سرویس سیاست مشرق - حجت الاسلام طائب در ابتدای سخنرانی خود در اجلاسیه اساتید مجتمع آموزش عالی فقه، اشاره ای به بیانات حضرت آیت الله خامنه ای داشت و گفت: حضرت آقا در فرمایشات اخیر خود به سه ویژگی تغییر نظم نوین جهانی اشاره کردند که این سه ویژگی عبارتند از: انزوای ایالات متحده آمریکا، انتقال قدرت به آسیا، گسترش ایدئولوژی مقاومت و توسعه میدانهای آن.
حجتالاسلام والمسلمین طائب اظهار داشت: انتقال قدرت به آسیا در حال شکل گیری است و با توجه به مهمترین عوامل در بررسی اقتصاد سیاسی کشورها که علاوه بر توانمندیهای انسانی شاغل و اندازه آنها، رشد اقتصادی را نشان میدهد، جهان شاهد تغییر قدرت اقتصادی از غرب سرمایهداری مبتنی بر هژمونی به سوی شرق است. شرقی که اکنون به رهبری چین، روسیه و ایران به مدلهای اقتصادی جدیدی وابسته شده است؛ اساساً این مدلهای جدید موقعیت این کشورها در عرصه بینالملل، الزامات مردم و منافع حیاتی آنها را در نظر میگیرد. آن هم بدون اینکه سیاست استعماری توسعهطلبانهای مانند غرب داشته باشند؛ امری که در دو قرن گذشته از سوی غرب افزایش یافته بود.
وی در ادامه بیان داشت: گسترش ایدئولوژی مقاومت و توسعه میدانهای آن است. پس از دشوار شدن پیادهسازی ایده «تولد آشوب خلاقانه» که واشنگتن و تلآویو به دنبال ایجاد آن با نیروی نظامی مستقیم در منطقه بودند، غرب به سیاست تنگکردن حلقه دور ایران، سوریه و حزبالله لبنان و در کنار آنها یمن، عراق و البته مقاومت فلسطین متوسل شد.
* در ادامه متن کامل سخنرانی رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه در اجلاسیه اساتید مجتمع آموزش عالی فقه از نظرتان میگذرد:
ابتدا میخواهم مقدمه ای در باب روندها که منجر به این قصه شده است را خدمتتان عرض کنم. مقام معظم رهبری می فرمایند که علائم زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه نظم کنونی جهان در حال تغییر است و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد، یک خطوط اساسی است که این خطوط اساسی در این نظم جدید است.
خط اساسی اول عبارت است از انزوای آمریکا، آمریکا در نظم جدید جهانی منزوی خواهد بود، آمریکا مجبور می شود دست و پایش را از جهان جمع کنند.
دوم انتقال قدرت سیاسی، فرهنگ، اقتصادی و حتی علمی از غرب به آسیا.
سوم مقاومت است، فکر مقاومت و جبهه مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت که مبتکر آن جمهوری اسلامی است. ما میتوانیم در این نظم جدید یک جایگاه برجسته ای داشته باشیم. امتیاز مهم تر ما، منطق حکومتی و تمدنی ما است که همان جمهوری اسلامی است.
یک سیری را من به سرعت عرض کنم خدمت دوستان، از ۲۴۷ سال گذشته، سیزده مستعمره انگلیس در قاره آمریکا با یکدیگر وحدت کردند، بیانیه استقلال آمریکا را دادند، یعنی الان ۲۴۷ سال از استقلال آمریکا میگذرد، این بیانیه متضمن بر چه چیزهایی بود؟ ارزش های آمریکایی، حدود ۱۲ ارزش آمریکایی را بیان کردند در آن. برابری، حقوق بشر، علم، خوشبختی. این بحثی که تحت عنوان زن، زندگی، آزادی میگویند، در فصل دوم این بیانیه تحت عنوان زندگی، آزادی، خوشبختی است. با این آمریکایی ها آمدند استقلال خودشان را از انگلیس اعلام کردند.
۱۳ سال گذشت، بر مبنای این بیانیه آمدند قانون اساسی آمریکا را نوشتند و درآنجا بیان کردند که ما ارزشهای آمریکایی را باید جهانی کنیم. طریقه جهانی کردن این ارزشها چه بود؟ گفتند باید در علم، ثروت، قدرت و پرستیژ توسعه پیدا کنیم و آمریکا اینها را در انحصار خودش بگیرد. بر این مبنا آمدند روی ارکان قدرت خودشان کار کردند. عمده ترین مسیری بود که شروع کرده بودند، قدرت نظامی بود. گفتند با توسعه قدرت نظامی لشکرکشی میکنیم، فتح سرزمین میکنیم و در آنجا ارزشهای آمریکایی را پیاده میکنیم. دومی، قدرت اقتصادی بود، گفتند تولید قدرت اقتصادی میکنیم و اقتصاد جهان را به آمریکا متصل میکنم. سومی، قدرت سیاسی بود، گفتند با دیپلماسی کشورها را به خودمان متصل میکنیم. این یک سلسله از کارها بود.
یک سلسله دیگر از کارها تسلط بر افکار عمومی بود. راه انداختن هالیوود. اینها شروع کردند بر مبنای گسترش ابزارهای تسلط بر افکار عمومی که امروز اینترنت و ماهواره است، تلاش کردند این ابزار را در انحصار بگیرند تا افکار جهان را مبتنی بر ارزشهای آمریکایی کنند.
خب این کار را که انجام دادند. جنگ هایی رخ داد، تا رسید به ۱۹۴۸ و شد قدرت نظامی، اولویت بعدی آمریکاییها شد قدرت نرم، گفتند با قدرت نرم در جنگ سرد بر علیه شوروی غلبه پیدا کنیم. در این بحث هم میگویند این ارزش های آمریکایی باید رجحان پیدا کند بر ارزش های سایر ملل، از جمله ارزشهای اسلامی.
