین تشکل در دانشگاه ها بود، مانند دفتر تحکیم آن زمان با گرایشهای بسیار چپ و جامعه اسلامی دانشجویان و انجمن اسلامی فارغالتحصیلان و بسیج و انجمن اسلامی دانشجویان مستقل که بعد تشکیل شد و تشکل آقای طبرزدی، همه اینها با رهبری ارتباط داشتند و با دفتر آقا ارتباط داشتند و آقا به اینها ماهیانه کمک میکردند و یکسان هم کمک میکردند. البته رقم کمی بود، ولی به همه یکسان میدادند علیرغم اینکه اینها با هم اختلاف نظر داشتند.
اگر قرار بود امام به زنان نگاه سنتی داشته باشد، اصلا انقلاب و دفاع مقدس شکل نمیگرفت
بحث بعدی بحث زنان است. در سی و چهار سال گذشته حضور و فعالیت زنان در فضای سیاسی کشور به صورت جدی رشد کرده است. قبل انقلاب نقش زنان چه در حوزههای علمی و غیرعلمی کمرنگ بود، البته برخی ظاهرسازیها بود اما حضور جدی زنان در عرصه سیاسی و اجتماعی وجود نداشت یا بسیار کماثر بود. یکی از افرادی که فعالیت اجتماعی و سیاسی زنان را بهشدت تشویق کردند، مقام معظم رهبری بودند تا زنان بتوانند با حفظ چارچوبهای اسلامی و شرعی در فضای علمی و اجتماعی موفقیتهایی را به دست بیاورند. نظر شما درباره فعالیت زنان پس از انقلاب و مدیریت رهبر انقلاب در این حوزه چیست؟
فضائلی: این موضوع بحث مبسوطی را میطلبد. مراجعه به بیانات آقا و دیدارهایی که در این موضوع داشتهاند، گویای این مطلب هست. مثلاً اواخر دههی هشتاد و اوایل دهه نود یک سری نشستهایی از سوی رهبری تشکیل شد که به نشستهای راهبردی معروف شد.
یکی از این نشستهای راهبردی که دی ماه سال ۹۰ برگزار شد، کلا راجع به موضوع زن بحث شد و نشستهای دیگر نیز با موضوع آزادی و عدالت بود. همین که یک نشست راهبردی را آقا به موضوع زن اختصاص میدهد، نشان میدهد که آقا یک نگاه راهبردی به حوزه زنان دارند و زنان را جزو موضوعات راهبردی کشور میبینند.
این بهلحاظ فکری و اندیشهای است و وقتی مجموعه بیانات ایشان را مشاهده میکنید، متوجه میشوید که منظومه فکری آقا چارچوبهایی دارد و آقا به دنبال حضور جدی، معنیدار و تأثر گذار زنان در جامعه و درعینحال با رعایت یک سری اخلاق جدی برای حفظ اخلاق در جامعه و انسجام خانواده هستند؛ یعنی آقا بههیچعنوان مخالف حضور اجتماعی زنان نیستند و حتی مشوق حضور زنان در عرصه اجتماعی هم هستند. همچون حضرت امام (ره) که به ایشان خرده میگرفتند که در دوران انقلاب زنان با مردها قاطی شدند و در تظاهراتها در کنار همدیگر شعار میدهند و این باعث میشود مردها صدای زنان را بشوند که اگر قرار بود امام با نگاههای سنتی و محدودکننده کار را پیش ببرند، اصلا انقلاب شکل نمیگرفت.
اگر قرار بود امام با این نگاه همراهی کنند، اصلا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و همچنین اتفاقاتی شکل نمیگرفت. زنان در انواع کنشگریها و فعالیتهای اجتماعی در عرصههای مختلف حضور داشتند و امام آنها را تأیید میکردند و آقا هم با حفظ یک سری از چارچوبها، زنان را برای حضور در عرصه اجتماعی تشویق میکنند.
از دیگر نکات آقا نسبت به زنان، دیدارهایی است که ایشان با نخبگان دارند و در اغلب این دیدارها زنان حضور دارند و یا دیدارهایی که آقا با ورزشکاران خانم دارند و تاییداتی که نسبت به ورزشکاران خانم دارند و تعابیر مهمی که در مورد زنان و دختران محجبه که در عرصه میادین بینالمللی حضور پیدا کردهاند، نشان از نگاه مثبت آقا به این موضوع دارد. ولی اگر با نگاهای مرسوم در حوزههای علمیه و نگاه سنتی بخواهید نگاه کنید، هیچوقت ورزش زنان یا اینگونه فعالیتهای زنان مورد تأیید قرار نمیگیرد. بالاخره خانمی که تکواندو کار میکند و یا در یک رشته قهرمانی ورزش میکند با یک خانمی که در منزل است متفاوت است، ولی دیدیم که رهبری هیچوقت مانع حضور و فعالیت بانوان نبودند و اتفاقا مشوق هم بوده اند.
در عرصه علمی کشور نیز، رهبری حضور زنان را بسیار تشویق و ترغیب کردند و در عرصههای مختلف نیز این نگاه وجود دارد و مواجهه و نقدی که امروز وجود دارد، این است که چرا زنان اینقدر در دانشگاهها و در عرصه علمی حضور دارند و چرا میزان قبولی زنان در دانشگاهها بیش از آقایان است. یا در عرصه ورزش قهرمانی زنان حضور فعالی دارند، در رسانه، در عرصه علمی، در اعضای هیئت علمی دانشگاهها و در محیطهای علمی کشور، زنان نخبه جایگاه ویژهای دارند و یا در مجلس که از اول انقلاب حضور زنان بود که البته در برخی دورهها تعداد آنها کم میشد، اما در دورههای فعلی تعداد قابلتوجهی نماینده زن داریم.
این فعالیت زنان در همه عرصهها در حقیقت نتیجه نوع نگاهی است که امام رضواناللهتعالیعلیه و آقا داشتند و من فکر میکنم که این متخذ از همان جایگاهی است که زن در صدر اسلام داشت که نمونه اعلای آن حضرت زهرا (س) در صدر اسلام است. شاهد هستید که ایشان در اوج عصمت و رعایت حداکثری حریمها، عرصههایی که لازم بود به میدان آمدند و نقشهایی ایفا میکردند که هیچ مردی نمیتوانست آن نقش را ایفا کند یا در صدر اسلام وقتی زنان را به جنگ میبردند، وظیفه پرستاری در عقبه جبههها به عهده بانوان بود که حالا در دوره و زمانه ما ابعاد وسیعتر و اشکال جدیدتری این موضوع ادامه پیدا کرده است.
در عرصه هنری نیز، رهبری در دیداری که با سینماگران داشتهاند، هیچوقت منعی برای حضور بانوان بیان نکردند. من خاطرم هست سال هفتاد و سه یا چهار- اگه اشتباه نکنم- جمعی از هنرمندان اصفهان و دیگر شهرها نمایشگاهی برای آقا در حسینه امام خمینی برگزار کردند؛ دیدار فوقالعادهای بود. در حاشیهی دیدار چند خانم قالیباف از تبریز آمده بودند و دار قالی را آنجا گذاشته بودند و با لباسهای محلی بودند و آقا آمدند کار آنها را دیدند و سلاموعلیک و خوشوبش داشتند و بعد از آقا خواستند که یک عکس یادگاری هم با آنها بگیرند و آقا ایستادند کنار آنها و عکس گرفتند.
