کد خبر 1527302
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۹

سرایدار مدرسه پسرانه هنگام آشپزی در اتاقک خود با ضربه‌های چاقوی شوهر معتادش به قتل رسید.

به گزارش مشرق، حوالی ظهر چهارشنبه ۲۲ شهریور صدای فریادهای کمک خواهی زنی جوان که سرایدار یک مدرسه غیر انتفاعی پسرانه بود به گوش صاحب سوپرمارکت کنار مدرسه رسید و او بلافاصله خود را به حیاط مدرسه رساند اما با پیکر خونین زن سرایدار روبه‌رو شد. وی روی پاگرد پله‌های طبقه اول افتاده و شوهرش نیز درحالی که لباس‌هایش خونی بود از مدرسه فرار کرد.

دختر ۱۷ ساله و پسر نوجوان این زن که گریه می‌کردند از مرد مغازه‌دار درخواست کمک کردند و مدعی شدند پدرشان با چاقو مادرشان را زده است.

بدین‌ترتیب با اعلام موضوع به پلیس و اورژانس لحظاتی بعد بازپرس وحید ناصری و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. اما زن ۳۹ ساله جان باخته بود.

پسر مقتول که از دیدن این صحنه شوکه شده بود به مرکز درمانی منتقل شد و دختر ۱۷ ساله در تحقیقات اولیه گفت: ما مستأجر بودیم وقتی قرارداد خانه‌مان تمام شد، باید آنجا را تخلیه می‌کردیم مادرم در مدرسه کار پیدا کرد و از تابستان امسال به عنوان سرایدار مشغول کار شد.

مادرم کار می‌کرد و ما هم در اتاق سرایداری مدرسه ساکن شدیم. پدرم معتاد بود امروز مادرم سرگرم آشپزی بود که پدرم آمد، طبق معمول با هم دعوا کردند، اما پدرم ناگهان چاقویی برداشت و او را زد بعد هم فرار کرد.

دستگیری متهم

در ادامه تحقیقات بازپرس جنایی دستور بازرسی محل‌هایی که احتمال داشت قاتل به آنجا برود را صادر کرد.

یکی از محل‌ها انبار رنگی در غرب پایتخت بود و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند متهم متواری را در آنجا دستگیر کنند.

مرد شیشه‌ای پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد. چاقویی که با آن مرتکب جنایت شده بود نیز در جیب شلوارش کشف شد. به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران، مرد شیشه‌ای در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

گفت‌وگو با متهم

چرا همسرت را کشتی؟

نمی‌خواستم او را به قتل برسانم، من عاشق پروانه بودم. روز حادثه از حرف‌هایش اینطور تصور کردم که می‌خواهد طلاق بگیرد و مرا تنها بگذارد. یک لحظه تصمیم گرفتم که اول همسرم را بکشم و بعد خودکشی کنم.

سر چه موضوعی با همسرت اختلاف داشتی؟

پروانه در سال‌هایی که گرفتار مواد شده بودم خیلی تلاش کرد که مرا ترک بدهد.

مدام مرا در کمپ ترک اعتیاد بستری می‌کرد اما همین که پایم را از کمپ بیرون می‌گذاشتم می‌رفتم سراغ مواد.

از طرفی در زمانی که من کمپ بودم، تاریخ اجاره‌خانه‌مان تمام شده بود و همسرم که نتوانسته بود خانه‌ای اجاره کند، در یک مدرسه سرایدار شده و به مدرسه اسباب‌کشی کرده بود. اما من با این موضوع مشکل داشتم.

چه مشکلی داشتی؟

باید صبح‌های زود بیدار می‌شد و مدرسه را تمیز می‌کرد یا برای مدرسه وسیله می‌خرید و ناراحت بودم که پروانه این کارها را انجام بدهد.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

من نقاش ساختمان هستم و روز حادثه از محل کارم به خانه آمدم. همسرم در آشپزخانه مشغول درست کردن غذا بود.

ناگهان شروع کرد به دعوا و اینکه چرا من مواد مصرف می‌کنم و از این وضعیت خسته شده و می‌خواهد برود.

با شنیدن این جمله خیلی ناراحت شدم نمی‌خواستم او را از دست بدهم چاقویی که در جیبم بود را درآوردم این چاقو را یکی از اقوام نزدیک همسرم به من هدیه داده بود هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم با همین چاقو قاتل شوم.

اول ضربه‌ای با نوک چاقو به او زدم تا بترسد اما فرار کرد و من هم دنبالش دویدم و با چاقو چندین ضربه به او زدم و فرار کردم. به انبار رنگ رفتم و هروئین کشیدم.

منبع: روزنامه ایران