کد خبر 1525378
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸

به گزارش مشرق، علی مهدیان یادداشتی را با عنوان اخلاق و سیاست در کانال خود در تلگرام منتشر کرد که به شرح زیر است:

این سر و صدایی که بابت فلان نقل منتسب به آیت الله خوشوقت راه انداخته اند، مدتی قبل بی بی سی و روشنفکرهای خارج نشین به نقل از حضرت امام ره راه انداخته بودند.

ماجرا هم بر میگردد به روایتی در کتاب کافی شریف که امام صادق ع از قول پیامبر ص نقل میکند که با اهل ریب و بدعت به گونه ای عمل کنید که اینها به لحاظ فرهنگی توان تاثیر در جامعه نداشته باشند. یعنی روایت مربوط است به درگیری در جبهه فرهنگی. بعد در مواردی که در روایت به عنوان ابزار مبارزه نقل شده کلمه«باهتوهم» آمده. البته قبلش نیز «اکثروا من سبهم» بیان شده.

یعنی زیاد به آنها فحش بدهید.

اما« باهتوهم» بیشتر محل بحث است که معنایش چیست؟

خیلی از فقها معتقدند که مراد «مبهوت کردن » است مثل «فبهت الذی کفر» که در مناظره حضرت ابراهیم ع و نمرود در قرآن بیان شده. با سیاق مبارزه فرهنگی هم سازگار است. اما برخی نیز معتقدند این یعنی به آنها «بهتان بزنید». بهتان زدن هم غیر از تهمت زدن است. تهمت یعنی بیانی را به دلیل سوء ظنی که به آنها دارید بهشان نسبت دهید. بهتان یعنی سخن دروغ و خلاف واقع را هم به آنها نسبت دهید. اگر این معنا را بپذیریم آن وقت اشکالات متعددی پیدا میشود.

اول اینکه این سخن همان مبنای سیاسی غربی ماکیاولی است که ذبح اخلاق پیش پای سیاست و حکومت است.

دوم اینکه مگر ممکن است پیامبر ص دستور غیر اخلاقی بدهد. ما که اشعری نیستیم و قائل به ذاتی بودن حسن و قبحیم.

سوم اینکه این روایت با این همه از روایات که توصیه به اخلاق میکند حتی مقابل دشمن معارض میشود. با این آیه لایجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا معارض میشود و غیره.

پاسخ اما پیچیده نیست.

این پرسش را شما درباره دستور خدا به قتل اسماعیل ع هم میتوانید بپرسید. آنجا چه جوابی میدهند؟

بگذارید چند تا مثال دیگر هم بزنیم و بعد همه را پاسخ بگوییم. آیا کشتن بی گناه کار اخلاقی است؟ حالا اگر در جنگ دشمن بی گناهان مثل زن و بچه ها را سپر کند و گروگان بگیرد، تا به لشکر شما ضربه بزند و ضربه مهلکتری بزند شما چه میکنید؟ این بحث در کتاب الجهاد هست. در سبک مبارزه ما دستورات اخلاقی و عجیبی وجود دارد مثلا حق کشتن حیوانات یا قطع درختان و ضربه به محیط زیست را هم در جنگ نداریم.

پیامبر میفرماید:«لاتقطعوا شجره» حتی یک درخت را قطع نکنید. بعد در ادامه میگوید: «الا ان تضطروا» مگر مجبور شوید. این الا فلان یعنی چی؟

باز هم اجازه دهید مثال دیگری بزنم. بحث ما تا اینجا در نسبت اصول اخلاقی و نسبتش با الزامهای سیاسی بود. اما شبیه این را در الزامات شرعی و فقهی و نسبتش با حکمرانی سیاسی هم داریم. این بحث که اگر دستور حاکم الهی با دستور شرعی تعارض کرد باید چه کنیم؟ دستور حاکم مقدم میشود.

همان بحث اطلاق ولایت و حکومت.

اگر این مبنا را بپذیریم، آیا معنای آن نفی قوانین شرعی است؟

پاسخ همه این موارد یک چیز است. شما در مقام عمل با مجموعه ای از دستورات و گزاره های اخلاقی مواجهید. که خیلی وقتها با هم تزاحم دارند. اگر رفتن بی اجازه به خانه همسایه کار بدی است به لحاظ اخلاقی یا حرامی است به لحاظ فقهی، اما اگر کسی در آنجا در حال غرق شدن بود مثلا معلوم است که کار اخلاقی مقدم کردن نجات آن غرق شونده است.