تأکید میکنم که حضور زنان در عرصه اجتماعی باید با رعایت همه چارچوبهایی که اسلام و شرع دارد انجام شود و آقا هم در همین چارچوب این موضوع را مطرح کردهاند.
برخورد آیت الله خامنه ای با تندروی چپیها در دهه ۶۰
یک برهه زمانی، یکسری تندرویهایی در دانشگاهها داشت شکل میگرفت و آقا در خطبههای نماز جمعه به ماجرایی که در دانشگاه اتفاق افتاده بود، اشاره کردند که خبر این موضوع از طریقی به امام هم رسیده بود. جالب است همین جریانی این کار را انجام دادند که امروز دیگر سوپردولوکس لیبرال شدهاند و حجاب را هم برنمیتابند. معمولا این افراط و تفریطها وجود داشته است.
در آن خطبه نماز جمعه تهران، آقا با این نوع رفتار برخورد میکنند و از این رفتارهای تندروانه و افراطی که بین زن و مرد، بین دانشجوی دختر و پسر دیوارکشی میکنند، نهی میکنند. این نگاه یک نگاه کاملاً پرسابقهای در اندیشه آقا است و نتیجه و ماحصل آن حضور فعال زنان در عرصههای مختلف است، ضمن رعایت چارچوبی که شرع تعیین کرده است.
رضایی: توضیحات آقای فضائلی کامل بود فقط من اشاره بکنم که همان کسانی که شعار زن، زندگی، آزادی را مطرح میکنند، و بحث زن و زنان را مطرح کردند بهقدری دستشان در بیان مسائل زنان خالی بود که تنها چیزی داشتند که مطرح کنند بحث حجاب بود؛ یعنی اینها نمیتوانستند بگویند مثلاً زنان باید در دانشگاهها حضور داشته باشد که به وفور حضور دارند و حتی بیشتر از مردان هستند و یا بگویند زنان در ادارات باید حضور داشته باشند در حالیکه جمعیت زنان در ادارات جمعیت قابلتوجهی است یا زنان در مثلاً صنعت باید حضور داشته باشد که در صنعت هم هستند یا زنان در ورزش باید حضور داشته باشند که هستند یا زنان حتی در قوه قضاییه حضور داشته باشند که باز هم هستند و در جمیع جهات که شما فکر کنید، زنان حضور دارند.
این افراد هیچ شعاری نمیتوانند بدهند، برای اینکه به حد بالا و در سطح عالی زنان در همه این عرصههایی که آقای فضائلی هم توضیحات بسیار خوبی دادند، حضور دارند و همه اینها از فرهنگ انقلاب و در چارچوب فرهنگ انقلاب و در چارچوب گفتمان حضرت امام(ره) و گفتمان حضرت آقا بوده است و این نتیجهای است که ما امروز مشاهده میکنیم. امروز میتوانیم زنان ایرانی را از فعالترین زنان در دنیا محسوب کنیم. در عرصههای پژوهشی مشاهده کنید ما چه افتخاراتی داریم و چه زنانی الان در شرکتهای دانش بنیان بهعنوان مدیرعامل و یا بهعنوان پژوهشگر مشغول کارند و چه کارهای بزرگی را دارند، انجام میدهند.
میخواهم عرض کنم با توجه به جمیع این جهات واقعاً دست افرادی که شعار زن زندگی آزادی دادند، خالی خالی بود. هیچچیزی نداشتند بگویند، تنها مسئلهای که میخواستند و توانستند تا حدی مطرح کنند بحث حجاب بود که معلوم است که هدف و مقصدی که دنبال میکنند، چیست. اتفاقاً اینها منظورشان از آزادی زن در واقع آزادیهای ظاهری و آزادیهای از حجاب و عفاف است و اتفاقاً دشمنِ موقعیت برجسته زنان در ایران هستند و میخواهند زنان را از این زمینههای متعالی در حوزه های علمی، در حوزههای فرهنگی، در حوزههای اجتماعی در حوزههای سیاسی به یک سطح مسائل مبتذل بکشانند. اتفاقاً اینها کسانیاند که دارند بر خلاف مصالح زنان حرف میزنند، شعار میدهند و تحریک میکنند.
همه این فضایی که امروز در حوزههای مختلف در اختیار زنان قرار گرفته طبیعتاً رهبری با همه اینها موافق هستند و ما نه تنها هیچ مخالفتی نمیبینیم، بلکه همیشه این را میبینیم که ایشان زنان را تشویق به حرکت بیشتر و با سرعت بیشتر میکنند.
هم حضرت امام(ره) و هم حضرت آقا بر نقش زنان در خانواده همیشه این تأکید را داشتند و این را هم یکی از عالیترین مراتب وجودی زنان میدانند و اساساً زن را محور خانه و خانواده میدانند؛ در صحبتهای مختلفشان این را بیان کردند. یک جایی میگویند زن مثل هوا میماند که در خانه هست و همه تنفس میکنند و اگر زن نباشد مثل این است که هوا در خانه نباشد و به تعبیر بنده، انسان احساس خفگی میکند، احساس خستگی میکند و قابلیت زندگی کردن وجود ندارد.
این را هم در کنار تمام مسئولیتهای اجتماعی که زنان میتوانند داشته باشند، حضرت آقا تأکید میکنند و البته روی نقش همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهدا تأکید دارند و اینها را در کنار تمام این مسئولیتهای اجتماعی، جز برترین و بالاترین و متعالیترین نقشهایی میدانند که زنان ما در دوران بعد از انقلاب برعهده داشتند و بهخوبی از عهده آنها برآمدند و در مجموع جامعه زنان ایران همواره مورد تحسین و تقدیر رهبری قرار داشته است.
فضائلی: در دوره حضرت امام(ره) آن پیامی که ایشان به گورباچف دادند، یک صحنه خیلی معنیدار است که از نگاه رهبری یک نظام اسلامی به حوزه زنان شد. در آن هیئت سه نفرهای که امام تعیین میکند یک شخصیت تراز اول حوزوی مثل آیت الله جوادی آملی حضور دارد. یک شخصیت تراز بالای دانشگاهی و آشنا به حوزه بینالملل مثل آقای جواد لاریجانی حضور دارد و یک زن در آن هیئت سهنفره که پیام تاریخی امام برای گورباچف را بردند. این بسیار معنی دارد و نشانههای زیادی در این حرکت وجود دارد؛ لذا واقعاً همینطور که آقای رضایی توضیح دادند دست دشمنان انقلاب و نظام در حوزه زنان خالی است و هیچ حرف جدی برای گفتن ندارند.
بحث بعدی ما بحث پیشرفتهای علمی کشور است، آقا به صورت جدی تقریبا از اوایل دهه هشتاد بحث جنبش نرمافزاری و تولید علم را مطرح کردند و در سند چشمانداز نیز جزو اهداف اصلی ما برای افق ۱۴۰۴ بحث رشد علمی قرار گرفت بهگونه ای که ما در منطقه رتبه اول تولید علم را داشته باشیم. در مراحل بعد نیز حمایتهای جدی آقا از نخبگان و تشکیل بنیاد نخبگان و معاونت علمی رئیسجمهور، حمایت از شرکتهای دانشبنیان و حتی اسم گذاری بعضی از سالها در راستای حمایت از شرکتهای دانشبنیان باعث شتاب در رشد علمی کشور شد و آنقدر آمار شتاب رشد علمی ما بالاست که جزو چند کشور اول دنیا در این زمینه هستیم و به لحاظ رتبه علمی نیز در جایگاه پانزدهم یا شانزدهم دنیا هستیم. از نظر آقا رشد علمی یکی از پایه های اصلی قدرت هر کشوری است و در روایات ما نیز به این موضوع اشاره شده است. نظر شما درباره این رشد علمی در ۲۰ سال اخیر چیست؟
رضایی: اجازه بدهید من توضیح مقدماتی خدمت شما عرض کنم. صحبتهای شما از دهه هشتاد شروع شد در صورتی که بحث شرکتهای دانشبنیان توسط رهبری از سال ۵۸ مطرح شده است. سندی وجود دارد که آقا نامهای را به فرمانده نیروی هوایی در سال ۵۸ میفرستند و این در زمانی است که تازه انقلاب شده و استعدادهایی که در ارتش و بهخصوص در نیروی هوایی- که با آقا در تماس بودند- امکان شکوفا شدن پیدا کردند. یک همافری بنام آقای بازرگان هست که ایشان خدمت آقا میرسند و میگویند ما طرحی داریم برای اینکه قطعات هواپیما را تعمیر و طراحی بکنیم.