در سال ۱۹۴۸ دوگانگی شوروی و آمریکا شروع شد، آمدند یک پادگانی به نام اسرائیل درست کردند، گفتند هم با حمایت از اسرائیل و هم با جنگ نرم با شوروی، تلاش میکنم که در واقع غلبه ارزشی پیدا کنند، آن روز میگفتند اسلام خیلی پایگاه سیاسی ندارد. اگر آمریکا بتواند بر ارزشهای مارکسیستی غلبه پیدا کند، میتواند محوریت جهان را بگیرد. این حرکت را انجام دادند.
۳۱ سال گذشت، اسرائیل ۳۱ ساله شد، از جنگ سرد شوروی و آمریکا ۳۱ سال گذشت و انقلاب اسلامی شکل گرفت. انقلاب اسلامی آمد به اسلام پایگاه سیاسی بدهد. هر دو ابر قدرت آمدند در برابر ایران ایستادند که این مسئله شکل نگیرد، یا اگر شکل گرفت ضعیف بار بیاید، کودتا را دنبال کردند، تجزیه طلبی را دنبال کردند، جنگ را دنبال کردند. هرکاری توانستند انجام دادند، اما انقلاب دهه اولش را پشت سر گذاشت و تثبیت شد. در دهه دوم، ۱۲ سال از انقلاب ما گذشت، ارزشهای مارکسیستی با فروپاشی شوروی نیز سقوط کرد، آمریکا در آن مقطع اعلام کرد ارزشهای اسلامی زیاد خطرناک نیست، کشوری که ادعای آن را دارد گرفتار جنگ، تجزیه طلبی و ... بوده، قدرتی ندارد، شوروی نیز فروپاشید، پس میرویم که قرن ۲۱ را بکنیم قرن آمریکایی.
خودشان را از سال ۱۹۹۱ آماده کردند تا مقدمات قرن بیستیکم آمریکایی را انجام دهند. چند سال گذشته، امنیت ملی آمریکا یک بیانیه داد، گفت امروز ایران با تشکیل جامعه ملل اسلامی به دنبال جایگزین شدن اتحاد جماهیر شوروی است، اگر پنج سال دیگر فرصت پیدا کند، ایران تبدیل به تهدید منطقه ای آمریکا خواهد شد. پنج سال گذشت، دو دهه از انقلاب گذشت، ما از نظر آمریکایی ها شدیم تحت منطقه ای آنها. رسیدیم به امروز.
امروز وضعمان چگونه است؟
آخرین بیانیه امنیت ملی آمریکا، ۲۰۲۳، در این بیانیه در رابطه با وضعیت امروز چه میگوید؟ آمریکایی که در سال ۱۹۹۱ خودش را در اوج قدرت میدانست و میخواست به سمت قرن ۲۱ آمریکایی برود، می گوید سال ۲۰۳۰، سال سرنوشت ساز برای آمریکا و برای جهان است. در هندسه جهانی در سال ۲۰۳۰ تغییر پیدا میکند. میگویند اگر ما بتوانیم به سه چالش بین المللی و شش چالش داخلی غلبه پیدا کنیم، میتوانیم وضعیت را حفظ کنیم.
چالش بین المللی اول چین است. چین دارد در سه قدرت اصلی ما، با ما رقابت میکند که در سال ۲۰۳۰ ممکن است چین در این سه قدرت از ما پیشی بگیرد. قدرت فناوری، دفاعی و اقتصادی سه قدرت مذکور است.
چالش دوم روسیه است. روسیه دیگر در قدرت با ما رقابت نمیکند اما آن کسی که میتواند جنگ جهانی ایجاد کند، روسیه است.
سومین چالش، قدرتهایی که یک مدل حکمرانی جدید به جهان ارائه میدهند که تضعیف کننده دموکراسی آمریکا است. یعنی هم دموکراسی آمریکا دارند تضعیف میکنند و هم یک مدل جدید حکمرانی دارند ارائه میدهند. میگوید مهم ترین این کشورها ایران است.
پس از نظر آمریکایی ها سال ۲۰۳۰ سال سرنوشت ساز برای آنها است. از لحاظ اهمیت هم میگویند چین، روسیه و ایران. اما از نظر اولویت اول ایران، دوم روسیه و سوم چین، گفتند اول باید ایران را جمع کنیم، باید بر ایران فشار بیاوریم، کاتالیزور امنیتی به آن بزنیم و در حالی که ایران ضعیف شده است، آمریکا به برجام بازگردد. ایران را در برجام کنترل کنیم. بعد برویم جنگ اوکراین را راه بیندازیم، داخل روسیه را برهم بزنیم، روسیه بیاید پای مذاکره با آمریکایی ها. گام سوم، برویم سراغ چین، هم جنگ برای آن درست کنیم و هم داخل آن را بهم بریزیم.
خب این نقشه بهم ریخت. چه اتفاقی افتاد؟ اولا که روسها عملیات پیش دستانه انجام دادند، قرار بود زمانی اوکراین حمله کند به روسیه، زمانی که تجهیزات و پول به اوکراین رسیده باشد و آموزش ها انجام شده باشد. قرار بود اوکراین حمله کند به روسیه و آن شهرهایی را که روسیه از آنها گرفته است، بازپس بگیرد. روسیه عملیات پیش دستانه انجام داد. سراغ ایران آمدند، وضعیت اینطور شد. این مسیر آمریکا.
اسرائیل چی؟ اسرائیل به واسطه مسائلی که برایش پیش آمده بود، براورد هر دو جریان اصلی اسرائیل، جریان محافظه کار و جریان راستگرا، گفتند که اسرائیل به هشتاد سالگی نخواهد رسید. میگویند یهود در این سرزمین دوبار حکومت تشکیل داد، یک بار در ۷۷ سالگی و بار دوم در ۸۰ سالگی با فروپاشی روبه رو شد. این دوره هم به ۸۰ سالگی نمیرسیم، یعنی ۲۰۲۸. حالا این وضعیت اسرائیل آمریکا و اسرائیل است.
