به گزارش مشرق، جنگ تحمیلی به واسطه رشادتها و از جان گذشتگی رزمندگان، ایثارگران، جانبازان، آزادگان و شهدا و صبر و استقامت خانوادههای آنان صحنههای زیبایی از عشق و ارادت مردمان این سرزمین به اسلام و انقلاب رقم زد تا امروز از آن دوران طلایی و ارزشمند به عنوان دفاع مقدس یاد کنیم.
دفاع مقدس تنها عرصه دلاورمردی و از جان گذشتگی مردان این مرزوبوم نبود بلکه زنان نیز پا به پای مردان و همسران خود برای دفاع از ارزشها و خاک وطن وارد صحنه شدند و نه تنها در پشتیبانی از جبههها و کمک رسانی به رزمندگان حضور فعالی داشتند بلکه برخی از شیرزنان ما علاوه بر پرستاری و مداوای مجروحان جنگ، اسلحه به دست گرفتند و دوشادوش مردان جنگیدند و دشمن بعثی را از کشور بیرون راندند.
زنان شهرستان دیر با الگوگیری از حضرت زینب (س) در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی حضور فعالی داشتهاند چه آن زمان که پا به پای مردان برای نابودی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهراتها شرکت کردند و شهیده سمنبر عالی پور و چندین جانباز زن به انقلاب تقدیم کردند و چه در دوران دفاع مقدس که در پشت جبههها در امر پشتیبانی و همچنین مداوای رزمندگان مجروح فداکاری و ایثارگری کردند، اما تاکنون کمتر از این رشادتها سخنی به میان آمده و نسل جوان ما به ویژه دختران نوجوان شاید از این حماسهها کمتر شنیده باشند.
«خیرالنساء جعفری» بانوی پاسدار و جهادگر دوران دفاع مقدس که در آغاز جنگ ۲۰ سال داشت به عنوان تنها بانوی دیری بود که در بهداری سپاه شهرستان فعالیت میکرد و در کنار مداوای رزمندگان به خدمات رسانی به خانوادههای آنان نیز میپرداخت در حالی که همسر پاسدار او نیز در جبههها حضور داشت.
این بانوی جهادگر دوران دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: علاقه شدید به امام باعث شد قبل از انقلاب به عنوان یک سرباز کوچک همراه برادران و خواهران در تظاهراتها شرکت و اعلامیه توزیع میکردیم و در مقابل حرفهای بدی که منافقین به ما میزدند مقاومت کردیم تا انقلاب پیروز شد، بعد از انقلاب هم پس از گذراندن یک دوره ۶ ماهه پرستاری و مامایی و تزریقات و پانسمان در شیراز در جهاد سازندگی دیر خدمت میکردم و پس از آن هم وارد بهداری و تعاون سپاه دیر شدم.
خدمات رسانی به خانواده شهدا و رزمندگان
وی بیان کرد: در سال ۵۹ که جنگ شروع شد من ۲۰ ساله بودم که علاوه بر بهداری سپاه در زمینه پشتیبانی از جبهه و جنگ هم فعالیت داشتم و در کنار آن بانوان را به اعزام شوهران و فرزندانشان به جبهه تشویق میکردم، از طرفی هم همراه برادران ماندنی بکران، حسن علی پور و آقای بحرانی که در بهداری سپاه خدمت میکردند به خانواده رزمندگان سرکشی و نیازها و مشکلات آنها را رفع میکردیم و مراقب اوضاع و احوال آنها بودیم تا اینکه شوهرانشان که در جبهه بودند بعد از ۳ تا ۴ ماه مأموریتشان که تمام میشد به مرخصی میآمدند.
جعفری با بیان اینکه اگر بسیجی یا پاسداری شهید میشد به خانواده اش اطلاع میدادیم و مراسم هفته و چهلم و سالگرد برایش برگزار میکردیم و در کنار خانواده شهدا بودیم، ادامه داد: خانواده شهدا علاوه بر اینکه فرزندان یا همسرانشان را به عنوان شهید تقدیم انقلاب کرده بودند در قسمت پشتیبانی جبهه نیز با ما همکاری میکردند و یادم هست از خانواده شهید پوزش خانم فاطمه پوزش نان می پخت و مادر و خواهر شهید جفاکش نیز کمک میکردند.
همگام با خانواده شهدا و رزمندگان
این پاسدار بازنشسته با بیان اینکه همگام خانواده شهدا و رزمندگان بودیم، عنوان کرد: خانواده شهید سیاهبخش که تنها فرزندش را به جبهه اعزام کرده و در جنگهای نامنظم شهید چمران به فیض شهادت نائل آمده بود را هیج وقت تنها نگذاشتیم و زمانی که مسئول بسیج خواهران بودم هر شب یک یا دو نفر از خواهران بسیجی را مأمور میکردیم کنار مادر شهید باشند تا احساس تنهایی نکند و در دوران بیماری نیز ایشان را به بیمارستان میبردیم تا زمانی که از دنیا رفتند هم در مراسم تشییع و تدفین و سایر مراسم وی بودیم چون پدران و مادران شهدا حق زیادی بر گردن ما دارند.
این جهادگر دفاع مقدس عنوان کرد: در قسمت پشتیبانی جبهه علاوه بر دوخت شال و کلاه و لباس کار ویژه بسیجیان، پخت نان شیرین و محلی و مربا هم با کمک خواهران انجام میشد و در بهداری سپاه بسته بندی و به جبهه ارسال میشد.