خواهش میکنم به این قضیه خوب توجه بکنید، سال پنجاه و هشت یک همافری نزد آقا میآید و میگوید ما قطعه هواپیمای F-۱۴ را میسازیم. آقا یک نامهای را- قریب به این مضمون- به فرمانده نیروی هوایی که جناب تیمسار باقری بوده، مینویسند که آقای بازرگان طرحی برای تعمیر و ساخت قطعات هواپیما دارد، لطفاً از ایشان حمایت و پشتیبانی فرمایید. این یعنی حمایت از یک فرد و یک گروه و یک جمع دانشبنیان در سال ۵۸، من یقین دارم که در آن زمان بعضیها وقتی این نامه را دیدند حتماً پوزخند زدهاند، حتماً تمسخر کردهاند که مگر ما میتوانیم هواپیمای F-۱۴ را نه تنها تعمیر بلکه ساخت وطراحی قطعات آن را داشته باشیم؟!
آقا میتوانستند وقتی این آقای بازرگان که به نمایندگی از جمعی رفته بودند خدمت ایشان، بگویند آقا ول کنید این حرفها را، شوخی نکنید، بروید مثلاً حالا تا ما ببینیم از کجا میتوانیم قطعات را بخریم. اینها نشانه این هست که اصلا نگاه آقا نسبت به علم و نگاه آقا نسبت به دانش این بوده که ما میتوانیم و ما باید بتوانیم چون اصلا راهی جز این نداریم. همان مسیر را هم آقا ادامه میدهند.
آقای بازرگان و همکارانشان دنبال این کار میروند و یک سری کارهایی با آزمایش و خطا انجام میدهند، کارهای مختلفی را انجام میدهند و شروع میکنند به تعمیرات و حتی راجعبه ساخت هوایپما نیز فکر میکنند. در این مسیری که دارند جلو میروند، ما در یک برههای سال ۶۵ یا ۶۶ بهشدت تحت حملات هوایی عراق قرار داشتیم، چون شوروی آن زمان به عراق میگهای ۲۹ داده بود که سقف پروازش حدود ۹۰ هزار پا بود و موشکهای هاگ ما حداکثر ۴۵ هزار پا میرفت، همین آقای بازرگان و همکارانشان آمدند و یک طرحی دادند که موشک هاگ را روی F-۱۴ سوار کنند.
موشک هاگ مجموعهای از تجهیزات بسیار وسیع است که میگویند یک زمین حدود دو سه هزار متری میخواهد برای اینکه این تجهیزات در آنجا پهن بشود و رادار، سیستم کنترل، موشک، لانچر و دیگر قطعاتش مونتاژ شود. در آن زمان موشک هاگ رو به F-۱۴ میخورانند، البته کار استاندارد و علمی نیست، البته علمی بهمعنای متعارف اینکه استاندارد هواپیمای F-۱۴ باشد، نیست، اما بالاخره این کار را انجام میدهند و از این طریق هواپیمای F-۱۴ حدود ۴۵ تا ۵۰ هزار پا بالا میرود و از آنجا موشک را شلیک میکند که موشک هم همین حدود بالا میرود برای اینکه بتواند هواپیمای میگ را در آسمان بزند.
من کاری به درست یا غلط بودن این کار ندارم، اما میخواهم بگویم آن چیزی که آقا فرمودند که بروید دنبال این کار و حمایت بکنند از این کار، رسید به اینجا که کاری کردند که آمریکاییها خودشان اگر میخواستند این کار را انجام بدهند، نمیتوانستند، چون جالب است که هم هاگ و هم F-۱۴ آمریکایی است. در ادامه این مسیر، ما امروز بهجایی رسیدیم- فقط من دارم در حوزه نظامی عرض میکنم- که در فاصله دو هزار کیلومتری با موشکهای خودمان وسط حلقه لاستیک را می زنیم. امروز پهپادهای ما در دنیا بهعنوان بهترین نمونهها شناخته میشوند، امروز رادارهای ما با دقت فوقالعاده بالا آسمان را رصد میکنند.
در حوزههای دیگر، ما امروز به جایی رسیدیمکه مثلاً ژندرمانی انجام میدهیم که سه چهار کشور بیشتر در دنیا نمیتوانند این کار را انجام دهند. ما امروز دستگاههای جراحی میسازیم که از دستگاههای جراحی آمریکایی قطعاً بهتر است، امروز در حوزه صنعت هستهای به سانتریفیوژهایی دست پیداکردیم که حرف اول را در دنیا میزنند و در حوزههای مختلف دیگر هم همین وضعیت است. اینها همان نگاهی است که رهبری سال ۵۸ به فرمانده نیروی هوایی ابلاغ میکند که از آقای بازرگان بهعنوان یک فرد متخصص و متعهد و یک مجموعه دانشبنیان حمایت بکنید، همان فرد در طول چهل سال جلو آمده با همان شدت و بلکه بیشتر این را هدایت کردهایم تا امروز که به این نقطه رسیدیم.
شعار آقا هم در بحث علمی این است: «العلم سلطان» که به نقل از نهجالبلاغه این را بارها بیان کردهاند و تشویق کردند و اصلا میگویند شما برای پیشرفت سقف نگذارید و تا مینوانید جلو بروید؛ یعنی بزرگترین مشوق در این زمینه آقا بودند که فکر میکنم آنقدر دستاوردها نمایان است که همه دنیا و حتی دشمنان ما چشمشان به این پیشرفتها خیره مانده است.
فضائلی: من اجازه میخواهم کمی دایره علم را گسترش بدهم و توضیحاتی را در خلال صحبتهای آقای رضایی عرض کنم. من میخواهم عرض بکنم که پیشرفتهایی که شما در عرصههای مختلف کشور، نه فقط بحث علمی کشور که شاهدش هستید، اینها شاید بدون اغراق عرض کنم که یا مستقیم یا غیرمستقیم بالاخره به آقا وصل میشود؛ به دلیل اهتمام ایشان به ارتقای و پیشرفت کشور که بالاخره جایگاهش را در سطح جهان بالا ببرد. حالا درخصوص حوزههای مختلف میخواهم بگویم، از مداحی در حوزه مسائل فرهنگی گرفته تا شعر و ادبیات و قرائت قرآن تا از این طرف هواوفضا و ... یعنی دامنه گستردهای که هر کدام هم اقتضائاتی برای خودش دارد.