حالا میخواهیم ببینیم الان وضعیت چگونه است، این مقدمه ای است برای تحلیلهای پیش رو. از نظر بین الملل تعارض قدرتهای موثر چین، روسیه و ایران با آمریکا روند افزایشی دارد. هرچه به ۲۰۳۰ نزدیک شویم، تعارضات بیشتر میشود. واگرایی در جبهه غرب، یعنی هم بین آمریکا و اروپا و هم بین اروپا و اروپا افزایش خواهد داشت از آن سو همگرایی در جبهه شرق افزایشی خواهد شد. بلوکهای جدید سیاسی و اقتصادی نقش بیشتری خواهند گرفت. جنگ اصلی جنگ کریدورها خواهد بود. بویژه در منطقه ما.
درونگرایی و توجه به تهدیدات و آسیبهای داخلی در کشورهای غربی، آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی، روند افزایشی پیدا خواهد کرد. قدرتهای جهانی به دنبال رسیدن به یک پیروزی موثر می باشند. چون آمریکا دارد افول میکند، همه قدرتهای بزرگ به دنبال این هستند که یک پیروزی جدید داشته باشند و آن هژمونی خودشان را حفظ کنند. افول کاریزمای سران غرب به ویژه آمریکا تدام دارد. این صحنه بین الملل.
روند آمریکا چگونه است؟
علی رغم قدرتمند آمریکا در عرصه های فناوری نظامی و اقتصادی، این کشور ما چالشهای متعدد داخلی روبه رو است. قدرت اول هنوز آمریکا است، آنچه که با افول و شکست مواجه شده است، هژمونی و سلطه آمریکا است. در ادبیات بین الملل، هر حکومتی هفت عنصر اساسی دارد. هنوز در عناصر قدرت آمریکایی ها اول هستند. اما در تبدیل این قدرت به هژمونی و سلطه، آمریکا مشکل پیدا کرده است. قدرتش را نمیتواند به سلطه تبدیل کند، اما هنوز قدرت دارد. میگویند این روند افول هژمونی وسلطه که شکل گرفته است، در سال ۲۰۳۰ به افول عناصر قدرت ما می رسد، عناصر قدرت ما یک به یک روند نزولی پیدا خواهند کرد. افول هژمونی آمریکا و ناتوانی در تحمیل اراده خود به دولت ها و ملت ها و شکست راهبرد تحریم علیه دولت ها و ناکامی در تحقق آمریکا نخست تداوم دارد.
تبعیت کشورها از آمریکا به دلیل بحران اعتماد، اقتدا و منابع روند نزولی دارد. واگرایی کشورهای پیرامونی و بین المللی به آمریکا بیشتر می شود. نرخ رشد تولید ناخالص آمریکا نسبت به چین روند نزولی دارد.
آخرین آمار مربوط به تولید ناخالصی جهان ۱۰۴ تریلیون دلار است. یک چهارم این تولید ناخالصی برای آمریکا است، با ۲۵ تریلیون، بعد از آمریکا چین بیشترین سهم را دارد، با یک پنجم از این ۱۰۴ تریلیون. حدود ۲۰ تریلیون، اما میگویند نرخ رشد چین نسبت به آمریکایی ها برتری دارد، لذا امکان دارد در سال ۲۰۳۰ تولید ناخالص چین از آمریکا بالاتر میزند. میگویند در ۲۰۳۰ قدرت نظامی چین بر قدرت نظامی آمریکایی ها غلبه پیدا میکند. در سال ۲۰۳۰ تکنولوژی چینی بر تکنولوژی آمریکایی غلبه پیدا میکند.
درگیری شدن با چالش های مشترک جهانی
(سند امنیت ملی آمریکا) شش چالش جهانی را مطرح میکند و میگوید آمریکا با هر شش چالش درگیر است. چالش آب و هوایی، ناامنی غذایی، بیماری های واگیردار.
آمریکایی ها یک براورد ۲۵ ساله دارند که در سال ۲۰۰۰ منتشر کرده اند. در آنجا میگویند سال ۲۰۲۵ یکی از تهدید علیه خودشان را تهدید بهداشت و درمان میدانند. میگویند نرخ جمعیت تا سال ۲۰۲۵ افزایشی می شود، علی رغم اینکه باید کنترلش کنیم نمیتوانیم کنترل کنیم. نرخ بیمه های درمانی افزایش پیدا میکند. نرخ بازنشستگی افزایش پیدا میکند، در نتیجه چه می شود؟ میگوید بودجه بهداشت و درمان و بازنشستگی، بر بودجه دفاعی ما غلبه پیدا خواهد کرد. اگر تا سال ۲۰۲۵ تولید ثروت نکنیم، آمریکا مجبور است در حوزه نظامی دست باز خودش را تبدیل به دست بسته کند. یگانهایش را از سردنیا فرا بخواند. این اتفاق در حال رخ دادن است.
الان چه میگوید؟ الان میگوید علاوه بر آن مشکلاتی که دارم؟ جمعیت هم از ۲۰۰ میلون به ۳۰۰ میلیون رسید. نرخ درمان چه شد؟ میگوید چون چین بعد از کرونا با ما همکاری نکرد و ما بالاترین آسیب را دیدیم، علاوه بر آن مشکلاتی که دارم- هشتاد و پنج میلیون نفر در آمریکا بیمه درمانی ندارند- تا سال ۲۰۳۰ ویروس هایی بدتر از کوید ۱۹ خواهد آمد و آمریکا در درون آن گیر خواهد کرد. تروریست، انرژی و تورم، باعث می شود بنیه آمریکا کاهش پیدا کند.
روند تضعیف دلار در تجارت جهانی افزایش اما در کوتاه مدت دلار همچنان ارز مرجع باقی می ماند.