اهدای حلقه نامزدی به جبهه
جعفری ابراز کرد: زنان شهرستان دیر برای پشتیبانی جبهه و جنگ حتی حلقههای نامزدی خود را به جبهه اهدا میکردند و از هیچ چیزی از مواد غذایی و وسایلی که رزمندهها احتیاج داشتند تا اهدا طلاهای خود دریغ نمیکردند و همیشه در صحنه بودند و اکنون نیز با روحیه خستگی ناپذیر در صحنه هستند.
وی یادآور شد: در برههای از جنگ، وضعیت جبههها طوری بود که آقایانی که در بهداری سپاه بودند هم به منطقه جنگی اعزام شدند و فقط من در بهداری سپاه ماندم و موظف بودم به همه رزمندههایی که مجروح میشدند در کل شهرستان سرکشی و کارهای پانسمان زخم و… آنها را انجام دهم که گاهی اوقات وضعیت جراحت رزمندهها به گونهای بود که من را منقلب میکرد و از طرفی هم ناراحت بودم که چرا در جبهه حضور ندارم که بتوانم آنجا امدادرسانی کنم با این حال خدا را شاکر بودم که همین جا هم میتوانم به برادران بسیجی و سپاهی که مجروح شدهاند، خدمت کنم.
مامای ۲۵۰۰ نوزاد دیری در دهه ۶۰
این پرستار جهادگر با بیان اینکه ۲ بار نیز به جبهه اعزام شدم و ۲ ماه در مارد فعالیتهای مربوط به سرپرستی و کارهای فرهنگی برای خانواده رزمندگان انجام میدادم، ادامه داد: با توجه به گذراندن دوره مامایی زمانی که خانمی میخواست زایمان کند به ویژه همسران رزمندگان و پاسداران با توجه به اینکه در شهرستان بیمارستان وجود نداشت و امکاناتی نبود، من به منزل آنها میرفتم و کار مامایی انجام میدادم؛ در دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس در به دنیا آوردن ۲ هزار و ۵۰۰ نوزاد به عنوان ماما در کنار مادران آنها بودم.
وی خاطرنشان کرد: وقتی دستور تشکیل بسیج خواهران در شهرستان دیر صادر شد یکی از خواهران همشهری جهت گذراندن دوره آموزش نظامی به تهران فرستادیم و در زمینه آموزش نظامی خواهران در کل شهرهای شهرستان فعال شدیم و پایگاههای مقاومت در شهرها تشکیل و بعدها دو گردان الزهرا سازماندهی کردیم و در رزمایشها و مانورهای استان شرکت میکردیم.
از مداوای رزمندگان تا آموزش نظامی به زنان
جعفری افزود: هم در بهداری سپاه و هم بسیج خواهران فعالیت میکردم تا اینکه بعدها اجازه گرفتن یک نیرو برای بسیج خواهران داده شد؛ بعضی اوقات که میخواستیم به خواهران آموزش نظامی بدهیم وسیلهای برای حمل اسلحهها نداشتیم و پیاده اسلحه ژ ۳ به محل آموزش که پایگاه خاتم الانبیا بود با خود حمل میکردیم که برای زنان این کار سخت بود.
خانوادههای دیری و خواهران همگام با رزمندگان پای کار بودند و هنگام اعزام نیروها به جبهه، رزمندگان را با گل و گلاب بدرقه میکردند و در مراسم تشییع جنازه شهدا کنار خانواده شهدا بودند و آنها را تنها نمیگذاشتند.
مجروح شدن همسر
این بانوی جهادگر گفت: در جبهه عملیات شده بود و من در بهداری سپاه نشسته و منتظر بودم به منزل یکی از رزمندگان به نام علی جهانگیری که مجروح شده بود، بروم و کارهای پانسمان زخم او را انجام دهم که یک نفر در زد و گفت شما همسر خضر فخرایی هستید؟ گفتم: بله، گفت: شوهر شما مجروح شده اما نمیدانیم کجا هست و اگر خودتان میتوانید از طریق سپاه این طرف و آن طرف تماس بگیرید و پیدایش کنید. من خیلی ناراحت شدم و به تعاون سپاه مراجعه کردم و پس از پیگیری که انجام شد فهمیدم شوهرم شیمیایی و به تهران اعزام شده و چند روزی آنجا بوده و سپس به شیراز منتقل شده است.
وی یادآور شد: ترور شخصیتهایی مانند شهیدان رجایی و باهنر و مطهری و از دست دادن فرماندهان سپاه مانند شهید خالدی و بردستانی واقعاً برای ما تلخ و آزاردهنده بود.
ادامه فعالیتهای فرهنگی و مذهبی بعد از بازنشستگی
جعفری با بیان اینکه ۱۲ سال پاسدار افتخاری بودم و بعد از آن پاسدار رسمی شدم، بیان داشت: بعد از دوران دفاع مقدس الان هم همراه و همگام با خواهران در عرصههای مختلف مانند واحد خواهران ستاد نمازجمعه، پیروان عترت سپاه، واحد خواهران عتبات عالیات و هیأتهای مذهبی و برنامههای مذهبی و کمک به مردم شهرستان از نظر مشاوره و کارهای فرهنگی و… فعالیت میکنم و امام جمعه دیر مشاور خوبی برای بنده در کارهای مذهبی است.
این پاسدار بازنشسته تاکید کرد: بنده هم مانند خانواده دیگر رزمندگان علاوه بر صبر و شکیبایی، هیچ وقت در جبهه و جنگ و در زمینه کارهای انقلاب و فعالیت در برنامههای مذهبی خسته نشده ام و الان هم تا یک قطره خون در بدن دارم در خط ولایت همگام با خواهران بسیجی حضور دارم.
وی با قدردانی از همسر خود، بیان کرد: ایشان همواره مشوق من بوده و از ابتدای شروع زندگی مان تاکنون در همه برنامهها همگام و همراه من بوده است.