آقا در همه این عرصهها اهتمام داشتهاند، تلاش کردهاند و همه این مجموعهها را پیش بردهاند و این خیلی واقعاً ویژگی فوقالعادهای میخواهد هم که کسی بتواند اینقدر تنوع حوزهها را بپذیرد و نسبت به آن اهمیت بدهد و برایش وقت بگذارد و برای هر کدام متناسب با اقتضائاتی که دارد، رهنمود بدهد و آنها را به پیش ببرد. این در حقیقت یک نگاه بسیار دقیق است، از این جهت که اگر کشور بخواهد پیشرفت کند، باید در همه عرصهها پیشرفت بکند؛ یعنی پیشرفت تکساحتی نمیتواند باشد که ما فقط مثلاً در مسائل نظامی پیشرفت کنیم. یعنی امروز باز مغرضانه یا از روی عدم آگاهی برخی تصور میکنند که کشور فقط مثلا پیشرفت نظامی دارد و ما فقط موشک میسازیم یا بحث هایی از این قبیل، درحالیکه با همین توضیحات و عرایضی که خدمتتان تقدیم میکنم نشان میدهد که چقدر نگاه رهبری، نگاه جامعی است.
جلساتی که رهبر انقلاب با مداحان داشتند، جلساتی که با قاریان قرآن داشتند، جلساتی که با شعرا داشتند، جلسات ثابتی هر سال در یک زمان مشخصی با این افراد داشته و دارند. در حوزه ادبیات دفاع مقدس، راهبری هایی که آقا کردند که این موضوع یک اتفاق بیسابقهای را در این حوزه رقم زد و آثاری که در این حوزه تولید شده، آثار بسیار ماندگاری است.
در تمام این حوزهها، آقا نگاه پیشبرنده و ارتقاءبخش داشتند و اینگونه نیست که آقا به تشویق و تحویلگرفتن هنرمندان و نخبگان بسنده کرده باشند. در همه این دیدارها اگر صحبتهای آقا را بررسی کنید، توصیههایی که در دیدار اول دارند با توصیههای الان خیلی باهم متفاوت است. یا در حوزه فرهنگ اقداماتی که آقا در بحث تهیه دانشنامهها و فرهنگهای جامع و کلان داشتند، یعنی شروع دانشنامهنویسی بعد از انقلاب با حمایتهای آقا بوده و بعضی از این دانشنامهها را مستقیماً آقا حمایت کردند و برای آنها فضا فراهم کردند که این دانشنامهها تهیه بشود.
اقداماتی که آقا برای بازگرداندن میراث فرهنگی از بعضی از کشورهای دیگر به داخل کشور انجام دادند، یک کار عظیم است که آقا حمایت و هدایت کردند برای اینکه میراث فرهنگی ما که در بعضی از کشورهای دیگر یا بهسرقت رفته بوده یا برده بودند حالا به اشکال و انواع مختلف، اینها مجدداً به کشور برگرد یا مثلاً دیدارهایی که آقا با هنرمندان داشتند، با اهالی سینما داشتند، و مواردی از این قبیل.
یک عرصه، عرصه دفاعی و نظامی کشور است که جناب آقای رضایی به آن اشاره کردند، داخل پرانتز این را عرض کنم که ما میدانیم که پیشرفت بسیاری از کشورهای پیشرفته علمی، از حوزه نظامی شروع شده است. خیلی از تکنولوژیها و فناوریها اول آنجا خلق شده، بعد حالت صنعتی پیدا کرده و گسترده شده و بعد آمده در حوزههای مثلا تجاری و غیر نظامی و اینها استفاده شده است؛ یعنی سرمایهگذاری که ما در حوزههای دفاعی کشور داشتیم قطعاً به حوزه دفاعی محدود نمیمانَد و در عرصههای دیگر علمی هم گسترش پیدا خواهد کرد.
در حوزه های دیگر نیز، ارتباط آقا را با مجموعههای مختلفی که از نانو و بیوتکنولوژی و هوافضا و هستهای و علوم شناختی میتوانید مشاهده کنید و مبنای این مسئله نیز همانطور که آقای رضایی فرمودند «العلم سلطان» است و مبنای دیگرش نیز اهمیتی است که ایشان به ایران دارند. آقا مطرح کردند که زبان فارسی باید زبان علم بشود. خیلی این نگاه، نگاه بلندی است.
چندین سال پیش آقا فرمودند که زبان فارسی باید زبان علم شود و ما آن قدر به لحاظ علمی پیشرفت کنیم که دانشمندان کشورهای دیگر ۵۰ سال بعد برای رسیدن به علوم روز مجبور شوند که زبان فارسی را یاد بگیرند، چون زبان علمی دنیا خواهد شد. اینها نگاههای بلندنظرانه و طولانیمدتی است که آقا در این حوزه ها دارند. هر کدام از علوم و هنرها را شما اگر پیش سرآمدانش بروید، به جزئیات برای شما توضیح میدهند که آقا در هرکدام از اینها چه نقشی داشته است. مثلا؛ شما پیش آقای آقازاده بروید و بگویید نقش آقا در صنعت هستهای کشور چه بوده، برای شما توضیح میدهد یا پیش مثلاً دکتر سرکار بروید و ببینید در حوزه نانو چه کارهایی کردند و آقا چه حمایتهایی کردند یا رویان که جزو مجموعههای قدیمی و مقدم است که با حمایت آقا به چه دستاوردهای مهمی دست پیدا کرده است.
رهبرانقلاب بحث پیشرفت علمی را به گفتمان عمومی در کشور تبدیل کردند
اقدامات آقا در این حوزه را می توان در دو سه بخش توضیح داد. یک بخش گفتمانسازی است که خودش بسیار مهم است؛ یعنی شما یک موضوعاتی را به تعبیر خود آقا تبدیل به یک مطالبه عمومی بکنید. آقا در حوزه علم و پیشرفت کشور این کار را انجام دادهاند. شما میبینید که در بیانیه گام دوم، یعنی حالا چهل سال اول انقلاب اقدامات و تلاشهایی که در این عرصه شده یک طرف، مجدداً آقا در بیانیه گام دوم از آن هفت محوری که فرمودند اولین محورش بحث پیشرفت علمی است که آنجا تعابیری آقا دارند که خیلی ویژه است.
یک حوزه دیگری که آقا کار کردند حوزه ساختارسازی است که شما اشاره کردید؛ یعنی آقا به گفتمان بسنده نکردند و برای اینکه گفتمان در صحنه عمل موفق شود، نیاز به ساختار دارد. در بحثهای تحولی هم این هست که شما یک جاهایی، یک حوزهای ممکن است ساختار جدیدی را ایجاد کنید و یا ساختارهای قبلی را تغییر دهید. آقا برای تحول در حوزه علم در کشور ساختار ایجاد کردند. معاونت علمی و فناوری را دنبال کردند تا ایجاد شد، بنیاد نخبگان را دنبال کردند تا ایجاد شد، و با ایجادش هم رها نکردند باز همینطور ادامه دادند، چون رؤسای جمهور ما غالباً به این عرصهها بیتوجه بودند و توجه لازم را نداشتند. آن حمایتی که خود رئیس جمهور از معاونت علمی و فناوری باید میداشته، نداشته، آقا کمک میکردند و تأکید میکردند به رؤسای جمهور که این معاونت را حمایت بکنید و برایش فضا فراهم بکنید. خود آقا دیدارهای متعددی را با معاونت علمی و فناوری در سالهای مختلف و با شرکتهای دانش بنیان داشتند.