حفظ یکپارچگی حاکیمت دموکرات ها در مجلس نمایندگان و سنا با شکست مواجه شد. خب در انتخابات اخیر، دموکرات ها هنگامی که این طراحی را کردند و در سال ۲۰۲۲ آن را نوشتند، اصلا براورد نداشتند که مجلس نمایندگان را از دست خواهند داد. براوردشان این بود، چون زمانی که بایدن شروع کرد، یکپارچگی حاکیمت دست دموکرات ها بود، هم مجلس نمایندگان هم سنا و هم دولت. مجلس نمایندگان را ازدست دادند، یعنی کنگره در مقابل دولت می ایستد.
در دو سال اول هر طرحی را بایدن در مجلس برد، مصوبه آن را گرفت. الان به مشکل میخورد، دیگر کنگره به راحتی به او مجوز نمی دهد. خب با این اختلاف، چه پیش بینی میشود؟ اگر جنگ غزه رخ نداده بود، ما پیش بینی امنیتی شدن را به واسطه روند طبیعی میدانستیم. ۲۰۲۴ در آمریکا دوگانگی سیاسی و اجتماعی تبدیل به دوگانگی امنیتی میشود. این اتفاق، سال ۲۰۲۴ آمریکایی ها را امنیتی تر خواهد کرد.
اما بیاییم در صحنه منطقه.
اضمحلال اسرائیل، همپیمانی راهبردی آمریکا در منطقه از داخل، و در مقابل پیرامون و ایران روند افزایشی دارد. هرچه می رویم جلوتر، تا سال ۲۰۲۸، این روندها افزایشی است. تقابل جبهه مقاومت در فلسطین، سوریه و لبنان با اسرائیل چالشی تر و به سمت جنگ نقطه ای می رود.
روند تبدیل فلسطین به مسئله اول جهان اسلام و کند شدن روند توافقات ابراهیمی افزایش می یابد. این براوردها همش برای اول سال بوده است، جنگ غزه هم در اینجا پیش بینی کرده بودیم که جنگ های نقطه ای شکل خواهد گرفت.
باپیروزی مقاومت در یمن و سوریه، تقابل جبهه مقاومت با کشورهای عربی، تبدیل به تقابل با اسرائیل خواهد شد. قدرت یابی جبهه مقاومت با افزایش توان نظامی و امنیتی آنها با گسترش تسلیح در کرانه باختری ادامه پیدا خواهد کرد.
باخارج شدن غرب آسیا از اولویت اول آمریکا و تضعیف لابی صهیونیستی در آمریکا، واگرایی میان آمریکا و اسرائیل افزایش پیدا خواهد کرد.
یک سند را من توصیه میکنم بخوانید، ارزیابی سند امنیت ملی اسرائیل که این را یک موسسه معتبر انجام میدهد و به رئیس اسرائیل میدهد. فرصت ها و تهدیدات را بیان میکند. در فرصت ها میگوید، دو فرصت اسرائیل روند کاهشی دارد. یک، حمایت آمریکا از اسراییل. میگوید به دو دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل روند نزولی پیدا میکند. اول آنکه خاورمیانه تبدیل اولویت دوم آمریکا می شود. اول جنگ اوکراین شده است. دلیل دوم این است که لابی صهیونیست هرچه جلوتر می رود، ضعیفتر میشود، درنتیجه آن حمایتی را که آمریکا باید از اسرائیل انجام دهد، دیگر انجام نمی دهد و هرچه جلوتر برویم این ضعیفتر میشود.
دومین فرصتی را که میگوید روند نزولی دارد چیست؟ میگوید ما قبل از جنگ اوکراین هم با آمریکایی ها ارتباط داشتیم، هم در چین نفوذ داشتیم، هم در روسیه نفوذ داشتیم. الان دوران شفافیت شده است و بین روسیه چین و آمریکا باید یکی را انتخاب کنیم. ما هم مجبور هستیم آمریکا را انتخاب کنیم و فرصتهایمان درچین و روسیه هرچه جلوتر میرویم کمتر میشود. لذا میگوید فرصتهای ما در این دو موضوع روند کاهشی دارند.
تهدیدات امنیتی اسرائیل علیه ایران افزایش پیدا می کند اما منجر به جنگ نمی شود. افزایش تقابل آمریکا با چین و روسیه سبب کاهش فرصت اسرائیل در این دو کشور می شود. جایگزین چند جانبه گرایی به جای یک جانبه گرایی در کشورهای منطقه به ویژه کشورهای عربی.
چین و روسیه در رقابت با آمریکا در منطقه قدرت پیدا میکنند، قدرت ایران در منطقه توسعه یافته و واگرایی کشورهای منطقه به همگرایی با ایران تبدیل می گردد. تقویت کریدور شمال و جنوب باعث شکست تحریمها و شکل گیری ترتیبات جدید امنیتی در منطقه می شود.
آمریکایی ها و اسرائیلی ها همه مسیرشان این است که این پیوند منطقه، محوریتش ایران نشود. رفتند در هند نشستند و از آنجا آمدند یک مسیری که تا اسرائیل برود و مسیر ایران نیاید و اروپا را به منطقه وصل کنند، ترسیم کردند.
در این دولت، این موضوع کریدور شمال و جنوب، این را به صورت فعال دنبال کردند. طرف اروپایی این را از قدیم می خواست، اما الان دیگر نمیخواهند، نمیخواهد محور روسیه شود، چون با روسیه در جنگ است. روس ها سالانه ۳۰۰ میلیون تن ترانزیت دارند، این را یا باید از شمال ببرند که هزینه بالایی دارد، یا باید از مسیر اروپا بروند که تحریم هستند، دو مسیر دیگر بیشتر باقی نمیماند. یا بیاید از مسیر آذربایجان بیاید ایران برود به سمت آبهای آزاد، بعد برود به سمت عمان قطر و بعد چین و ... مسیر دیگر این است که برود بالای آذربایجان، از گرجستان برود ترکیه، از ترکیه برود به عراق و از عراق به آبهای ازاد برود.