بر گردیم به مثالها، بله کشتن اسماعیل بدون بررسی بقیه ابعاد مساله به خودی خود کار غلطی است اما اگر کسی که همه ابعاد را میداند به ابراهیم بگوید او را به قتل برسان، مثل گفتگوهای خضر ع و موسی ع در قرآن در اینجا چطور؟ این مثل همان پدر شهیدی است که فرزندش را جلوی تیر دشمن میفرستد. از چه جهت از آن جهت که امر مهم تری شکل گرفته است. در فقه در کتاب جهاد تشخیص این نکته به فرمانده سپرده شده در باب حکومت به ولی و حاکم الهی سپرده شده، او اصل اولی اش حفظ قواعد و اصول است اما ماجرا صلب و بدون انعطاف نیست،اگر همین رعایت اصل ها باعث شود ضربه بالاتری به جامعه بخورد و مثلا کلیت جامعه، هویت جامعه، فرهنگ جامعه در معرض نابودی قرار بگیرد، او میتواند در مقابل این حکم قرار بگیرد و این خودش عین عدل و انصاف است.

لذا این کار با آیه لا یجرمنکم ... نیز سازگار است. یعنی از جاده عدل و انصاف به سبب دشمنی خارج نشوید. اما عدم خروج گاهی به این است که آن ضرر اصلی تر واقع نشود. بحث «تقیه» در فقه و بحث «مصلحت» و امثالهم همه به این مقوله بر میگردد.

این با طرح غربی ماکیاولی هم سنخیتی ندارد. آنجا هیچ اصل و قاعده ای را نمیپذیرید به جز هدف و نتیجه ای که میخواهید. اما اینجا بحث در نحوه اخلاقی عمل کردن است که هم انعطاف وجود داشته باشد و هم اصول و قواعد رعایت شود.

با این توضیحات همانطور که میتوان جلوی آزادی کسانی که بنای بر نابودی هویت و فرهنگ و عقاید جامعه را دارند و به آن تهاجم کرده اند را گرفت، همانطور که جلوی کتاب ضاله را میگیرند، مرتد را میکشند و بسیاری از رفتارهای دیگر همانطور ممکن است ناچار باشند بهتان بزنند و سب کنند تا یک جریان به لحاظ فرهنگی نابود شود. ریشه بد بودن بهتان همان دروغگویی نهفته در آن است که در اخلاق درباره مواردی که دروغ باید گفت بحث میکنند. دروغهایی که مصلحتی در خود دارد. در آن روایت فباهتوهم بیان شده که این کار به سبب اثر کلان فرهنگی اجتماعی و عقیدتی است که در جامعه میگذارند و ظاهرا راهی جز این هم برای مبارزه با آنها وجود نداشته. اما

اولا اصل این است که چنین نکنند و با رفتار اخلاقی مقابله کنند و ثانیا

این ثانیا خیلی مهم است. پاسخ آن شخص طلبه نیز هست.

بحث مهمی را امام در کتاب الطهاره دارد که معتقد است اکثر کسانی که اسلام ناب را نپذیرفته اند جاهل قاصرند. او این بحث را در کفار میگوید اما توضیحش همه را میگیرد. او معتقد است اکثر مردم دنیا جاهلند آن هم جاهل قاصر و نه مقصر.

سبک تعامل با جاهل قاصر اساسا این دشمنی ها نیست. جمع بسیار زیادی از مخالفین نظام و ولایت فقیه جاهل قاصرند و با اینها باید با سبک «دعوت » و «جدال احسن» تعامل کرد. امام در تقریرات فلسفه اش توضیح میدهد که اکثر مردم دنیا وارد بهشت میشوند و تعداد کمی وارد جهنم میشوند.

حالا با این توضیح باید دقت کرد که اصل اولی اساسا در تقابل با بسیاری از مخالفین ،رفع جهالت است.

بنا بر این سبک حکمرانی شرعی و اخلاقی و البته منعطف و ناظر به هدف، دو جریان را نفی میکند یکی متصلبین بر فقه یا اخلاق که راه حرکت را میبندند که البته اینها قطعا نه فقهی اند و نه اخلاقی و یکی نفی کنندگان فقه و اخلاق. این بحث را امام در موارد متعدد در مباحث فقهی و اخلاقی و عرفانی خود توضیح داده که اینجا با اشاره عبور میکنم.

اینکه در سیره امام در انقلاب اسلامی و در جنگ این دقتهای عجیب شرعی و اخلاقی را میبینید یا فتوای رهبری به عدم به کارگیری سلاح هسته ای را میبینید اینها جمع بندی آنها و نظر نهاییشان است که بر اساس اصول محکم و مسلم فقهی و اخلاقی بیان شده.

در نهایت این جمله رهبری را ببینید و با فهم برخی از دوستان جاهل ما مقایسه کنید:

«خدای متعال در مورد دشمنان میگوید لایجرمنک شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی اگر با کسی دشمنید این دشمنی موجب نشود که نسبت به او بی انصافی کنید، بی عدالتی کنید، حتی نسبت به دشمن»(۸۸٫۵٫۳)

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.