یکی دیگر از کارهایی که آقا انجام دادند، مرحله بعد از ساختار، بحث اقدامات عملی برای پشتیبانی از اینهاست. انگیزهبخشی، روحیه دادن و پیگیری مشکلات و رفع موانعِشان است که در این دیدارها آنها آمدند و مشکلاتشان را مطرح میکردند و آقا از طریق دفتر پیگیری میکرد برای اینکه این مشکلات برطرف بشود.
هر جا لازم بود خودشان حمایت میکردند و علاوه بر ارتباط با معاونت علمی و فناوری و نمایشگاههایی که آنها برگزار میکردند، آقا با گروههای مختلف دانشمندان هم ارتباط داشتند. در همین دیدارهای پنجشنبهشبهایی که از چند سال قبل آقا به ابتکار خودشان و توصیه خودشان شروع شد، یکی از این مجموعههایی که با آقا دیدار میکردند همین گروههای علمی این شکلی بود و آقا خیلی از وقتها به قولی زلف این ها را بهم گره میزدند؛ یعنی مثلا میدیدند که در حوزه نانو یک همچین توانمندی هست و آقای دیگری که از دانشمندان در عرصههای دیگر است با این موضوع ارتباط دارد، کمک میکردند که اینها با همدیگر ارتباطات و تعاملات داشته باشند وهمافزاییهایی صورت بگیرد.
وقتی مسئولین معاونت علمی باور نمیکنند که باید ۴۰ هزار شرکت دانش بنیان داشته باشیم
امروز محصول این پیشرفتهای که در کشور انجام شده که البته ما فاصله خیلی زیادی داریم تا آن جایگاهی که در ذهن آقا هست و شأن کشور ما هم هست، ولی این نهضت، شروع شده و دستاوردهای آن را داریم در عرصههای مختلف میبینیم.
یک خاطرهای را من عرض کنم جالب است، فکر کنم سال ۹۸ قبل از کرونا یک دیداری آقای دکتر ستاری خدمت آقا آمدند و نمایشگاهی هم از ۳۰-۴۰ شرکت برگزیده دانشبنیان و اینها آورده بودند که در حسینیه برگزار شد. آقا نمایشگاه را بازدید کردند و بعد هم گزارشهای آقای دکتر ستاری و بعد هم صحبتهای آقا انجام شد. آنگونه که در ذهنم هست آن موقع آقای دکتر ستاری میگفتند که ما چهار هزار و خوردهای شرکت دانشبنیان داریم که هدفگذاری ما شش هزار و خوردهای است. آقا وقتی صحبت کردند، گفتند که برای چی شش هزار؟ این شرکتها باید چهل هزار شرکت بشود یا حتی بالاتر.
در پرانتز بگویم که سردار سلامی میگفتند ما هر وقت میآییم خدمت آقا، گزارش پیشرفتها را میدهیم، آقا تشویق میکنند و میگویند خیلی خوب است، ولی من راضی نیستم باید صد برابر بشود که خود این نگاه، نگاه خیلی مهمی از لحاظ مدیریتی است؛ یعنی تشویق و حمایت و بسنده نکردن و قانع نبودن به این حد از پیشرفت، چون نیرویی که با این روحیه با مافوق خودش در عرصه نظامی یا در عرصه علمی مواجه میشود، دیگر به دنبال افقهای بزرگ میرود.
درباره حافظان قرآن هم همینطور فرمودند که ما باید ۱۰میلیون حافظ داشته باشیم.
فضائلی: بله، در همه عرصهها همینطور است. داشتم عرض میکردم که آقا در دیدار نخبگان عدد بالایی را برای شرکتهای دانش بنیان گفتند و ما وقتی داشتیم خبر را تنظیم میکردیم، دوستان معاونت علمی و فناوری به من زنگ زدند گفتند که ما فکر میکنیم که آقا این عدد را اشتباه گفتند، شما این را خبر نیاورید، چون این خیلی عدد بزرگی است. گفتم بعید میدانم که آقا اشتباه کرده باشند، ولی درعینحال احتیاطاً سوال میکنیم. پیغام دادم که چنین بحثی مطرح است و آقا گفتند که نه! من اشتباه نکردم. توقع من همین است. یعنی این ظرفیتی است که ایشان در کشور میبینند؛ یعنی یک حرف ماورایی و رؤیاپردازانه نیست. آقا به ظرفیتهای کشور و جوانان کشور ایمان دارند.
این را هم عرض کنم که مبنای این موضوع یک مبنای قرآنی است. ریشه قرآنیاش این آیه است که میفرماید: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» آقا میفرمایند بعضیها این آیه را که میخوانند، میگویند آدم به اندازه وسعش باید تلاش کند و وسع انسان هم کم است، ولی آقا میگویند وسع انسان خیلی زیاد است و اینگونه نیست که تکلیف انسان کوچک باشد! این آیه برای محدود کردن تکلیف انسان نیست! وسع انسانی یک وسع بسیار بالایی است و این تکلیف هم طبیعتاً تکلیف بالایی است.
وقتیکه ما انسان را با ظرفیت اینطوری ببینیم یک نوع توقعی داریم، وقتی جامعه ایران را کشور ایران را، ظرفیتهای حوزههای مختلف کشور را، جوانان را، ظرفیتشان را پایین ببینیم و مدام بگوییم من نمیتوانم و نمیشود و اینها، یک جور دیگر افق و چشمانداز تعیین میکنیم. نگاه آقا این است که جوانان ما جزو بااستعدادترین جوانان دنیا هستند. میگویند از متوسط هوش دنیا، هوش جوانان ما بالاتر است.
ما یک درصد جمعیت دنیا را داریم ولی شش درصد ذخایر و منابع دنیا را داریم، یعنی شش برابر جمعیتمان، ذخایر در این کشور است. کسی که با اشراف کامل به این مسائل نگاه میکند، معلوم است افقهایی که تعریف میکند، توقعاتی که برای پیشرفت دارد، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در ذهنهای محدود برخی افراد هست.
دستور ساخت ناو به نیروی دریایی ارتش از سوی رهبر انقلاب
به عنوان نمونه همین ناوگروهی که اخیراً دور دنیا را پیمودند. نفس این مأموریت که آقا به نیروی دریایی ارتش دادند و گفتند شما وارد آبهای بینالمللی بشوید و بروید کل دنیا را بگردید، اصلا کسی باورش نمیشد، ما از دریای عمان آنورتر نرفته بودیم اما گامبهگام این کار انجام شد.
این نگاهی که آقا دارند چقدر خودباوری در نیروهای مسلح ما ایجاد میکند. وقتیکه اینها برگشتند توضیح دادند که هشت ماه دور دنیا را رفتند، مردم ما هم باورشان نسبت به تواناییهای کشور افزایش پیدا کرد. حالا مأموریت یک طرف، خود آن ناوی که به وسیله آن مأموریت را انجام دادند، جای بحث جدی دارد که فرماندهان نیروی دریایی باید آن را توضیح بدهند که چگونه این ناو ساخته شده است.
در یکی از بازدیدهایی که آقا از نیروی دریایی داشتند، ماکت خارجی این ناو آنجا بوده. آقا میگویند این چیست و فرماندهان توضیحاتی میدهند. آقا میفرمایند که چرا شما خودتان این ناو را نمیسازید؟ افسران و فرماندهان اولش باورشان نمیشده که ما میتوانیم یک همچنین چیزی بسازیم و آقا فرمودند که بله شما برنامهریزی کنید و میتوانید بسازید. آقای دریادار سیاری تعریف میکند که وقتیکه ما این را در جلسات اولیه خودمان آوردیم و میخواستیم روی آن بحث کنیم، خیلی از دوستان ما با یک ناباوری جدی میگفتند: نمیشود! ولی شد! و چه چیز عجیبوغریبی بود در حوزههای فنی که آدم شگفتزده میشد که این ناو چگونه با توانمندی داخلی، طراحی داخلی، با ابتکار عمل و استعدادهای داخلی ساخته شده است!