خب طبیعی است که روسها آن مسیری را که از نظر سیاسی و هزینهای به صرفه است انتخاب میکنند که مسیر آذربایجان و ایران است. کنسرسیومی که ما تشکیل دادیم، آذربایجان و کشورهای جنوبی همه در آن هستند، اگر این اتفاق رخ دهد، کشوری که آمده است این خط اتصال را گذشته و دارد اقتصادش را پیوند میزند، یک پیوند امنیتی می آورد.
هم آمریکایی ها و هم اسرائیلی ها و هم بعضی از کشورهای منطقه نمیخواهند این خط شکل بگیرد. اما به فضل الهی ما الان هم خط سرخس به چابهار را داریم دنبال میکنیم و هم خط آذربایجان به بندرعباس که یک فاصله بین رشت تا آستارا مانده است و سپس خط سوم آستارا - بندر عباس را که این را با سرمایه گذاری خارجی باید تکمیل کنیم و به فضل الهی دریای شمال به جنوب هم تا دو سه ماه دیگر افتتاح می شود، یعنی از بندر کاسپین کنار بندر انزلی، کشتی می آید تا اینجا، اینجا در بندر کاسپین می آید در خط ریل و تا بندر عباس را می رود. این تضمین امنیت منطقه می شود.
شکل گیری مقاومت یکپارچه علیه اسرائیل و آمریکا شتاب یافته و باعث بازدارندگی و ایجاد رعب بیشتر در اسرائیل و آمریکا می شود.
با اخراج آمریکا، پنتاگون و سیا از افغانستان و واگرایی طالبان با آمریکا و درگیری با داعش، آمریکا تلاش دارد این معادله را به مقابله طالبان با ایران تغییر دهد و مرزهای ایران را ابتدا با داعش و بعد با استفاده از طالبان ناامن کنند.
چه اتفاقی برای آمریکا افتاد؟ آمریکایی ها و اسرائیلیها می آمدند در کشورهای منطقه شلوغ میکردند، پای آمریکاییها را باز میکردند و بعد پیمان امنیتی مینوشتند، نتیجه چه شد؟ اینها جواب نگرفتند، کشورهای منطقه رفتند به سمت چند جانبه گرایی، اسرائیلیها نتوانستند در جنوب ما را درگیر کنند، رفتند در شمال، آمریکاییها چه کار میکنند؟ آمریکا بنایش خروج بود، مقاومت این خروج را تبدیل به اخراج کرد. در آن بندی که عرض کردم آمریکاییها باید نیروهایشان را جمع کنند.
در یک زمانبندی آمریکاییها رسیده بودند پرونده افغانستان را از پنتاگون بگیرند و بدهند دست سیا. در آمریکا پرونده ها یا دست سیا است، یا دست پنتاگون و یا دست وزارت خارجه، کشور به کشور فرق میکند. افغانستان دست پنتاگون بود، اینهایی که میگویم از اطلاعات پنهان است، سیا سالانه چهار و نیم میلیارد دلار در افغانستان خرج میکرد تا شبکهسازی کند تا زمانی که سیا اعلام کند آماده گرفتن پرونده است، پنتاگون نیروهای خودش را بیرون ببرد. مقاومت چه کار کرد؟ سیا هنوز اعلام آمادگی نکرده بود، مقاومت به پنتاگون فشار آورد و نیروهای آمریکایی را اخراج کرد.
این اخراج باعث این شد که روحیه شبکه سیا در افغانستان هم از بین برود. رئیس سنتکام یک گزارش محرمانه برای پنتاگون میفرستد، میگوید من زمانی که نیروهای خودم را خارج کردم، مجبور شدم روزانه دهها پرواز از کابل بگذارم تا نیروهای سیا را به مقر های خودم بیاورم. اینها الان ادعا دارند ما تابعیت آمریکا داریم. بیایید اینها را از اینجا ببرید. نمیتوانم در پادگانهایم اینها را نگه دارم.
خب این اتفاق افتاد. آمریکایی ها میگویند ما میخواستیم کاری کنیم که حکومت افغانستان همگرای با آمریکا و واگرای با ایران شود. الان چه اتفاقی افتاده است، میگویند طالبان آمده است، بیست سال پیش بخشی از حاکمیت دست طالبان بود. ۲۰ سال قبل آمریکاییها آمدند در افغانستان با چه بهانهای؟ یکی تروریسم، دومی مواد مخدر، آن موقع تروریستی که آنها تعریف میکردند، طالبان بخشی از آن تروریست بود، همه حکومت دست طالبان نبود. بیست سال گذشت، هم موادر مخدر بیشتر شد و هم کل طالبان آمد حاکم شد.
اینها میگویند چی؟ میگویند ما بیاییم دوباره چهار و نیم میلیارد دلار را سالانه در افغانستان خرج کنیم. کاری کنیم طالبان، چشمش را اول نسبت به داعش ببندد، الان آمریکاییها میگویند طالبان واگرای از ما شده و همگرا با همسایگان شده و درگیر با داعش است، دارد از داعش تلفات میگیرد. میگوید ما باید کاری کنیم که طالبان چشمش را نسبت به داعش ببندد، شش هزار داعشی الان در افغانستان هستند. اینها بیایند مرزهای شرقی ایران را ناامن کنند، بعد خودشان را هم درگیر کنیم.
اسرائیلی ها چی؟ اینها رفتند در قفقاز و آسیای میانه، گفتند همان کارهایی که با کشورهای جنوب میکردیم با کشورهای شمالی انجام دهیم، کاری کنیم ایران با آذربایجان درگیر شود. ایران با ترکمستان و تاجیکستان درگیر شود. خب این راهبردها دارد با شکست مواجه میشود. این هم پس صحنه منطقه ای.