رضایی: در مورد این نکته که فرمودند که آقا نسبت به ساختارسازی اهمیت میدادند عرض بکنم این موضوع به سالهای اول انقلاب بازمیگردد؛ یعنی ایشان بعد از این که به نیروی هوایی میگویند از طرح آقای همافر بازرگان حمایت کنید، بلافاصله بعد از آن یک ساختار تشکیل میشود که منتهی میشود به جهاد خودکفایی در نیروی هوایی. آن هم نه بهعنوان یک اداره جزء در نیروی هوایی بلکه بهعنوان معاونت در کل ارتش یعنی برای کل نیروهای سهگانه یک معاونت جهاد خودکفایی شکل میگیرد و این ساختار از آن به بعد شروع به کار کردن میکند و آقا بهخصوص در زمان ریاستجمهوری بهشدت به این قضیه اهتمام داشتند، توجه داشتند که دستاوردهای آنها را ببینند، پیشرفتهایشان را ببینند.
شهید ستاری در ارتش همین مسئولیت را داشتند. سوال آخر بحث استقلال است که از شعارهای اصلی جمهوری اسلامی از اول انقلاب بوده و هست. بحث من این است که این موضوع برای جوانان ما به صورت کامل جا نیفتاده است. استقلال و عدم وابستگی ما به قدرتهای بزرگ و شعار نه شرقی و نه غربی که ما از اول انقلاب مطرح کردیم و آن نتایج ملموسی که این شعار داشته برای مردم به خوبی تبیین نشده است. در بحث مقاومت آقا یک جملهای دارند که میگویند هزینه مقاومت کمتر از سازش است یا در بحث وابستگی آقا یک خاطرهای دارند که میفرمایند، یکی از رؤسای جمهور کشورهای آسیای شرقی پیش من آمد و گفت ما به آمریکاییها وابسته بودیم و با آنها کار میکردیم، اما اینها یک شب حمایتشان را از ما برداشتند، آن شب اقتصاد ما یکشبه سقوط کرد و ما یکشبه فقیر شدیم. استقلال نعمت بسیار بزرگی است که ما سالها شعارش را مطرح میکردیم و آقا هم بهشدت روی آن تاکید دارند. از سوی دیگر، در این سالهای اخیر برخی از جناحهای سیاسی هم دنبال این هستند که ما را به یکی از قدرتهای بزرگ دنیا منتسب کنند و اصرار دارند که جمهوری اسلامی از شعار نه شرقی نه غربی کوتاه آمده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
فضائلی: بحث استقلال جزو شعارهای محوری انقلاب بوده است. دوران انقلاب شعارهای خیلی زیادی مطرح میشد که اینها به شکل کتاب جمعآوری شده است. چند دههزار شعار جمعآوری شده و دستهبندی و موضوعبندی شده که خود این شعارها موضوع بسیار مهمی است که ماهیت و جهتگیری انقلاب را نشان میدهد و مشخص میکند که آدمهایی که نقشآفرین بودند، کف خیابان بودند، دنبال چه چیزی بودند.
یکی از محوریترین و پربسامدترین شعارهایی که نزدیک به انقلاب شکل گرفت شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» بود. در اوایل انقلاب این شعار، شعار غالب کشور بود. یعنی همه آرمانها، همه مطالبات و خواستهها جمع شده بود و عصاره آنها در این شعار آمده بود. پس استقلال یکی از مهمترین اهداف انقلاب و مردمی که وارد این صحنه شدهاند، بوده است.
استقلال ابعاد مختلفی دارد، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی که شاید مقدمه همهی استقلالها، استقلال سیاسی است.
استقلال سیاسی متناسب با ترسیمی بود که از جغرافیای سیاسی عالم در آن زمان وجود داشت که بالاخره دو قطب اصلی و بلوک شرق و بلوک غرب بودند و در عرصه نظامی پیمان ناتو و ورشو بود که انقلاب اسلامی به هیچکدام از این دو قطب وابسته نبود که در رأس آنها آمریکا و شوروی سابق بودند. این مسئله اینقدر بهلحاظ بینالمللی ارزش محسوب میشد که باعث میشد یک مجموعه کشورهایی جنبشی را به عنوان جنبش غیرمتعهدها تشکیل بدهند که ۶۰ تا ۷۰ کشور را شامل میشد که اینها مدعی بودند به این دو قطب تعهدی ندارد، هرچند که هیچ کدام بهمعنای واقعی کلمه غیرمتعهد نبودند و بالاخره به یکی از این دو قطب گرایشاتی داشتند، ولی چون این مسئله یک اهمیت و ارزشی داشت، یک جنبش هم در سطح بینالمللی شکلگرفته بود که ایران هم جزو اعضای جنبش عدم تعهد بود.
بیان استقلال سیاسی راحت بود، ولی اجرا کردن آن در صحنه عمل و زیر بار دو ابرقدرت و دو قدرقدرت بهمعنای واقعی، نرفتن، حتی گفتنش هم شجاعت میخواست و در صحنه عمل اجرا کردنش و تحقق بخشیدن به این شعار خیلی کار دشواری بود، ولی انقلاب به دلیل ماهیتی که داشت، یعنی ماهیت اسلامی و مبانی فکری که امام برگرفته از قرآن و مکتب اهلبیت داشتند، طبیعی بود که نمیتوانستند به این دو قدرت که مستکبر بودند، تکیه کنند.
تکیهگاه اصلی در حقیقت خدا و اسلام بود و با نگاهی که امام آغاز کرده بودند، این نگاه توقفی نداشت و مثلا قرار نبود که انقلاب پیروز شود و شاه برود و افراد دیگری بیایند و فقط حکومت عوض بشود و دو مرتبه روز از نو روزی از نو! نه، قرار بود جریان جدیدی، دوران جدیدی در عالم شکل بگیرد که امام آن را شروع کرده بودند.
ادبیاتسازی این حوزه توسط آقا تقویت و تکمیل شد که آقا بحث تمدن نوین اسلامی را مطرح کردند که گام پنجمی است که ایشان برای انقلاب ترسیم کردند. در این تمدن، اصلاً نمیتواند نگاه وابستگی شکل بگیرد. لذا؛ این بهصورت مبنایی در اندیشه امام بود، در شعارهای انقلاب هم بود و شما میبینید که از همان اول امام در عرصههای مختلف موضعگیریهای بسیار تند و قاطع و صریحی نسبت به آمریکا و شوروی سابق داشتند. اقدامی که شوروی در افغانستان انجام میدهد و تجاوزات و دستاندازی و زیادهخواهی میکند، امام(ره) آنها را محکوم میکند.
امام جمله معروفی دارند که آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر؛ همه از هم بدتر. نگاه امام به قدرتهای مطرحی که بودند این بود که اینها قدرتهای شیطانی و مستکبر هستند و درعینحال در مقابل قدرت و عظمت خدای متعال ناچیز و بیارزش هستند. موضوع استقلال از آن سیاستهایی است که بعد از انقلاب مطرح شد و از چارچوبهای اصلی است که رهبری خودشان را ملزم میدانند که از آن صیانت بکنند و نگذارند که انحرافی در آن صورت بگیرد.