حماس چگونه دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را فریب داد؟
حالا میآییم روی آن سه سوال ابتدایی درباره جنگ غزه. روندها دارد چه اتفاقی را نشان میدهد؟ دارد نشان میدهد آمریکا دارد ضعیف میشود و اسرائیل هم درحال ضعیف شدن است. آمریکا که میگوییم یعنی غرب، یعنی اروپاییها هم همینطور.
خب یک اتفاقی افتاد. ما میگفتیم هرچه برویم جلوتر، اسرائیل هم در داخل و هم پیرامون و هم در رابطه با ایران ضعیفتر میشود.
اسرائیلی ها طراحیشان چه بود؟
میگفتند با ایران که نمیتوانیم بجنگیم، سرمایه گذاری روی ایران را یک موضوع امنیتی کنیم، حمایت کنیم تا ترورها، ناامنی و انفجار در ایران رخ دهد. بیاییم به اسم مستشارهای ایران، پایگاههای مستشاری ایران در عراق و سوریه را بزنیم. درگیر شویم با پیرامون، برای اینکه داخل را کنترل کنیم، این دو گانگی در داخل اسرائیل و این جمعیتی که میآمد در خیابانها، ترس اسرائیلیها از چه بود؟ اسرائیلیها میگفتند چهل هفته گذشت، اگر این تداوم پیدا کند منجر به این میشود که دعوای سیاسی اجتماعی تبدیل به دعوای امنیتی اجتماعی، دو طرف با ماشین یکدیگر را زیر بگیرند و مسلح شوند، داخل اسرائیل تبدیل به یک صحنه امنیتی شود، برای اینکه این اتفاق نیفتد باید در پیرامون درگیری راه بیندازند، در ایران بیایند ترور و انفجار انجام دهند. اولین درگیری شان با چه کسی انجام شد؟ با جهاد اسلامی. سوریه را هم که مرتب بمباران میکردند.
آمدند روی حماس طراحی کردند، حماس روندی را برای خودش ایجاد کرده بود تا یک تصویری برای اسرائیلیها درست کند تا آنها احساس کنند این حماس دیگر اهل جنگ نیست، خیلی کار کرد حماس. حتی آن زمانی که جهاد اسلامی آمد برای جنگ با اسرائیل، همه گفتند چرا حماس نیامد.
اسرائیلی ها شروع کردند حماس را ضعیف کنند تا درون غزه یک درگیری راه بیندازند، برای این مسئله چند کار مقدماتی انجام دادند. یک، ظرف دو ماه حدود هفده عملیات کردند اسرائیلی ها علیه حماس، تک میزدند، اسیر، شهید و مجروح میگرفتند، سپس میآمدند کنار. یعنی سیستم حماس را با درگیری جزئی تلاش میکردند ضعیف کنند. غزه را از هوا و زمین و دریا، محاصره کردند، روز به روز محاصره را سختتر میکردند. مالیات بر غزه را افزایش دادند، جسارت به مسجدالاقصی را روز به روز بیشتر میکردند، تعارض بین پشتیبانی مقاومت با کشورهای عربی را داشتند باریکتر میکردند، به گونهای که این روند را ادامه دهند و برسند به جایی که تک عملیاتی را انجام دهند و این هزینههای فعلی ها را نکنند.
یکی از سوالاتی که میپرسند این است که این {عملیات} پیشبینی میشد؟
بله، اصلا اسرائیلی ها میخواستند درگیری را با حماس شروع کنند تا داخل را به اجماع برسانند. خب این اتفاق قرار بود رخ دهد، این سناریو خوانی مقاومت نسبت به عملیات اسرائیل بود. خب دو سال حماس داشت طراحی میکرد، هم تصویرسازی کرد برای اسرائیلیها که اسرائیلیها فکر کردند این فعلا قصد عملیات ندارد. دو سال حماس طراحی کرده بود که برای روز مبادا عملیات انجام دهد.
در این طراحی، هرکسی بخشی از کار خودش را میدانست. تمرین های لازم را هم کرده بودند، همه دپوی لازم را انجام داده بودند، آمدند در یک موقعیت مناسب، عملیات پیش دستانه انجام دادند. معادله را بهم ریختند، از سال ۱۹۴۸ تا الان، چنین عملیات بزرگی نداشتیم. این مرز، موانعی که اسرائیلیها در آن گذاشتند در عمق ششصد متر تا یک کیلومتر، بعضی جاها ششصد متر و بعضی جاها یک کیلومتر، اسرائیلیها چندین مانع ایجاد کرده بودند، در بعضی جاها تونل زدند با استفاده از این لولههای آهنی برای انتقال آب و نفت، این ها را کنارهم چیده اند و رفته اند در عمق زمین تا کسی تونل نتواند بزند، آنقدر برده است پایین تا مطمئن شود کسی نمیتواند از این تونلها عبور کند، این تونلها را هم شش متر از زمین بالا آوردهاند.
محور دوم، فنسهایی است که روی آنها سنسور است، در اتاق کنترل دیده می شود. در محور سوم، آمده است یک باند یا خیابان کشیده است، بعد از این مجددا دیوار گذاشته و سیم خاردار حلقوی ایجاد کرده است، مجددا رمل خاکی گذاشته است که اگر یک موتوری رد شد، پیاده ای رد شد، هرچه که خواست عبور کند، اثر خودش را بگذارد.
لذا اصلا فکر این را نمیکردند که این اتفاق رخ دهد که در لحظه اول حماس بیش از هزار نفر آدم داخل اسرائیل بفرستد. در یازده شهرک که چهارصد و پنجاه هزار نفر سکنه دارد. اصلا در مخیله شان نمیگنجید. نتیجه آن این شد که در واقع اولین قدرت اسرائیل پوچ درآمد که قدرت اطلاعاتی است. اسرائیل چهار سیستم اطلاعاتی دارد. نه نفود حماس را در شبکه خودشان فهمیدند، نه ...