از آن طرف شما میبینید که عدهای اساساً دارند ارزش استقلال را زیر سؤال میبرند و میگویند چه کسی گفته استقلال خوب است؟! باید وابسته باشیم! یعنی در بدیهیات تردید میکنند، در صورتی که این مسئله یک دیدگاه مبنایی در اندیشه امام و آقا بود. بعد از دوران حضرت امام هم هر جایی که احساس میشده که میتواند استقلال کشور مخدوش میکند، در مقابلش حساسیت وجود داشته است.
نویسنده کتاب ژئوپلیتک تشیع درباره تفکر مهدویت چه میگوید؟
زمانیکه نگاه به شرق مطرح شد جریانی یا نابخردانه یا غرضورزانه بحث شعار نه شرقی نه غربی را مطرح کرده و گفتند که نگاه به شرق با این شعار منافات دارد. غافل از اینکه اساسا اولاً شرقی که امروز ما داریم با شرقی که ابتدای انقلاب وجود داشت از زمین تا آسمان فرق میکند. بحث جغرافیایی که نبود، بلکه دو بلوک و تفکر و دو نظام سیاسی و فرهنگی در آن زمان وجود داشت که ما متناسب با آنها گفتیم نه این را قبول داریم و نه آن را و گفتیم که هدف انقلاب اسلامی، تحقق اهداف اسلامی و تمدن اسلامی است.
فرانسوا توال کتابی به نام «ژئوپلیتیک تشیع» دارد که در دانشگاه شهید بهشتی ترجمه شده است. آنجا در مورد تشیع ۲۰ ویژگی عنوان میکند که یکی از آنها بحث تفکر مهدویت است و بعد میگوید که تفکر مهدویت در شیعه باعث میشود که آنها هیچ نظامی را تا زمان ظهور امام زمان (عج) برنمیتابند. برای همین، تفکر شیعه، تفکری معترض بوده و همیشه اقلیتی بوده که زیر بار هیچ تفکر دیگری نمیرود. اساساً تفکر مهدویت اجازه نمیدهد که ما نظامهایی که توسط نظامهای استکباری خلق شدند یا میخواهند طراحی کنند را قبول کنیم.
آقا در چند سال اخیر مکرر بحث نظم جدید جهانی را مطرح کردند و در پیام حج امسال هم اعلام کردند که مسلمانان باید جایگاه خودشان را در این نظم جدید تعریف کنند. قبلاً آقا فرموده بودند که ایران باید جایگاه خودش را در نظم نوین پیدا بکند که این همان استقلال است و بعد آقا اشاره میکنند به مهندسیای که بعد از جنگ جهانی اول و دوم صورت گرفت و این وضعیت دنیای امروز را برای مردم غرب آسیا و ایران رقم زد که میگویند این تجربه تلخ نباید در نظم جدید جهانی تکرار شود و هم مسلمانها و هم ایران جایگاه خودشان را در این نظم جدید تعیین بکنند.
این همان استقلال است؛ یعنی اینکه حواستان باشد که اتفاقاتی در دنیا در حال افتادن است و ما نباید در این فضای جدید هضم بشویم. اولاً بفهمیم که چه اتفاقی در مورد این نظم دارد میافتد، مختصات این نظم چیست، آقا میفرمایند این نظم جدید سرشار از فرصتها و تهدیدهاست که باید آنها را بشناسیم و بعد متناسب با این نظم، جایگاه خودمان را مشخص بکنیم و بحث عزت، حکمت و مصلحت هم مقوم همین بحث است.
در موضوع استقلال بحث اقتصاد بحث خیلی مهمی است که یکی از دلایلی که بیش از یک دهه است که اینقدر به صورت برجسته آقا بر آن تأکید دارند به این خاطر است که اقتصاد باعث نشود ما یک جاهایی مجبور بشویم، مسیرمان را منحرف کنیم و بالاخره شما وقتی میخواهد مانعی را دور بزنید، کندیهای ایجاد میکند و یک وقتی از جامعه ایران میگیرد و هزینههایی را به جامعه ایران تحمیل میکند. یکی از مهمترین موانع و صخرهها در حال حاضر موانع اقتصادی است که جامعه ما دارد با آن مواجه میشود و برای همین بیشاز ۱۰ سال است که آقا روی آن تمرکز دارند تا بتوانیم مسیر استقلال را با سرعت بیشتری طی کنیم و به آن اهداف کلانی که نظام دارد برسیم.
استقلال یک گوهر بسیار گران قمیت و با ارزشی است که کسانی که از دست دادند، آن را میفهمند. تلازمی با مفهوم عزت دارد و یک مسیری برای طی کردن دارد که در آن پیشرفتهای علمی، اندیشه سیاسی و عدم وابستگی سیاسی مهم است. در بحث هستهای یکی از دلایل مهمی که ما زیر بار فشارهای غربیها برای متوقف کردن دانش هستهای نرفتیم، استقلال سیاسی بود، البته ابعاد مختلفی داشت، ابعاد علمی داشت و جایگاه و اعتبار بینالمللی داشت. اگر ما حاضر میشدیم تحت این فشارها از این حوزه کنار بکشیم قدم اول عقبنشینی بود که باید آن را ادامه میدادیم.
مبنای استقلال در نظام جمهوری اسلامی را باید در آیات قرآن جستجو کرد
رضایی: اساساً مبنای فکری و مبنای گفتمان امام و آقا قرآن است و آنچه در قرآن آمده این مبانی را تشکیل میدهد. گمان من این است که مبنای استقلال را باید در آیات قرآن جستجو کنیم. از جمله آیات شریفهای که میتوانم به آن اشاره کنم آیه «نفی سبیل» است. «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» استقلال را در این چارچوب باید تعریف بکنیم؛ بهعبارتدیگر اساساً تعریفِمان را از استقلال معلوم کنیم که آیا استقلال یعنی اینکه دروازههای کشور را ببندیم و در روابط سیاسی و روابط اقتصادی هیچ ارتباطی با هیچ کشوری نداشته باشیم یا اگر ارتباط داشته باشیم، به این معناست که استقلال ما مورد خدشه واقع شده و... که طبیعتاً این نیست.
بنابراین وابستگی چیزی است که ما را از آنچه اراده خودمان است، باز بدارد و ما را تسلیم ارادهی دیگران کند. البته، این امر بهمعنای این نیست که ما گاهی در مذاکرات دادوستد نداشته باشیم، چون بههرحال هر مذاکرهای معنایش این است که یک تعاملی صورت بگیرد، اما، این تعامل باید یک حالت تعادل و یک حالت متوازنی داشته باشد.
اگر در یک مذاکرهای قرار شد هرچه طرف مقابل گفت ما بپذیریم، استقلال ما زیر سوال میرود و اگر بنا باشد هر چیزی ما گفتیم طرف مقابل بپذیرد، اینکه اصلاً شدنی نیست. اگر در مذاکرهای ما به یک نقطه تعادلی برسیم که هم منافع خودمان را حفظ کنیم و به بخشی از خواستههای طرف مقابل هم رضایت بدهیم، معنایش عدم استقلال نیست. مذاکرات در همه دنیا مرسوم است و ما هم برمبنای اراده سیاسی خودمان وارد این تعامل شدیم و منافعمان را حفظ کردیم و به بخشی از منافع طرف مقابل هم رضایت دادیم.