مثلا ضد اطلاعات دارد، ضد اطلاعاتش مرده است. خلاصه این عبور کردن هم احتیاج به شبکه نفوذ داشت که حماس زده بود، معبر باز کند و داخل مناطق اشغالی شود... د. این فقط مصداق وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا. سیستم اطلاعاتی اسرائیل شکست خورد، این سیستم اطلاعاتی باید چه کار میکرد؟ هم پهپاد داشت، هم دوربین داشت، هم برجک دیدبانی، همه اینها.
کجا ارتش درگیر شد در پایگاه لشکر، تا ستاد لشکر رفتند، ستاد لشکر در عمق است. تا ستاد لشکر رفتند درگیر شدند نیروهای حماس. فرمانده لشکر را به درک واصل کردند در آنجا اسیر گرفتند، قرار بود بروند فاز بعدی، در عمق بیشتر تا پایگاه هوایی اسرائیل را بگیرند. آنجایی که شما دیدید خلبانان نیامدند پرواز کنند، ترسیدند، مجبور شدند با کامیون هواپیماها را بیرون ببرند. این عملیات را انجام دادند.
ارتش نتوانست مقاومت کند، یعنی آن رعبی که در اینها ایجاد شد، این رعب باعث شد که ارتش مقاومت نکند، این اتفاق رخ داد، پرستیژ اسرائیل شکست. آمریکاییها و اروپاییها اینجا باید چه کار کنند؟ باید بیایند تمام قد بایستد، چون دارند پایگاهشان در منطقه را از دست میدهند، اما شما دیدید اروپایی ها چه گفتند، گفتند حق با اسرائیل است، اما در دفاع مشروط. آمریکاییها در کشور خودشان به چالش افتادهاند، ارزشهای آمریکا میگوید حقوق بشر، اینها مردم خودشان را با ارزشهای آمریکایی آموزش داده اند. اینکه شما میبینید در دانشگاههای آمریکا، در شهرهای آمریکا و اروپا اعتراضات راه میافتد، تازه ابتدای دوگانگی است. میگویند ارزشهای آمریکایی چه بود؟ کشتن بچه ها؟ لذا روندها دارد به فضل الهی شتاب میگیرد.
توازن اقتدار به نفع حماس است، به نفع مقاومت، حالا اسرائیلی ها میخواهند توازن را تبدیل به توازن وحشت کنند، در توازن وحشت یا باید بیاید در زمین، یا عقب بایستد و بمباران کند. براورد آمریکاییها چیست؟ موقعی که آمدند در صحنه دیدند اسرائیلیها صحنه را از دست دادند، نه مدیریت اطلاعاتی دارند، نه مدیریت نظامی دارند، در واقع سلسله مراتب آمریکاییها بهم ریخت، اما سلسله مراتب فرماندهی مقاومت دست نخورد، نمیگوییم هیچ دستی نخورد، اما عددی نیست. امروز مقاومت، حماس، سلسله مراتب فرماندهیاش سرجا است. از بالا تا پایین ترین فرماندهاش ارتباط دارند. پشتیبانی هایش به روز است.
اگر اسرائیل بیاید برود در غزه وارد شود، شکست دوم را متحمل می شود. اگر زمینی بیاید درگیری در میدان است، لذا آمریکاییها آمدند اول وزیر خارجه شان رفت در کشورهای منطقه و به چهار کشور گفتند که هر کدام از شماها باید ۵۰۰ هزار فلسطینی را بپذیرید، اما اینها زیر بار نرفتند. چه گفته بودیم؟ گفتیم هژمون آمریکا شکسته میشود. حرف آمریکاییها را نه عربستان گوش کرد، نه مصر نه اردن و نه قطر، هیچ کس گوش نکرد.
اینها قرارشان چه بود؟ گفتند ما جعیت را خالی میکنیم، جمعیت غزه که خالی شد، میرویم داخل، آتش بمباران را به جای آنکه روی سر مردم بریزیم، این آتش را روی همه شهر و شهر را شخم میزنیم، بعد نیروی زمینی میرود داخل. خب نتوانستند.
الان میخواهد بیاید داخل، ارتش میگوید من داخل نمی روم، میگوید بروم تلفات میدهم. داخل نیایند، پرستیژشان دارد میشکند. لذا چه کار کردند، میخواهند توازن وحشت را عوض کنند، آمریکاییها بهشان اجازه دادند، اروپاییها هم محتاطانه میگویند، اما میگویند با رعایت حقوق بشر، به نظامیها حمله کنید، این هم که نمیتواند به نظامیها حمله کند، هرچه هدف است، اهداف مردمی است.
یعنی ما اطلاعاتیها یک بحثی داریم، سیستم عملیاتی چه هوایی، زمینی و دریایی، به اطلاعاتش میگوید به من هدف بده، اگر جایی درگیر شدم به من اهداف را بده، باید مختصات بدهد، بگوید اینجا و اینجا و اینجا فلان چیز است. امروز سیستم اطلاعاتی آمریکا و اسرائیلیها دیگر هدف عملیاتی برای بمب افکنشان ندارند. نمیتواند به روز کند اهدافش را.
شما یادتان هست که قبلا یک نقطه را میزد، یک فرمانده گردان را در ارتباطات میگرفت، با هواپیما دقیقا او را میزد، اما امروز هدفی ندارد، لذا مجبور به چیست؟ به ایجاد توازن وحشت با بمباران کودکان و منازل مسکونی است. میگوید شما رفتید در بیمارستان، خب در بیمارستان چیزی نیست، او فکر میکند خبری است، سیستم اطلاعاتیاش به او هدف میدهد این هم میرود بیمارستان را میزند. کلیسا را میزند، مسجد را میزند. او دنبال این است، آمریکاییها هم این اجازه را به آنها دادند، میگویند این توازن وحشت را ایجاد کن، این توازن وحشت را ایجاد کردی، برو پای مذاکره.