ما هرگز تسلیم اراده چین و روسیه نشده ایم
بعضیها البته الان مطرح میکنند که شما به چین یا روسیه گرایش پیدا میکنید و این ناقض استقلال شماست. آنها در صورتی میتوانند این را اثبات بکنند که بتوانند ثابت کنند که ما تسلیم اراده چین و روسیه شده ایم که هرگز نمیتوانند چنین چیزی را اثبات بکنند ما با همه دنیا تعامل داریم و از همان ابتدای انقلاب در ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا وارد گفتوگو و تعامل با آمریکا شدیم.
همان اوایل انقلاب آقای بهزاد نبوی به الجزایر رفت و در آنجا هیئت ایرانی و آمریکایی نشستند و توافقنامهای را امضا کردند. من معتقدم که اگر آمریکاییها در آن زمان به آنچه نوشته بودند، توافق کرده بودند و امضاء کرده بودند پایبند میماندند و عمل میکردند اساساً امروز روابط ما با آمریکا یک رابطه دیگری بود و میتوانستیم گامهای بعدی را دنبال کنیم، اما این این کار را نکردند و به هیچکدام از تعهداتشان عمل نکردند و نشان دادند که بهشدت دولت غیر قابلاعتمادی هستند، بهشدت دولت سلطهجو و فریبکاری هستند. لبخند میزدند و از پشت خنجر میزنند. این موجب شد که بیاعتمادی که از قبل وجود داشت، این بیاعتمادی دیوارش بلندتر بشود.
در ماجرای مک فارلین ما وارد تعامل شدیم، اما در خاطرات خود آقای هاشمی است که بیشتر سلاحهایی که به ما دادند، معیوب بود و نشان داد که واقعاً آمریکاییها غیر قابلاعتماد هستند. میخواهم عرض کنم که ما درهای مذاکرات را از ابتدای انقلاب نبستیم ولی این بهمعنای این نیست که ما سادهلوحانه وارد یکسری مسائل شویم. متأسفانه در طول زمان، کسانی حتی از جمع انقلابیون بهتدریج دچار ترس و ناامیدی شدند؛ یعنی احساس کردند که ما در مقابل آمریکا نمیتوانیم بایستیم، در مقابل آمریکا بهشدت ضربهپذیر هستیم. بنابراین دچار ترس شدند، اما خوشبختانه نظام چه در زمان حضرت امام و چه در زمان رهبری آقا، دارای یک رهبری شجاع و هوشمند بود؛ یعنی درعینحال که منافع ملی کشور را در نظر میگرفت، از آمریکاییها و از قدرتهای دیگر و از این شبکه شیاطین نمیترسید و اگر در جایی نیاز به این بود که وارد مذاکره بشویم این کار را انجام دادیم و این نشان میدهد که ما بر مبنای اراده سیاسی خودمان جلو آمدیم.
مثلاً در مورد افغانستان یا عراق وارد مذاکرات شدیم و اینکه میگویند شما اصلاً مذاکره نمیکنید و درها را باز نمیکنید بههیچوجه اینطور نیست و در مقاطع مختلف بههرحال اگر نگوییم در باز بود، ولی حداقل پنجرهای باز بود، ولی باز دیدیم که هوای مسموم از آن پنجره وارد شد. در برجام میشود گفت که یک دری باز شد. رفتیم، نشستیم، امضا کردیم، با وزیر امور خارجه آمریکا دست دادیم، اما دیدیم که زیر برجام زدند. میخواهم عرض بکنم اینها همه بر مبنای رعایت منافع ملی بوده و در چارچوب استقلال رأیی بوده که داشتیم.
امروز ما در چارچوب همان استقلال و همان بینش و هوشمندی سیاسی که در راس نظام وجود دارد، نگاه به توسعه روابط خودمان با کشورهای غیر غربی داریم. با روسیه، چین، با کشورهای شرقی، اندونزی و کشورهای آسیای میانه، ازبکستان و قزاقستان با همه این کشورها داریم بر مبنای منافع ملی ارتباط برقرار میکنیم، نه بر مبنای تسلیم و ترس و این به نظر من به معنی استقلال است.
آنهایی که امروز تبلیغات منفی میکنند که شما دارید اصل نه شرقی نه غربی را زیر پا میگذارید حالا یا خود غربیها هستند یا غربگرایانی هستند که اساسا زاویه نگاهشان از غرب منحرف نمیشود. حتی اگر امروز آمریکاییها به حقوق مسلم ما در مسائل هستهای بر مبنای قواعد بینالمللی و حتی در برجام با همه اشکالاتی داشته، احترام میگذارند، بر مبنای همین استقلالی است که داریم و با آمریکاییها هم میتوانیم در همین زمینه خاص تعامل داشته باشیم و کار بکنیم؛ در مورد کشورهای دیگر هم به همین ترتیب هست.
نکته آخر هم این را عرض کنم که ما امروز در مورد پیشرفتها و دستاوردهای انقلاب صحبت کردیم. این پیشرفتها و دستاوردها باید موجب وجد و نشاط و شور و هیجان در تمامی اقشار و علیالخصوص قشر جوان ما باشد. اما، مشاهده میکنیم که بخشی از جوانان ما این شور و شوق و نشاط را ندارند.
دو عامل در این قضیه مطرح است. اولین عاملش این است که غربیها فشارهای بسیار زیادی را در حوزه اقتصادی به ما وارد میکنند و حوزه اقتصادی چون در تماس مستقیم با زندگی روزمره مردم است، اجازه نمیدهد که دستاوردهای بزرگ چندان مورد توجه قرار بگیرد.
نکته بعدی هم این هست که کشور ما یک کشور با وضعیت استثنایی است؛ یعنی حجم تبلیغات و حجم عملیات روانی که روی مردم ما صورت میگیرد در تمام دنیا بینظیر است و با این حجم عملیات روانی طبیعتا آنها میتوانند بخشی از افکار عمومی ما را تحت تاثیر قرار دهند و آن را مقداری منحرف و غافل بکنند و چه بسا در مواردی افرادی را به عرصه خودتحقیری سوق دهند که نه تنها آن فرد نسبت به استقلالی که دارد و نسبت به توانایی های بسیار زیادی که در عرصههای مختلف دارد، احساس نشاط و افتخار نکند، بلکه تحت تاثیر آن تبلیغات شدید، به نوعی به خود تحقیری هم برسد و رفتار کاملا متفاوتی از آنچه واقعیت دارد را در آنها مشاهده میکنیم.
فکر میکنم امروز قدرتهای غربی و دشمنان ما و شبکه شیاطین بیش از همه و حتی بیش از خود مردم ایران نسبت به میزان استقلال ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران آگاهی دارند و آنها به خوبی میدانند که ایرانی که در طول ۴۵ سال گذشته تحت شدیدترین فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار داشته و به تعبیر خودشان تحت تحریمهای فلجکننده بوده، در چنین شرایطی توانسته به این دستاوردها برسد.
آنها(قدرتهای غربی و دشمنان ما و شبکه شیاطین) میدانند که اگر فشارها اعم از فشارهای اقتصادی و عملیات روانی برداشته شود، چه سرعت شتابندهای را ما انشاءالله خواهیم داشت. بنابراین؛ آخرین تلاشها و آخرین زور خودشان را میزنند و الحمدلله این فشارها و تحریمها در حال شکستهشدن و خنثیشدن است.
از هر دو بزرگوار به جهت زمانی که در اختیار مخاطبان فارس قرار دادید ممنونیم.
فضائلی: انشالله که مفید واقع بشود و از شما هم ممنونیم.
رضایی: انشالله موفق باشید.