خب در اینجا چه اتفاقی رخ میدهد؟ الان اسرائیلی ها استعداد مقاومت و جنگشان زیر یک ماه است، زیر یک ماه باید این جنگ را تمام کنند، اما این جنگ را میخواهد تمام کند اما نمیخواهد مانند جنگهای قبلی ... آخرین جنگش با جهاد اسلامی بود، یک تنه آمدند مصر را واسطه کردند و آتش بس دادند. اینجا میگوید اگر آتش بس را من دنبال کنم و توازن وحشت را بهم نزنم، این یعنی فروپاشی من، تازه پایان جنگ میشود اول تحولات، تازه درگیریهای داخلی شروع میشود. همین الان راهپیماییهای خانواده اسرا علیه نتانیاهو را ببینید، به حماس میگویند نتانیاهو را تحویل بگیرید و در ازای آن بچههای ما را آزاد کنید.
اگر به آتش بس سریع برسد، درگیری ها می شود داخلی، الان در نظر سنجی های اسرائیل، ۶۴ درصد مردم میگویند پس از پایان جنگ، نتانیاهو باید کنار برود. در کنست، آراء منفی شان بالا رفت، لذا اول دعواها خواهد بود.
اسرائیل دارد روند تصویری خود را از دست میدهد. سه هدف گذاری کرد بعد از این حمله، گفت اول باید یک اجماع سازی سیاسی انجام دهم، سپس مشروعیت سازی و وحدت داخلی.
در اجماع سازی گفت کشورهای منطقه و اروپا و آمریکا را می آورم که باید برویم به سمت نابودی غزه، اما اجماع سیاسی شکل نگرفت. کشورهای منطقه قبول نکردند این را، اروپایی ها نیم خط آمدند، درسته روسایشان میآیند اسرائیل، ولی از ترسشان است، میگویند اگر اسرائیل ضعیف شود ما از بین میرویم، اما بازهم مشروع حمایت میکنند، میگویند دفاع مشروع، همه شان این را میگویند.
بورل آمد مصاحبه رسمی کرد، رئیس جمهوری فرانسه گفت ما پای اسرائیل هستیم اما دفاع مشروع. پس اجماع سازی با شکست مواجه شد.
مشروعیت سازی برای کشتار سازی تبدیل شد به محکومیت خودشان، در همه جهان، حتی در اروپا و آمریکا.
اما وحدت سازی توانست انجام دهد. راهپیماییها تعطیل شد، اما این به مسئله بازهم به سرعت شروع شد. پس اسرائیل پیروزی در اینجا ندارد، همه اش شکست است، در حوزه چهار عنصر قدرتش شکست خورد، عنصر اطلاعاتی، عنصر نظامی، عنصر سیاسی که اجماع نتوانست ایجاد کند و عنصر تبلیغاتی، همه ابزار رسانه دست اسرائیلیها و آمریکاییها است، نتوانستند در دنیا از نظر تبلیغاتی موفق باشند. در مقابل انسجام مقاومت بیشتر شد، کشورهای عربی را دارد می آورد اینجا.
آمریکا و اسرائیل دنبال چه هستند؟
آمریکایی ها و اسرائیلی ها دنبال این هستند که بیایند یک جبهه جدید ایجاد کنند، ایران را درگیر کنند. برای اینکه از این شکست عبور کنند، یک آتش تبلیغاتی دیگر روشن کنند، این جنگ، جنگ مقاومت است، مقاومت هم نیروهای انسانی دارد، هم به فضل الهی تجهیزاتی که تولید کرده است در همان زیر زمین و هنوز هم دارد تولید میکند، با اینکه سخت است و در این زمان، در مظلومیت هم قرار دارند. آسیبی که دارند می بینند، ظلم های آمریکا و اسرائیل، دارد به مردم وارد می شود و تلفات مردمی میدهند.
نتیجه چه می شود؟
نمیشود قطعی گفت، یا اینها منجر به یک معادلاتی میشود که الان همه از آن بر حذر هستند، یعنی توسعه پیدا کردن این جنگ. هم اروپایی ها و آمریکا، اما این صحنه نمیتواند تضمین دهد که توسعه پیدا میکند جنگ یا نه. اسرائیل اگر ببیند دارد غرق می شود، برای اینکه آمریکاییها را هم غرق کنند، ممکن است یک خریت بدتری انجام دهند.
الان به گونه ای شده است، اسرائیل اگر همین مسیر را برود و بعد بیاید پای میز مذاکره، مقاومت امتیازاتش را میگیرد، امروز مقاومت حدود ۶ هزار نفر اسیر دست اسرائیل دارد، ۱۷۰۰ نفر از اینها بین ۲۰ تا ۴۰ سال محکومیت دارند، حالا الان مقاومت اسیر دارد در دستش، میگویند اسرای من را تحویل دهید، تا اسرای شما را مبادله کنیم. یعنی اگر چه برود به سمت اینکه جمع کند، پیروزی با مقاومت است، امتیازاتش را میگیرد، دیگر اجازه نمیدهد به مسجد الاقصی اهانت شود.
کشورهای اسلامی جهتشان را از اسرائیل جدا کردند، نمیخواهیم بگوییم کاملا اما دیگر مثل سابق آن روند تفاهم شکل نمیگیرد، اسرائیل که میخواست منجی شود، خودش به مصیبت افتاده است، چرا اسرائیل میخواست پیوند امنیتی بنویسد؟ میخواست منجی باشد، اما خودش وضعیتش این است.
لذا عزیزان ما امروز همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، ما هم مظلومیت و نیت ملت فلسطین را داریم و هم تولید اقتدار برای مقاومت دارد رخ میدهد، هرچه جلوتر میرویم این تولید اقتدار بیشتر است، ما هم باید در این مسیر مراقب باشیم. امیدوارم با دعایی که همه مسلمین و مومنین انجام میدهند، هرچه زودتر شاهد فروپاشی اسرائیل باشیم.